فعاليت هاي كشاورزي
جنگل زدايي نيز از فعاليت هاي كشاورزي ناشي مي شود. افزايش در تعداد كشت هاي متناوب، بازگشت به طرح هاي قديمي قبل از زماني كه خاك براي احياي خود زمان داشته باشد را ضروري مي سازد. روستائيان بدون زمين فقير، تمايل به مهاجرت به حاشيه ي جنگل ها در جستجوي زمين هاي كشاورزي دارند. از قرن 17، مناطق زيادي از جنگل هاي استوايي براي كشاورزي در تمام سه قاره ي مربوطه از بين برده شده اند. براي مثال در شيب هاي پَست مالزي، زرين (كائوچو) و اُيل پالم جايگزين جنگل هاي باراني شده اند. گله داران در جنگل هاي باراني آمريكا اخيراً به اين ليست اضافه شده اند. در آمريكاي مركزي، گله ي گاوهاي گوشتي در علفزارهاي جايگزين جنگل هاي باراني شده، پرورش مي يابند، كاري كه در حوزه ي آبريز آمازون نيز انجام مي شود. گوشت بدون چربي حاصل از گله هايي كه در اين مراتع مي چرند در صنايع همبرگرسازي، سوسيس و گوشت كنسروشده ي آمريكا استفاده مي شود. تقاضا براي گوشت بدون چربي با هزينه ي بسيار كمتر از آنچه كه به شيوه ي سنتي در كشور توليد كننده ي گوشت، آمريكا، انجام مي شود، برآورده مي گردد. جكسون خاطرنشان كرده كه در سال 1981، يك سوم از سرزمين كاستاريكا تحت پوشش گله داري بوده است كه عمده ي صادرات آن به ايالات متحده بوده است. توسعة مشابهي در گله داري در پاسخ به تقاضاي جامعه ي اقتصادي اروپا در بخش هايي از آفريقا نيز اتفاق افتاده است.
فشارهاي متفرقه بر جنگل هاي باراني
جنگل به وسيله ي فعاليت هاي ديگر نيز تخريب مي شود. معدن كاري در مقياس وسيع، همانند آنچه كه براي معادن سنگ آهن، “كاراژاس” در برزيل يا منطقه ي “بالاديلا” حوزه ي “باستار” هندوستان انجام مي شود گياهان و جانوران در يك منطقه ي وسيع را از بين مي برند. بزرگراه هاي جديد همانند بزرگراه “ترنس آمازون” يا بزرگراه “تِرَنس سوماترا” از ميان جنگل هاي بِكر مي گذرند و ساكنيني را اغلب به عنوان بخشي از يك شركت دولتي وارد مي كنند (همانند پروژة ترنس ميگراسي اندوزي). جنگل زدايي نتيجه ي نهايي چنين فشارهايي بر زمين و منابع جنگل هاي باراني گرمسيري است.
اثرات جنگل زدايي
دو مسأله ي عمده در ارزيابي فاجعه ي زيست محيطي جهاني جنگل زدايي وجود دارد. اوّل اينكه اطلاعات ارائه شده توسط دولت هاي كشورهاي مختلف معمولاً چند سالي است كه قديمي شده و منطقه ي جنگل زدايي شده ي اعلام شده كمتر از ميزان واقعي است. تخمين بهتر احتمالاً با تخمين از راه دور امكان پذير باشد. در جزيره ي “برونئو” در سال هاي 1982 تا 1983 ميزان تخريب ناشي از آتش سوزي هاي مهيب كه ظاهراً در اثر سوزاندن درختان براي پاكسازي زمين در طي فصل خشك بوده و تقريباً 35 هزار كيلومتر مربع از جنگلها را از بين برده، با عكس هاي ماهواره اي اندازه گيري شده است. مشكل ديگر ارزيابي مربوط به تأثيرات چند جانبه ي جنگل زدايي است. تأثيرات محلي همانند افزايش فرسايش خاك، كاهش حاصل خيزي و از دست دادن گياهان و جانوران نسبت به تأثيرات جهاني و بلندمدت جنگل زدايي در مقياس وسيع بهتر درك مي شوند.
فرسايش و تحليل از خاك
تأثيرات فوري از بين بردن جنگل تسريع در فرسايش خاك مي باشد كه نه تنها سطح را در شبكه اي از آبراه ها مي شويد بلكه به طور فزاينده اي بار رسوبي نهرهاي محلي را افزايش مي دهد و اغلب آنها را با ايجاد موانع از بين مي برد. بعد از قطع درختان جنگل، آب كمتري در زمين نفوذ مي كند، خصوصاً اگر از تجهيزات سنگين مثل تجهيزاتي كه سطح زمين را تسطيح مي كنند استفاده شود. اين كار حركت آب در سطح را افزايش مي دهد و رسوب فرسايش شده و آب به سرعت و به طور خود به خود به رودخانة پر از رسوب منتقل شده و باعث سرريز شدن آن مي شود. افزايش سيل ناشي از جنگل زدايي قابل انتظار است. اگر جنگل زدايي در شيب هاي تند انجام شود، رانش زمين به دفعات بيشتري اتفاق مي افتد. اطلاعات گرفته شده از بخش هاي مختلف جهان حاكي از آن است كه از بين بردن جنگل، فرسايش را به نسبت حجم مواد جابه جا شده، هزاران بار يا بيشتر افزايش مي دهد. همانطوريكه قبلاً ذكر شد مواد آلي و ديگر مغذي هاي خاك به سرعت از بين رفته و به طور طبيعي تجديد نمي شوند كه منجر به كاهش سريع در بازده محصولات مي شود. چَراي بيش از حد در مناطق خشك تر، گياهان پراكنده را از بين برده و منجر به فرسايش و تحليل خاك مي شود.
از بين رفتن گياهان و جانوران محلي
جنگل هاي گرمسيري بجز الوار، نفت، صمغ، پلاستيك، فيبر، رن، تانن و تِرپنتين فراهم مي كنند. آنها همچنين منبع گونه هاي مختلف ميوه ها و گياهان تزئيني هستند. بسياري از گونه هاي جنگل هاي باراني گرمسيري به طور مناسب بررسي نشده و يا حتي كشف نشده اند. برخي از گونه هاي شناخته شده داراي اهميت فوق العاده اي هستند. براي مثال جنگل هاي گرمسيري، مواد داروهاي بيماري هاي لوكمي و بيماري هوجكين و قرص هاي ضد بارداري را فراهم مي كنند. آنها همچنين اِستريچنين، ايپكاكونا، رسرپين، كورار، كوئينين و ديوسجِنين را در اختيار مي گذارند كه همگي مواد خام با ارزشي براي داروسازي هستند. گونه هايي از جنگل هاي گرمسيري در هيبريديزاسيون غلّات كه عامل انقلاب سبز هستند، استفاده مي شوند. اين منبع ژني عظيم جنگل هاي گرمسيري بايد حفظ شود. جنگل ها همچنين محل سكونت تعداد زيادي از جانوران هستند و تخريب جنگل هاي باراني احتمالاً، همزمان منجر به از بين رفتن تعداد زيادي از چنين گونه هايي مي شود.
پيامدها در مقياس كلان
تأثيرات جهاني و بلندمدت هنوز به وضوح شناخته نشده اند اما ترس از پيامدهاي خاصي وجود دارد. از بين رفتن جنگل رطوبت خاك را كاهش مي دهد و همچنين انتظار مي رود كه منجر به كاهش در بارش باران در منطقه شود و منجر به تغييراتي در الگوي جريان هاي رودخانه هاي محلي شود. سطح زميني كه جنگل آن از بين رفته است، مقدار بيشتري از انرژي خورشيدي را به جو منعكس مي كند. يك جنگل زدايي در مقياس وسيع مانند آنچه كه در حوزه ي آبريز آمازون اتفاق افتاده، ممكن است منجر به تغييراتي در جريان گرمايي جوّي و الگوي بارش باران در يك مقياس جهاني شود.
بزرگترين تغيير در اقليم جهان، انتظار مي رود كه از افزايش دي اكسيد كربن در جو، ناشي از جنگل زدايي وسيع ناشي شود. چنين افزايشي در مقياس جهاني ممكن است دي اكسيد كربن كافي در جو براي جذب پرتوهاي مادون قرمز گرمايي كافي براي ايجاد افزايش جهاني دما كه اصطلاحاً به آن اثر گلخانه اي گويند را فراهم كند. اين موضوع ممكن است باعث ذوب شدن كوه هاي يخي قطبي و گرينلند و سيلابهاي ناشي از آن در مناطق ساحلي پست جهان شود. ابهام قابل ملاحظه اي در مورد اين پيش بيني بنا به دلايل مختلفي وجود دارد امّا اين احتمالي است كه بايد مورد نظر قرار گيرد. حتي تغييرات در الگوهاي جهاني ريزش باران امكان پذير است كه ممكن است توزيع مناطق داراي كشاورزي غني را تغيير دهد.
كنترل فاجعة زيست محيطي
مشكل مديريتي، معضل حفظ جنگل هاي جهان سوم به عنوان يك مؤلفة با ارزش محيط فيزيكي يا استفاده از آنها به عنوان منابعي براي بهبود اقتصادي در كوتاه مدت است. تخريب جنگلها نه تنها سوخت چوبي و زمين براي افراد فقير فراهم مي سازد، هرچند به طور موقت، بلكه استخراج الوار، اغلب به شكل يك مبادلة خارجي، درآمدي براي دولت هايي كه نگران درآمدهاي خود هستند نيز فراهم مي سازد. مايرز از اين نظريه ناشي مي شود كه فشار بدهي بين المللي باعث افزايش گله داري در حوزه ي آمازون شده است به منظور كاهش محدوديت هاي برداشت چوب در اكوادور، ساحل عاج و اندونزي و براي توسعة پرورش محصولات غيرغذايي درآمدزا در كشتزارها و در نتيجه باعث هدايت امرار معاش كشاورزان به محيط هاي آسيب پذيرتر در كشورهاي ساحل گرديده است. بنابراين تعارض شديدي ميان مديريت و كنترل خاص و ميل براي درآمد فوري يا منبع امرار معاشي كه بايد براي توسعه ي ملي مورد استفاده قرار گيرد وجود دارد.
چندين تكنيك براي مديريت بهتر منابع جنگل هاي باراني گرمسيري در حال اجرا است. آگروفورستي، يعني جايي كه محصولات مقاوم در برابر كمبود نور در زير درختان جنگل پرورش داده مي شوند، مثالي از اين تكنيك ها است. محصولاتي در نواحي مختلف دنيا با اين روش پرورش داده مي شوند مانند محصولاتي چون كاكائو، رزين، پالمر، كاساوا، ذرت و سبزي خوردني. كشت در قطعه هاي كوچكي انجام مي گيرد كه مي تواند در جنگل گنجانده شوند و مي تواند زندگي افراد فقير را در جنگل هاي باراني يا نزديك آنها تأمين كند. زمين هاي صاف شده كه براي كشاورزي مورد استفاده قرار نمي گيرند را مي توان مجدداً با گونه هايي كه براي تأمين سوخت چوبي مناسب هستند و مورد تقاضاي زياد هم مي باشند درختكاري كرد. زمين سبز مي ماند و فرصت كافي براي جمع آوري سوخت چوبي توسط مردم فراهم مي شود، وگرنه آنها مجبور مي شوند به قسمت هايي از پوشش گياهي كه آسيب نديده بروند تا سوخت جمع آوري كنند. چنين تكنيك هاي جنگلداري كه فراتر از تكنيك هاي استاندارد حفظ جنگل مي رود و يك …
پروژه هايي در مقياس وسيع همچون عمليات هاي واقعه نگاري منطقه اي، ساخت بزرگراه ها يا انتقال كشاورزان به جنگل هاي باراني همه تحت نظارت دولت انجام مي شود و بايد به منظور جلوگيري از اثرات مخرب محيطي چنين پروژه هايي روي محيط آسيب پذير جنگل هاي باراني، به دقت كنترل شوند. چنين پروژه هايي هميشه حتي از نظر اقتصادي موفقيت آميز نيستند و در بلندمدت ممكن است كشور را از منابع طبيعي اش محروم سازند. واردات محصولات جنگلي در بعضي كشورهاي در حال توسعه، در حال افزايش است. تا سال 1974، نيجريه يك صادركننده ي محصولات جنگلي بود اما از آن پس نيجريه وارد كننده ي الوار شده است. انجمن منابع جهاني در 1985، طرحي را براي توقف تخريب جنگلهاي گرمسيري (جدول 1-2) ارائه كرد و تأكيد كرد كه روند كنوني جنگل زدايي تنها با جنگلداري و احداث جنگل جبران نمي شود بلكه با تلاش هاي متحد از سوي كشاورزي، انرژي و بخش هاي ديگر رفع مي شود. به علاوه اين تلاش ها بايد شامل گروه هاي افراد محلي، دولت هاي ملّي و ايالتي و آژانس هاي توسعه ي عمراني نيز شود. يك تلاش پنج ساله براي بهبود وضعيت جنگل هاي گرمسيري نياز به 8000 دلار آمريكا دارد، مطابق طرح ارائه شده.
همچنين افزايش آگاهي مردمي كه دور از زمين هاي جنگلي هستند نسبت به ارزش سرمايه اي كه در منابع طبيعي آنها وجود دارد نيز ضروري است. تصميمات مهم در مورد آينده ي جنگلها، درشهرها گرفته مي شود. شركت در سطوح مختلف اجتماع براي فعاليت هاي مديريتي خاص كه اجازه ي استفاده از جنگل بدون تخريب گسترده ي محيطي را مي دهد، بسيار مهم است. مثالي از حفظ محيط زيست در سطح آژانس بين المللي، انسان و برنامه ي بيوسفر (MAB) يونسكو مي باشد كه حفظ بيوسفر را اجرا مي كند. نواحي زيست محيطي چند كاربردي كه شامل نواحي تغيير نيافته و نواحي كه در اثر فعاليت هاي انساني دچار تغيير شده اند مي شود. اين حفاظت به شكل بخشي از بررسي ها روي اكوسيستم هاي مناطق گرمسيري عمل مي كند. سطح متفاوتي از حفظ محيط زيست، حركت “چيپكو” در هند مي باشد كه روستائيان محلي از تخريب گياهان طبيعي آنجا با بغل كردن درختاني كه ممكن است توسط مؤسسات تجاري داخلي قطع شوند، جلوگيري مي كنند و از اين راه توجه عموم را به حفاظت از محيط زيست جلب مي كنند. هنديهاي “كونا” در جزاير ساحلي پاناما، مردم بومي جنگل هاي باراني گرمسير، با موفقيت توانسته اند كه ارزش هاي سنتي خود را برخلاف فشارهاي خارجي براي توسعه، حفظ كنند و با ايجاد تسهيلات تحقيقي براي دانشمندان ملاقات كننده از كشورشان باعث حفظ حيات وحش سرزمينشان گرديده اند.
جدول 1-2. برنامه ها براي تسريع بهسازي جنگل هاي گرمسيري
1- بهبود و اصلاح سوخت چوبي و اقدامات جنگلباني- كشاورزي
2- مديريت مناسب زمين در آبخيزهاي مرتفع
3- مديريت بهتر جنگل براي استفاده ي صنعتي شامل مديريت و محافظت از جنگل هاي طبيعي، استفاده ي بيشتر از منابع موجود، افزايش جنگل كاري صنعتي
4- حفظ اكوسيستم جنگل گرمسيري با تعهد بهتر دولتي و ايجاد سازمان هاي محافظ و تقويت مؤسسات دولتي وابسته
5- تقويت مؤسسات تحقيقاتي، آموزشي و افزايش خدمات براي مجامع محلي
بررسي موردي A
جنگلباني جمعي در هند
در هند، برنامه هاي جمعي جنگلباني از طريق چند دولت ايالتي آغاز شده است و اين كار از طريق تهيه ي سوخت چوبي (هيزم)، علوفه، الوارهاي كوچك و پرورش جنگل هاي كوچك براي مردم روستا انجام مي شود. جنگلباني جمعي در هند سه جنبه دارد:
1) جنگلباني مزرعه اي: كه در آن به كشاورزان نهال هاي رايگان يا داراي سوبسيد داده مي شود تا آنها را تشويق به كاشت درختان بيشتر در زمين هايشان كند.
2) زمين هاي درختكاري شده ي جمعي كه در آن اجتماعات روستايي تشويق به كاشت درخت در زمين هاي عمومي مي شوند تا به طور مساوي در آن سهيم باشند.
3) زمين هاي درختكاري شده ي جنگلباني: كه درختان توسط بخش جنگلباني دولتي براي كل جامعه كاشته مي شود، در زمين هاي عمومي مثل كنار جاده ها يا كنارة كانالها و نهرها.
به طور كلي اين يك پروژه ي موفق در بسياري از مناطق به نظر ميرسد اما در سه بخش انتقادهايي را متوجه اين سيستم كرده است: اول اينكه اين برنامه انتظار دارد كه از درختان داراي چرخة كوتاه مثل كشت نقدي (محصولاتي كه براي فروش كاشت و برداشت مي شوند) استفاده شود و به كشاورزان مرفّه بيشتر از بخش فقير جامعه سود مي رساند، دوّم اينكه بخش زمين هاي درختكاري شده ي جمعي در اين برنامه به طور موفق ادامه پيدا نمي كند و سوم آنكه استفاده ي گسترده از اوكاليپتوس به عنوان يك كشت نقدي، بي شك سوخت چوبي را فراهم مي سازد اما با پايين آوردن سفره ي آب، خاك را از مواد مغذي تهي مي كند و در كل باعث تخريب ناحيه از لحاظ اكولوژيكي مي شود. مزيت جنگلباني جمعي اين است كه شامل شركت جامعه و دولت در سطوح مختلف براي حفظ پوشش گياهي مي شود كه موفق ترين راه براي تلاش در زمينه ي جنگلباني جمعي است. در “گوجارات” يك برنامه ي جنگلباني جمعي كه به طور چشمگير موفق بوده است با تهيه ي بذر درخت Subabul براي دانش آموزان و كاشت آنها و تشويق آنها به مراقبت از درختهايشان بوده است كه باعث فراهم آوردن سوخت و الوار براي مردم شده است. اثر برنامه هاي جنگلباني جمعي در هند در شرحي توسط “آگاروال وناريان” در نسخه ي ويرايش شده ي كتاب “وضعيت محيط زيست هند” 1985-1984 آمده است.
بررسي موردي B
تغييرات در جنگل هاي باراني آمازون
9-5 ميليون كيلومتر مربع حوضه ي آمازون بيش از يك سوم آمريكاي جنوبي را اشغال مي كند. بيشتر آن در برزيل قرار دارد اما سرچشمه هاي آمازون به نواحي وسيعي از ايالات “آنديان” بوليوي، پرو، اكوادور، كولمبيا و ونزوئلا مي ريزند. در كل بيشتر حوضه ي آمازون زير جنگل هاي باراني مرتفع (شكل 1.B) قرار گرفته و بر خاك اسيدي كه مواد مغذي آن شسته شده است. برخلاف ديگر مناطق جنگل هاي باراني، خاك هاي جنگل آمازون داراي مواد مغذي كم مي باشند حتي وقتي يك پوشش درختي وجود دارد. اين جنگل مواد مغذي اش را از يك شبكه از ريشه هاي ظريف كه در سطح خاك قرار دارند و با مواد آلي آميخته شده اند به دست مي آورد. ريشه ها مواد مغذي را مستقيماً از مواد تجزيه شده به بالا مي برند و مواد مغذي به مقدار قابل ملاحظه به خاك نمي رسد. ساكنان قديمي گروه هاي كوچك مختلف از هندي، آمازوني هايي همچون “يانومامي” بوده اند كه از راه جنگل گذران زندگي مي كرده اند و تنش محيطي قابل توجهي ايجاد نكرده اند.
ادامه ي بررسي موردي B
براي برزيل، تلاش براي توسعه ي منابع، جنگل هاي وسيع با جمعيت محدود حوضه ي آمازون وسوسه انگيز است. جنگل حاوي مقادير زيادي الوار تجاري و ديگر محصولات جنگلي است. كائوچو كه به طور طبيعي رشد مي كند (گياه برزيلي كائوچو) كه موجب بزرگترين تغيير در جنگل آمازون در اواخر قرن نوزدهم شد. زمين هاي جنگل زدايي شده جمعيت كشاورز را جذب خود مي كند ذخاير معدني منطقه قابل توجه هستند كه شامل معادن آهن و منگنز مي شود. ذخاير آهن “كاراژاس” در جنوب “بِلِم”، معدنكاران زيادي را جذب خود كرده است. صنايع مبني بر منابع جنگلي ايجاد شده است و اخيراً نشانه هايي از چراي دام ها در اين منطقه پديدار شده است.
دولت برزيل، كشاورزان مهاجر فقير و سازمان هاي تجاري بزرگ كه شامل سازمان هاي چند مليّتي مي شود در توسعه ي حوضه ي آمازون شريك بوده اند.
تعداد بسيار كمي از پروژه ها موفق بوده است و اخيراً هيچ كدام بدون تبعات محيطي مهم اجرا نشده اند. دو اقدامي كه اخيراً براي توسعه ي قسمت دروني آمازون انجام شده عبارتند از: جمع آوري كائوچوي طبيعي از حدود صد سال پيش و اقدام هنري فورد براي ايجاد يك مزرعه ي كائوچو از اواسط دهه ي 1920 تا 1945 كه هر دو شكست خورده است. مثال هايي از پروژه هاي وسيع اخير، شامل تعدادي از گرفتاري هاي خارجي مثل كشتيراني آمريكايي كه مجري طرح هاي الوار، خمير چوب و پروژه هاي كشاورزي “دانيل لودويگز” در “ژاري” بوده است مي باشد كه شامل ناحيه اي به مساحت 16000 كيلومتر مربع مي شود. چنين پروژه هايي اغلب با حمايت دولت انجام مي شود و حداقل در ابتدا هميشه موفقيتي ندارد. اما معمولا بخش بزرگي از جنگل هاي باراني به زمين هاي لم يزرع تبديل مي شوند و موجب افزايش فرسايش مي گردد.
ساخت بزرگراه ترانس- آمازون و يك شبكه ي ارتباط جاده اي از شرق به حوضه ي آمازون موجب مهاجرت كشاورزان فقير به “روندوينا” و “آكره” شده است (شكل 1.B). اين در كل يك مهاجرت موفق نبوده است به خاطر آنكه كشت در خاكهاي جنگل گرمسيري آمازون مشكل است و اغلب موجب تخريب جنگل، فرسايش خاك و مهاجرت بيشتر جمعيتي كه مأيوس شده اند مي شود.
نتيجه ي چنين تغييراغتي در دو سطح مشاهده مي شود: منطقه اي و جهاني.
نواحي زدوده شده ي جنگل هاي باراني آمازون مسأله ي نابارور بودن خاك را دارند و احتمال سيل و طغيان آب را افزايش مي دهند. اثرات جهاني آن، امكان تبديل شدن به يك مسأله ي جدي را در پي دارد.
آمازون حدود 20 درصد از ريزش كل رودخانه ها به دريا را شامل مي شود.
تغيير شكل وسيع در اين حوضه، سرانجام موجب تغيير نحوه ي ريزش آب آمازون و الگوي انتقال رسوبات مي شود.