بررسى پايه ‏هاى اخلاق و فلسفه(كانت)


بررسى پايه ‏هاى اخلاق و فلسفه(كانت)


(كانت) (۱) از فلاسفه بزرگ غرب، بناى اساسى اخلاق را قضاياى اخلاقى پيشينى مى‏داند كه زائيده عقل انسانى مى‏باشد و به هيچ وجه از تجربه و آزمايش نشات نگرفته است ‏و به ‏طور كلى از نظر «كانت‏» وظيفه اوليه فيلسوف اخلاقى بايد اين باشد كه عناصرپيشينى از معرفت اخلاقى را شناسائى و منشا آنها را پيدا كرده، نشان دهد. مثلا معانى تعهد را نبايد در طبيعت انسان يا در اوضاع و شرائط عالمى كه در آن‏ قرار دارد جستجو كرد، بلكه بايد آن را به نحو پيشينى در مفاهيم عقل(عملى) محض جست (۲) .

پس «كانت‏» اصالت تجربه را در اخلاق رد مى‏كند، كانت در بخش اول كتاب خود:«اساس ما بعدالطبيعه اخلاق‏» مى‏نويسد:

«در ميان تمام آنچه كه تصور آن ممكن است، در عالم و بلكه در خارج عالم به‏طوركلى چيزى وجود ندارد كه بتوان آن را بدون قيد و شرط خير و خوب شمرد مگر اراده ‏خير (۳) .

خود «كانت‏» عبارت بالا را در همان كتاب چنين توضيح مى‏ دهد كه مثلا هوشمندى وشجاعت و استقامت در كارها امورى هستند كه از جهات مختلف مى‏توان آنها را خوب ‏شمرد ولى همين مواهب طبيعى ممكن است مبدل به نهايت ‏شر و بدى شوند در صورتى كه‏اراده‏اى كه آنها را به كار مى‏گيرد، اراده خوبى نباشد حتى اعتدال در عواطف وانفعالات كه متقدمين آن را بدون شرط خير مى‏دانستند، نمى‏توان آن را بدون شرط خيرشمرد. زيرا بدون اراده خير همين امور گاهى به عنوان اشياء بد تلقى مى‏شود. مثلا خونسردى و تسلط بر نفس مجرم، نه تنها او را خطرناك ‏تر مى‏كند، بلكه در چشم ما نيزشريرتر از مجرم عادى جلوه مى‏نمايد. و به تعبير ديگر مى‏توان كلام كانت را چنين‏ بيان كرد:

«هر چيزى كه متصف به خوبى و خير مى‏شود، در رابطه با چيز ديگرى خير است ونمى‏توان آن را نسبت ‏به هرچيز و در هر حال خير دانست. مثلا ليوان آب سرد براى‏ فرد تشنه‏اى در هواى گرم خوب است اما همان ليوان آب سرد براى شخص سرماخورده‏اى درهواى سرد نه تنها خوب نيست، بلكه احيانا بد و شرير مى‏باشد اما اراده خير تنهاچيزى است كه بدون هيچ شرطى مطلقا خوب است‏». سپس كانت اضافه مى‏كند:

«آنچه موجب مى‏شود كه اراده خير بدينگونه باشد، اعمال اراده و موفقيت‏هاى آن ‏در صحنه و يا قدرت آن بر رسيدن به اين مقصود و يا آن هدف نيست، بلكه كار در خوداراده است‏ يعنى اراده خود ذاتا خير مى‏باشد، اراده از جهت ذات خودش مورد اعتبارو ملاحظه بوده، لازم است ‏به تنهائى ارزشيابى شود و مقصود از اراده فقط آرزوى ساده‏ نيست، بلكه تلاش براى استخدام تمام ابزارهائى است كه قدرت بر آن داريم‏».

سوال از «كانت‏»

حال در اينجا اين سوال مطرح است كه مراد از اين كه اراده‏ خير هميشه خير است چيست؟ آيا مقصود ايشان از اين عبارت اين است كه ما خير بودن‏ را همراه اراده ملحوظ داشته و جزو موضوع قرار داده‏ايم؟ اگر مراد اين باشد، درپاسخ او مى‏گوئيم كه اراده در اين صورت بالضروره خير است و اين ضرورت و بداهت ‏به‏اصطلاح علماء علم منطق ضرورت به شرط محمول است، زيرا اگر محمولى در موضوع يك ‏قضيه اخذ شود، در اين صورت محمول به ‏طور قطع بر موضوع خود حمل مى‏شود و اين دو ازيكديگر قابل انفكاك نيستند. مثلا اگر بگوئيم «سيب، قرمز است‏» قرمز بودن سيب درچنين موردى ممكن است در متن واقع محقق باشد و ممكن است محقق نباشد و در حقيقت‏ ماده قضيه در اين صورت از ديدگاه منطقى امكان است اما اگر گفته شود «سيب قرمزقرمز است‏» در اينجا به بداهت محمول در اين قضيه كه قرمز بودن است، براى موضوع خود يعنى سيب قرمز ثابت است و ماده قضيه ضرورت بوده، به شرط محمول مى‏باشد زيراممكن نيست‏ سيب قرمز، قرمز نباشد.

بنابر اين اگر اين جمله «كانت‏» كه تنها اراده خير، خير است ‏به ظاهرش رها شود، مطلب جديد و نوئى را دربرندارد، زيرا مفاهيمى از قبيل خوب و نيك و… ازجمله مفاهيمى هستند كه متعلق آنها بايد ذكر شود مثلا وقتى گفته مى‏شود: «هوا خوب‏است‏» بايد معلوم شود هوا نسبت‏ به چه چيز خوب است آيا براى تبخير خوب است ‏يابراى انجماد و يا هيچ ‏كدام؟

حال اين سوال از ايشان مطرح است كه در جمله: تنها اراده خير خير

 

است، متعلق ‏خير چيست؟ آيا مراد آن است كه اراده خير نسبت ‏به شى خاصى، خير براى آن شى خاص‏است‏ يا آن كه اراده خير به ‏طور مطلق و نسبت ‏به هر شى‏اى خير است؟ ظاهرا مقصود«كانت‏» احتمال دوم باشد يعنى اراده‏اى كه از هر نظر و نسبت ‏به هر چيز خير است، چنين اراده‏اى بدون قيد و شرط خير است. پس در اين صورت اين قضيه به بداهت وضرورت صادق است و ضرورت در اين قضيه به اصطلاح علماى علم منطق در باب قضايا ازقبيل ضرورت به شرط محمول است. مثل اين كه اين قضيه كه ملكات و صفات خوب همواره‏ خوب است ضرورى بوده، قابل بحث و بررسى نمى‏باشد از اينجا روشن مى‏شود:

انحصارى كه كانت در خيريت مطلقه براى اراده خير معتقد است، درست و صحيح نيست، بلكه غير اراده خير، چيزهاى ديگرى را نيز به روش اخذ محمول در موضوع مى‏توان خيرمطلق دانست و اين نظر و بيان، مطلب جديدى نبوده و به معلومات انسان‏ها نمى‏افزايد و چيزى جز به اصطلاح يك توتوژى(افسانه‏اى) نيست.

وانگهى آنچه را كه كانت معتقد است كه: «اراده خير ارزش آن ذاتى است‏» يعنى‏چه؟ زيرا هنگامى، وصفى براى چيزى ذاتى است اگر از هر چيز غير از خودش صرف شود، باز آن وصف براى او محقق باشد، اما در مورد اراده خير معقول يست‏ خير كه وصف‏اراده خير است‏ خير نباشد چون سلب شى از خودش عقلا محال است‏ بنابراين اراده خيربالضروره خير است ولى اين مورد درصورتى است كه خير به عنوان محمول در جمله قرارگرفته باشد اما سخن اين است كه خير در موضوعى كه صفت‏ براى اراده مى‏شود، چه ‏نسبتى با اراده دارد آيا ذاتى اراده است ‏يا عرضى؟ اگرعرضى است ‏به تعبيرعلماءعلم منطق آيا از قبيل محمول به ضميمه است ‏يا نه؟

بديهى است كه خير بودن، جزء ماهيت اراده نيست زيرا گاهى اراده هست و داراى‏ خوبى نيست و مى‏دانيم اگر چيزى هميشه همراه ماهيت نباشد نمى‏توان آن را براى ‏ماهيت، ذاتى دانست.

پس در حقيقت مى‏توان گفت كه اراده به ملاحظه اراده بودن وقتى خوب است كه مراد بر آن اراده مترتب گردد و چون مفروض اين است كه اراده در افعال اختيارى انسانها جزء اخير علت تامه مى‏باشد.  بنابراين از اين  جهت آن

 

مقدار كه مربوط به جنبه‏هاى‏ اختيارى افعال مى‏شود اراده، هميشه خوب است زيرا مراد ما آن اندازه كه وابسته به ‏اراده است، هميشه بر اراده مترتب مى‏شود اما اين خوبى يك خوبى اخلاقى نيست زيرا خوبى اخلاقى فقط آنجا متصور است كه چيزى در تحقق كمالات و به فعليت رسيدن ‏استعدادهاى انسان موثر باشد واين در خوبى اراده نسبت‏ به مرادش ازجهت اين كه ‏مراد بر اراده مترتب است، موجود نمى‏باشد پس از اينجا نمى‏توان اراده را خيرپنداشت زيرا براين اساس مى‏توان حتى اراده متعلق به شر را نيز خوب ناميد درحالى كه چنين نيست پس اراده را از نظر اخلاقى تنها هنگامى مى‏توان خير دانست كه ‏مراد و متعلق آن خير و براى تحقق كمالات و به فعليت رسيدن استعدادهاى انسانى ‏ملائم باشد و دليل بر اين مطلب اين كه گاهى با وجود آن كه عملى در خارج محقق شده ‏است‏ شر بوده و لكن ما اراده فاعل را خير مى‏دانيم، اين است كه مراد بالذات يعنى ‏صورت علميه كه اراده آن تعلق پيدا كرده و به عنوان ديدن فعل خارجى به كار رفته ‏است، خير مى‏باشد و شخص نيز براى تحقق مراد خوب تلاش كرده است. نهايت در مقام تطبيق، خطائى رخ داده و فردى كه اراده تاديب ظالم را داشته، مظلومى را مثلا مورد ضرب قرار داده است.

پس اراده خوب يعنى اراده‏اى كه مراد آن در صورت تحقق، خوب است ولى فرض اين است ‏كه در موارد خطا مراد بالذات در خارج متحقق نشده است پس در خارج خوبى بالفعل رخ‏ نداده بنابراين باز در اين كه اراده خوب، بالفعل است تشكيك راه مى‏يابد ونمى‏توان تا آن اندازه پيش رفت كه حتى در صورت عدم تحقق عمل خوب، اراده متعلق به‏آن را نيز نيك بالفعل دانست‏ بر اين اساس ما با قطع نظر از شرع نمى‏توانيم اراده‏ متعلق به خيرى را كه به تحقق پيوسته است، واقعا و حقيقتا خير بدانيم. (البته دراين مورد حسن فاعلى موجود است).

آرى در صورتى كه شرع را بپذيريم و اراده قرب به خداوند را در عمل خاصى داشته ‏باشيم و خطائى در تطبيق آن متحقق شود شرع مى‏پذيرد كه اين اراده خير مى‏باشد زيرااثر بر آن مترتب مى‏گردد و منشا ترتب چنين فايده‏اى بر اراده قرب خداوند اين است‏ كه تنها افعال خارجى داراى اثر مثبت نسبت‏ به كمال انسانى نمى‏باشد، بلكه اعمال درونى و افعال جوانحى نيز چنين ويژگى را دارا هستند و در حقيقت مى‏توان گفت‏ بزرگترين موثر و مهمترين خير در اعمال قلبى موجود است و آن توجه به حضرت حق ‏تعالى و بريدن از غير او

 

مى‏باشد (ولذكر الله اكبر) و اين در اعمالى كه به قصد قربت انجام مى‏گيرد، هميشه موجود است و خطابردار نيست و لكن بدون در نظر گرفتن‏ اين جهت ما دليلى نداريم كه اراده خير را در همه حال خير بدانيم.

 

 

پى‏نوشتها:

  • ايمانوئل كانت در سال ۱۷۲۴ ميلادى در كنيگبراز از شهرهاى آلمان متولد شد ومدت ۸۰ سال نيز عمر كرد. رياضيات و طبيعيات و هيات و نجوم و فلسفه را رشته‏ اختصاصى خود ساخت و در حدود ۸۰ كتاب و رساله در اكثر مسائل علمى و رياضى وجغرافياى طبيعى و زمين‏ شناسى و هيات و آثار جو و منطق و ديانت و سياست از خود به يادگار گذاشت(لغت نامه دهخدا، ماده «كانت‏» به نقل از سيرحكمت دراروپا).
  • مقدمه اساس مابعدالطبيعه اخلاق به نقل كاپلتون، ص ۱۷۰.

3) اسس متافیزیقا الاخلاق، ترجمه به زبان عربیاز محمد فتحی الشنطیطی، ص 51 .

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.