دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی سعدی دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد مولانا دلی کز معرفت نور و صفا دید به هر چیزی که دید اول خدا دید دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلی سرشار از غم دارم امشب سلمان هراتی دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد حافظ در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی حافظ دارد به جانم …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...