یک جفت صندلی لهستانی که هست این میز بلوط پیر که هست نمکدان، نان، سبزی کشک بادمجان زیر سیگاری عشق، جان که هست چای را خودم دم می کنم ساز را خودم کوک می کنم نور را خودم کم می کنم عود را خودم روشن می کنم تو فقط بیا ………… عمادالدین زند از کتاب بوسه های توت فرنگی اثری از عمادالدین زند
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...بایگانی/آرشیو برچسب ها : عمادالدین زندیان
شعر دروغگو از عمادالدین زند
شعر دروغگو از عمادالدین زند کاشف گفت: چند وقت است احساس می کنم دچار بیماری آلزایمر شدم دروغگو گفت: برای ما آلزایمر بیماری نیست یک درمان است با این رنجی که می کشیم همه ما به آلزایمر نیاز داریم که فراموش کنیم زخمهایی که خورده ایم دردهایی که کشیده ایم و انسانها را … —
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...