برج ایفل نوشته رولان بارت ترجمه یوسف اباذری گى دو موپاسان اغلب در رستوران برج نهار مىخورد، هرچند اعتنایى به غذا نداشت. او مىگفت اینجا یگانه جایى در پاریس است که مجبور نیستم برج را ببینم. و این امر حقیقت دارد که باید در پاریس احتیاطهایى بىاندازه به عمل آورى تا برج ایفل را نبینى؛ هر فصلى که باشد، از خلال مِه و ابر، در روزهاى ابرى و آفتابى، در باران، هر جا که باشى، هر چشماندازى از بامها و گنبدها یا شاخههاى درختان باشد که تو را از آن جدا کند: برج حضور دارد؛ ادغامشده در زندگى روزمره، تا زمانى که دیگر صفت خاصى به آن نسبت ندهى و تصمیم بگیرى که موءکّدانه آن را همچون صخرهاى یا رودخانهاى …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...