بین النهرین،سرزمین هنر و معماری


مقدمه :

سرزمین بین النهرین مرکز یکی از کهن ترین تمدن هاست.نخستین تمدن شناخته شده این سرزمین را سومریان تشکیل دادند.معماری سومر در خدمت معابد بوده است و مردم آن کشاورز بودند.آنان طرز مهار کردن سیل را آموختند و شهرهایی با دیوار قطور ایجاد کردند.از آثار معماری سومریان می توان معبد انانا(از سنگ آهک) ، معبد ستون و معبد سفید را نام برد.
از دیگر اقوام این منطقه آکادی ها و بابلیان بودند که در اکثر بناها ویژگی معماری سومر را حفظ کردند.برجسته ترین بخش مجتمع ودر واقع شناخته شده ترین ساختمان در دره بین النهرین زیگورات ها بودند.زیگورات در لغت (زبان)بابلی به معنای سکو یا بنای پله پله ای است که عرض و طول هر طبقه از اشکوبه (طبقه یا سقف) پایین کمتر است.احتمالا هر کدام از طبقات ساختمان زیگورات رنگ مخصوص داشته و بر روی آن درخت کاری یا گل کاری شده بوده است.دروازه ایشتار نیز یکی آثار برجسته ی معماری شهر بابل در دوران جدید است. آشوریان از دیگر اقوام ساکن در دره ی بین النهرین (بخش شمالی) بودند و بدلیل فراوانی سنگ در منطقه ی آنان،بناهای مستحکم تری از ساختمان های بابل ایجاد می کردند.هنر آشور آمیخته از هنر سومر و بابل بوده است.ارگ ناتمام سارگون یکی از بناهای ساخته شده توسط آشوریان است.

mesopotamia-cradle-of-civilization-3

بین النهرین در خاور نزدیک بین رودخانه های دجله و فرات قرار دارد. از جنوب به خلیج فارس متصل بوده و از شمال تا دریای سیاه و کوه های ارمنستان امتداد دارد. از شرق به رشته کوه های زاگرس و تمدن ایلام در جنوب غربی ایران متصل بوده و از غرب نیز تا دریای مدیترانه و مصر امتداد داشته است، ولی سرزمین اصلی تمدن بین النهرین و مرکزیت عمده ی این تمدن مابین رودخانه های دجله و فرات که هر دو از کوه های ترکیه سرچشمه می گیرند قرار داشته است. این منطقه با آب و هوای شمالی سردسیر و کوهستانی و نواحی جنوبی گرمسیر و باتلاقی است.
هنر و معماری بین النهرین

همان طور که در نقشه ملاحظه می کنید خاور نزدیک به خاطر عدم وجود مرزهای طبیعی هیچ گونه حکومت ثابت و مرکزی نداشته و به وسیله ی «دولت شهرها» و به طور موقت و ناپایدار اداره می شد.

در تمدن های باستانی لزوماً بررسی هنر هر تمدن بر اساس سلسله های حکومتی و پادشاهی انجام می شود (دلایل زیادی بر این موضوع وجود دارد که در این مقاله نمی گنجد) به همین دلیل ابتدا حکومت های بین النهرین را معرفی می نماییم.
۱) سومریان ۳۵۰۰ تا ۲۳۴۰ ق.م
۲) آکدیان ۲۳۴۰ تا ۲۱۸۰ ق.م
۳) سومریان جدید ۲۱۲۵ تا ۲۰۲۵ ق.م
۴) بابل کهن ۲۰۲۵ تا ۱۰۴۵ ق.م
۵) آشوریان ۱۰۰۰ تا ۶۱۲ ق.م
۶) بابل نوین (کلدانیان) ۶۱۲ تا ۵۳۸ ق.م.

تقریبا در اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح حادثه ای عظیم در بین النهرین به وقوع پیوست و آن مسکون شدن دره های بزرگ رود خانه ها بود.پس از این حادثه بود که نوشتن – هنر – معماری ساختمانی و شکل های جدید حکومتی پدیدار شد.سومریان مردمی کشاورز بودند که طرز مهار میل را آموختند و شهرهایی با دیوار های قطور ایجاد کردند .مانند اوروک (ارخ و ارک به روایات کتاب مقدس)و وارکا و لاگاش را ساختند . اقوام سامی از صحرای غرب آمدند و آموختند و شهرهایی مانند کیش – رکد – ماری- و بابل را ساختند و پادشاهان مهمی همچون سارگن اکدی و حمورابی بابلی در میان آنان شهرت بیشتری دارد .

معبد ستون:این ساختمان بطور کامل حفاری نشده است و بر سکویی آجری قرار دارد و از طریق یک دروازه یا ستون بندی به آن وارد می شدند و دو ستون عظیم با قطر ۶/۲ متر می رسیده و سکو های ساختمان همه با نوعی موزائیک متشکل از مخروط های گلی تزئین می شدندو این هم یکی از ویژگیهای معماری پرستشگاهای سومری است و همچنین طرح های منظمی نیز از گل پخته به وجود می آوردند و این شکل ها همیشه به شکل سرخ سیاه و سفید بود . زیگورات :اکثر مورخان و محققان معتقدند که زیگورات را سومری ها بوجود آورده اند تا این که پارسال از جیرفت خبر رسید که قدیمیترین زیگورات در آنجاست و سومریان به زیگورات کوه می گفتند و بعد ها مورد استفاده بابلیان و ایلامیان بوده و زیگورات اور و چغازنبیل نمونه بسیار عالی آن است.

هنر بین النهرین:

اکنون می توان گفت همه اتفاق نظر دارند که تمدن بین النهرین قدیمی ترین تمدن شناخته شده ی بشری است. در واقع اگر اریحا و چتل هویوک دو شهر بسیار قدیمی را زیر مجموعه ی این تمدن بدانیم( که اولی در ۹۰۰۰ سال پیش ازمیلاد به عنواندهکده و ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد به عنوان شروع شهر جدید شناخته شده و آثار دومی از ۶۵۰۰ تا ۵۷۰۰ پ.م تاریخ خورده است) ، تمدن های بزرگ دیگر فاصله ی زیادی با آن خواهند داشت و حتی در غیر این صورت نیز شاید با فاصله ی کم تری اما تمدن بین النهرین از لحاظ قدمت بر آن ها برتری دارد.
بین النهرین کنونی که اکنون میان کشورها تقسیم شده وبیشترین سهم آن را عراق تشکیل می دهد ،پیش از ورود سومری ها به آن ،سرزمین فرهنگی به نام عبید بود، مسلما وجود فرهنگ پیش از سومری را ندیده گرفتن اشتباه تاریخ و تاریخ هنر است چرا که نمی توان با وجود آن تمام فرهنگ سومری بعدی را برخاسته از سومری های خالص و مهاجر اولیه دانست.
به هر حال سومری ها حدود ۴۰۰۰ پیش از میلاد از شمال شرق به بین النهرین جنوبی وارد شدند ،یعنی از ایران کنونی، معمولا گفته می شود خاستگاه دقیق آن ها مشخص نیست و لی ممکن است نیز طبق شواهدی آن ها را از قفقاز بدانند، مانند خاستگاه آن ها زبان آن ها نیز ناشناخته است. با این حال شهرهایی که سومریان تشکیل دادند یا موجب رونق آن ها شدند اثری را برای اولین بار به جهان معرفی کرد که ارزش بسیار زیادی برای تاریخ هنر ومعماری دارد و آن زیگورات است . بین النهرین دارای دولتشهرهایی بود که این اسم را به خاطر این به دنبال می کشانند که هر شهر دولت، خدا ، کشاورزی و سازمان اینچنینی خاص خود داشت. شهر بر محور زیگورات بنا می شد بر محور زیگورات ادامه پیدا می کرد و زیگورات که معبد پلکانی عظیم بین النهرین شناخته می شود یک پیکره ،همچون آنچه در اهرام مصرو آثار معماری یونان باستان می بینیم ، بود. پیکره ای بزرگ ساختمانی که خدا را همیشه و همه جا بر شهر حاکم می کرد ونماد بزرگی از قدرت وبزرگی او به شمار می آید. در مورد شکل آن نیز اتفاق نظری وجود دارد که این قوم در نوک کوه ها خدا را به خود نزدیک تر می دیدند یا آنجارا مسکن خدا می دانستند ، به این خاطر زیگورات چون یک کوه بر افراشته می شد ودر بالاترین طبقه ی آن معبد خدا جای می گرفت . قدیمی ترین زیگورات برجامانده متعلق به ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ پیش از میلاد و شهر اوروک است. زمانی انسان ها فکر می کردند که قدیمی ترین تمدن مصر است ،اما همچنان که روستاهای شناخته شده در بین النهرین بسیار از قدیمی تر از مصرند این بنا نیز از تمام بناهای مصری شناخته شده قدیمی تر است. این شکل ساختمانی در سراسر تمدن بین النهرین ادامه می یابد و نشان از قدرت فرهنگ سومری در آینده دارد چرا که پس از سومری ها قوم سامی از غرب بین النهرین به این سرزمین وارد شدند با قوم سومری درگیر شدند و تاثیری عظیم در تاریخ جهان تا به امروز از خود برجا گذاشتند، اما عناصری را از فرهنگ سومری گرفتند و به زندگی آن ادامه دادند. سامی ها فرهنگی را رواج دادند که تا به امروز میلیاردها انسان فرزندان فرهنگ آن به شمار می آیند.

هنر و معماری بین النهرین

پیش از آن که آثار تمدن بین النهرین کشف شود ، سامی مذهبان به ویژه مسیحیان و یهودیان از روی کتاب مقدس از زبان دین با این تمدن پیوند داشتند اما کشف آثار بین النهرین و کشف شهرها واسطوره ها ی نزدیک به عهد عتیق غوغایی در غرب به پا کرد. هنر بین النهرین به ما نشان می دهد که با وجود گذشت هزاران سال از آن هنوز یکی از نزدیک ترین هنرها به ما و اعتقادات میلیاردها انسان است.

هنر و معماری بین النهرین

از میان دیگر آثار سومریان نخستین، می توان به آوند کنده کاری شده از اوروک ،اشاره کرد که اشکال بر روی خطوطی که آوند را تقسیم کرده استوارند و در این ویژگی با لوح پادشاه نارمر از مصر شباهت دارند که به سهم خود می تواند تایید کننده ی رابطه ی این دو تمدن بزرگ با یکدیگر باشد. و یکی دیگر از آثار بزرگ این دوره سردیس زن از وارکاست که آغازگر آن ویژگی است که معرف پیکرتراشی سومری به شمار می آید وآن چشمان بزرگ پیکره هاست. نحوه ای که هنرمند صورت،گونه ها ، لب ها واحتمالا بینی را شکل داده نحوه ای ظریف، دارای انحنا وو بافت لطیف پرداخته شده ایست که وجود آن در آن سال ها انسان را شگفت زده می کند گویی این سردیس با وجود از دست دادن قسمتی از خود هنوز به نحو بسیار زیادی می تواند با انسان رابطه برقرار کند. پیکره هایی که در تل اسمر کشف شده اند ادامه ی راه این هنرند که همه با چشمانی بزرگ، حالت استوانه ای ، و غالبا با دستان به هم چسبیده به روبه رو نگاه می کنند و گویا در برابر خدای بزرگ خود قرار گرفته اند هنر شناسان ممکن است بگویند دلیل بزرگی چشم آن ها می تواند نشان از آگاهی آن ها در برابر قدرت خداو یا ترس آن ها در این میان باشد چرا که هر چه باشد قابل قبول است که چشم های آن ها نمود ارتباط آن ها با خدایشان است. گفته می شود اختلاف اندازه در میان پیکره ها به دلیل اهمیت آن ها باشد که این نیز قابل قبول به نظر می رسد بزرگترین آن ها پادشاه وملکه وپس از آن مردم عادی قرار دارند همانطور که در لوح نارامسین نیز این اختلاف اندازه دیده می شود.

هنر و معماری بین النهرین

پس از آن سامی ها به فرماندهی سارگون حکومت را در دست گرفتند ،سارگون می خواست کشوری یکپارچه تشکیل دهد و احتمالا این کشور یکپارچه خدایی واحد می خواست البته شاید نه به معنای کنونی بلکه قدرتمندترین خدای شهرها یا خدایی که به عنوان خدای کشور شناخته می شد با قبول خدایان دیگر. بر این اساس پادشاهی که نمایندگی آن خدا را بر عهده داشت – به این موضوع توجه شود که تعدادی از پیامبران ادیان سامی پادشاه بودند- همانطور که سرزمین هایی را زیر فرمان خود می گرفت وبر قدرت خود می افزود نماد این قدرت را در هنر نیز از خود به جا گذاشت ونماینده این قدرت اولین سردیس از پادشاهی بین النهرین یعنی سر فرمانروای اکدی است. عناصر سومری که در این سردیس دیده می شود و هلن گاردنر به درستی به آن اشاره کرده : نمایانگر تداوم سنت سومری است همچون آرایش موی سر وچشمان بزرگ سردیس :”… وابروهای برجسته وخرپشته اش ،ظاهرا از سنتی بس کهنتر یعنی از سنت سردیس (زن) وارکایی ریشه می گیرد ،دهان ظریف این سر نیز یادآور دهان ظریف همان سردیس است “(گاردنر،ص ۵۵)

هنر و معماری بین النهرین

اثر دیگری که از اکدی ها به جا ماند لوح پیروزی نارامسین است که ویژگی بارز آن : نمایش پیروزی یک پادشاه در برابر دشمن است که بعدها این نمایش در تمدن روم نیز به کار گرفته شد، در مصر گذشته نیز لوح نارمر می تواند از این نوع تلقی شود ، یکی از ویژگی های این لوح همانطور که گفته شد ادامه ی راه سومری است که اندازه ی بزرگ پادشاه در برابر بقیه است ، چیزی که تا اندازه ای می تواند دلیل مبتنی بر این که خدایان در بالای کوه به انسان نزدیک ترند را تایید کند این است که در این لوح کوه بلندی نشان داده شده که خورشیدی ،احتمالا نمادی از خدا، درست در بالای آن قرار گرفته است. در این صحنه ی نمایش پیروزی، خورشید حاکم بر صحنه است. عناصر مهم این صحنه را بر اساس موقعیت و بزرگی اگر خورشید ،کوه وپادشاه بدانیم ، در واقع همان خدا،زیگورات و پادشاه یا پیامبربین النهرینی اند که خلاصه ی تمدن بین النهرین به شمار می روند.

هنر و معماری بین النهرین

گوتیان قومی بودند که از کوهستان های شمال شرق به اکدی ها حمله کردند و آن ها را از بین بردند اما یک شهر سالم باقی مانده وگودئا به خاطر این جان سالم به در بردن خود را در قالب پیکره جاودان ساخت: ” یگانه دولتشهر لاگاش (Lagash) به گونه ای مرموز از تاخت وتاز گوتیان جان سالم به در برد و فرمانروای آن گودآ(Gudea) نجات مملکتش را نشانه ی لطف الهی تلقی کرد و به رسم شکرگزاری شماری پیکره ی نذری خود را به معابد مملکت کوچکش پیشکش کرد …” ( هارت،فردریک، ۱۰۷). ازمیان ویژگی هایی که این پیکره ها را به سومری های پیشین پیوند می دهد یکی شکل استوانه ای آن هاست ودیگری چشمان درشت ، این پیکره ها از سنگ سخت دیوریت ساخته شده بودند.

پس از آن اورنامو در سال ۲۱۱۱ پیش از میلاد فرمانروایی بزرگ خود را تاسیس کرد. این دوره به نام سومریان نو شهرت دارد و یادگار آن دوران زیگورات اور است که هنوز تا اندازه ای می تواند گفته هایمان از زیگورات را بازسازی کند. قدرت بزرگی که بعد از آن آمد بابل بود.

حمورابی کسی بود که بابل را قدرتمندترین شهر بین النهرین زمان خود ساخت و اثر معروف خود را که برای ما بسیار مهم است از خود به جا گذاشت این اثر هم برای تاریخ هم برای تاریخ هنر و حتی تاریخ دین ارزش زیادی دارد و آن لوح قانون نامه ی حمورابی است. در این لوح حمورابی در برابر شمش ،خدای خورشید، ایستاده است. گویی می خواهد نشان های قدرت را از او بگیرد. این لوح نشان می دهد که حمورابی قانون خود را همچون کتابی آسمانی و هچون قدرت خود از خدا گرفته است ، قانونی که هنوز نیز در فرهنگ های سامی نشانی از خود را به جا گذاشته- توجه کنید که یکی از این قوانین قانون قصاص است- ، پیکره ها همچون پیکره های گودئا استوانه ای شکلند و این سلسله ی ارتباط میان هنر بین النهرین را حفظ می کنند.

هنر و معماری بین النهرین

پیش از آن که به آشوریان پرداخته شود باید قومی را مورد مطالعه قرار داد که حتی ها نام داشتند و همان قومی بودند که بابلیان را شکست دادند. اهمیت آن ها برای تاریخ هنر ومعماری در این است که شیرهای نگهبان دروازه ی شیران در بغازکوی ترکیه را از خود برجا گذاشتند که بعد ها آشوریان از نگهبانانی اینچنینی استفاده کردند و پس از آن نیز ایرانیان این کار را ادامه دادند. اما در مورد این کار حتی ها خوب است به این موضوع توجه داشته باشیم که :” سرچشمه ی اینگونه نگهبان قرار دادن جانوران درنده هرچه باشد- بین النهرین،سوریه یا مصر- تجسم آن در نزد حتیها اصالتی دیگر دارد زیرا پیکره ی شیر نگهبان ،شدیدا وابسته وتحت فرمان معماری است و به هیچ وجه مستقل یا به صورت نقش برجسته ی همه جانبی به نمایش در نیامده است.” ( گاردنر، ص ۵۹)

حکومت بزرگ بعدی بین النهرین در دست قومی بود که در تاریخ به خونخواری و سنگدلی مشهور شدند و در نقش هایشان نیز این بی رحمی خاص خود را تا اندازه ای نشان دادند. کاخ سارگون دوم نماد این حکومت و هنر آن به شمار می رود که اگر چه زیگورات در آن بر همه جا مسلط بود اما این زیگورات جزیی از مجموعه ساختمانی کاخ به شمار می رفت، جزیی که همه چیز حول آن ساخته نشده بود و این ساختمان نیز چون دیگر ساختمان ها قسمتی از کاخ به شمار می رفت. در این صورت در نقش زیگورات تحولی در مقایسه با زیگورات نخستین صورت گرفت، این زیگورات تحت تاثیر قدرت فرمانروا بود وبا روی کار آمدن اکدی ها آغاز شد. شیر های نگهبان بالدار با سر انسان در این کاخ نقش مهمی را به عهده دارند که سر آن ها بی شباهت به سردیس اکدی نیست و یک پای اضافه نیز برای کامل دیدن از هر سو را شامل می شوند. نقش برجسته های شکار شیران اوج تقابل شاه وشیران را نشان می دهد و اوج بی رحمی پادشاهان آشوری این گفته با نگاهی به ماده شیر محتضر واضح به نظر می رسد ، احساسات نشان داده شده در این نقش برجسته قابل ستایش است شیر با تیرهایی که به پیکره اش خورده در حال جان دادن است در حالی که خود را به زمین می کشد و آخرین صداهایش را به نشانه ی درد یا التماس بر می آورد اما این گونه نشان دادن احساسات نه برای دلسوزی است بلکه برای مهر تایید زدن به قدرت حاکم. از این میان نقش آن آشوری که استوار در برابر شیری بر روی دو پا ایستاده است و شمشیر را در شکم شیر فرو کرده در حالی که تیری بر سر شیر مشاهده می شود ودستانش هیچ توانی برای مقابله در برابر پادشاه ندارد توجه را به طرز خاصی به سوی خود جلب می کند. چرا که در این نقش ناتوانی شیر وتوانایی پادشاه صریح و در نهایت زیبایی نشان داده شده است، پادشاه بر کالسکه ای سوار نیست که در آن حال قفس شیران را برای شکارش باز کرده باشند بلکه هردو، هم پادشاه وهم شیر، بر روی زمین و تقریبا به یک اندازه نشان داده شده اند، قدرت پادشاه در کنار بی رحمیش به خوبی در این نقش برجسته ها پایدار مانده است.

هنر و معماری بین النهرین

 

آخرین حکومت بزرگ بین النهرین بابلیان جدید بودند. که از ۶۰۵ تا ۵۳۹پیش از میلاد قدرتمندترین قوم این ناحیه بودند. دروازه ی ایشتار با نقوش حیوانی و آجرهایی که روکش لعاب و کاشی لعابی داشتند نماینده ای از هنر آن هاست و آن چه در فرهنگ سامی کنونی برج بابل شناخته می شود نیز زیگوراتی بود متعلق به این قوم باستانی.

هنر و معماری بین النهرین

آنچه در این میان ممکن بود با هنر بین النهرین ارتباط برقرار کند شایدسبک جانوری لرستان باشد. و ارتباط های دیگر هنرها که مجالی برای بررسی آن نیست. به هر حال این که هنر بین النهرین معمولا با ایران پایان می پذیرد اما این نوشته به خاطر این این گونه پایان نپذیرفت که ایران پیش از اسلام برای ما در نوشته ای جداگانه باید صورت بپذیرد. آن چه باید در هنر بین النهرین بر آن تاکید کرد این است که با وجود فاصله ی زیاد آن ها از لحاظ قدمت یکی از نزدیک ترین هنرها برای ماست چرا که هنوز میلیاردها انسان ،فرهنگی نزدیک به فرهنگ سامی را در خود نهفته دارند که در واقع فرهنگی ترکیبی از سومریان( با در نظر گرفتن عبیدی ها) وسامیان بین النهرین نخستین است.

درّه مابین دو رود دجله وفرات،به دوقسمت تقسیم می شده است،قسمت پست تریاتحتانی که حاصلخیزتربوده بابل،وقسمت فوقانی که کم محصولتربوده،آشور نامیده می شد.درهمین دره است که چهارتمدن مهم جهانی ظهور کرده است:
۱-سومریها(باتمدنی آمیخته به تمدن سامی)
۲-آشوریها
۳-کلدانیها
۴-ایرانیهای هخامنشی

ziggurat-of-ur

تمدن اکدی در بین النهرین!

دومین تمدن بین النهرینی

بعد از تمدن سومر ، تمدن اکدی توانست در منطقه بین النهرین قدرت را در دست بگیرد. در این مقاله با دیدگاه های این قوم و تاثیرات ایشان در هنر آشنا خواهید شد.

حدود سال ۲۳۵۰ پیش از میلاد ، دولت شهرهای سومری برای دسترسی به آب و خاک حاصلخیز با یکدیگر درگیر شدند. به تدریج سازماندهی اجتماعی این دولت-شهرها دستخوش تغییر شدند و خدمتگزاران بومی خدایان در جای پادشاه حاکم . پادشاهان جاه طلب از طریق حمله به حمسایگان سعی در گسترش قلمرو خویش داشتند . در بسیاری از مناطق افراد سامی زبان ( کسانی که به زبانهای هم خانواده عبری و عربی سخن می گفتند) به تدریج در قسمتهای جنوبی ادعای قدرت کردند. اقتصاد این اقوام از طریق دامپروری و گله داری بوده است. با اینکه این گروه بسیاری از مشخصه های تمدن سومری را در پیش گرفتند، چندان به سنت دولت- شهرها پایبند نبودند.در حدود ۲۳۳۴ پیش از میلاد ، ” سارگون” ( به معنای پادشاه حقیقی) ، سومر، شمال سوریه و عیلام را فتح کرد. با توجه به استقرار دولت سارگون در شهر اکد ( محل دقیق این شهر هنوز مشخص نشده اما احتمالا در شمال غربی سومر و نزدیک بغداد کنونی است) زبان اکدی، به زبان رسمی بین النهرین تبدیل شد. جاه طلبی های سارگون هم برای حفظ سلطنت و هم برای گسترش قلمرو تحت حکومت بود. او به عنوان حاکم مطلق یک امپراتوری ، خدایان سومر و اکد را به امید از بین بردن ارتباط پیشین میان دولت – شهرها و خدایانشان، به خدایان واحد برای یک قوم تبدیل کردو بدین وسیله این دو منطقه را با هم متحد کرده ، تحت امر خود درآورد. در زمان نارامسین (نوه سارگون) که از ۲۲۵۴ تا ۲۲۱۸ پیش از میلاد حکومت می کرد، امپراتوری اکدی از جنوب به سومر، از شرق به عیلام از غرب به سوریه و از شمال به نینوا گسترش یافت.

هنر اکدی: قدرت و روایت

در زمان اکدیان هنرهای بصری عمدتا برای نشان دادن قدرت پادشاه به کار گرفته می شدند. تاثیرگذارترین اثری که از این دوره ، در این زمینه به جای مانده پیکره مسی یک سر است که بین سالهای ۲۲۵۰ تا ۲۲۰۰ پیش از میلاد در میان زباله ها در نینوا کشف شد و اغلب آن را خود نارامسین و یا سارگون می دانند. این پیکره از جهات مختلف دارای قدرت ویژه ای است.

جاه طلبی های سارگون هم برای حفظ سلطنت و هم برای گسترش قلمرو تحت حکومت بود. او به عنوان حاکم مطلق یک امپراتوری ، خدایان سومر و اکد را به امید از بین بردن ارتباط پیشین میان دولت – شهرها و خدایانشان، به خدایان واحد برای یک قوم تبدیل کردو بدین وسیله این دو منطقه را با هم متحد کرده ، تحت امر خود درآورد

این پیکره چنان طراحی شده که از روبه رو دیده شود و این مستقیم بودن باعث می شود تغییرناپذیر و ابدی جلوه کند. حالت انتزاعی ریش و موها ، که مانند پادشاهان سومری آراسته شده ، با صافی پوست در تقابل است تا سادگی به یادماندنی و تقارنی بی نظیر به این پیکره ببخشد که خود دال بر، قدرت و فرماندهی است. الگوی دقیق و ظریف موها و ریش نشان دهنده مهارت فلزکار در قالب گرفتن ار فرورفتگی ها و برآمدگی هاست. علاوه بر آن در زمانی که هنوز علم فلزشناسی به خوبی درک نشده بود استفاده از قالب های فلزی برای ساخت یک پیکره نشان دهنده مهارت فرد در آن فناوری بوده که عمدتا به کار ساخت اسلحه می آمده است. در شکل اولیه این پیکره احتمالا از سنگهای قیمتی به عنوان چشم استفاده شده است. امکان دارد آسیبی که به این مجسمه وارد شده در زمان حمله “مادها” در ۶۱۲ پیش از میلاد در نینوا بوده باشد. دشمن چشم های مجسمه را درآورده و گوش ها و بینی و بخشی از ریش را کنده، گویی در برابر خود کسی قرار گرفته که مجسمه بازنمایی او بوده است. در بسیاری از فرهنگها در دنیای امروز نیز چنین تخریب هایی به صورت آیینی و به عنوان کنش نمادین خشونت یا اعتراض انجام می شود.

مضامین قدرت و روایت در سنگ یادبودی ۲ متری که در زمان حکومت نارامسین در شهر اکدی “سیپر” بر پا شده درهم می آمیزند. این سنگ برای یادبود پیروزی نارامسین بر “لالابی ها “( ساکنان کوههای زاگرس در شرق بین النهرین) بنا شده است. در این مورد داستان در سطرهای مختلف بیان نشده، به جای آن مجموعه ای از سربازان را می بینیم که راه پیچ در پیچ کوهی پوشیده از درخت را بالا می روند . حرکت منظم آنها در تقابل با حمله بی نظم دشمن قرار می گیرد . همچنان که سربازان پیروز، دشمن را زیر پا له می کنند، دشمن شکست خورده یا می میرد و یا تقاضای عفو دارد. بالاتر از همه شاه قرار داردکه اندازه بزرگتر ( پرسپکتیو مقامی) و جایگاهش در مرکز نشانه اهمیت مقامش است. او تنها و در قله کوه ( نشانه نزدیکی به خدایان ) ایستاده است. کلاه شاخدار او که بیش از این جزو ساز و برگ منحصر به خدایان تلقی می شد، باعث می شود وی به عنوان اولین پادشاه بین النهرین که خود را خدا می دانسته شناخته شود. ساخت عضلانی بدن و طرز ایستادن، وی را به صورت شخصیتی حماسی در می آورد. خدایان آسمانی گویی شاهد پیروزی او هستند و بر او به فرخندگی و خجستگی نور می فرستند. این موضوع با توجه به دو خورشیدی که در بالای نقش برجسته تجسم یافته درک می شود. در تفسیر این دو خورشید آمده که این دو شکل، نمادی از خدای ” شمش” ( خدای آفتاب) و الهه ” ایشتار” ( الهه عشق، جنگ و باروری) است.

از دیگر آثار آکدیان نقش برجسته «لوح پیروزی نارام سین» فرزند ارشد سارگون است. این لوح با حالتی جنگ طلبانه، شرح پیروزی نارام سین را بر دشمنان به تصویر کشیده است. پادشاه تاج شاخ دار بر سر دارد که تا پیش از این در انحصار خدایان بود. کلیه ی عناصر در این اثر با تأکید و تجلیل از مقام پادشاهی ساخته شده است (متعلق به ۲۲۰۰ تا ۲۳۰۰ ق.م – سنگ)
هنر و معماری بین النهرین

خصوصیات آکد
۱) به قدرت رسیدن آکدیان که از نژاد سامی بودند در ۲۱۸۰ – ۲۳۴۰ ق.م و تسلط صلح آمیز بر منطقه بین النهرین به رهبری «سارگون آکدی».
۲) قدرت تام و متمرکز پادشاه و فرمانروا در این حکومت و جایگزینی «پادشاه محوری» به جای «دین محوری».
۳) اولین سلسله ی منسجم پادشاهی در بین النهرین.
۴) تجلیل از مقام پادشاه به جای خدایان، الهه ها و جانوران اساطیری در آثار هنری آکدیان.
۵) شهرهای مهم آکد عبارتند از: کیش، آکد، بابل، ماری.

سومریان:

خصوصیات حکومت سومر

۱) ساکنین جنوب شرقی بین النهرین (اصل و نسب آنها مشخص نیست ولی بنا به قول هایی مهاجرین بوده اند که از ۴۰۰۰ ق.م در این منطقه ساکن می شوند).
۲) مهارت در ساخت سیل بند و شهرهای قلعه مانند.
۳) انسجام جوامع انسانی در این حکومت.
۴) برخلاف اعصار غارنشینی که انسان متوسل به تصاویر جادویی می شد در این تمدن تصاویر جادویی تبدیل به خدایانی شدند که پادشاهان نماینده ی آن خدا بر روی زمین به حساب می آمدند.
۵) اختراع خط بر روی الواح گلی.
۶) ساخت معابد با خشت خام.
۷) شهرهای مهم سومر عباتند از: اور، لاگاش، اریدو، نیپور، لارسا، واژکا

پیکر تراشی سومریان
در تمدن بین النهرین پیکر تراشی قرن ها زودتر از تمدن های دیگر ظهور کرد. حتی در اقوام قبل و یا غارنشینان تصویر انسانی جزئی ثانوی به حساب می آمد. اولین پیکره ها تجلی خدایان و الهه ها بود که در معابد یافت شده اند. عدم وجود پیکره در ابعاد بزرگ و مجسمه سازی با چوب به همراه اندودی از گچ، ساخت مجسمه هایی از جنس سنگ و یا مرمر از ویژگی های مجسمه های سومری است. قدیمی ترین اثر کشف شده «سردیس» یک الهه از «اوروک» متعلق به ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ ق.م از جنس مرمر است. پرداختن به ریزه کاری های صورت و چشمان بزرگ مجسمه (به عنوان دریچه ی روح) و پر کردن گودی های چشمان و ابروها با سنگ های رنگین و صدف از خصوصیات این «سردیس» است

هنر و معماری بین النهرین

از خصوصیات این مجسمه ها می توان بدین موارد اشاره نمود:
۱) قرار داشتن در محراب بجای انسان نیایشگر و عبارت «او نیایش می کند» در پای مجسمه ها.
۲) توجه به چشمان به عنوان یک سنت در سومر.
۳) ساده کردن فیگور مجسمه ها با دستانی به هم چسبیده به نماد نیایش.
۴) تفاوت در ابعاد مجسمه ها به خاطر تفاوت در مقام نذر کننده ها.
از دیگر آثار سومریان بدین موارد می توان اشاره نمود :
۱) منبت کاری بر روی کاسه ی چنگ از «اور» حدود ۲۶۰۰ ق.م بر روی این کاسه تصاویری از موجودات تخیلی با ترکیب اعضای انسان و حیوان یافت می شود. خصوصیت این تصاویر روایت گرانه بودن آن است که گاه شخصیت های اصلی داستان، جانورانی هستند که به کارهای انسانی مشغولند

۲) سر گاو از کاسه ی چنگ با موادی از طلا، سنگ، لاجورد با چشمان مرصع (این سر گاو بر روی کاسه ی چنگ نصب بوده است)
هنر و معماری بین النهرین

۳) پیکره ی بز و درخت مقدس به عنوان پایه ی نذورات با موادی از قبیل چوب، طلا، لاجورد و متعلق به ۲۶۰۰ ق.م یافته شده در اور
هنر و معماری بین النهرین

۴) پرچم اور (لوحه ی جنگ و صلح) قاب مرصع کاری شده با صدف، سنگ لاجورد و سنگ آهک قرمز حدود ۲۷۰۰ ق.م به عنوان اولین نمونه های موزائیک در جهان

سومریان جدید:

خصوصیات سومر جدید
۱) به قدرت رسیدن دوباره ی سومریان با به رسمیت شناختن اقوام مهاجمی که حکومت آکدیان را نابود کردند توسط «گودآ» یا «گوده».
۲) احیای مجدد معابد با اتکای دولت و حکومت به قدرت خدایان.
۳) در نظام حکومتی سومریان جدید هر شهر خدایی داشت که املاک متعلق به اوست و فرمانروایان نایب خدا بر روی زمینند.

پیکر تراشی سومریان جدید
زیباترین نمونه های پیکر تراشی سومریان جدید حدود بیست تندیس به حالت های مختلف نیایش و با توجه به شرایط هر معبد از «گودآ» است که از شهر «لاگاش» مربوط به ۲۱۰۰ ق.م به دست آمده است. شهر لاگاش تحت فرمانروایی «گودآ» دوران پر مشقت فروپاشی آکدیان را پشت سر گذاشته بود.
این مجسمه ها از لحاظ فرم تحت تأثیر مجسمه سازی آکدی است، یعنی طبیعت پردازی در آن از ارجعیت بیشتری نسبت به آثار اولیه سومریان برخوردار است.
ولیکن از لحاظ موضوعی و عناصری که در ترکیب بندی مجسمه ها به کار رفته مثل کلاه ساده و لباس معمولی و متواضعانه به سومریان اولیه نزدیک است. این سادگی با همان تفکر نو سومریان در خصوص تعلق عنوان پادشاهی به خداوند شهر هماهنگی دارد
هنر و معماری بین النهرین

بابلیان:

خصوصیات بابل
۱) آخرین حکومت متمرکز در جنوب شرقی بین النهرین به فرمانروایی حاکم قدرتمند و سیاستمدار آن یعنی «حمورابی».
۲) در زمان و بعد از سقوط آکدیان، تقریباًً شهرها مستقل اداره می شدند.
یکی از این شهرها بابل و حکمران آن «حمورابی» توانست با نفوذ به سایر شهرها یک حکومت واحد تشکیل دهد.

نقش برجسته ی بابلیان
همیشه نام بابل و حکومت بابلیان با نام «حمورابی» همراه است. او که سعی کرد تا به اوضاع نابسامان بین النهرین سامان بخشد نهایتاً توانست با وضع اولین قوانین مدون و مکتوب به گوشه ای از این امور بپردازد. این قوانین بر روی سنگی از جنس «بازالت» و با تصویر پادشاه به همراه خدای «شاماش» (خورشید) و ۲۸۲ ماده ی قانونی کنده کاری شده است. این لوحه از کاوش های «دمرگان» در تپه ی «ارگ» شوش در سال ۱۹۰۲ میلادی کشف و به موزه ی «لوور» فرانسه فرستاده شد. این اثر را به همراه آثار ارزنده ی دیگری «شوتروک ناهوته» پادشاه ایلامی در حدود ۱۱۶۰ ق.م طی جنگ به غنیمت گرفته و به شوش می آورد. در این لوحه حمورابی در مقابل خدای «شاماش» قرار دارد. اشکالی مثل شکل خلاصه شده ی زیگورات در زیر پای خدای خورشید، میله و ریسمان (سمبل عدالت) دیده می شود، این لوح، متعلق به ۱۷۰۰ ق.م است
هنر و معماری بین النهرین

آشوریان:

خصوصیات آشور
۱) استقرار اصلی این قوم در شمال بین النهرین بود ولیکن به خاطر قدرت های آن زمان در جنوب بین النهرین و «میتانیان» در شمال غرب نتوانسته بودند قدرتی پیدا کنند و پس از ضعف این دولت ها با استفاده از فرصت، حکومت خود را گسترش می دهند.
۲) آشوریان بر خلاف آکدیان، با جنگ و نظامی گری متصرفات خود را افزایش دادند. «آشور» نام خدای جنگ در بین این اقوام نیز است.
۱) انتقال پایتخت از «کلاخ» (نیمرود) و ایجاد دولتی نظامی، با ساختاری امپراطور گونه به مرکزیت «خرساباد»

پیکر تراشی و نقش برجسته
هنر آشوریان اساساً هنر کنده کاری بر روی سنگ است و ما کم تر شاهد مجسمه های سه بعدی تمام گرد هستیم. در نقش برجسته های سنگی که بر روی دیوارهای اصلی کاخ ها و اماکن عمومی کار شده است، شاهد نوعی تصویر سازی و روایت حوادث و رویدادهای تاریخی هستیم. نقوش برجسته حیوانات (با حالت هایی کاملاًًً گیرا و سه بعدی) به عنوان محافظ دروازه های قصر با تلفیقی از انسان، گاو و پرنده و به شیوه ای سمبلیک و اسطوره ای نشان قدرت هنرمندان آشوری در این حرفه است.

دو نکته اصلی در نقوش برجسته قابل بررسی است:
۱) ارتباط ترکیب بندی این نقوش با آثار مصری که نشان از ارتباط بین این دو تمدن دارد. این موضوع را می توان در نقش برجسته ی «آشور با نیپال دوم در نبرد» از «نیمرود» متعلق به ۸۷۵ ق.م مشاهده نمود .
هنر و معماری بین النهرین

۲) «دانش وسیع کالبد شناسی، دقت هنرمندان در حرکات طبیعی ماهیچه ها» این نکته در نقش برجسته ی «ماده شیر محتضر» به خوبی مشهود است (کشف شده از نینوا – ۶۵۰ ق.م – سنگ آهک) .
هنر و معماری بین النهرین

ایران هخامنشی:

نبوکد نصر، یا (شاه شاهان )به روایت کتاب دانیال نبی ،لاف زنان می گوید ( من دیواری محکم را بر ان داشتم که گرداگرد بابل کشیده شود … تادشمنی که قصد حمله به ما را داشته باشد نتواند تهدیدمان کند … [ و] شهر بابل را به یک دژ مستحکم تبدیل کردم .) لیکن پس ازحکاکی این دستخط بر روی دیوارمزبور شهر ،به تصرف کوروش پادشاه ایران ایرانیان را به نقاطی بس دورتر از بابل کشانید . مصر در سال ۵۲۵ ق.م. در برابر ایرانیان تسلیم شد . در سال ۴۸۰ق.م. امپراتوری ایران از رود سند تا رود دانوب گسترده بود وفقط مقاومت پیروزمندانه یونانیان در سده پنجم پیش از میلاد توانست مانع الحاق اروپای جنوبی به این امپراتوری شود .

معماری

مهمترین منبع اطلاعاتی ما درباره معماری ایران ، کاخ تخت جمشید ( تصویر ۵۷ ) است که در فاصله سالهای ۵۲۰ و ۴۶۰ ق. م. به وسیله داریوش و خشایار شا – جانشین کورش – ساخته شد.

این کاخ با استحکامات سنگینی ، در فلات مرتفع شرق دره بین النهرین و روی صحنه ای پهناور ، رو به دشت مشرف بر غرب ، ساخته شده است . کاخ تخت جمشید با آنکه به دست اسکندر کبیر و به نشانه نابود کردن قدرت امپراطوری ایران به آتش کشیده و ویران شد ، ویرانه های با شکوه آن امروزه نیز بازسازی کامل آن را ممکن می گرداند . بناهای تخت جمشید بر خلاف کاخ آشوری که به طرز فشرده ای گرداگرد حیاطها ساخته می شد ، به طور پراکنده ساخته شده بودند و خیابانها و فضاهای خالی نامنظمی آنها را از یکدیگر جدا می کرد ( تصویر ۵۸ ) . ساختمان اصلی ، تالار ستونداری پهناور به ارتفاع ۱۸ متر و مساحت ۶۰۰ متر مربع است . این تالار بار عام عظیم ( آپادانا ) که روی سکویی سنگین به ارتفاع تقریبی ۳ متر ساخته شده ، یکی از زیباترین ساختمانهای جهان باستان نامیده شده است .

تالار بار عام از ۳۶ ستون کشیده و خیاره دار ۱۲ متری و سرستونهایی مرکب از سرو سینه گاو یا شیر به منظور تعبیه سر ستون یا قرارگاهی برای سر تیرهای سقف تشکیل می شد . تصویر ۵۹ نمونه حفظ شده ای ا زهمان سر ستونهای مرکب است که از تالار بار عام اردشیر دوم در شوش به دست آمده است . این سر ستونهای بی مانند ، ابداع تزیینی خاص ایرانیان بودند که قرینه شناخته شده ای پیش یا پس از خود نداشتند . ریشه تکوینی تالار چهارگوش و پر ستون نیز که از ویژگیهای کاخ تخت جمشید است ، ناشناخته مانده است . عده ای از پژوهندگان گفته اند تالار مزبور احتمالا از معماری مادها تقلید شده است ؛ درباره این معماری ، هنوز پژوهشی از سوی باستان شناسان صورت نگرفته است . مادها نخست متحدان شمالی و سپس خراجگزار ایرانیان شدند و گویا نقش عوامل واسطی را داشته اند که هنر ایرانی از طریق ایشان گونه های بسیاری از عناصر سبک ایرانی خود را به دست آورد . از سنگ، که به وفوردر محل ساختمان کاخ یافت می شود ، آزادانه برای ساختن صفه ها ، دروازه ها ، پلکانها ، و ستونها استفاده می شد ؛ ولی از آجر برای ساختن دیوارها و از چوب برای ساختن ستونهای کوچکتر و سقفها استفاده می شد .

ویرانه های کاخ داریوش در تخت جمشید ( تصویر ۶۰ ) نشان می دهد که از سنگ برای ساختن کلافهای در و پنجره نیز استفاده می شده است . شکلهای این کلافها از معماری مصری گرفته شده اند زیرا داریوش تحت تاثیر معماری آن سرزمین قرار گرفته بود ، ولی در اینجا ساختمان کلافها به شیوه معمول از سنگ عمودی ، سنگ حمال ، و سنگ کف درگاهی ترکیب نمی شود بلکه به شیوه ای اختیاری تراش داده و به عنوان تزیینهای معمارانه به کار برده شده اند . به بیان دقیق تر ، کل مجموعه بناها ، مخصوصا کاخ آپادانا چنان طراحی شده است که تاثیری بصری در بیننده بر جا گذارد ؛ این مجموعه در حکم نوعی صحنه آرایی برای برگزاری جشنهای با شکوه سنتی وبزرگداشت عظمت امپراتوری ایران و قدرت پادشاه آن بوده است .

پیکر تراشی

راه دستیابی به کاخ آپادانا از دروازه ای عظیم با تندیسهایی از گاوهای آدم – سر و عمود بر تالار بزرگ و رفیع می گذرد ؛ برای صعود و رسیدن به این تالار باید از پلکانی عریض و آراسته با نقشهای برجسته ای از رژه پاسداران کاخ شاهی ، نجیب زادگان و بزرگان ایرانی و ماد ، بار یافتن نمایندگان ملتهای خراجگزار با هدایا و خراجهایی که برای پادشاه آورده اند تزیین شده اند (نصویر۶۱ ) . می گویند .

این نقشهای برجسته ، نمایش مختصری از جشنهایی هستند که به هنگام آغاز سال نو در کاخ تخت جمشید برگزار می شده است . تکه هایی از رنگ که در بناهای مشابهی در دیگر نقاط تاریخی ایران بافته شده حکایت از آن دارد که دست کم بخشهایی از این نقشهای برجسته ، رنگی بوده اند . تاثیر اصلی این نقشهای برجسته ، همچنان که ردیفهای پیکره های دارای رنگهای براق و فروزان با آنچه در جشنهای درباری دیده می شده است رقابت می کنند ، می بایست از تاثیر امروزیشان به مراتب بیشتر بوده باشد . از طرف دیگر حالت برهنه امروزی این نقشهای برجسته ، ارزیابی سبک معماری بسیار پالوده آنها را برای ما آسان می گرداند . برش سنگ ، چه در سطوح دارای برجستگیهای ظریف چه در جزییاتی که با قلمزنی آفریده شده اند ، از لحاظ اسلوب ، عالی و بی مانند است . گرچه ممکن است ایرانیان در این کار از نقشهای برجسته آشوری (تصویر ۵۲ ، ۵۳ ، ۵۴ ) الهام گرفته باشند ، سبک نقشهای برجسته ایرانی تفاوتی چمشگیر با آنها دارد شکلها گردتر و برآمدگی شان از زمینه ، بزرگتر است ، تاکید بر جزییاتی چون کشیدگی رگ و پی ها و برآمدگی عضلا کمتر است ؛ و شاید مهمتر از همه این باشد که پیکره ها با وحدت ارگانیک بیشتری نمایانده می شوند زیرا در اینجا نیم تنه ها با نمای طبیعی جانبی نشان داده شده اند و به همین علت ارتباطشان با سرها و پاها متقاعد کننده از گذشته است . این فرض که بیشتر این پیرایشها و اصلاحات در عناصر صوری سنتی نتیجه تاثیر پیکرتراشی یونانی (ایونی ) است زمانی تقریبا قطعیت پیدا می کند که توجه کنیم چگونه جامههای این پیکره ها موافق شیوه باستانی پیکرتراشی یونانی به شیوه سنتی نمایانده شده اند (ن .ک . فصل پنجم ) . نقشهای برجسته کاخ تخت جمشید علیرغم این پیرایشها نشانه ای از پیروزی شیوه رسمی متعلق به خاور نزدیک در هنر به شمار می روند . هدف و وظیفه این نقشها یعنی ستایش پادشاه به شیوه ای تزیینی و با شکوه ، به موفقیت آمیزترین وجه ممکن تامین شده است .

عشق به شکلهای منظم ، توانی به طراحان بخشید تا زمینه ای غنی و یکسان برای جشنهای رسمی ، به مقیاسی بزرگ فراهم آوردند .

ولی ایرانیان توانایی کار موفقیت آمیز به مقیاسی بس کوچکتر را نیز داشتند . ایرانیان زرگران و نقره کارانی چیره دست بودند ، در نمونه معرفی شده یعنی دسته تنگ به شکل بزکوهی بالدار (تصویر ۶۲ ) تجسمی از این هنر ظریف و ماندگار دیده می شود . بزکوهی مزبور که از نقره با مرصع طلا ساخته شده ، بر روی یک نقش برگ نخلی که از سر یک ساتیر می روید ، بالا رفته است . جهش بدن نرم این جانور اوج می گیرد و به جهش فوقانی شاخها می رسد ، و انحناهای ملایم بالهایش بر آرامش این حرکت می افزایند . در اینجا هر آنچه می تواند نشانه وفاداری به طبیعت تلقی شود وجود دارد و کوچکترین دخالتی در بال گشایی آزادانه نیروی خیال نمی کند . پی جویی مراحل توین این بز بالدار ، مانند پی جویی بیشتر عناصر هنر ایران ، کار دشواری نیست . گرچه بدن این جانور ، احتمالا از طریق تاثیرات هنر بین النهرین ، وحدت ارگانیکش زا بازیافته است ، منبع اصلی الهام آن را باید در میان مفرغهای لرستان جستجو کنیم .

در دسته دیگ ایینی (تصویر ۶۳ ) دو بز کوهی صعود کننده ، قوسهای درهم قفل شده ای تشکیل می دهند که شکل سه بعدی ظرفی را که به آن چسبیده اند به صورتی خطی باز می تابانند ، این بزها با آنکه بال ندارند ، حالت دیده ، و هدف از ساختشان جایی برای تردید باقی نمی گذارد که پیشگامان آن بزکوهی ایرانی اند و تصادفا سرچشمه الهام گیری برای افزودن بال بر این جانور ایرانی ، در نزیین چکش کوبی شده کاسه دیده می شود ؛ در اینجا هنرمند لرستانی ، با جسارتی هر چه تمامتر از گاوهای بالدار و نشانهای مقدس آشوری ( به سبک و اسلوب آشوری ) تقلید کرده است .

در آمیختگی هنر ایرانی

هنر ایرانی به قدری از سرچشمه های گوناگون سوای آشور و لرستان متاثر بوده است که برخی از هنرشناسان آن را به عنوان هنری آشکارا التقاطی – یعنی مشتق از هنرهای دیگر و فاقد اصالت درونی – انتقاد کرده اند . البته بررسی سطحی هنر ایران . احتمالا نتیجه ای جز این به بار نمی آورد . سکوهای کاخهای ایرانی از معماری بین النهرین ، و پیکره های نگهبان از اصل آشوری گرفته شده اند ، دقت ماشین گونه ای که در حکاکی جزییات پیکره ها به کار برده شده یادآور پیکره های نقش برسته آشوری است . تالارهای ستوندار احتمالا از نمونه های معماری مصریان یا مادها متاثر ، و خیاره دار کردن ستونها از شیوه یونانی (ایونی )گرفته شده است . با این همه ، شیوه درهم آمیزی این عناصر گوناگون ، مجموعه واحدی پیده می آورد که کاملا تازگی دارد و با هنر ملتهایی که احتمالا الهامبخش این عناصر بوده اند متفاوت است . ستون ایرانی چیزی نیست که بتوان با ستون مصری با یونانی اشتباهش گرفت . و در معماریهای پیشین نیز کاخی به شیوه آپادانای ایرانیان دیده نشده است . هنر ایرانیان پیش از تسخیر خاور نزدیک به دست ایشان ، عمدتا اشیایی با مقیاس کوچک تولید می کرد که بر روی هم (ابزارهای چادر نشینان ) نامیده می شدند . هنر بر سطوت ساختمانهای ایرانیان ، به عبارتی ، (ناگهانی) و زمانی پای به عرصه هستی نهاد که ایشان خودشان را صاحبان و فرمانروایان خاور نزدیک و وارثان و فرهنگ غنی آن یافتند . ایرانیان برای ستایش از دستاوردهای نظامی و سیاسی خویش و جاودانه کردن آنها نه فقط ویژگیها و سجایایی از فرهنگهای بیگانه و مغلوب را که در نظرشان به این کار کمک می کرد اقتباس کردند بلکه از سرزمینهای مغلوب به همراه خود صنعتگرانی را آوده اند که بتوانند این طرحهای بلند پروازانه را تحقق بخشتند . در یک کتیبه ساختمانی که از شوش به دست آمده است از ایوانیان ، ساردیان ، مادها ، مصریان و بابلیان در جمع کارگرانی که کاخ را ساختند و آراستند نام برده می شود . اما این گروه مخلوط با زمینه فرهنگی و هنری بسیرای متنوعش به هدایت استادان صاحب نظر ایرانی ، سبک نوین و همبسته آفرید که تماما برای بیان و نمایش بلند پروازیهای پادشاهان ایرانی مناسب بود . این سبک که یک سبک درباری بود ، مانند سبک درباری لویی چهاردهم در دو هزار سال بعد ، آفریدنندگانش را به ساختن ترکیبی واداشت که در دوره پادشاهی ۲۰۰ سال سلسله هخامنشی ، به طرز درخشانی یگانگی شکلی خود ر ا حفظ کرد

کتیبه های ایرانی بین النهرین(میانرودان) ترجمه می‌شود

کتیبه های ایرانی بین النهرین(میانرودان)” به زبان بابلی نو یا همان اکدی نوشته شده که رویداد نامه‌ای از فتوحات کوروش بزرگ است و توسط “رضا مردای غیاث آبادی” به زودی به فارسی ترجمه می‌شود.

“رضا مرادی غیاث آبادی” باستان شناس و پژوهشگر تاریخ به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: این رویدادنامه تاکنون به صورت کامل به زبان فارسی منتشر نشده و به نظر می رسد که نوشتن این رویدادنامه پیش از نوشتن منشور معروف حقوق بشر کوروش انجام شده باشد.

وی در ادامه افزود: تاکنون دو رویدادنامه معروف به نبونید و کوروش را ترجمه کرده‌ام که نخستین رویدادنامه مشهور به پادشاهی ۱۷ ساله نبونید آخرین شاه بابل است و دیگری رویدادهای نخستین سال پادشاهی کوروش بزرگ بر بابل در آن نوشته شده است.

“غیاث آبادی” به اهمیت تاریخی این کتیبه ها اشاره کرد و گفت: این کتیبه ها اهمیت تاریخی بسیاری دارند نخست اینکه کهن ترین سند مکتوب از زمان پادشاهی کوروش است و دیگر اینکه کهن ترین منبع بازگویی غلبه کوروش بر سرزمین های دیگر از جمله تصرف بابل است.

213613e9bec4e3585735a41893dcbaa1

این باستان شناس در ادامه سخنانش با اشاره به اهمیت تاریخی کتیبه ها افزود: این کتیبه ها کهن ترین روایت کننده حمله های متقابل آستیاگ و کوروش و معرفی آستیاگ به عنوان آغازگر نبرد و سپس سقوط آستیاگ که به عبارت دیگر سقوط شاهنشاهی ماد است و دیگری بازگویی سال های پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال آن است.

“رضا مرادی غیاث آبادی” به نکات قابل توجه در این کتیبه ها اشاره کرد و ابراز داشت: این رویدادنامه نمونه کامل و شایسته ای از تاریخ نویسی است، شیوه نویسنده کتیبه عبارت است از تاریخ نویسی بی طرفانه، منصفانه، بدون اغراق و بدون بزرگ نمایی و کوچک نمایی است و با اینکه در این کتیبه

گفته شده که به نبرد برخاسته و دشمن هم به شمار می رفتند اما نسبت به هیچ کدام از این دو نفر هیچ توهین و تمجیدی به کار نرفته است حتی نام پادشاهان با هیچ لقبی به کار نرفته است، واژه نبونید به تنهایی و کوروش به تنهایی در این رویدادنامه آمده است.

این اختر شناس به نکته جالب دیگری در این کتیبه که ورود صلح آمیز کوروش به بابل در آن نمایان است اشاره کرد و با جمله ای از رویدادنامه گفت:کوروش به بابل اندر آمد به پیش گام های او شاخه های سبز افشانده می شد او با مردمان شهر پیمان صلح و آشتی گذارد و به همه مردمان بابل پیام درود و شادباش فرستاد.

این پژوهشگر تاریخ برخلاف ادعاهای برخی تاریخ نویسان یونانی به رفتار کمبوجیه اشاره کرد و اذعان داشت: کمبوجیه برخلاف نوشته ها رفتاری تند و متعصبانه به باورهای مردم نداشته زیرا در این کتیبه آمده او به نیایشگاه های خدای بزرگ بابل می رود پیش کش با خود می برد و به نیایش می پردازد و دیگر اینکه به سپاهیان ایرانی که وارد بابل شده بودند اجازه نمی داد که هیچ نیزه و ابزار جنگی وارد نیایشگاه و حرمت آن شکسته شود.

وی در پایان سخنانش به شکل ظاهری کتیبه اشاره کرد و گفت: بلندای کتیبه حدود ۱۴ سانتی متر و پهنای کتیبه ۱۵ سانتی متر است و در روی و پشت کتیبه ها نوشته هایی ثبت شده است اما بخش های زیادی از نوشته ها به مرور زمان از بین رفته و قابل خواندن نیست، اگر در لابه لای بخش های سالم مانده برخی از واژه ها و حروف قابل خواندن نباشد در نتیجه متن کتیبه به صورت نقطه چین یا به شکلی ناخوانا و نامفهوم نوشته شده است.

از این نویسنده تاکنون حدود چهل عنوان کتاب چاپ و منتشر شده که برخی از آنها برای چندمین بار تجدید چاپ شده است.

معماری بناها و کاخ ها در سومریان در بین النهرین – تاریخ تمدن جهان باستان(ایران، مصر، یونان، بین النهرین(

تقریبا در اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح حادثه ای عظیم در بین النهرین به وقوع پیوست و آن مسکون شدن دره های بزرگ رود خانه ها بود.پس از این حادثه بود که نوشتن – هنر – معماری ساختمانی و شکل های جدید حکومتی پدیدار شد.سومریان مردمی کشاورز بودند که طرز مهار میل را آموختند و شهرهایی با دیوار های قطور ایجاد کردند .مانند اوروک (ارخ و ارک به روایات کتاب مقدس)و وارکا و لاگاش را ساختند . اقوام سامی از صحرای غرب آمدند و آموختند و شهرهایی مانند کیش – رکد – ماری- و بابل را ساختند و پادشاهان مهمی همچون سارگن اکدی و حمورابی بابلی در میان آنان شهرت بیشتری دارد .

معبد ستون:این ساختمان بطور کامل حفاری نشده است و بر سکویی آجری قرار دارد و از طریق یک دروازه یا ستون بندی به آن وارد می شدند و دو ستون عظیم با قطر ۶/۲ متر می رسیده و سکو های ساختمان همه با نوعی موزائیک متشکل از مخروط های گلی تزئین می شدندو این هم یکی از ویژگیهای معماری پرستشگاهای سومری است و همچنین طرح های منظمی نیز از گل پخته به وجود می آوردند و این شکل ها همیشه به شکل سرخ سیاه و سفید بود . زیگورات :اکثر مورخان و محققان معتقدند که زیگورات را سومری ها بوجود آورده اند تا این که پارسال از جیرفت خبر رسید که قدیمیترین زیگورات در آنجاست و سومریان به زیگورات کوه می گفتند و بعد ها مورد استفاده بابلیان و ایلامیان بوده و زیگورات اور و چغازنبیل نمونه بسیار عالی آن است.

 

معماری بین النهرین:

معماری بین النهرین دوره‌ای در تاریخ هنر است که در آن اهمیت نقش برجسته‌ها بیشتر شد، یکی از دلایل این امر آن بود که آشوریان قومی شمالی بودند و سنگ آنجا بیشتر یافت می‌شد. با این حال از آشور اغلب نقش برجسته باقی مانده‌است و تنها یک مجسمه. آثار دورهٔ آشور هم حالتی اسطوره‌ای دارند و هم حالتی زمینی و به قدرت پادشاهان می‌پردازند. صحنه‌های نبرد و جنگ در این دوره مشاهده می‌شود و نقش برجسته‌ها بسیار شلوغ هستند.

سومر-› ۴ ق.م، معماری سومر در خدمت معابد بود، شهرهایی با دیوار قطور (اروک «وارکای امروز» ـ لاگاش «قلوه امروز»)، در اوروک دو معبد «انانا» از آن اینانا الهه عشق و «آنو» خدای آسمان وجود داشت.

انانا-› معبد سنگ آهک،۳۰×۷۶ متر، دارای تالار مرکزی و اتاقهای متقارن جنبی ـ معبد ستون جایگزین معبد آهک شد

معبد ستون-› بر روی سکوی آجری، از طریق دروازه‌ای با دو ردیف ستون که هر ردیف ۴ ستون با قطر ۲٫۶ متر دارد داخل معبد می‌شویم، استفاده از موزائیک متشکل از مخروطهای گلی تزیین شده، مخروطها سرخ، سیاه و سفید است که در گچ دیوارها فرو می‌کردند، نقشه شهر مرکزیت خدا را در زندگی خود نشان می‌داد زیرا معبد خدا هسته ساختمانی با عظمت آنرا تشکیل می داد، برجسته‌ترین و شناخته شده‌ترین ساختمان در بین‌النهرین زیگورات (به معنای کوه) نام داشت.

زیگورات اور-› شالوده ۱۵ متری، طبقه بالا زیارتگاه بوده، ۳ پلکان خرپشته‌ای هر یک با ۱۰۰ پله در یک نقطه به دروازه برج‌دار زیگورات می‌رسند و از آنجا با پلکان دیگری به زیارتگاه متصل می‌شود، ساختمان از خشت خام با نماسازی ضخیم آجر و ملات قیر، معماری سومر از مصالح آجر و گل و قیر و خشت برای زیر کار ولی آجر جوش و گاهی آجر لعابدار برای نما بود، اساس معماری سومر از جرز و قوس و تاغ گهواره‌ای بود.

اکد(آکاد ـ آکد)-› بنیانگذار= سارگون، ۲۳۰۰ق.م ـ آجرهای بزرگ راستگوشه یا چهارگوشه با ابعاد ۵۲×۵۲ ، شهرها= سیپار، شاماش (خدای خورشید)، ایشتار (الهه عشق)، مهمترین بنا: کاخ نارامسین، هر ضلع۱۰۰متر، دیواری ضخیم به قطر۱۰متر، ورودی در دیوار غربی با دروازه‌ای با دو برج بزرگ در دو سوی آن، دو حیاط کوچک و یک حیاط بزرگ و هشتی و اتاقهای جانبی.
Clip_3
کاخ قدیمی-› واقع در آشور، پلان مانند کاخ نارامسین، بنایی چهارگوشه با یک ورودی در ضلع شمالی، یک حیاط مرکزی بزرگ چهارگوشه با چند حیاط کوچکتر و اتاقهای موچک به دور آن.
Clip_4
بابل کهن-› معماری شامل معابد و کاخها می باشد، معابد-› معبد آشور= یک حیاط مرکزی و سه حیاط کوچکتر با اتاقهایی، معبد ایشچالی= بر روی مصطبه، دارای ورودی‌های متعدد، یک حیاط بزرگ و سه حیاط کوچک. کاخها-› کاخ ماری= مجموعه‌ای از تالارهای پذیرایی و بارعام بر روی مصطبه، دسترسی به تالار بارعام از طریق پله نیم دایره‌ای است، نقاشی دیواری شرح وقایع حکام.

آشور-› اقوام میتانی، ۸۰۰ ق.م، بناهای آشور علاوه بر سنگ با آجر نیز ساخته شدند، شهرها با دیوارهای عریض، معابد چند طبقه.

ارگ سارگون-› در خرساباد، مساحت:۴۰۰ هزارمتر مربع، بیش از ۲۰۰ حیاط و اتاق، شهر روی تپه بود با ارتفاع ۱۵ متر، مجموعه تقارن ندارد و متشکل از اتاقها و تالارهای چهارگوش می‌باشد گرداگرد حیاط، پوشش اتاقها با تاغهای گهواره‌ای خشتی بود، دروازه با دیوهای غول آسای نگهبان که ۴ متر ارتفاع داشت ایجاد شده بود. زیگورات نیز در این مجموعه قرار داشت که احتمالاً ۷ طبقه داشت که ۴تای آن باقیمانده، ارتفاع هر طبقه ۵٫۵ متر است، هر طبقه دارای رنگی متفاوت بود، دیوار کاخ دارای کنگره بوده و دو طرف دروازه تاغ‌دارش ۲ برج چهارگوش قرار گرفته، دورتادور تاغ و برجها با نوارهایی از کاشیهای لعابدار با رنگهای درخشان پوشانده شده، در دروازه دو گاو بالدار با سر آدم پاسداری می کردند.
Clip_5

Clip_6

مشابه چنین دروازه‌ای در تخت جمشید می باشد ولی با این تفاوت که گاوهای تخت جمشید از کنار دارای ۳ پا یوده ولی گاوهای آشور از بغل دارای ۴ پا می باشند.
Clip_7

هنر آشوری آمیخته‌ای از هنر سومر و بابل بوده، در ۶۲۰ ق.م از مصالح سنگ بیش از آجر و خشت استفاده می شد، بر روی درهای بزرگ و جدار دیوارها نقوش و تصویرهایی رسم می‌کردند، دیوار بناها با کاشی‌های لعابی و منقوش پوشیده می شد، حجاری و پیکره = مجسمه خدایان و پادشاهان و نقش گاو بالدار با سر انسان ، لشکرکشی و مراسم دینی، موضوعاتی حول محور فرمانروا بودند، صحنه‌هایی از شکار.صحنه‌های صلح و آرامش در کاخ نینوا، آشوریان زمین محراب را از سیستم عرضی به طولی تغییر دادند و به وجود آمدن آجر لعابدار.
Clip_8

ابل جدید (کلدانی)-› کاخ نبوکدنزار= آجری، در شهر بابل، اتاقهای کوچک پیچ‌در‌پیچ با هم مرتبطند، ۶۰۰×۹۰۰، دیوار بیرونی با کاشی لعابدار رنگارنگ و نقشهایی از حیوانات و گلها و گیاهان و نخل خرما پوشیده شده، زیگورات بابل در نزدیکی این کاخ بود، دروازه ایشتار= بیرون نما با کاشی لعابدار آبی، نقوش تزیینی: گاو اژدها، استفاده از آجرهای پخته و لعابدار.

از خصوصیات دیگر و مهم سیاسی – اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی بین النهرین می توان بدین موارد اشاره نمود:

۱) پیدا شدن اولین و بهترین آثار کشاورزی نظام یافته که نشانه ای از زندگی گروهی و اجتماعی است.
۲) ابزار سازی و دانش استفاده از فلزات که نشانگر بنیان اقتصادی قوی و توان فنی بالای این جوامع است.
۳) ابداع شدن خط در این منطقه که می توان گفت جزء مهم ترین اختراعات بشریت است. این اختراع توسط سومریان و بین سال های ۳۵۰۰ تا ۳۳۴۰ ق.م و صدها سال زودتر از مصر اتفاق افتاد که به «آغاز خط نویسی» شهرت دارد.
۴) ایجاد حکومت های مرکزی یا دولت شهرها که نشان قدرت سیاسی و مدیریت شهری بوده است (مرحله ای انتقال زندگی روستایی به شهرهای نظام یافته در بین النهرین به سرعت اتفاق افتاد).
۵) پیدا شدن ابتدایی ترین نمونه ظروف گلین در بین النهرین به تاریخ ۸۰۰۰ سال قبل از میلاد که در کشورهای کنونی ایران و سوریه یافت شده اند.
قبل از اینکه اولین حکومت از سلسه ی حکومت های بین النهرین در این منطقه شکل بگیرد(حکومت سومر) اولین شهرک های دنیا در این منطقه شکل گرفته و ساکنان اولیه بین النهرین اولین شهرک نشینان بودند.

شهرک ها و تپه های معروف بین النهرین قبل از این که تمدن اصلی با حکومت سومر آغاز شود عبارتند از:

۱) تپه جارمو (حسونا)، ۲) تپه ی العبید (آثار آغاز عصر «مس» در این تپه به دست آمده است)، ۳) تپه ی اوروک، ۴) تل حلف، ۵) جمدت نصر.

تمامی این دلایل و پیشرفت هایی که در این منطقه رخ داده است ما را وادار می کند که بر ایجاد اولین تمدن های بشری در این منطقه تأکید نموده و باب تمدن های باستانی را با این تمدن بگشاییم.

هنگامی که جرج اسمیت، دانشمند انگلیسی و از کارکنان موزه بریتانیا، لوحه یازدهم منظومه گیلگمش را کشف کرد و کلید رمز آن را گشود، معلوم شد که داستان توفان نوح ساخته و پرداخته نویسندگان تورات نبوده است. وی در روز سوم دسامبر ۱۷۸۲م طی بازدیدی از انجمن تازه تأسیس یافته «باستان شناسی کتاب مقدس» نطقی ایراد و در آن اعلام کرد که بر روی یکی از لوحه های کتابخانه کهن آشوربانیپال، پادشاه آشور در قرن هفتم ق م، داستان توفانی را خوانده که شباهت بسیاری با داستان توفان در سفر پیدایش دارد.

اعلام این موضوع شور و هیجان زایدالوصفی در محافل علمی آن زمان برانگیخت.پس از اعلام این خبر، اسمیت تفسیر کلدانی توفان نوح و به همراه آن شرح کلی متن داستان گیلگمش را منتشر کرد، اما لوحه توفان ناقص بود. بنابراین جست وجو برای یافتن لوحه های بیشتر جهت تکمیل لوحه های پیشین آغاز شد. روزنامه دیلی تلگراف، که درلندن انتشار می یافت، برای ادامه حفاری در نینوا، که جرج اسمیت برای موزه بریتانیاانجام می داد، مبلغی مساعده داد. اسمیت بلافاصله پس از رسیدن به نینوا خطوطگمشده شرح توفان نوح را، که از آن زمان تا کنون کامل ترین و دست نخورده ترین قسمت کل حماسه است، پیدا کرد. لوحه های بیشتری در همان سال و سال بعد یافت شد واسمیت توانست نواقص طرح کلی متن آشوری را برطرف سازد. او در سال ۱۸۷۶م، به دلیل سازگار نبودن آب و هوای آن منطقه با مزاجش، بر اثر بیماری در سی و شش سالگی در نزدیکی حلب درگذشت.

اما در آن هنگام باب جدیدی در زمینه مطالعه وتحقیق متون تورات، خصوصا مقایسه آن با سایر آثار باستانی گشوده بود که راهنمای دانشمندان و پژوهشگران پس از وی شد.

نام نخستین انسان ها از آدم تا نوح، در باب های چهارم و پنجم سفر پیدایش تورات، تردیدی باقی نمی گذارد که این حکایت همان روایت سومری است که هزاران سال پیش سخن از ده پادشاهی آورده بود که قبل از حدوث توفان حکمروایی داشتند. بنابرافسانه ها سلطنت این شاهان، که همگی منصوب خدایان بودند، یکصد و بیست سارن یعنی ۴۳۲۰۰۰ سال، به طول انجامیده است. آخرین این شاهان قهرمان توفان بود که سومری ها آن را زی سودرا یا زیوسودرا به معنای «آن که زیستن می داند» و اکدی ها وبابلی ها او را اوتناپیشتیم به معنای «حیات را دید» می نامیدند.

داستان توفان سومری

همان طور که گفته شد، کشف جرج اسمیت ریشه آشوری بابلی داستان توفان نوح مذکور در تورات را بر همگان آشکار کرد. البته باید گفت داستان توفان بابلی هم به نوبه خود از افسانه های سومری اخذ شده، با این تفاوت که روایت سومری مختصرتر وپراکنده تر است، اما شکل بابلی آن دارای انسجام و شرح و بسط بیشتری است. پروفسورساموئل کریمر، سومرشناس برجسته آمریکایی، در کتاب معروف خویش، الواح سومری، متن کامل داستان توفان سومری را ذکر کرده است.

در این مقاله به تناسب قسمت هایی از آن را نقل می کنیم.

از روایت سومری، که دارای افتادگی های بسیاری است و فقط قطعاتی چند از آن دردسترس است، چنین برمی آید که با وجود مخالفت و ممانعت برخی از خدایان و اعضای پانتئون، خدایان بزرگ آن و انلیل اراده می کنند بشر را با توفانی عظیم از میان بردارند.یکی از ایشان، موسوم به انکی ، ارزش های زی سودرا شاه، یعنی فروتنی، فرمان برداری و پارسایی را به خدایان یادآور می شود . هموست که پنهانی زی سودرا را در شوروپاک یاشروپک از این تصمیم آن و انلیل آگاه می کند.

پروفسور کریمر می نویسد: زی سودراهنگام خواب و در ساعات خواندن ادعیه و اوراد منتظر وحی و الهام آسمانی است. تااین که روزی که در کنار دیواری ایستاده است، ندای یکی از خدایان او را متوجه می سازد. به وی اطلاع داده می شود که خدایان در مجمع خود مصمم شدند نوع بشر رانابود کنند.

Zigorat

زی سودرا در کنار همان دیوار ایستاده بود که ندایی شنید:

«در کنار دیوار و در سمت چپ بایست …؛

رازی با تو در میان می نهم، گوش دار؛

به سخنان من گوش فرا ده:

طبق … ما، توفانی مراکز پرستش را واژگون می کند، و نسل بشر را به نابودی می کشد . ..؛

چنین است نظر و رأی مجمع خدایان.

به فرمان آن و انلیل …

سلطنت و حکومتش [به آخر می رسد]» .

پروفسور کریمر در ادامه می نویسد: لابد در متن اصلی افسانه به زی سودرا اندرزمی دهند که کشتی بزرگی بسازد و خود را از مرگ و نیستی نجات دهد. اما شکستگی چهل خط از متن سند مانع دست یافتن به این بخش از داستان شده است. پس از آن که متن سند مفهوم می شود درمی یابیم که پس از هفت شبانه روز توفان بنیان برانداز، اوتو ، خدای خورشید، بار دگر بر جهان می تابد؛ زی سودرا در پیشگاه وی به خاک می افتد و به درگاهش قربانی می فرستد:

گردبادهای بنیان کن یکجا روی آوردند، و در همان حال توفان پرستشگاه ها را از میان برداشت .

پس از هفت شب و هفت روز، توفان زمین را رفت؛

توفان کشتی غول آسا را بر روی آب های ژرف به هر سو پرتاب می کرد؛

اوتو سر زد و زمین و آسمان را روشن ساخت؛

زی سودرا پنجره ای در کشتی عظیم خود گشود؛

اوتوی قهرمان پرتوش را به درون کشتی افکند.

زی سودرا شاه، در برابر اوتو سجده کرد؛

پادشاه گاوی و گوسفندی قربانی کرد.

پروفسور کریمر در پایان می افزاید: سی و نه خط دیگر از متن در این جا خرد شده است. در چند خط آخر افسانه به زی سودرا مقام خدایی عنایت می شود. زی سودرانخست در برابر آن و انلیل سجده می کند. آنان به وی زندگی خدایان و عمر جاویدان می بخشند و سپس او را به «دیلمون» ، جایی که خورشید برمی آید، می برند:

آن و انلیل زندگی در زمین و آسمان دمیدند و بر اثر … ایشان … روی زمین گسترش یافت؛

از زمین گیاه رویید.

زی سودرا پادشاه، در برابر آن و انلیل سجده کرد.

آن و انلیل وی را گرامی داشتند، و زندگی خدایان بدو عنایت کردند، و عمری جاودان بدو بخشیدند.

آن گاه زی سودرا پادشاه، کسی که نسل بشر و گیاه را حفظ کرد، در گذرگاه، در سرزمین «دیلمون» ، آن جا که آفتاب برمی دمد، سکونت گزید.
داستان توفان بابلی

برخلاف داستان توفان سومری که تا اندازه ای دچار پراکندگی است، شکل بابلی آن تاحد بسیاری بسط یافته است و قسمتی از حماسه مشهور گیلگمش را تشکیل می دهد.این اثر ادبی بسیار برجسته را که در آن تلفیقی از اسطوره، داستان حماسی و تاریخی به چشم می خورد، به حق می توان شاهکار جاویدان ادبیات آشوری بابلی به شمار آورد.پروفسور اشپایزر در اهمیت و ارزش این حماسه چنین می گوید:

برای نخستین بار در تاریخ جهان تجربه عمیقی در چنین ابعاد پهلوانی، در سبکی شکوهمند امکان بیان داشته است. چشم انداز و میدان عمل این حماسه، همراه باتوانایی شعری آن سبب شده است که این حماسه جاودانه، توجه همگان را به خودجلب کند. در دوران باستان، زبان ها و فرهنگ های گوناگونی زیرنفوذ این شعر قرارگرفتند.

البته با همه اهمیت و جذابیتی که این حماسه داراست، در این مقال مجال پرداختن بدان نیست و فقط بخشی از آن که مربوط به داستان توفان بابلی است در این جا ذکرمی گردد.

4090928548_20682fe460

همان طور که اشاره شد، داستان توفان بابلی با حماسه گیلگمش پیوند یافته و بخشی از ماجراهای این پهلوان اسطوره ای را تشکیل می دهد. این حماسه مشهور در دوازده لوح منقوش شده و در یازدهمین لوح آن داستان توفان آمده است. البته این نکته قابل ذکراست که از دوازده لوحی که به حماسه گیلگمش می پردازد، لوحه یازدهم از همه طولانی تر و نسبت به الواح دیگر سالم تر باقی مانده است. و اینک خلاصه داستان توفان بابلی:

بزرگ ایزدان آنو ، انلیل، نینورتا و انوگی در شهر شوروپاک، که در سواحل فرات واقع است، گرد هم آمدند و بر آن شدند که زمین را طی توفانی غرقه سازند. اما اآ ، که در آن گردهمایی حضور داشت، به حال انسان دل سوزاند و راز تصمیم گیری ایزدان را به کلبه ای نئین سپرد. همان گونه که اآ تصمیم گرفته بود، راز مزبور را یکی از ساکنان شوروپاک به نام اوتناپیشتیم شنید:

انسان شوروپاک، فرزند اوبارا توتو ، خانه ات را ویران کن؛ کشتی ای بساز.

ثروت هایت را نجات بده؛ حیات خویش را بجوی؛

و بذرهای حیات را در آن انبار کن!

اوتناپیشتیم به پند اآ گوش فراداد و بی درنگ دست به کار شد. کشتی بزرگی ساخت که: «صد و بیست ذراع اضلاع آن، و صد و چهل ذراع ارتفاع آن بود» .

اوتناپیشتیم بعدها سرگذشت خود را برای گیلگمش پهلوان چنین نقل کرده است:

وقتی از ساختن کشتی، که محوطه کف آن یک جریب و اندازه هر طرف عرشه آن یکصد و بیست ذراع بود و چهارگوشه ای ایجاد می کرد، در مدت هفت روز فارغ شدم، در روز هفتم بدنه کشتی را قیراندود ساختم. آن گاه کسان و خاندان خود را به کشتی بردم، و نیز طلا و نقره و خزندگان مزرعه و دام و دد صحرا، اعم از وحشی و اهلی، وپیشه وران هر صنف را سوار آن کردم. چون زمانی که شمش ، ایزد خورشید، مقدر کرده بود، با گفتن «غروب، وقتی که خالق توفان رگبار نیستی نازل می کند، داخل کشتی شو وتخته هایش را محکم ببند» به سرعت فرا رسید، پس من به درون کشتی رفتم و درها رامحکم فروبستم.

لحظه موعود نزدیک شد. از افق ابرهای سیاهی برخاست و رعدی هولناک در محلی که اداد ، خداوندگار توفان، حکم می راند، به غرش آمد. در سمت مقابل بر فراز تپه ودشت «شولات» و «هنیش» پیش قراولان توفان در حرکت بودند. سپس خدایان مغاک ژرف برآمدند؛ نرگال موانع آب های زیرزمینی را برداشت؛ نینورتا، خداوندگار جنگ، سدها را در هم شکست و هفت داور جهنم «انوناکی» مشعل افراشتند و همه جا را با نورکبود آن روشن کردند. فریاد سرگشتگی و اندوه وقتی که خدایان توفان روشنی روز را به تاریکی بدل کردند، وقتی که او سرزمین را چون جامی درهم شکست، به آسمان برخاست.

یک روز تمام توفان خشمناک به هر سو رفت و آشوب به پا کرد. سیلاب تمام سطح جهان را فرا گرفت و آب از قلل کوه ها بالاتر رفت و آب جاروی فنا بر روی نوع انسان کشید. هیچ کس به یاد دیگری نبود و هیچ کس طاقت سربرداشتن و برآسمان نگریستن نداشت. حتی خدایان از سیل به هراس افتادند و به اوج آسمان، به بنای استوار «آنو» گریختند. آنها چون سگ ها به لانه ها خزیدند و در کنار دیوارها قوز کردند. سپس ایشتر ، ملکه خوش آوای آسمان، چون زنی در هنگام زایمان فریاد زد: «افسوس که روزگار کهن به خاکستر تبدیل شده است، چرا که اراده ام بر شر قرار گرفت. چرا درهمراهی با خدایان به شر حکم راندم؟ جنگ ها را مأمور نابودی مردمان کردم؛ اما آیا آنهامردم من نبودند، چون من مایه اعتلای آنان شدم؟ اینک آنان چون تخم ماهیان در آب پراکنده اند» .

خدایان بزرگ آسمان و دوزخ گریستند و چهره خود را پوشاندند.

شش روز و شش شب باد وزید. با آغاز سپیده روز هفتم توفان از سمت جنوب فروکش کرد. دریاها ساکن شدند و سیلاب خاموش گشت. من دریچه کشتی را گشوده، به آن دریای بی کران نظر افکندم و شیون و زاری آغاز کردم، ولی همه آدمیان در گل فرورفته بودند. به عبث در جست و جوی زمین نگریستم، چرا که در هر سو آب بی حاصل بود. لیکن چهارده فرسنگ آن سوتر کوهی نمایان شد و در آن جا کشتی پهلو گرفت. روی کوه نیسیر (۴۲) کشتی ثابت ماند. کشتی شش روز روی کوه نیسیر ماند و تکان نخورد. با آغازسپیده روز هفتم، من کبوتری را رها کردم و به بیرون فرستادم. آن پرنده پرواز کرد و رفت، اما چون جایی برای نشستن نیافت بازگشت. پس پرستویی را پرواز دادم. او نیز به هر سوپرید و چون جایی پیدا نکرد، ناگزیر بازگشت. پس بار دیگر کلاغی را آزاد کردم. او فرورفتن آب ها را دید . پس آوازی داد و دیگر بازنگشت. سپس من هر چه داشتم در معرض چهار باد گذاشتم و بر فراز قله کوه قربانی گذرانیدم و شراب مقدس نوشیدم.

در ادامه داستان می خوانیم وقتی خدایان بوی مطبوع قربانی را استشمام می کنند، همچون مگسان برگرد آن حلقه می زنند. آن گاه ایشتر فرا می رسد. گردنبند لاجوردی خویش را بلند کرده، به آن سوگند یاد می کند که هرگز این رخداد را به فراموشی نسپارد.ایشتر انلیل را به خاطر این که باعث نابودی قوم او شده است سرزنش می کند. آن گاه انلیل بر سر قربانیان می رسد و از این که کسی توانسته از نابودی در امان بماند، بسیارخشمگین می شود، نینورتا اآ را به خاطر افشای راز خدایان مورد عتاب قرار می دهد، و اآانلیل را دوستانه سرزنش می کند و با وی چنین می گوید:

ای خردمندترین خدایان، انلیل دلاور، چگونه توانستی این سان بی رحمانه سیل به راه اندازی؟

گناه را برگردن گناهکار بگذار، تجاوز را بر گردن متجاوز.

به هنگام زیاده روی قدری تنبیهش کن، او را زیاد آزار مده که خواهد مرد.

شاید اگر شیری بشر را بدراند، که بهتر از سیل.

شاید اگر گرگی نوع بشر را بدراند، که بهتر از سیل.

شاید اگر خشک سالی جهان را نابود کند، که بهتر از سیل است.

لیکن من نبودم که راز خدایان را آشکار کردم، مرد خردمند آن را در رؤیایی آموخت.اینک تدبیر کن که با او چه باید کرد؟

سپس انلیل به کشتی درآمد و برای تبرک پیشانی من و همسرم را لمس کرد و گفت: «در روزگاران گذشته اوتناپیشتیم مردی روحانی بود. از این پس او و همسرش دردوردست، در دهانه رودها خواهند زیست.» بدین سان بود که خدایان مرا برگزیدند ودر این جا گذاشتند تا در دوردست، در سرچشمه رودها زندگی کنم.
توفان نوح در تورات

توفان نوح در تورات در سفر پیدایش از باب ششم تا نهم چنین آمده است :

چون آدمیان در روی زمین شروع به تزاید کردند و از آنها دخترانی متولد شدند، پسران خدا دیدند که دختران انسان چه زیبا هستند و از آنها برای خود همسرانی اختیار کردند. پس یهوه گفت: «روح من دیگر نباید برای همیشه در انسان باقی بماند، زیرا که او نیز از گوشت است، لیکن عمر او صد و بیست سال خواهد بود.» در آن ایام مردان تنومند در زمین بودند و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آنها از ایشان اولاد زاییدند، ایشان جبارانی بودند که در زمان سلف مردان نامور شدند. یهوه دید که شرارت بشر در روی زمین افزایش یافته است و توجه و دل او پیوسته به بدی و شر می گراید. پس یهوه پشیمان شد که انسان را در روی زمین ساخته است و در دل محزون گشت. یهوه گفت: «انسان را که خلق کرده ام از روی زمین محو سازم و با او همه حیوانات، خزندگان و پرندگان هوا را؛ چون که از خلقت آنها پشیمانم.» اما نوح در نظر یهوه التفات یافت.

یهوه برای نابود کردن همه مخلوقات زمین به نوح فرمان می دهد که برای خود یک کشتی بسازد که طول آن سیصد و عرض آن پنجاه و ارتفاعش سی ذراع باشد و درون وبیرونش را قیراندود کند . «زیرا اینک من توفان آب را بر زمین می آورم تا هر جسدی را که روح حیات در آن باشد از زیرآسمان هلاک گردانم و هر چه بر زمین است خواهد مرد» . یهوه عهد خود را با نوح استوار می سازد و به وی اطمینان می دهد که «تو و پسرانت و زوجه ات و ازواج پسرانت به کشتی درخواهید آمد.» آن گاه یهوه از نوح می خواهد تا از جمیع حیوانات جفتی به کشتی ببرد تا زنده بماند و از هر آذوقه ای که خوردنی است ذخیره نماید. در گزارش دیگری آمده: «از همه بهایم پاک هفت هفت نر وماده با خود بگیر و از بهایم ناپاک دو به دو نر و ماده. و از پرندگان آسمان نیز هفت هفت نر و ماده را تا نسلی بر روی تمام زمین نگاه داری» .

آن گاه یهوه به نوح اعلام می کند که بعد از هفت روز دیگر، چهل روز و چهل شب باران می باراند و جمیع موجودات را در زمین از بین می برد. پس آن روز (روز هفدهم ازماه دوم سال ششصدم عمر نوح) فرا رسید. یهوه بارانی عظیم بر روی زمین جاری کرد وجمیع چشمه های لجه آسمان را باز کرده، چهل روز تمام آب بر زمین فرو ریخت تا همه جا را سیل فرا گرفت و قله کوه ها نیز در آب فرو رفتند.

و یهوه محو کرد هر موجودی را که بر روی زمین بود از آدمیان و بهایم و حشرات وپرندگان آسمان؛ و نوح با آنچه همراه وی در کشتی بود فقط باقی ماند. و آب بر زمین صد و پنجاه روز غلبه یافت .

عاقبت به خواست یهوه آب ها ساکن گردید و باران بند آمد و در روز هفدهم از ماه هفتم کشتی بر کوه های ارارات (۴۵) قرار گرفت. بعد از چهل روز نوح دریچه کشتی را بازکرد. ابتدا زاغی را رها کرد؛ او بیرون رفت و بازگشت. پس کبوتری را رها کرد تا ببیند آیاآب از روی زمین کم شده است یا نه؛ اما کبوتر چون مکانی برای نشستن نیافت به کشتی برگشت. هفت روز دیگر باز کبوتر را رها کرد . در وقت عصر کبوتر بازگشت و در منقاروی برگ زیتون تازه ای بود، پس نوح دانست که سطح آب پایین رفته است. پس هفت روزدیگر کبوتر را باز رها کرد و او دیگر برنگشت. عاقبت در روز اول از ماه اول سال ششصدو یکم از عمر نوح زمین خشک شد و نوح و همراهانش به دستور یهوه در روز بیست وهفتم از ماه دوم از کشتی خارج شدند و دوران جدیدی برای نشو و نمای موجودات وآدمیان در جهان آغاز شد. در این روز نوح مذبحی برای یهوه برپا کرد و از همه حیوانات و پرندگان پاک گرفته، بر مذبح قربانی های سوختنی تقدیم کرد.

یهوه بوی خوش بویید و در دل گفت: «بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم؛ زیرا باطن انسان از طفولیت با شرارت آمیخته است و بار دیگر همه حیوانات را هلاک نکنم، چنان که کردم. مادامی که جهان باقی است زرع و حصاد و سرما وگرما و زمستان و تابستان و روز و شب موقوف نخواهد شد»

در پایان این داستان می خوانیم یهوه با نوح و اولاد او عهد و میثاق می بندد تا آنها را برروی زمین افزایش دهد و همه موجودات دیگر هراسی از آنان در دل داشته باشند. یهوه فرمود که انسان از همه حیوانات و نباتات می تواند تغذیه کند؛ فقط از گوشتی که در آن هنوز خون وجود دارد نباید بخورد. یهوه هرگز توفان دیگری نخواهد فرستاد و زمین رافاسد و خراب نخواهد کرد. نشان این میثاق نیز رنگین کمانی است که یهوه در آسمان ارائه می دهد تا هرگاه بر آن می نگرد به یاد این میثاق افتد.

مقایسه روایات توفان نوح و جمع بندی بحث

داستان توفان نوح و به راه افتادن سیل بزرگ و نابودی موجودات زمین، تقریبا قدمتی سه هزارساله دارد و در افسانه ها و داستان های عامیانه از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. این واقعه، بنابر شواهد علمی و نظریه برخی از دانشمندان، در اصل احتمالا به دوره آب شدن آخرین یخچال های دوره یخبندان مربوط می شود. این افسانه در یاد وخاطره ملل مختلف جهان و اقوامی که از دوران ماقبل تاریخ نیز زنده بودند، به اشکال مختلف نمایان شده است. در تعداد بسیاری از این روایات که در سطوح مختلفی ازفرهنگ ها و ادیان و مذاهب بشری در سراسر دنیا مشهود است، توفان نتیجه گناه و یاخطای مذهبی انسان تلقی شده، و نیز گاهی فقط و فقط خواست یک موجود الهی درپایان بخشیدن به وجود بشر است. روشن کردن علت حدوث این توفان در روایات بین النهرین کار دشواری است. از بعضی اشارات چنین درک می شود که خدایان به سبب «معصیت کاران» چنین اراده کرده اند، و بر طبق روایتی دیگر هیاهوی غیرقابل تحمل انسان ها موجب شد تا خشم انلیل برانگیخته شود. بنابراین اگر در فرهنگ های دیگر نیزبه بررسی اسطوره هایی بپردازیم که توفان قریب الوقوعی را پیش بینی کرده اند، چنین درمی یابیم که علت اصلی این توفان به طور کلی در گناهکاری انسان ها، و یا در کهنگی وفرتوتی عالم خلاصه می شود. به حکم تنها واقعیت موجود، یعنی واقعیتی زنده وسودمند، عالم خود به تدریج ویران می شود و به سبب ناتوانی زوال می یابد و این دلیلی است برای آن که عالم دوباره آفریده و بازسازی شود. به عبارتی دیگر توفان نوح در بعدجهانی وقوع حادثه ای است که به صورت نمادین در جشن سال نو روی می دهد؛ یعنی «پایان کار عالم» و کار بشری گناهکار، جهت امکان بخشیدن به خلقتی نوین است.

درباره توفان نوح بیش از ششصد نوع مختلف افسانه و داستان گوناگون در میان اقوام و ملل باستانی رواج دارد که در چهارگوشه دنیا نسل به نسل به ارث رسیده است.تفاوت هایی که در این افسانه ها دیده می شوند، عموما در نوع برداشت هر قوم از کم وکیف این فاجعه خودنمایی می کند؛ به طوری که هر یک از آنها نوع کشتی نجات، دلایل تفسیری خشم خدایان و آسمان، روش زندگی بعدی نجات یافتگان و حتی احتمال تکرارمجدد این فاجعه را با توجه به محل جغرافیایی و زیستگاه خود تبیین و تعریف کرده اند.افسانه هایی از این دست که در طول قرون به یاد بشر مانده اند، جملگی نشان می دهندکه این فاجعه سیلی عالم گیر بوده و بعضا سیلاب هایی مهیب توأم با آتش و زمین لرزه نیزروایت شده است. بنابر روایات، عامل چنین توفانی برخورد زمین با شهابی عظیم و یاآب شدن ناگهانی یخچال ها و کوه های یخ بوده که سبب انحراف سیاره زمین، جابه جایی رشته کوه ها، و همین طور غرق شدن جزایر بزرگ در اقیانوس ها شده است .

در فرهنگ های جوامع پیش از مسیحیت، در سواحل غربی اروپا، خاطراتی ازشهرهایی که ناگهان در اعماق دریاها فرورفته اند باقی مانده است. در این وقایع سیلاب های وحشتناکی همه چیز را غرق کرده و جزایر متعددی از اقیانوس اطلس همراه با ساکنان آنها یکی پس از دیگری به عمق آب ها فروغلتیده و تنها اندکی از فاجعه نجات یافته اند.

توصیف واضح تری از این فاجعه هولناک را می توان در حماسه ای از سرزمین ایسلند به نام ادآی یافت: «کوه ها با شدتی بسیار به هم می خورند و آسمان نیز به دو نیم می شود. خورشید به خاموشی می گراید، و زمین به اعماق دریاها فرو می رود. ستارگان تابناک ناپدید شده و همه جا را آتش فراگرفته و شعله های آن زبانه کشیده و تا اوج آسمان بالا می رود» .

در داستان ها و افسانه های آمریکای باستان نیز بارها به بروز حوادث ناگهانی وتوفانهایی اشاره شده است که علت اصلی آنها چیزی جز باران آسمان بوده است. درافسانه های قبایل سرخ پوست هوپی ساکن بخش های غربی ایالات متحده، به توفانی اشاره شده است که بدون باریدن باران و تنها بر اثر امواج کوه پیکری که از دریا برخاسته و خشکی ها را فرا گرفته، به وجود آمده است : «… قاره ها از هم شکافتند و در اعماق امواج فرو رفتند. …» . در این حادثه قوم هوپی به کوهی پناه برده و نجات یافتند؛ در حالی که «… تمام شهرهای بزرگ و ساکنان متکبرشان را آب فرا گرفته بود …» .

بابلیان و سومری ها نیز در اساطیر خویش طوری از امواج کوه پیکر و باران یاد کرده اندکه گویی همه از ژرفای اقیانوس سرچشمه گرفته اند. شاید هم هم زمانی فجایع آسمان باامواج سهمگین برخاسته از اقیانوس گویای این واقعیت باشد که در واقع سیل نیز فاجعه اصلی نبوده، بلکه نتیجه مجموعه ای از بلایا و حوادث وحشتناک تری بوده است.

به هرحال، وقوع توفان نوح، به هر علتی که بوده باشد، در این جا مورد بحث نیست، ولی با پیش رو داشتن سه داستان توفان سومری، بابلی و آنچه در تورات ذکر شده است می توان به مقایسه و تطبیق آنها پرداخت. البته همان طوری که در ابتدای بحث اشاره شد، داستان توفان بابلی، که به طور قطع از روایت سومری اخذ شده، دارای شرح و بسطبیشتری نسبت به داستان سومری هاست، و از سویی در روایت بابلی، همانند آنچه درتورات آمده، در جریان گزارش واقعه به جزئیات حادثه و چگونگی آن توجه بیشتری شده است. در نتیجه می توان نوعی هماهنگی و همانندی بین دو داستان بابلی و روایت تورات مشاهده کرد. این شباهت به قدری آشکار است که محققان متفقا آنها را دوصورت از یک حکایت می دانند. با این همه، موارد اختلافی نیز بین دو داستان مشاهده می شود.

به طور کلی تشابهات موجود بین این دو داستان را می توان به ترتیب ذیل خلاصه کرد:

.۱ خبر سیل و توفان قریب الوقوعی توسط خدا به قهرمان داستان (زیوسودرای سومری، اوتناپیشتیم بابلی و نوح تورات) داده می شود؛

.۲ به او ساختن یک کشتی بزرگ، همراه با دادن نقشه و مختصات دقیق آن، توصیه می شود (در روایت بابلی اضلاع این کشتی صد و بیست و ارتفاع آن صد و چهل ذراع، اما در روایت تورات طول آن سیصد و عرضش پنجاه و ارتفاع آن سی ذراع قید شده است) ؛

.۳ بدنه کشتی برای جلوگیری از نفوذ آب به داخل قیراندود می شود؛

.۴ وی انواع جانوران را به صورت جفت، اعم از پرنده و چرنده و درنده و خزنده، وحشی و اهلی، با خود به کشتی می برد. (البته در گزارش دیگری از تورات [پیدایش، ۷: ۲و ۳] آمده : «از همه بهایم پاک و پرندگان آسمان هفت هفت نر و ماده و از بهایم ناپاک دودو نر و ماده») ؛

.۵ زمان و مدت توفان معین می شود (در روایت بابلی توفان هفت روز به طول می انجامد اما در تورات چهل روز و چهل شب) ؛

.۶ بر اثر جاری شدن سیل تمامی موجودات و انسان ها که در خارج کشتی اند نابودمی شوند؛

.۷ پس از انقضای مدت تعیین شده توفان و سیل فرو می نشیند و کشتی بر قله کوهی آرام می گیرد (نام این کوه در روایت بابلی نیسیر و در تورات آرارات ذکر شده است) ؛

.۸ شخص نجات یافته جهت اطلاع از وضعیت خشکی، پرندگانی را از کشتی بیرون می فرستد که آخرین آنها باز نمی گردد (در روایت بابلی سه پرنده رها شده به ترتیب کبوتر، پرستو و کلاغ اند، اما در نقل تورات ابتدا زاغ و پس از آن سه بار و به فاصله هفت روز، کبوتری رها می شود، البته با این تفاوت که کبوتر تورات با آوردن برگ زیتون تازه پیامی از امید می آورد؛ در حالی که طبق داستان بابلی، کلاغ از کشتی نجات یافته دورشده، به دلیل دست یافتن به غلات و دانه های دورمانده از یغمای سیل دیگربازنمی گردد) ؛

.۹ وی پس از یافتن خشکی و به شکرانه نجات یافتن، برای خدا یا خدایان قربانی می گذراند (در روایت بابلی پس از گذرانیدن قربانی شراب مقدس می نوشد، اما درروایت تورات از تقدس شراب خبری نیست و نوح به شکرانه نجات، فقط از همه حیوانات و پرندگان پاک بر مذبح ساخته خویش قربانی های سوختنی تقدیم می کند) ؛

.۱۰ خدا یا خدایان قربانی را می پذیرند؛

.۱۱ به او از جهت آینده اطمینان داده می شود.

با برشمردن این تشابهات، باید اذعان کرد که بین این دو روایت از نظر دینی و اخلاقی به اختلافات و تضادهایی نیز برمی خوریم:

.۱ در سفر پیدایش می خوانیم که توفان برای تنبیه انسان های گنهکار و نابودی شریران فرستاده شد: «یهوه به نوح گفت: انتهای تمامی بشر به حضورم رسیده است؛ زیرا که زمین به سبب ایشان پر از ظلم شده است و اینک من ایشان را با زمین هلاک خواهم ساخت» (پیدایش، ۶: ۱۳) ؛ در حالی که در روایت بابلی این واقعه به خاطر هوی و هوس خدایان (و به روایتی دیگر به جرم ایجاد سر و صدای آدمیان و بر هم زدن آرامش خدایان) رخ می دهد.

.۲ به نظر نویسنده یا نویسندگان سفر پیدایش، نوح چون شخص برگزیده ای بود وخدا او را در حضور خود عادل دید، از خطر توفان محفوظ ماند؛ در حالی که در داستان بابلی شخص نجات یافته (اوتناپیشتیم) به کمک یکی از خدایان (اآ) که ظاهرا هواخواه ودوستدار او بود و در نقش جاسوسی راز تصمیم خدایان را بر وی فاش کرد، از خطر جان سالم به در می برد.

sociology

.۳ داستان تورات مبتنی بر یکتاپرستی است، در حالی که روایت بابلی به ابتدایی ترین نوع شرک و اعتقاد به خدایان متعدد متکی است؛ به این معنا که در روایت بابلی این فکربه طور کاملا آشکار مشهود است که خدایان خود نیز بعد از انگیزش توفان از آن واقعه سخت به هراس افتادند، چنان که پس از فرار به آسمان «به لانه ها خزیدند و در کناردیوارها قوز کردند؛ لیکن در روایت تورات خداوند (یهوه) را از شدت توفان هرگز بیم وهراسی روی نداد.

.۴ بنا به روایت بابلی یکی از خدایان با وجود خشم و عدم رضایت دیگران شخصی را از خطر سیل می رهاند و در آخر به کسی که نجات یافته، عمر جاوید عطا شده است ودر میان خدایان جایی بدو واگذار می شود، در حالی که به نوح تورات نه عمر جاوید داده می شود و نه مقام خدایی.

 

با این همه، از این اختلافات که بگذریم، باید بگوییم که این دو روایت نقل یک واقعه با شالوده ای یکسان است که یکی مؤید دیگری است. دکتر ادوارد شی یرا این پرسش رامطرح می کند که آیا تطابق این دو داستان، شاهد صحت کلام تورات است یا نه؟ و خودپاسخ می گوید: «بعضی خواهند گفت: آری، چنین است! این خود برهانی مؤکد است بروقوع حادثه توفان؛ ولی بعضی دیگر خواهند گفت: نه، چنین نیست، بلکه این دلیل محکمی است که یهود اساطیر خود را از بابلی ها اقتباس کرده اند» . این گفته ادواردشی یرا دقیقا نظریه دکتر هاوارد تیپل و برخی از ناباوران است که اعتقاد به داستان نوح وکشتی او را نه تنها اشتباه، بلکه گمراه کننده می دانند. دکتر تیپل در کتابی موسوم به یاوه ای به نام کشتی نوح آورده که چگونه یهودیان و پیشگامان مسیحیت توانسته بودند افسانه سومری بابلی را به خود اختصاص داده و در سراسر جهان به عنوان داستان بسیارمهیجی گسترش دهند، در حالی که هیچ گونه مدرک تاریخی و زمین شناسانه ای نداشتند .

البته با وجود نظریاتی از این دست، باید گفت که به هیچ وجه نمی توان داستان توفان نوح را از اصل مورد شک و تردید قرار داد. زیرا همان طور که می دانیم، علاوه بر عقیده پیروان ادیان الهی (یهود، مسیحیت و اسلام)، این داستان در افسانه ها و اساطیر اقوام وملل مختلف جهان نیز وجود داشته و از جایگاه خاصی برخوردار بوده است.

معرفی کتاب بین‌النهرین و ایران در دوران باستان و پیش از تاریخ

کتاب بین‌النهرین و ایران در دوران باستان، گزارشی از سمینار یادواره ولادیمیر لوکونین، ویراسته جان کرتیس با ترجمه زهرا باستی است که به کوشش سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، این کتاب گزارشی از سمینار یادواره ولادیمیر لوکونین است. کتاب حاضر برای دانشجویان رشته باستان‌شناسی در مقطع کارشناسی به‌عنوان منبع اصلی دروس «باستان‌شناسی پیش از تاریخ ایران» و «باستان‌شناسی و هنر پیش از تاریخ بین‌النهرین» به ارزش ۴ واحد ترجمه شده است.

کتاب «بین‌النهرین و ایران در دوران باستان» گزارشی از سمینار یادواره ولادیمیر لوکونین است و مقالات ارایه شده در این سمینار عبارت از روابط ایران و بین‌النهرین از ۳۵۰۰ـ۱۶۰۰ ق. م ( پی‌یر آمیه) است.

در این کتاب آمده است که آیا ایران به منزله الدورادوی سومریان بوده است؟ (پیتر راجر استیون موری)، مهرها و اشیاء مربوطه از بین‌النهرین و ایران باستان (ادیت پرادا) و زمینه ظهور نگارش در بین‌النهرین و ایران (هانس یورگ نیسن) بخشی دیگر از مقالات این کتاب را دربردارد.

بین‌النهرین ـ شامل عراق امروزی و بخشی از سوریه و ترکیه ـ و ایران دو سرزمین همجوارند، اما به‌رغم ویژگی‌های مشترک فراوان، این دو سرزمین از دیگر جنبه‌ها بسیار تفاوت دارند. جغرافیا یکی از موارد بارز تفاوت بین این دو سرزمین است.

بین‌النهرین در دو سوی دره دجله و فرات گسترده شده و ایران بر فراز فلاتی بلند در شرق آن، موارد بارز در تفاوت این دو سرزمین به‌شمار می‌رود.

از این روی، بین این دو تفاوت‌های آب و هوایی، زمین‌شناختی و گیاهی به چشم می‌خورد که باید به آنها (دست‌کم امروزه و احتمالا در دوران باستان نیز) مؤلفه‌های نژادی و زبانی را نیز بیفزاییم. از طرفی هم، شباهت‌های بسیاری به چشم می‌خورد، از جمله در زمینه‌ معماری، آثار فرهنگی، مذهب و رژیم غذایی.

بعضی از این شباهت‌ها در دوره‌های جدید از رهگذر اختلاط جمعیت‌ها اتفاق افتاده اما احتمالا در دوران باستان نیز همین وضعیت ـ تماس و تعارض ـ تا حـدی وجود داشـته است. بخشی از ایران موقعیت خاصی دارد: سرزمین پستی در جنوب غرب ایران که در واقع امتداد دشت آبرفتی دجله و فرات به شمار می‌رود.

این منطقه خوزستان نام دارد که رود کارون در آن به اروندرود می‌ریزد. این سرزمین در دوران باستان بخشی از سرزمین عیلام بود و مرکز مهم آن شوش، در آن قرار داشت اما عیلام در واقع به منطقه آبرفتی محدود نمی‌شد و صفحات کوهستانی جنوب شرق خوزستان در حول و حوش اَنشان باستانی (تل ملیان) را در فارس نیز دربر می‌گرفت.

عیلام در دوران باستان طبیعتا پیوند نزدیک‌تری با بین‌النهرین داشت تا بخش‌های دیگر ایران اما حتی در اینجا نیز شاهد تاریخی هستیم پر فراز و نشیب از ارتباط و انزوا. اگرچه وضعیت عیلام بازتاب دقیق رویدادهایی نیست که در دیگر نقاط فلات رخ داده، احتمالا وضعیت مشابهی در مقیاسی کوچک‌تر در آنجا نیز حاکم بوده است.

پی‌یر آمیه در بررسی ارتباطات بین‌النهرین و ایران بین ۳۵۰۰ تا ۱۶۰۰ ق.م تشریح کرد که عیلام در اوایل دوران تاریخی چگونه در یک دوره به بین‌النهرین گرایش داشته و در دور‌ه‌ای دیگر با سرزمین‌های مرتفع فلات ایران. وقتی که نواحی کوهستانی ضعیف و کم نفوذ بودند، بین‌النهرین بر قسمت‌های پست عیلام سلطه داشت اما با قدرت یافتن سرزمین‌های مرتفع آنها و قسمت‌های پست عیلام متحد شد و موجودیتی کاملا مستقل از بین‌النهرین را شکل می‌دادند.

پیش از بنیان شوش، سفال‌های خوزستان از حدود ۵۰۰۰ ق.م شباهت نزدیکی با سفال‌های محوطه‌های هم‌زمان در بین‌النهرین دارد. از دوره معروف به شوش تصویر بسیار متفاوتی ظاهر می‌شود؛ در این زمان منطقه شوش ظاهرا با نواحی مرتفع در ارتباط بوده و سفال‌ها تفاوت آشکاری با سفال هم‌زمانشان از دوره عبید جدید در بین‌النهرین دارند. بدین ترتیب در دوره شوش شاهد نوعی همگرایی هستیم و تأثیر بین‌النهرین باز به شکلی قوی به چشم می‌خورد.

طبق توصیف پروفسور نیسن در دوره اوروک جدید شاهد آغاز نگارش در بین‌النهرین هستیم. او نظر ما را به مساحت بزرگ شهر اوروک در این زمان جلب می‌کند، به ویژه در مقایسه با دیگر شهرهای جهان باستان از جمله بیت‌المقدس و آتن. گذشته از وسعت خود شهر، در این دوره ـ درست پیش از ۳۰۰۰ ق.م ـ جمعیت نواحی اطراف رشد عظیمی یافت.

اوروک بی‌تردید به مرکز اداری با منطقه کشاورزی ثروتمندی بدل شده بود که جمعیت فراوانی داشت. بنا به بحث نیسن، نیاز به ذخیره اطلاعات اقتصادی پیچیده بود که مستقیما منجر به پیدایش نگارش شد. شاهد بر این مدعا اینکه تقریبا تمام متون اولیه جنبه اقتصادی دارند و بر روی آنها اعداد و علائم تصویری با هم ترکیب شده‌اند، یا در کمی پیش از آن فقط شامل اعداد بودند.

iraq-story

پیش از آن، نظامی از ژتون‌ها با ارزش عددی خاص وجود داشت. نظام ابتدایی نگارش که در بین‌النهرین پدید آمد به فلات ایران نیز راه یافت و گل‌نبشته‌های آغاز سومری در تپه سیلک و گودین‌تپه یافت شده است. در آن زمان در ایران نظام نگارشی مستقلی وجود نداشت.

نظام نگارشی بومی که در ایران در دوره شوش پدیدار شد، چیزی از نمونه بین‌النهرینی وام نگرفته بود. طبق توضیح پروفسور نیسن در نگارش آغاز عیلامی که در گل‌نبشته‌های مکشوفه از محوطه‌هایی چون شوش، تل ‌ملیان و تپه یحیی به چشم می‌خورد، نظام نشانه‌ها و همچنین ترتیب ارایه اطلاعات روی گل‌نبشته‌ها متفاوت است.

هنوز معلوم نیست که چرا این شیوه نگارش مستقل از شیوه نگارش بین‌النهرینی و بسیار دیرتر از آن به وجود آمد. در هر صورت شوش در این دوره با انشان در فلات ارتباط نزدیکی داشت و تمدن آغاز عیلامی دست‌کم تا تپه‌ یحیی در جنوب کرمان گسترش داشت. منبع:/ دانشگاه آزاد پرند/ پاییز 93/گروه معماری/ مقاله : بین النهرین،سرزمین هنر و معماری/ سعید امیدی

دانلود همین مقاله در یک فایل ورد 52 صفحه ای از طریق لینک زیر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *