تادائو آندو
در 13 اکتبر 1941 میلادی در اوزاکای ژاپن دیده به جهان گشود، در سال 1960 م . به یک بکسر حرفه ای تبدیل شد. در سالهای 69- م . تعالیم خود آموخته و غیر آکادمیک خود را به عنوان یک معمار با سفرهای آموزشی به اروپا، آمریکا و آفریقا و مطالعه بر روی خانه های فرانک لویدرایت و کارهای مدرنیسم قدیمی (کلاسیک) تکمیل کرد .
افزایش کمی آثار او در سطح معماریهای مسکونی، کلیساها، موزه ها و مجتمع های تجاری بزرگ، و … با تکیه ای مداوم و تقریباً انحصاری بر ساختارهای بتن مسلح بزرگ و نمایان است که عظمت را در معماری او فزونی می بخشد. او واسطه ای میان شرق و غرب است، و بتن را ـ با اینکه از مواد جدایی ناپذیر جنبش مدرن اروپاست ـ در جهت نشان دادن زیبایی شناسی شرقی به کار می برد.
اولین تمرین معماریش را در سال 69 م . در اوزاکا آغاز کرد و در سال 70 م . کارگاه شخصی خود را در زادگاهش دایر نمود و تاکنون بیش از صد و پنجاه پروژه معماری را طراحی کرده است.
او از با نفوذ ترین معماران پست مدرن نسل دوم ژاپن محسوب می شود. توجه عمده وی بر تفلیق فرمهای مدرن با مفاهیم و شیوه های سنتی ژاپن استوار است ؛ به بیان دقیق تر، هدف او تغییر معنای طبیعت از گذرگاه معماری است. در سالهای 1978،88 و 90 میلادی به سمت استاد دانشگاههای یال آمریکا، کلمبیا و هاروارد انتخاب شد.
مصالح معماری آندو، بتن خام، خورشید، آسمان، سایه و آب است یا به عبارت بهتر، فضا. تأکید او بر این نکته است که استفاده کنندگان از بنا باید طبیعت را تجربه و احساس کنند و اینها همه ریشه در سنت منطقه ای زیستگاه او ـ کانزایی ـ دارد.
عناصر اصلی و متناقص معماری آندو عبارتند از نظم، مردم و احساسات انسانی. او در معماری خود، به گونه ای متضاد آنها را با هم ارتباط می دهد و میان آنها تفاهمی ایجاد می کند:
فرم در برابر فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبیعت در برابر هندسه. این مسئله را در شخصیت خود او نیز می توان مشاهده کرد؛ قدرت و منطق مردانه از یک سو و مهربانی و احساسات زنانه از سوی دیگر که در وجود او به تفاهم رسیده اند.
آندو از جذابیت فرم صرفنظر کرده و بر جذابیت فضا تأکید می ورزد. او اعتقاد دارد که فرم، از تأثیر فضایی می کاهد و در نتیجه، جذابیت معماری را محدود می کند..
به اعتقاد او، ارحجیت دادن به فرم به معنای ارجحیت دادن به حس بینایی در میان پنج حس و عدم توجه به عمق فضایی است. در نتیجه او در پی نفی فرم به مفهوم به کارگیری فرمهای ساده و انکار ساده و انکار فرمهای پیچیده است. (نفی تصویر صرفاً بصری در فضا). معماری او، معماری نفی و انکار است. او جامعه مدرن و جهانی بودن را نفی می کند. در این حال، نفی به معنای حمایت از استقلال شخصی و رهایی از یکنواختی مدرن است مرتبط با شخصی که می خواهد به شکلی فردی زندگی کند. اولین چیزی که آندو نفی کرده، مفاسد جامعه مدرن و ارزشهای آن است. (برای مثال، مقوله راحتی) آندو راحتی مدرن را نفی کرده، تلاش می کند ارتباط پویایی با جهان برقرار کند. او راحتی را از معماری خود دور می کند و به جای آن امکان حضور انسان و طبیعت را در کالبد معماری اش فراهم می سازد.
او کارهای متعددی تاکنون انجام داده است که پس از بررسی کلیت طراحی های او،در مطالب بعدی ، به بررسی 8 اثر برترش که اهداف و تفکرات او را به خوبی جلوه گر می سازند، می پردازیم:
-نمازخانه کوه روکو (کلیسای باد)
-کلیسای روی آب
-کلیسای نور
-معبد آب
-خانه Raw
-مجتمع تجاری تایمز 2
-پروژه ناکانو شیما 2
-موزه نائو شیما
تادائو آندو در طول بیست سال گذشته، یکصد و پنجاه پروژه ی معماری انجام داده است با تجزیه و تحلیل و بررسی آنها، به مبانی و شاخص هایی دست می یابیم که با کمک آنها می توان کارهای او را در سه دسته طبقه بندی کرد.
بررسی ویژگیها و معانی
معماری، رهیافتی است به جعبه ای با دو بعد آرمان و هدف.
آرمان معماری، فرم بخشیدن به یک الگوی جهانی و هدف آن، بیدار کردن احساس انسانی است.
موضوع اولیه ی معماری، ایجاد یک الگوی فضایی است؛ یعنی نظم بخشیدن به یک فضای برهنه و عاری از هر چیز. انتظام فضایی، به معنای استفاده از فرمی است که فضا، منشأ آن است و نظمی شفاف آن را به فضا مرتبط می سازد.
برای دستیابی به این هدف، معماری به هندسه نیاز دارد. هندسه، علم ایجاد نظم منطقی و هوشمندانه ای است که حاصل ارتباط فرم و فرم با فضا می باشد. از این رو، هندسه فرم آرمانی را ایجاد می کند؛ فرمی که بیان بصری مفهوم است و فضایی انتزاعی در آن تجلی می یابد.
به طور کلی، هندسه به ارتباطات منطقی خالص توجه دارد؛ بنابراین هندسه، مفاهیم و ارزشهای اجتماعی را منعکس می سازد و جهانی با منطق شفاف ایجاد می کند. به طور خلاصه، هندسه ثباتی منطقی به طرح می بخشد. از این رو، ثبات و پایداری است که از آن، فرم های منطقی باقی می ماند و ارزش هایی چون صداقت، زیبایی و خوبی در مرحله دوم ارایه می شوند؛ منطقی که احساسات را طرد می کند و تنها، درباره ی حقیقت با ما صحبت می کند. معماری پیوسته در جستجوی انتظامی است که بر اساس نیروی طبیعی و جاذبه زمین باشد؛ اگر چه هنوز به آن دست نیافته است.
بر خلاف هندسه، معماری نمی تواند در تمام ابعاد نفوذ کند؛ زیرا نیروی جاذبه، آن را به حرکت های افقی و عمومی محدود می سازد. معماری، الگویی پویاست.!!!! یک ساختمان، طبیعتاً حرکت نمی کند؛ ولی زمانی که مردم در امتداد مسیری حرکت می کنند، شکل آن، در حال حرکت به نظر می رسد.
مردم با حرکت و تغییر موضوع دوم در معماری، بیدار کردن احساسات انسانی است. هندسه، فضایی منطقی و با ثبات ایجاد می کند. ولی به راستی، این منطق چگونه ما را با تجربه های معماری آشنا می سازد؟ آیا تنها نظم هندسی است که فضا را روشن و واضح می سازد؟ آیا هندسه باعث یکنواختی و سکون نیست؟ آیا نیازی به رهایی فضا از ثبات هندسی ناشی می شود؟ آیا فرم و فضا صرفاً باید بر اساس منطق هندسی شکل گیرد؟
هنگامی که چند فرم یا حجم در کنار هم قرار می گیرند، این هندسه و منطق هندسی است که به آنها نظم و ترتیب می بخشد. زمانی که این انتظام بین عناصر معماری مانند ستون، دیوار، سقف ایجاد می شود، در واقع به آنها هویت می بخشد و در نتیجه، ما نظم موجود در این مجموعه را درک می کنیم. اگر در این عناصر، نسبت ها دقیقاً بر اساس ابعاد و اندازه ها و تناسبات ریاضی باشد، ما یک مجموعه خردمند را احساس می کنیم.
هندسه و تناسبات آن، از اجزاء مختلف یک سیستم واضح بصری می سازد. آیا در این سیستم، صرفاً تناسبات هندسی و ایجاد فضایی با نظمی مشخص مطرح است؟ در پایان، آیا یک سیستم صرفاً موزون و معقولانه، دارای نوعی یکنواختی است؟ هنگامی که نظامی منطقی بر فرم و فضا غالب باشد، فضا را تحت الشعاع خود قرار می دهد. به هر حال، معماری به نظم هندسی نیاز دارد؛ ولی ممکن است این نظم، روح و جان معماری را بگیرد.
بنابراین، اگر معماری صرفاً بر اساس منطق باشد، نمی تواند پاسخگوی روح و احساسات ما باشد. برای دستیابی به این هدف باید از قواعد منطقی و خشک آن کناره گرفت. بنابراین، باید بین قواعد نوعی پویایی و تضاد ایجاد شود تا نیازهای احساسی ما نیز ارضا شود. زیرا این تضاد و پویایی، سرشار از هیجان و احساسات است.
معماری می کوشد تا نظم را برای مردم تجلی سازد و این مردم هستند که در حرکت تدریجی نظم، فضا را درک می کنند و از آن تأثیر می گیرند و بدین گونه معماری از طریق نظم انتزاعی خود در ما تأثیر می گذارد.
در حقیقت، پویایی موضوع معماری نیست، بلکه پیامد آن است. معماری قادر به پیش بینی واکنش های احساسی ما نیست. از این رو آن را نمی توان در روند طراحی پیش بینی کرد، همان گونه که نمی توان شیوه های مختلف یک بازی را پیش بینی کرد؛ زیرا آنچه ذهن ما را تحت تأثیر قرار می دهد، نامشخص است. معماری باید ادامه یابد تا با آزمون و خطای روش های مختلف، بتوان به یک معماری خلاقانه دست یافت.
ویژگی های شاخص معماری آندو، نظم، مردم و احساسات انسانی است. بنابراین، بر اساس الهاماتی که او از این سه عنصر گرفته، پروژه های او را می توان دسته بندی کرد. در معماری آندو، عناصر به شکلی متضاد با هم مرتبط می شوند. بنابراین، فرم در مقابل فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبیعت در برابر هندسه قرار می گیرد. به عبارت دیگر، معماری او حاصل ارتباطی است که بین این عناصر وجود دارد. برای آشنایی و شناخت بیشتر، کارهای آندو را بر اساس ساختار و کالبد به سه بخش معماری یگانه انگاری، دو گانه انگاری و کثرت گرایی تقسیم بندی می کنیم.
آن دسته از کارهایی که در شمار معماری یگانه انگاری قرار می گیرند، دارای فرمی خالص، طراحی واضح و فضایی قومی هستند. این نوع معماری، بیشتر در خانه ها و کلیساهای کوچک دیده می شود. در این فضاها، با آرامشی روبرو می شویم که یادآور فضای سنتی چاپخانه های ژاپنی است. در این فضا، بر اساس ریتمی وحدت بخش، کل به جزء تبدیل می شود. این ریتم، حتی در نور و سایه نیز تکرار می شود.
در معماری دو گانه انگار، آندو روش خاص خود را اعمال می کند. به عبارتی، روش او از هیچ نوع معماری دیگری تأثیر نپذیرفته است. در آنجاست که آندو از فرم بیضوی استفاده می کند؛ ولی در معماری دو گانه انگار، فضا بر اساس نیروی پویا شکل می گیرد. این نیرو، از تضاد بین فرم و فضا حاصل می شود. در این نوع معماری ـ بر خلاف معماری یگانه انگار که فرم بر فضا غالب است ـ فرم و فضا دارای ارزش یکسانی است و در اینجاست که نوآوری های آندو تجلی می یابد. قدرت و منطق مردانه از یکسو و مهربانی و احساسات زنانه از سوی دیگر، شخصیت او را شکل می دهد.
معماری کثرت گرایی آندو شامل تعداد زیادی از کارهای او از سال 1985 به بعد می باشد. این معماری، با فرم های متنوعی که دارای جهت گیریهای مختلفی است، شناخته می شود. در اینجا، تمرکز فضایی که در معماری یگانه انگار وجود داشت، متلاشی و پراکنده می شود و بیشتر به سوی روشنایی و پویایی نیل می کند. فرم از نظر بصری، سبک تر شده و پراکنده می شود. بنابراین در طراحی، فضا از ترکیبات مختلفی شکل می گیرد. از این روست که در کارهای آندو، روش ها و مقیاس های متنوعی دیده می شود.