سیما و بافت شهرهای اسلامی
پدیدآور: میر محمدی،
کلمات کلیدی ماشینی:
شهر، اسلام، شهرهای اسلامی، مسجد، مسجد جامع، اسلامی، بازار، ربض، شارستان،
دانشگاه پیام نور خوانسار
سیمای جغرافیایی شهرهای دنیای اسلام خود آیینه ای است بر مظاهر تمدن اسلامی. اسلام در عین جهانشمولی در شهر زاده شد و در شهر گسترش یافت. در سیر تاریخی اسلام گرایی در قلمروهای اسلامی شهرهای بزرگی رشد یافتند که شهرهای کانونی اسلام را از هر حیث پشت سر نهادند و شمار شهرهای کوچک و متوسط نیز افزونتر شد (1) پیشتر، تاثیر آیین مقدس اسلام را در نامگذاری شهرها و روستاها مطرح کردیم (2) و اینک برآنیم تا تاثیر اسلام را بر سیما و بافت شهرها پی گیریم.
بطور کلی شهر در دوره های قبل از اسلام و در ایران باستان، طی دوره ای نسبتا طولانی، تحول تدریجی خود را از نظامی تا اجتماعی پشت سر نهاد و تغییر شکل یافت. این تغییرات در ساختار اجتماعی – اقتصادی و با تغییر در ساختار فیزیکی در بخشهای زیر تحقق یافته است.
1 – کهندژ که هسته اول شهر را تشکیل می داد و شامل قصر یا کاخ امپراتوری و بخش نظامی بود. این بخش با حصارهای بلند خود از بخشهای دیگر جدا می گردید.
2 – شارستان (شهرستان) که محلات شهر را به وجود می آورد و محصور بود.
3 – بخش بیرونی شهر که «سواد» یا حومه خوانده می شد و شامل مزارع و باغات بود. (3)
ورود مسلمانان به ایران و فتوحات آنها برخلاف دیگر تهاجمهای تاریخ نه تنها اثر تخریبی بر شهرهای ایران برجای نگذاشت بلکه در اندک زمانی زمینه های رشد سریع آنها را فراهم آورد. هر چند اعراب تقریبا هیچ تجربه باارزشی در زمینه شهرسازی نداشتند اما جهانشمولی اسلام و گسترش سریع آن و جذب جنبه های ارزشمند تمدن و فرهنگ سایر مناطق، تمدن و فرهنگی را پدید آورد که قرنها در جهان بی نظیر و شهره آفاق بود. شهرهای دوره اسلامی همچون دوره پیش از اسلام از سه بخش اصلی به نام «کهندژ»، (قهندژ)، «شارستان » و «ربض » تشکیل می شد. کهندژ بخش حکومتی مقر حاکم و برخی نهادهای حکومتی بود و عموما در وسط شهر و روی تپه ای طبیعی و بندرت بر خاکریزی ساخته می شد تا از نظر دفاعی در وضع مناسبی قرار داشته باشد. پیش از اسلام به این بخش «کیاخره » می گفتند. شهرهایی نیز (همانند نیشابور) بوده اند که کهندژ آنها در خارج شهر قرار داشته و ربض (حومه، بیرون) اطراف آن گسترش یافته. «ابن حوقل » در موردنیشابور می گوید: «کهن دژ در بیرون شهر است و هر دو از کهندژ و شهر را ربض فرا گرفته ». (4) شارستان یا شهرستان به بخش اصلی شهر که محل زندگی مردم بود اطلاق می شده است. در هر شهری در آغاز مسجد جامع و بازار و برخی از بناهای حکومتی در شهرستان طرح می شد و در حومه شهر مزارع و باغات و روستاها بوده است که به آن ربض می گفتند. شارستان همیشه و ربض غالبا دارای بارو و حصاری عظیم بود. در این دوره، شهرهایی که حصاری برای مواقع خطر دور آن بنا نشده باشد، به ندرت یافت می شود. در دوره رشد سریع شهرها بسیار اتفاق می افتاد که ربض اهمیت می یافت و بازار و جامع و در مواردی چند دارالحکومه در آن بنا می شد. گاه شهرستان رو به ویرانی می رفت در حالی که ربض از رونق و وفور دادوستد برخوردار بود. «اصطخری » در وصف ری می نویسد: «و شارستان بیشتر خراب است و ربض آبادان است.» (5) گاهی نیز ربض و شارستان یکی می شد چنان که «بخارا» در قرن سوم هجری چنین شد. (6)
شهر اسلامی پیش از آن که منزلگاهی برای قافله های عازم نواحی دوردست یا رباطی برای حمایت از مؤمنان در برابر هجوم دشمنان باشد مامن شیوه ای از زندگی بود که در آن همگان در تصمیم گیری و اجرای امور مشارکت داشتند. مسجد نخستین وجه تمایز شهر اسلامی از «ده » بود. شهرهای اسلامی از نظر حقوقی در آغاز نوعی ویژگی داشتند که وجه تمایز آنها از روستاها به شمار می آمد و آن داشتن جامع و منبر بود. هر شهری نیز باید تنها یک جامع می داشت که نماز جمعه در آن برقرار می گردید. این ترتیب مدتی پایدار بود تا آن که در بسیاری از شهرها مسجد جامع ظرفیت پذیرش نمازگزاران را نمی داشت و در مقابل در بعضی شهرها همان جامع نیز رونقی نداشت به همین جهت عده ای خواستار ایجاد چند جامع در شهرهای بزرگ شدند. اما دستگاه خلافت تا مدتها با این خواست مخالفت می کرد تا این که سرانجام تاب مقاومت نیاورد و تعداد جامع در شهرهای بزرگ رو به فزونی گذاشت. بغداد با وجود بیست و هفت هزار مسجد و محراب و اماکن متبرک تنها دارای دو مسجد جامع بود که هر کدام در یک سوی دجله قرار داشتند. پس از آن که محدودیت فوق برداشته شد در قرن دوازدهم میلادی «ابن جبیر» شاهد یازده مسجد جامع در بغداد بود. تدریج برخی از روستاهای آباد نیز خواهان داشتن جامع برای اقامه نماز جمعه شدند. (7)
در شهرهای اسلامی سنتی، هر محله مسجدی داشت که علاوه بر عبادت، آموزش افراد محله را نیز به عهده می گرفت. مسؤولان محلی در صورت نیاز به آسانی می توانستند با شهروندان تماس بگیرند و اطلاعات لازم را کسب کنند. در این گونه شهرها براساس احساس دینی از زندگی، استقلال هر مؤمن، حرمت حریم خانواده ها، و امنیت خلوت گزینی شکل گرفته بود. این طرز تلقی از زندگی کاملا در ساخت کالبدی شهرهای اسلامی مؤثر افتاده است، بادوام بودن مرزهای محلات و خانه ها، بن بست بودن کوچه ها و محله ها، داشتن نوعی استقلال در واحدهای مسکونی و زندگی مشترک همه مردم محله نمونه روشن آن است. هر بازار محله برای طبقه کم درآمد، محل اشتغال به شمار می رفت. محله به مثابه خانه خانواده ها بود و وابستگی محله ای بسیار عمیق می نمود. حریم محله محترم شمرده می شد. نوعی بازار با اصناف جداگانه، چند کاروانسرا و گرمابه نیز در آن وجود داشت. دنیای کوچکی بود با تشکیلات متحدالمرکز و مبتنی بر سلسله مراتب که آرمان مذهبی و اجتماعی اسلام در آن تجسم یافته بود. دنیایی که در آن مردم با یکدیگر می زیستند، با یکدیگر عبادت می کردند و آرمان مشترک داشتند. هدف گردآمدن بود نه پراکنده شدن، یگانه گشتن بود نه جدا شدن. (8)
سیمای جغرافیایی شهرهای اسلامی
بی تردید شهرهای دوره اسلامی از جهات گوناگون تحت تاثیر تمدنهای پیشین بویژه دو تمدن ساسانی و رومی قرار داشته است; زیرا از طرفی با تسلط مسلمانان بر کشورهای اطراف، شماری از شهرهای قدیمی رومی و ایرانی در قلمرو دولت اسلامی قرار گرفت و از سوی دیگر در بنای شهرهای نوبنیاد مانند بغداد، به کار گرفتن مهندسان و معماران و کارگران هنرمند ایرانی معمول بوده است. در عین حال مسلمانان ویژگیهای فرهنگی خود را به نحو تحسین آمیزی به شهرهای زیرنفوذ خود نهاده اند و تمیز شهر اسلامی را از دیگر شهرها آسان ساخته اند. (9) در شهرهای اسلامی و سنتی بخش مرکزی شهر به جزیره ای می ماند که اطراف آن را شبکه ای از پیاده روها احاطه می کرد. بخش مرکزی شهرها محیطی فیزیکی با ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و پاسدار میراثهای دینی و فرهنگی مسلمانان بود.
ویژگیهای ساخت کالبدی شهرهای ایرانی – اسلامی
شهرهای ایران در دوره های پس از اسلام ابتدا با همان شکل اولیه به حیات خویش ادامه دادند. کهندژ شارستان و ربض که به عنوان اجزای اصلی شهرهای ایرانی زمان ساسانیان در ساخت شهرها پدید آمده بودند در سالهای اولیه نیز اجزای شهرهای اسلامی را تشکیل می دادند. بتدریج برطبق ویژگیهایی که شهرنشینی و شهرسازی پس از حاکمیت اسلام دارا شد تغییراتی در ساخت شهرها صورت گرفت. «توسعه شهرنشینی باعث گسترش حومه (ربض) شهرها شد، این حومه ها که در زمان ساسانیان از مهاجران و روستاییان ساکن در آنها تشکیل شده بود، از نظر شهری تکامل یافته و دارای فضاها و نهادهای شهری شده و اهمیت بیشتری نسبت به شارستان پیدا کرد.» (10)بازارها که قبلا در نزدیکی دروازه های شهر جای داشتند از یک طرف در امتداد راههای اصلی که به مرکز شهرها ختم می شد و از سویی دیگر در امتداد راهها و جاده های اصلی که به بیرون شهر ادامه داشت گسترش یافتند و دارای فضاها و عناصر داخلی و شهری شدند. هر قسمت و فضایی به عرضه یا تولید کالاهایی خاص اختصاص یافت و کاروانسراها و انبارهایی نیز برای جوابگویی به نیازهای جدید ایجاد شد.مساجد و بویژه مسجد جامع مرتبط با بازار از نظر فضا، و در نزدیکی ارگ (در مرکز قدیمی شهر) و یا در ربض ساخته شد. از بازارها که ستون فقرات شهر را تشکیل می دادند کوچه هایی چون خط سیرهای ثانوی جدا می شدند. علاوه بر کاروانسراها، گرمابه ها، مدارس و انبارهای غله، آب انبارها، قهوه خانه ها و فضاهای دیگر شهری در نزدیکی ستون فقرات جای گرفتند. این شکل حیاتی به گفته ای، نمایشگر وحدت دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه سنتی است. مساجد که مهمترین ویژگی را نصیب شهرهای اسلامی کردند به عنوان ملاک تمایز شهر از «ده » در شهر جای گرفتند و همراه با ارگ و بازار، عناصر سه گانه ساخت شهرهای اسلامی را تشکیل دادند. «با انتقال حیات و جنب وجوش شهرها از شارستان به حومه که محل سکونت و کار بازرگانان، کسبه و پیشه وران نیز بود، شهرسازی رشد و گسترش یافت و شهرهای ایرانی رنگ و بوی اسلامی به خود گرفتند. تقسیم شهر به اجزای مشخص کهندژ، شارستان و ربض جای خود را به مراکز دیوانی و نظامی، مراکز مذهبی، بازارها و محله های شهر دادند.» (11)
ویژگیهای سیمای شهرهای اسلامی
به تبعیت از تغییراتی که در روند شهرسازی شهرهای ایران پس از اسلام صورت گرفت، سیمای شهرهای این دوره نیز علاوه بر حفظ بعضی از خصوصیات گذشته ویژگیهای جدید را پذیرفته و شکلهای تازه پدید آوردند. سیمای هر شهر علاوه بر این که در هر زمانی و در فرآیند از رشد و توسعه خود شکل ویژه ای به خود می گیرد به دو بخش سیمای بیرونی و سیمای درونی قابل تقسیم است:
در شناخت سیمای بیرونی شهرهای اسلامی می توان به نشانه هایی اشاره کرد که علاوه بر کاربردهای شهرنشینی، هدایت کننده مسافران به طرف مقصدهای آنان بوده اند. مناره ها در شهرهای اسلامی به خوبی چنین کارکردی داشته اند. در شناخت سیمای درونی شهرهای اسلامی در درجه اول می توان سردر مساجد، خانه ها، آب انبارها و بازارها را مشاهده کرد. کاشیکاری ها، قوسهای تزیینی و هنرنمایی هایی که در ساختن گنبد مساجد و یا ساختمانهای خصوصی و عمومی به کار می رفته، ویژگیهای زیبایی شناسانه سیمای شهرها را به نمایش می گذاردند: «نشانه های مهمی که در سیمای داخلی شهرهای اسلامی به آنها اشاره شد نقش راهیابی را به خوبی در شهرها ایفا می کرده اند. به عنوان مثال مناره ها راهنمای عابرینی بوده اند که به طرف مساجد و یا فضاهای اطراف آنها و یا مراکز محلات و شهر حرکت می کرده اند.» (12)
عناصر اصلی شهرهای اسلامی – ایرانی
عناصر و اجزایی که در شهرهای کهن ایران وجود داشته اند دارای نوعی ارتباط متقابل فضایی یکپارچه و به هم پیوسته بوده اند. در شهرهای اسلامی فضاهایی مانند مسجد جامع، بازار، مرکز حکومت، فضاهای مسکونی و… ضمن آن که هر کدام جا، مرتبه و شخصیت خاص خود را در سلسله مراتب فضاهای شهری حفظ کرده و به ایفای نقش خود می پردازند، با هم مجموعه واحدی را پدید می آورند که شهر را از نظر فضا واحدی منسجم و به هم پیوسته نشان می دهد. عناصر اصلی مجموعه شهری در شهرهای اسلامی عبارتند از:
ارگ و بارو – ارگ مجموعه ای از ساختمانها و تشکیلات و سازمان حکومتی شهر را در خود جای می داده و مقر حاکم بوده است. ارگ در ارتباط فضایی با بازار و مسجد جامع قرار داشته است. این خصوصیات در آثار به جای مانده بسیاری از قسمتهای قدیمی شهرها قابل مشاهده است. در «سمرقند» و «بخارا» ارگ شهر، خود بخشی از قلعه بوده و در مجاور مراکز اقتصادی و مذهبی قرار داشته است. «اساسا پس از ظهور اسلام بقایای نظام شهری کهندژی و شارستانی بتدریج از میان برداشته می شود و شهر با مفهوم اسلامی آن که متعلق به تمام اقشار و طبقات اجتماعی است شکل می گیرد. ارکان عمده شهر شامل دارالخلافه، دارالحکومه یا دارالاماره به جای کهندژ ظاهر شده و سپس با ایجاد قصر امرا و پادشاهان مجموعه ای به نام ارگ را پایه ریزی می کنند که در فاصله ای با مسجدجامع و بازار سه رکن اساسی شهر را به وجود می آورند و در محدوده مرکزی شهر قرار می گیرند. در این میان ارگ به عنوان عنصر سیاسی از سایر عناصر جدا شده و با ایجاد حصار و بارو در اطراف آن به صورت کانون اصلی شهر تجلی می کند. بخش دوم شارستان از نظر شکل یابی با دوره های قبل از اسلام تفاوتی ندارد ولی از نظر محتوا کاملا متفاوت است. عناصر فرهنگی – مذهبی، بازار و محلات در این بخش قرار دارند. اصناف، پیشه وران و اکثر طبقات و قشرهای مختلف مردم در این بخش زندگی می کنند.» (13)
مسجد جامع
به جز عنصر سیاسی که به نامهای مختلف دارالخلافه، دارالاماره و دارالحکومه و نهایتا ارگ وجود داشتند، شهرهای دوره اسلامی دارای دو پایه اصلی بودند: مسجد جامع و بازار. مسجد جامع مرکز مذهبی – سیاسی بود و به عنوان مرکز روحانی شهر و منطقه زیر نفوذ آن، در محل مناسبی بنا می گردید. «مسجد جامع گاه به منزله مقر حکومت پیوند دهنده مذهب با حکومت بوده است مانند مساجدی که دارالاماره بوده اند همانند ارگ تبریز که به عنوان مسجد ساخته شد ولی بعدها مقر حکومت گردید. مسجد در شهر مهمترین بنای عمومی تلقی شده و در تفکرات مربوط به شهرسازی اسلامی موقعیت زیربنایی می یابد. با هجوم عرب و فتح نواحی و شهرهای مختلف، مساجد توسط آنها در شهرها ساخته می شد که نشانه مسلمان شدن رسمی اهالی شهرها بود. این مساجد ابتدا در کنار شهرها بنا می شد تا این که در طی زمان به گونه ای تازه قلب شهرها پذیرای آنها گردید.» (14)
امروزه در شهرهای اسلامی به فراخور گستردگی و جمعیت آنان تعداد قابل توجهی مساجد بزرگ و کوچک وجود دارد که نقش عمده ای در منظر غالب شهرها تشکیل می دهند. و چهره و نمایی خاص به شهرها بخشیده اند همانند مسجد جامع یزد، مسجد جامع و مسجد امام اصفهان و… لازم به ذکر است که اکثر مساجد شهرها که در واقع کانونهای گرم شهرهای اسلامی اند دارای مناره ها و گنبد می باشند که بنا به فراخور ساخت آنها در سیمای شهرها چهره ای ویژه دارند. مناره ها که گاهی «گلدسته »، «گلبانگ » و «ماذنه » نیز نامیده می شوند اغلب دو و گاه کمتر یا بیشتر هستند. مناره اغلب مساجد با ساختمان مخصوص خود به کار تعیین قبله می آیند یعنی یا باید صفحه مار و مماس بر دو مناره از کعبه بگذرد یا عمود بر صفحه ای باشد که بر کعبه می گذرد که اگر از نوع اول باشد اهالی شهر می دانند هر جهت که دو مناره بر ردیف یکی دیده شود آن جهت یا قبله است یا جهت عمود بر قبله. (15)
بازار
دومین عامل اصلی در شکل گیری شهرهای اسلامی بازار است. هر شهر حداقل یک بازار به صورت خطی داشت که از دروازه آغاز و به میان شهر می رسید و در پیرامون مسجد جامع امتداد می یافت. بعضی بازارها از یک دروازه تا دروازه دیگر به طور پیوسته امتداد می یافتند و کیلومترها طول داشتند. در شهرهایی که ممکن بود بارندگی به مغازه ها و کالاها آسیب برساند، سقفی آجری بر روی راسته بازار می ساختند و برای نورگیری و تهویه منافذی در سقف تعبیه می کردند. در شهرهای کم باران و کوچک از سقف های چوبی که با حصیر پوشانده می شد نیز استفاده می شد. در دوره رونق شهرها علاوه بر شارستان، ربض هم از بازار جداگانه ای برخوردار بود و چه بسا در برخی جایها بازارهای شارستان گردبرگرد مسجد آدینه است و به غایت انبوه و آبادان و بازارهای ربض هم آبادان است. هر صنفی رسته ای خاص خود داشت که مشاغل و صنف های دیگر در آن راه نداشتند و آن بخش معمولا به نام آن صنف مشهور می شد. مثل بازار کفاشان، بازار مسگران و غیره. (16)
بطور کلی بازار از مشخصه های مهم شهرهای اسلامی محسوب می شود که هنوز هم با گذشت قرنها ارزش و اعتبار خود را از دست نداده است. اساسا فضای بازار تنها به دادوستد و بازرگانی اختصاص نداشت بلکه به مثابه مهمترین شاهراه حیاتی شهر برخی عناصر مهم شهری را در خود جای می داد. بازار از نظر کارکردهای اقتصادی – اجتماعی قدرت و دامنه نفوذ وسیعی داشت. «ویژگیهای کارکردی بازار و پیوند با مراکز مهم سه گانه سیاسی – اقتصادی و مذهبی موجب جریان یافتن همه فعالیتهای اجتماعی به سوی بازار می شد در هنگام بحرانهای اجتماعی، سیاسی، بخصوص در مقابله با عوامل خارجی، بازار به عنوان سنگر اجتماعی مردم فعال می شد. (17) پیش از اسلام، هم در سرزمینهای زیرسلطه ساسانیان و هم در شهرهای قلمرو رومیان بازار وجود داشت ولی تفاوت بارز بازارهای دوره اسلامی با بازارهای پیش از اسلام در این است که در راسته بازارهای تخصصی شهرهای اسلامی تحت تاثیر روحیه تساهل و تسامح مذهبی، مجال کار و فعالیت برای پیروان ادیان مختلف فراهم بوده است. از دیگر امتیازهای بازارهای اسلامی بر بازارهای دوره ساسانیان این بود که تقسیم بندی بازار بر مبنای تخصصی حرفه ای استوار بوده است نه طبقه و کاست و نهایتا راسته بازارهای جدیدی چون بازار کتابفروشیها، بازار کاغذفروشان، بازار صحافها پدید آمد که پیش از آن وجود خارجی نداشت. (18) و از سوی دیگر فعالیتهای مربوط به دباغی، رنگرزی و کارگاههایی که بوهای تند و ناراحت کننده تولید می کردند در بیرون از دروازه های شهر قرار داشتند. از طرفی کارگاهها و تولیداتی که به فضای وسیع احتیاج داشتند در بیرون از دیوارهای شهری مکان یابی می کردند. گاهی نیز بازارهای مکاره، نمایشگاه، انواع بازی و سرگرمی در بیرون از دروازه ها دایر می شد.
ساختمانهای مربوط به کاروانها در پشت دیوارهای شهر بنا می گشت. در پاره ای اوقات مهاجران تازه وارد در پشت دیوارهای شهری، حومه خوابگاهی ایجاد می کردند. باغهای ثروتمندان و خانه های تابستانی آنها نیز در این بخش قرار داشت. گورستانها نیز از جمله مؤسساتی بود که در بیرون از دیوارهای شهری ایجاد می شد. با ایجاد حومه خوابگاهی و یا ساختمان در پشت دروازه ها، بلافاصله بازارچه ای نیز به وجود می آمد تا پاسخگوی نیازهای روزانه و هفتگی ساکنان باشد. گاهی نیز در اطراف شهرها میدانهای تیراندازی و اسب سواری ایجاد می شد تا مسلمانان با تمرینهای مرتب، خود را در برابر دشمنان قوی سازند. (19) نهایت آن که شهرهای سرزمینهای اسلامی واجد جلوه هایی است که در سایر شهرها نمودی ندارد. علاوه بر وجود ارگ، مسجد جامع، و بازار که از خصایص ویژه و کالبدی شهرهای اسلامی است مدارس علمیه نیز از ویژگیهای منحصر این گونه شهرها است. اغلب مدارس بزرگ اسلامی در امتداد یا در جوار بدنه بازار و راسته های اصلیشهر احداث می شدند. شهرهایی مانند تبریز، اصفهان و یزد نمونه هایی بارز از این موضوع هستند. ایجاد مدارس از قرن چهارم به بعد در شهرهای ایران اهمیت یافت و حتی موقوفاتی نیز به آنها اختصاص یافت. جنبه های مذهبی به عنوان خصوصیت برجسته آنها بدانها موقعیتی با اهمیت می بخشید. مسجد و مدرسه چهارباغ اصفهان نمونه جالبی از بناهای اسلامی است که تاثیر فرهنگ مذهبی، و ویژگیهای معماری ایرانی – اسلامی در آن آشکارا بچشم می خورد.
اگر گذر جهانگردان غربی را در شهرهای اسلامی پی گیریم درمی یابیم که اولین آثاری که توجه جهانگردان غیرمسلمان را به خود جلب می نمود مساجد و بقاع متبرکه در این سرزمینها بود. از همین گونه است وجود آرامگاههای خاندان پاک پیامبرصلی الله علیه وآله که در جای جای سرزمینهای اسلامی گسترده اند (20) و معنویتی خاص به این سرزمینها بخشیده اند بویژه آرامگاههای ائمه اطهارعلیهم السلام در کربلا، نجف اشرف، مشهد مقدس، کاظمین، سامرا، مدینه النبی و… (21) آرامگاههای فوق در ایجاد شکل خاص در شهرهای اسلامی تاثیری بسزا داشته اند. علاوه بر عناصر ذکر شده شهرهای اسلامی از عناصر و مراکز دیگری نیز برخوردار بوده اند. از آن جمله است رصدخانه ها، کتابخانه ها، حسینیه ها و تکایا، خانقاهها یا زاویه ها، سقاخانه ها و مؤسسات خیریه و عام المنفعه. (22) «مقبره های مذهبی در بیشتر شهرها و روستاها به امامزاده معروف شده اند و در مقایسه با سایر بناهای اسلامی (بجز مساجد) از اعتبار ویژه ای برخوردارند. امامزاده ها بیش از دیگر بناهای دوره اسلامی مورد احترام و علاقه مسلمانان بویژه شیعیان هستند. بناهای فوق در طول زمان توسعه یافته و از یک آرامگاه معمولی به مجموعه های بسیار باشکوهی تبدیل شده اند، مانند مجموعه بناهای مشهد، قم، بسطام و شیخ صفی. (23)تنها در ایران دوره اسلامی است که ایجاد مقبره ها و زیارتگاهها از چنین پیشینه طولانی، ویژگیهای معماری منحصربه فرد و تزئینات باشکوه برخوردار است. این گونه بناها به نامهای برج، گنبد، بقعه و مزار نیز معروف بوده اند، مانند برج رادکان، گنبد قابوس یا بقعه شیخ صفی. نهایت آن که عناصر کالبدی شهرهای اسلامی اکثرا برگرفته از فرهنگ غنی اسلام و نشانگر تمدن و فرهنگ اسلامی اند. در سیمای شهرهای اسلامی با عناصری مواجهیم که هر کدام منشا خاصی دارند و از سوی دیگر هر یک نشانگر موضوعی خاص برگرفته از این آیین مقدس اند. به عنوان مثال اگر در شهرهای اسلامی سقاخانه ها به وجود آمده اند ضمن آن که با بزرگداشت سنت آب دادن و سیراب کردن مردمان ارتباط داشته، برتر از آن، با هدف یادآوری واقعه جانسوز کربلا و تشنگی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان او بوده و نمودی از مبارزه با ستمگری و در واقع امری سیاسی – مذهبی به شمار می رفته است. بر همین اساس است که غالبا جهت حفظ سقاخانه ها موقوفاتی خاص قرار داده اند تا در طول تاریخ پایدار و پابرجا بمانند. اما واقعیت آن است که در اکثر کشورهای اسلامی و حتی کشور خودمان ایران حداقل در نیم قرن اخیر چنان که باید به حفظ و پاسداری و نمایان نمودن ارزشهای به جای مانده فرهنگی مذهبی در شهرها توجه نگردیده است. زمانی که سراغ مساجد جامع و یا بقاع متبرکه و سایر مراکز مهم مذهبی – فرهنگی کهن شهرهای کشورمان را می گیریم آنها را در کدام قسمت شهر می یابیم؟ حداقل آن است که در کنار گذرها و خیابانهای اصلی شهر قرار نداشته و در منظر عمومی شهرها نمودی ندارند. بجاست تا مسؤولان، ضمن حفظ و نگهداری آثار اسلامی شهرها در رونق و شکوه آنها کوشش شایسته کنند. هنگامی که می شنویم مثلا میدان مرکزی زاگرب پایتخت کشور کوچکی همچون «کرواسی » که مدتی نسبتا طولانی تحت تسلط استعمار شرق و غرب قرار داشته «میدان مسجد» نامیده می شود (24) ما در این زمینه چه جایگاهی را داریم؟ چه تعداد از شهرهای ما جهت انتخاب عناوین خیابانها و گذرهای اصلی شهر از واژه هایی همچون «مسجد»، «امام »، «امامزاده » و غیره بهره برده اند؟ آیا شایسته نیست تا مثلا خیابانی را که مسجد جامع در آن واقع است به نام خیابان مسجد جامع بنامیم و همچنین است سایر عناصر. با امید بر تحقق این امر.
ان شاءالله
پی نوشتها و مآخذ
1- میرمحمدی، حمیدرضا، «تاثیر فرهنگ اسلامی بر پیدایش و دگرگونی شهرها»، مشکوه، شماره 52، پاییز 1375، ص 79.
2- میرمحمدی، حمیدرضا، «پژوهشی در مکانهای ملقب به مشهد در ایران »، مشکوه، شماره 48، پاییز 1374، ص 62.
3- نظریان، علی اصغر، جغرافیای شهری ایران، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ اول، 1374، ص 17.
4- ابن حوقل، صوره الارض ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات امیرکبیر،1366، ص 167.
5- اصطخری، مسالک الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340، ص 170.
6- سلطانزاده، حسین، روند شکل گیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، تهران، آگاه، 1362، ص 124.
7- پیشین، ص 123.
8- شکوهی، حسین، جغرافیای اجتماعی شهرها، انتشارات جهاد دانشگاهی، تهران، 1365، ص 201.
9- سعیدی رضوانی، عباس، بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1368، ص 104.
10- مشهدیزاده دهاقانی، ناصر، تحلیلی از ویژگیهای برنامه ریزی شهری در ایران، تهران، دانشگاه علم و صنعت ایران، 1373، ص 245.
11- پیشین، ص 250.
12- پیشین، ص 257.
13- جغرافیای شهری ایران، ص 24.
14- تحلیلی از ویژگیهای برنامه ریزی شهری در ایران، ص 281 و279.
15- پاک نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، جلد 2، تهران، انتشارات اسلامیه، بی تا، ص 117.
16- روند شکل گیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، ص 126.
17- جغرافیای شهری ایران، ص 27.
18- بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، ص 110.
19- جهت بررسی اکولوژی اجتماعی شهرهای اسلامی مراجعه کنید به: جغرافیای اجتماعی شهرها، ص 191 تا 201.
20- لازم به توضیح است که در فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، تالیف دکتر محمدحسین پاپلی یزدی از انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، حدود 4000 مکان مذهبی در کشور شناسایی شده است.
21- جهت آگاهی بیشتر مراجعه کنید به: آرامگاههای خاندان پاک پیامبر و بزرگان صحابه و تابعین، تالیف سید عبدالرزاق کمونه حسینی، ترجمه عبدالعلی صاحبی که بخشی از آرامگاههای خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله را معرفی نموده است.
22- مراجعه کنید به بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، ص 158-99.
23- کیانی، محمدیوسف، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1374، ص 10.
24- واعظزاده خراسانی، محمد، «بوسنی و هرزگوین و سمینار قرآن کریم »، مشکوه، شماره 50، بهار 1375، ص 6.
منبع: فصلنامه مشکوه، شماره 53