فلسفه حقوق بشر وحقوق بشردوستانه (دکترمصطفی محقق)
مقدمه
مقولهی محدودیت عملکرد رزمندگان و حمایت از غیرنظامیان در درگیریهای مسلحانه مبحث تازهای نبوده، بلکه در طول تاریخ بخشی از فرهنگهای بشری را به خود اختصاص داده است. ادیان الهی و تمدنهای کهن همواره برای تحدید عملکرد رزمندگان و حمایت از غیرنظامیان در درگیریهای مسلحانه دستورالعملها و قواعدی وضع کردهاند. تنظیم چنین قواعدی در سطح بینالمللی، در عصر حاضر، با تصویب اولین کنوانسیون ژنو در 1864 عینیت یافت، که خود اساس پیدایش حقوق بشردوستانه شد. پیدایش حقوق بشردوستانه در دورهای از تاریخ بود که توسل به جنگ همچنان جنبهی قانونی داشت. در اروپا، نظریهی جنگ عادلانهی کلیسا توجیه توسل به زور را هم شامل میشد، که این خود بر پیدایش حقوق بشردوستانه تأثیر بسزایی داشت. قانون لیبر مصوب سال 1863 که به عنوان مبنای اصلی تصویب کنوانسیونهای لاهه در 1899 و 1907 مورد استفاده قرار گرفت، در مادهی 67 خود جنگ را عملی قانونی قلمداد میکند:
«قانون ملل به تمام دولتهای خود مختار این اجازه را میدهد که بر علیه یک کشور خود مختار دیگر وارد جنگ شود، و بنابراین قوانین و قواعدی به جز آنچه که در جنگهای معمولی آمده را نمیپذیرد، از جمله قوانین مربوط به نحوهی برخورد با اسیران جنگی، حتی اگر به ارتش دولتی تعلق داشته باشند که طرف اسیرکننده آن را سرکش و تجاوزگر بداند»(1)
در چنین شرایطی، محدودیت عملکرد رزمندگان و حمایت از قربانیان جنگ نمیتوانست بر مبنای قوانین محکم بینالمللی، بلکه بر اساس برخی از دیگر عوامل محقق شود. اصول سنتی حقوق بشردوستانه عبارت بودند: از ضرورت نظامی، انسانیت و جوانمردی. با این حال، امروزه اصل غالب توازن بین ضرورت نظامی و انسانیت اصل غالب بوده و جوانمردی مورد توجه قرار نمیگیرد.
ارزشهای بشردوستانه و رفتار بشردوستانه که ریشه در ادیان الهی دارند، سهم مهمی در رعایت و کاربرد حقوق بشردوستانه دارند. اسلام اساس محکمی است برای نجات جان انسانها و رعایت کرامت قربانیان جنگ و نیز ارزشهای اخلاقی جوامعی که گرفتار جنگ و درگیریهای مسلحانه هستند.
تفاوتها و وجوه اشتراک حقوق بشردوستانه و حقوق بشر
حمایت از قربانیان درگیریهای مسلحانه از دغدغههای اصلی حقوق بشردوستانه و حقوق بشر بوده است. با این حال، این دو شاخه از قوانین بینالمللی در رابطه با منشاء و میزان حمایت دارای شماری از تفاوتها و نقاط اشتراک هستند. در واقع، حقوق بشردوستانه و حقوق بشر، به خصوص در دهههای اخیر، تأثیر زیادی بر هم گذاشتهاند. تفاوتهای اصلی حقوق بشردوستانه و حقوق بشر را میتوان به شکل زیر عنوان کرد:
1. حقوق بشر بیشتر بر عملکرد سازمانهای دولتی در قبال افراد تمرکز دارد، در حالیکه حقوق بشردوستانه بیشتر بر وظائف دولتهایی نظارت دارد که طرف یک درگیری مسلحانه هستند. بدین ترتیب، هدف ایجاد حقوق بشردوستانه اطمینان حاصل کردن از رعایت یک سری اصول از سوی طرفهای درگیر در جنگ بوده، در حالیکه حقوق بشر سعی در تضمین احقاق حقوق کسانی دارد که در معرض رفتارهای خاصی حین درگیریهای مسلحانه قرار دارند. حقوق بشر محصول نظریههای دورهی روشنگری بوده و در قوانین اساسی داخلی کشورها تبیین میگردد. در این زمینه در انگلستان، دادخواهی حقوق (Petition of Rights) 1628، سند حکم احضار (Habeas Corpus Act) 1679 و لایحهی حقوق (Bill of Rights) 1689 را میتوان نام برد. در آمریکا، لایحهی حقوق ویرجینیا (Virginia Bill of Rights) 1776، و در فرانسه، اعلامیهی 1789حقوق انسانها و شهروندان (Declaration of the Rights of Men and of the Citizens) را نیز میتوان به عنوان منشاءهای داخلی تکامل حقوق بشر دانست. پس از جنگ جهانی دوم در عکسالعملی نسبت به پیشروی «نیروهای محور» بود که حقوق بشر به بخشی از بدنهی حقوق بشردوستانهی عمومی مبدل گشت. حقوق بشر در اواخر سال 1940 در کنار حقوقی که به عنوان قانون جنگ معروف بود، قرار گرفت. مسئلهی رابطهی دوطرفه در قالب مجموعهی قوانین بینالمللی از آن زمان به بعد اهمیت یافت. (2)
2. مبنای حقوق بشر، اصل بنیادین نامشروع بودن توسل به جنگ است. بر اساس این قانون، جنگ، با هر توجیهی، به عنوان نقض حقوق بشر قلمداد میشود. این اصل مبنای منشور سازمان ملل و دیگر پیمانها و قطعنامههای مربوط به جنگ و درگیریهای مسلحانه است. یک دلیل مهم برای وقوع چنین روندی تصمیم سازمان ملل بر حذف تمامی بحثهای مربوط به جنگ از برنامههایکاریش بود، چرا که اعضای آن باور داشتند با در نظر گرفتن این شاخه از قانون ممکن است آنها قابلیت حقوق توسل به زور را، آنچنان که در منشور سازمان ملل آمده، تضعیف کرده و اعتماد جهانی به حفظ صلح را مخدوش نمایند. برای مثال در سال 1949، کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل تصمیم گرفت تا قانون جنگ را جزو برنامهیکاری خود برای تدوین موضوعات مختلف قرار ندهد. (3) کنفرانس سازمان ملل در مورد حقوق بشر در تهران، سال 1968، در قطعنامهی شمارهی 23 خود با عنوان «حقوق بشر در درگیریهای مسلحانه» تصریح میکند: «صلح شرط اصلی رعایت حقوق بشر و جنگ نافی هردوی آنهاست»(4) حقوق بشردوستانه بر اساس این مقوله شکل گرفته که چون قوانین و مقررات موجود قادر به جلوگیری از جنگ نیستند، بنابراین به مقررات خاصی نیاز است تا آثار منفی درگیریهای مسلحانه را برای غیرنظامیان و قربانیان جنگ به حداقل برساند.
3. حقوق بشر در اصل بر مبنای رهیافت بیشینهای استوار است، که بر اساس آن بیشترین تعداد حقوق بشری از جمله حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باید در همهی مکانها و زمانها مورد احترام قرار گرفته و تضمین شده باشند. این رهیافت، بر میزان پیچیدگی و حساسیت مربوط به تعریف آن افزوده و از توافق نظر در زمینهی کاربرد آن در شرایط مختلف میکاهد. حقوق بشردوستانه بر مبنای رهیافت کمینهای است که بر اساس آن حداقلترین حقوق بنیادین انسانهایی که گرفتار درگیری مسلحانه هستند بایستی رعایت گردد. این رهیافت کمینهای نقش بسزایی در درک جهانی از حقوق بشردوستانه و کاربرد گستردهی آن داشتهاست.
4. حقوق بشر بر مبنای یکسری از معاهدات جهانی و منطقهای استوار است که شامل حقوق زیر میشوند:
الف) حقوق مدنی و سیاسی که بایستی بیقید و شرط و فوری رعایت شوند.
ب) حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که اقداماتی را از سوی دولتها برای تضمین رعایت آنها میطلبد.
ج) حقوق نسل سوم، مانند حق توسعه و حق صلح
طبیعت منطقهای برخی از پیمانهای حقوق بشر، راه را برای تفاوتهای کاربردی این حقوق از یک منطقه به منطقهی دیگر باز گذاشته است؛ که این به معنای نسبی بودن کاربرد حقوق بشر است. اما حقوق بشردوستانه کاملاً جهانی است و در هیچ محدودهی جغرافیایی نمیگنجد.
5. منابع حقوق بشر به نسبت محدودند، در حالیکه حقوق بشردوستانه کاملاً مشروح و جامع است. در مقایسه با اعلامیهی جهانی حقوق بشر که شامل30 ماده است، کنوانسیونهای ژنو با پروتکلهای الحاقی خود مشتمل بر 600 ماده میشوند.
6. راهبردهای اجرایی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه هم متفاوتند. سازمان ملل و دیگر نهادهای بیندولتی، مسئول تضمین و نظارت بر اجرای حقوق بشر هستند. این در حالی است که در ارتباط با حقوق بشردوستانه، کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ طبق کنوانسیونهای ژنو ملزم شده تا نقش نظارت و رسیدگی به اجرای کنوانسیونهای ژنو و پروتکلهای الحاقی را به عهده گیرد. کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ مسئولیت ویژهی حمایت، ترویج، اجرا و توسعهی حقوق بشردوستانه را بر عهده دارد، اما به تنهایی مسئول نظارت بر پایبندی به حقوق بشردوستانه در هنگام درگیریهای مسلحانه نیست. این مسئولیت به عهدهی محاکم ملی، و در صورت موجود بودن، محاکم بینالمللی است. در برخی موارد، طرفهای توافقنامه صلح و نهادهای سیاسی ارشد سازمان ملل این مسئولیت را به راهکارهای مربوطهی حقوق بشر سپردهاند. صندوق کودکان سازمان ملل (UNICEF) و کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR) هم از نفوذ خود استفاده کردهاند تا طرفهای غیردولتی در درگیریهای مسلحانه را قانع کنند تا به حقوق بشردوستانه متعهد باشند. (5)
7. امکان تفسیر بسیاری از شروط حقوق بشر بر مبنای شرایط و موقعیتهای متفاوت نیز موجود است که در نتیجهی آن برخی از حقوق بشر قابل تعدیل میباشند، مگر آنهایی که به حقوق بنیادین مشهورند و غیرقابل تعدیلند، مانند حق حیات. اما حقوق بشردوستانه در هیچ شرایطی قابل تعدیل نیست.
تأثیر دوجانبهی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه
با وجود تفاوتهای ذکر شده که در منشاء و حوزهی حفاظتی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه وجود دارد، این دو شاخهی حقوق بینالملل در دوران اخیر دارای نفوذ متقابل بوده و به هم نزدیکتر شدهاند. تاریخچهی رابطهی بین حقوق بشردوستانه و حقوق بشر را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:
الف) از تصویب اولین کنوانسیون ژنو در سال 1984 تا تصویب اعلامیهی جهانی حقوق بشر در سال 1948
در این دوره، این دو مجموعه قوانین به طور جداگانه در حال توسعه بودند. هدف بنیانگذاران سازمان ملل و اعلامیهی جهانی حقوق بشر در سال 1948، حذف جنگ و درگیریهای مسلحانه و حل و فصل مناقشات به روشی صلحآمیز بود. به همین دلیل است که در منشور سازمان ملل هیچ ارجاعی به قانون جنگ و یا مقررات جنگی نشده، بلکه تلاش دارد جنگ و درگیری را ریشهکن نماید. این دوره را میتوان دورهی آرمانگرایی در برخورد با جنگ و درگیری دانست. با این حال، بر اساس تجربهی جنگهای جهانی اول و دوم بود که چهار کنوانسیون ژنو در 1949 تصویب شدند.
ب) از زمان تصویب اعلامیهی جهانی حقوق بشر تا کنفرانس سازمان ملل در مورد حقوق بشر- تهران سال 1968
پس از جنگ جهانی دوم و با شروع جنگ سرد و بسیاری دیگر از جنبشهای آزادیخواهانه و جنگهای داخلی، امید حذف جنگ و درگیری به یأس تبدیل شده و اهمیت حقوق بشردوستانه برای حمایت از قربانیان جنگ و درگیری مسلحانه نمایانتر شد. کنفرانس سازمان ملل در تهران در خصوص حقوق بشر، سال 1968، نقطهی عطفی در این زمینه بود که در آن سازمان ملل برای اولین بار به کاربرد حقوق بشر در درگیریهای مسلحانه پرداخته و برای افزایش حمایت از قربانیان جنگ، توسعهی حقوق بشردوستانه را توصیه میکند. در نتیجه، برای اولین بار حقوق بشردوستانه جایی در سازمان ملل برای خود پیدا کرده و اجرای آن مورد حمایت بهتر از سوی نهادهای بینالمللی قرار میگیرد. این دوره را میتوان دورهی واقعگرایی در رابطه با جنگ و درگیریهای مسلحانه دانست.
ج) از کنفرانس تهران تا امروز
پس از کنفرانس تهران، روند همگرایی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه ادامه یافت و 9 سال بعد در سال 1979، پروتکلهای الحاقی کنوانسیونهای ژنو شروط جدیدی را وضع کردند که بیشتر به منزلهی حقوق بشر در درگیریهای مسلحانه شناخته میشوند. یک نقطهی اشتراک اصلی همانا تصویب کنوانسیون حقوق کودک بود که دولتها را ملزم میکند تا برای حمایت از کودکان به حقوق بشردوستانه پایبند باشند. (6) امروزه حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بیشتر از همیشه به هم نزدیک شدهاند، به طوری که دیگر تقریباً هیچکس بین این دو شاخه از قانون تمایزی قائل نیست. البته جنگها و درگیریهای بینالمللی در دو دههی اخیر بر تعامل بین حقوق بشر و حقوق بشردوستانه تأثیر بسزایی گذاشتهاند.
نفوذ متقابل حقوق بشر و حقوق بشردوستانه باعث درک بهتر و کاربرد هر دوی این قوانین در حوزههای زیر شده است:
1. تفسیر حقوق و وظایف بر اساس هر قانون
2. حقوق بشر با ارائهی یک فرمول دقیقتر برای تعهدات کشورها، بر قوت قواعد حقوق بشردوستانه میافزاید.
3. حقوق بشردوستانه با تأکید بر مواردی چون مفقودین، به حقوق بشر جنبهی اجرایی میدهد. (7)
کاربرد حقوق بشردوستانه به وسیلهی راهبردهای حقوق بشر سازمان ملل در حال افزایش است. این موضوع در چهار موقعیت مختلف بروز میکند:
1. زمانی که معیارهای حقوق بشردوستانه به روشنی برای این طراحی شدهاند تا حوزهی خاصی را پوشش دهند، معیارهای حقوق بشر فقط پوششی غیرمستقیم دارند؛
2. زمانی که معیارهای حقوق بشر و حقوق بشردوستانه دارای کاربردی برابرند؛
3. زمانی که به دلیل هویت تجاوزگر، حقوق بشردوستانه از حقوق بشر مناسبتر است؛
4. زمانی که معیارهای بشردوستانهی قابل کاربرد با حقوق بشر ادغام میشوند. (8)
همانطور که از این تاریخچهی مختصر برمیآید، همگرایی و تقریب حقوق بشردوستانه و حقوق بشر از زمان ایجاد آنها تا کنون روند افزایشی را طی کرده است. در واقع، تنشهای سیاسی و درگیریهای مسلحانه از 11 سپتامبر 2001 به بعد و بحثهای موجود بر سر تعریف ترور و مبارزه با تروریسم، نیاز بینالمللی دستیابی به درک جهانی بهتری از اصول و کاربردهای حقوق بشر و حقوق بشردوستانه را مبرم ساختند.
حقوق بشردوستانه و حقوق بشر، یک دیدگاه اسلامی
همان گونه که قبلاً هم اشاره شد، ادیان الهی باعث توسعهی چشمگیر بنیان ارزشها، مقررات و قوانین بشردوستانه بوده و هستند. در رهنمودهای اسلامی، نه فقط دستورات اخلاقی برای رستگاری انسان ذکر شدهاند، بلکه راهبردهایی عملی برای طرز رفتار مسلمانان با همدیگر و یا با غیرمسلمانان هم ارائه گردیدهاند. بنابراین، بشردوستی در اسلام از طریق رهیافتی جامع عرضه شده که در آن جنبههای اخلاقی و عملی زندگی باید با هم رشد کرده و مکمل هم باشند. بدین ترتیب، شریعت اسلامی شامل قوانین و مقرراتی دربارهی حقوق و وظائف انسان در تمام شرایط، و برخی مقررات برای موقعیتهای خاصی مانند درگیریهای مسلحانه میشود. قابل ذکر است که بسیاری از قوانین و مقررات مشروح در باب حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در شرایط جدید را میتوان و باید از منابع فقهی بنیادینی مانند قرآن، سنت، اجماع علمای مذهبی، و خرد اقتباس کرد. بنابراین نقش اجتهاد برای تضمین انطباق کامل روش و سیرهی اسلامی بر شرایط جدید ضروری مینماید. البته اصول اساسی و هستهای چنین روشهایی بدون تغییر باقی میمانند. در اینجا هیچ تفاوتی بین حقوق بشر و حقوق بشردوستانهایی که در درگیریهای مسلحانه کاربرد دارد، وجود ندارد. اما اسلام مانند حقوق بشردوستانه، در هنگام درگیریهای مسلحانه، توجه خاصی به کرامت و حقوق اساسی همهی رزمندگان مسلمان و غیرمسلمان دارد. تفاوت در این است که حقوق بشردوستانه از مرز حقوق متعارف قربانیان جنگ تجاوز نمیکند که این امری قابل درک است، اما اسلام به عنوان یک دین، جدای از حقوق اساسی و الزامات حیاتی افراد تحت حمایت خود، بر کرامت اخلاقی قربانیان جنگ نیز تأکید دارد. در کل از منظر اسلام، همه باید در همهی زمانها و شرایط در مسیر تکامل بوده و هر کس در هر موقعیت و شرایطی دارای حقوق و وظائف مشخص است.
کرامت انسانی و حقوق و آزادیهای اساسی
بنیان لازم برای تضمین احترام به حیات انسانها در اسلام، در اصلِ کرامت انسانی عینیت مییابد. خداوند در قرآن میفرماید:
«به راستی که ما فرزندان آدم را گرامی (مکرم) داشتهایم؛ برای آنان وسائل سفر در برّ و بحر را مهیا کرده؛ معاش نیک و ناب به آنان داده؛ و به آنان الطاف خاصهای بیشتر از همهی دیگر مخلوقات خود عطا کردهایم. » (9)
کرامت انسانی، اصل اساسی در دیدگاه اسلام در رابطه با حقوق مردم در جنگ و صلح است. بر این اساس، حقوق خاصی وجود دارند که افراد (مسلمان و غیرمسلمان) چه در جنگ و چه در صلح مشمول آن میشوند. مهمترین چنین حقوقی کرامت انسانی است که در هیچ شرایطی نباید نادیده گرفته شود. کرامت انسانی در اسلام را میتوان به مثابه یک «کرامت طبیعی» در نظر گرفت که هر انسانی به صرف انسان بودن از آن بهرهمند است، که دلیل این حقیقت این است که انسان از مخلوقات خداست، و در نتیجه قابل احترام میباشد. بر مبنای اصل کرامت انسان، اسلام همچنین به انسان این فرصت را میدهد تا از راه پارسایی به پیشرفت و تکامل بیشتری دست یابد. در قرآن آمده:
«ای انسانها! ما شما را از یک جفت نر و ماده آفریدیم، و در ملتها و قبائل مختلف نهادیم تا یکدیگر را بشناسید. هرآینه رستگارترین (کریمترین) شما نزد خدا پارساترین شماست. و خدا (بر همه چیز) دانا و آگاه است» (10)
بنا به گفتهی محمد تقی جعفری، همه گروههای مردم (مسلمان و غیرمسلمان) دارای حقوق مشترک زیر هستند؛ حق حیات، حق کرامت ذاتی، حق کار، حق تحصیل، حق آزادی. هر انسانی که در راه تکامل گام بردارد و قواعد و مقررات مفید جامعه خود را محترم شمرده و به کار بندد به رستگاری دست خواهد یافت. همه مردم چون خانوادهی خداوند هستند که عزیزترینشان مفیدترین عضو برای دیگر اعضای خانواده است. (11)
بر مبنای اصل بنیادین کرامت انسانی، اسلام ضامن انواع مختلف آزادی است، حتی آزادی انتخاب دین که نباید اجباری باشد. خدا در قرآن میگوید:
«در دین اجباری نیست: راستی کاملاً از ناراستی جداست… » (12)
اولویت صلح، امنیت، عدالت و گفتمان در روابط داخلی و خارجی
از دیگر دستورالعملهای مهم اسلام میتوان به اولویت صلح و امنیت اشاره کرد، مگر در مورد تجاوز از طرف دیگران و هنگامی که دشمن به جنگ متوسل میشود. قرآن میگوید:
«ای مؤمنان، با تمام وجود خود به صلح ایمان آورید، و از شیطان پیروی نکنید که دشمن قسم خوردهی شماست» (13)
در رابطه با ارتباط بین مسلمانان و اهل کتاب (ادیان الهی)، قرآن میگوید:
«در رابطه با کسانی که بر سر ایمان با شما جنگ نمیکنند و شما را از خانهتان بیرون نمیکنند، خدا شما را امر به برخوردی عادلانه و دوستانه با آنها میکند: چرا که خداوند عادلان را دوست دارد! در رابطه با کسانی که بر سر ایمانتان با شما در جنگند و شما را از خانههایتان بیرون میکنند، و یا دیگران را برای بیرون کردن شما یاری میکنند، خدا به شما امر میکند که از (دوستی و حمایت) آنان روی گردانید، چرا که این مانند گرویدن به کسانی است که در گمراهی هستند. (14)
گروهی از محققان مسلمان بر آنند که مبنای (قاعدهی کلی) رابطهی بین مسلمانان و دیگران بر صلح استوار است و نه جنگ، چرا که خدا این موضوع را در آیات زیادی ذکر کرده است، از جمله:
«ای مؤمنان، با تمام وجود خود به صلح ایمان آورید، و از شیطان پیروی نکنید که دشمن قسم خوردهی شماست. (15)
«ای مؤمنان، وقتی که برای جنگ در راه خدا میروید، تمایز قائل شده، و برای حرص خود به دنیا، هر چیزی را به هر کس که میبینید نگوئید، حتی اگر کافر باشد. (16)
«بنابراین، اگر آنان عقبنشینی کرده و با شما نجنگیدند، و در عوض برای شما تضمینهایی برای صلح فرستاندند، پس خدا هیچ راهی را برای جنگ با آنها برای شما باز نخواهد گذاشت» (17)
«اما اگر آنان (دشمن) به سمت صلح مایل شوند، شما نیز باید مصالحه کنید، و به خدا ایمان داشته باشید: چرا که او بر همه چیز سمیع و بصیر است. (18)
شیخ وهاب الزحیلی میگوید: «بنا بر نظر محققان، دلیل جنگ در اسلام، مبارزه بر علیه کسانی است که خارج از قانون عمل میکنند و یا دفع تجاوز، و نه الحاد و تفاوت عقیدتی. گواه آن هم منع قتل غیرنظامیان و غیررزمندگان است، و پیمانهای ذمه با غیرمسلمانانی که در مناطق اسلامی در صلح و بدون شکایت زندگی میکنند منعقد گردیده است. به علاوه، اسلام راههای جدیدی برای رابطه و تجارت با دیگر ملل باز کرده تا روابط خوبی بین مسلمانان و دیگران برقرار گردد. (19)
عدالت یکی از اصول بنیادین اعتقادات اسلامی است. قرآن به روشنی به دستور خدا برای اجرای عدالت اشاره دارد:
«خدا به عدالت فرمان داده است، به انجام اعمال خوب… » (20)
«ای مؤمنان! در راه خدا استوار باشید، و شاهدی بر عدل او باشید، و نگذارید نفرت از دیگران موجب انحراف شما به مسیر کژی شده و از عدالت فاصله بگیرید. عادل باشید: این در راستای تقوی است: و از خدا بترسید. که خدا بر هر آنچه میکنید کاملاً آگاه است»(21)
مشروعیت انگیزههای جنگ و درگیریهای مسلحانه
بنا به نظر اکثر حقوقدانان مسلمان، انگیزهی جنگ، پاسخ به یک حمله و تجاوز است.(22) خداوند در قرآن میگوید:
«به کسانی که مورد حمله قرار گرفتهاند اجازه داده شده تا بجنگند، چرا که آنان مظلوم واقع شدهاند و هر آینه خدا تواناترین کس در راه کمک به آنهاست. آنان کسانی هستند که به ناحق از خانههای خود رانده شدهاند، فقط به این دلیل که گفتهاند خدای ما الله است» (23)
«اما اگر آنان (دشمن) به صلح مایل گشتند، شما (هم) به صلح مایل گردید» (24)
در اسلام سه وضعیت هست که در آنها جنگ، مشروع شناخته شده است:
الف) تجاوز به مسلمانان، چه فردی و چه جمعی، و یا تلاش برای ارتداد مسلمانان و یا شروع جنگ بر علیه مسلمانان.
ب) یاری به قربانیان بیعدالتی، چه فردی و چه گروهی.
ج) دفاع از خود و دفع حمله به وطن. (25)
بنابراین، جهاد و یا هر نوع جنگ دیگر نباید از سوی مسلمانان آغاز شود و فقط به شکل عکسالعمل در برابر حمله و تجاوز مجاز است. آنچه که در مرحلهی اول بایستی اجرا گردد گفتمان و رابطهی صلحجویانه است. دعوت به اسلام، چنانچه طبیعت و فلسفهی اصلی هر دین الهی است، باید با بحث سالم و استدلال منطقی آغاز گردد.
رفتار رزمندگان و حقوق غیررزمندگان
اسلام دستورالعملهای دقیق و مشخصی برای مسلمانان و در رابطه با رفتار آنان در جنگ ارائه داده است، که ارتباطی به مشروع بودن و یا نبودن انگیزههای جنگ ندارد. در زمان درگیریهای مسلحانه، اسلام علاوه بر اصول عمومی نظیر احترام به کرامت انسانها و حقوق بنیادین، دستورات مشخصی را جهت تبیین رفتار رزمندگان در قبال دشمنانشان ارائه میدهد.
سنت اسلامی نشانگر آن است که در اوائل حکومت اسلامی، در زمان صلح، برخورد با هر دوی مسلمانان و غیرمسلمانان بر حسب حقوق بنیادین بشر یکسان بوده است. به این ترتیب، در زمان جنگ و درگیری مسلحانه، وظایف و حقوق خاصی بر رزمندگان و غیررزمندگان قابل اجرا میباشد. مثالهای زیادی در رابطه با سنت پیامبر اسلام (ص) در زمان جنگ وجود دارد که ایشان لشکر خود را از کشتن کودکان، سالمندان، زنان، بیماران و اسرا منع کرده است. در اینجا قصد نداریم به بررسی تمام این مثالها بپردازیم، بلکه قصد ما این است که نگاه اسلام به حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در زمان جنگ و صلح را مورد بررسی قرار دهیم. برخی از عناصر دیدگاه اسلامی در این رابطه را میتوان به صورت زیر ذکر کرد:
1. کرامت انسانی، اساس حقوق انسانهاست و باید در تمام شرایط مورد احترام باشد.
علاوه بر احترام به کرامت غیر نظامیان که یکی از اهداف اصلی حقوق بشردوستانه است، اسلام به کرامت همه از جمله رزمندگان دشمن هم توجه دارد. این از حقوق انسانهاست که باید در همهی زمانها محترم شمرده شود؛ چه در جنگ و چه در صلح. کرامت انسانی را نمیتوان بر مبنای قوانین عرفی تفسیر کرد اما خود از اهمیت بالایی برخوردار بوده و از این لحاظ بر همهی شروط دیگر رجحان دارد. دلیل قائل شدن چنین ارزشی برای کرامت در اسلام این است که انسان مخلوق خداست و لذا، مستحق حدی از کرامت و احترام است که همهی مخلوقات خدا و از جمله انسان مشمول آن هستند. بدین دلیل است که احترام به دشمن در ارزشهای اسلامی یک التزام است. در تاریخ اسلام به مثال امام علی (ع) برمیخوریم که پس از ترور شدن و پیش از مرگشان فرمان میدهند که به قاتل احترام گذاشته و او را شکنجه نکنند. پیام این کار و دیگر مثالهای مشابه این است که همه و حتی منفورترین دشمنان دارای کرامتی هستند که خدا به آنان عطا کرده، و این کرامت نباید در هیچ شرایطی نادیده گرفته شود. اگر چه کسانی که مرتکب جرم شدهاند باید تنبیه و حتی ممکن است اعدام شوند، که تنبیهشان به دلیل نقض و نادیده گرفتن کرامت دیگران است، اما همین افراد هم مستحق کرامت و احترام هستند. از دیدگاه اسلام این کرامت خدادادی بوده و چنانکه جان لاک و پیروانش گفتهاند از حقوق طبیعی به شمار نمیآیند. میتوان گفت که در اسلام حقوق بشر بر مبنای کرامت انسان بنا شده، در حالیکه در فلسفهی لیبرال، کرامت انسان بر مبنای حقوق طبیعی است.
2. حقوق افراد همیشه در کنار وظائف آنهاست
حقوق بشر بیشتر حقمدار و حقوق بشردوستانه بیشتر وظیفهمدار است. از نقطه نظر اسلامی، هر کس در هر زمان هم دارای حقوق و هم وظایف ویژهای است. در زمان جنگ، دو طرف حقوق و وظایفی بر عهده دارند.
3. در جریان درگیریهای مسلحانه باید بین رزمندگان و غیر نظامیان تمایز دقیقی قائل شد.
در سنت و ارزشهای اسلامی، کسانی که در جنگ مشارکت ندارند، از جمله غیرنظامیان و سربازان مجروح به عنوان غیررزمنده شناخته شده و بایستی تحت حمایت قرار گیرند. در سنت اسلامی، نه فقط حمله کردن و کشتن سربازان مجروح و اسرا منع شده، بلکه حتی رزمندگانی که از جنگ خودداری کرده و از صحنهی جنگ گریختهاند نیز مورد حمایت قرار میگیرند. در تعالیم اسلامی، حمله و جنگ تا زمانی مجاز است که تهدید و حملهای توسط دشمن انجام شود، و صرف حضور دشمنی که در تقابل مسلحانه با مسلمانان نیست هیچ جنگ و حملهای بر علیه آنان را توجیه نمیکند. این موضوع بر مبنای اصل اولویت صلح و گفتمان در اسلام است.
4. توجیهپذیری جنگ نباید تأثیری بر وظایف رزمندگان و حقوق غیررزمندگان داشته باشد.
در اسلام، مشروعیت جنگ و جهاد نمیتواند توجیهی برای نادیدهگرفتن کرامت انسانی و حقوق پایهی رزمندگان دشمن و غیر نظامیان باشد. برعکس، ارزشهای اسلامی در رابطه با احترام به کرامت و حقوق دیگران، الزامات و وظائف بیشتری را بر دوش ارتش اسلام میگذارد. ضرورت نظامی در تمام جنگها در انقیاد ارزشهای انسانی و دینی است، که از جملهی آنها میتوان به حمایت از غیر نظامیان اشاره کرد.
5. جنگ، آخرین راهحل در برابر یک حمله است. بنابراین، لازم است حوزهی جنگ و تخریب را تا حد امکان و با رسیدن به اهداف جنگی از روشهای دیگر محدود کرد. بنابراین، هرگونه تخریب بیش از حد زندگی و دارایی مردم منع شده است.
همانگونه که در پیشتر ذکر شد، همهی افراد بشر دارای کرامت خدادادی هستند. گر چه هنگام بروز عملیات نظامی و جنگ باید با آنها مقابله کرد، اما این تقابل باید واکنشی در برابر با میزان و درجهی تهاجم دشمن باشد و نباید از عملکرد لازم برای رسیدن به وضعیت مطلوبی که همانا جلوگیری از حمله است تجاوز نماید. حتی در چنین شرایطی، کرامت و حقوق پایهی دشمن نباید نادیده گرفته شود.
6. پیشتر اشاره شد که در اسلام حق مردم برای انتخاب دین به رسمیت شناخته شده است. در اصل و بر پایهی دستورات و سنت اسلامی، اسلام آوردن در زیر فشار و با استفاده از زور و یا با پیروی بیمنطق از دیگران و بدون پذیرش قلبی هیچ ارزشی ندارد. اسلام قویاً توصیه میکند که افراد اسلام را بر اساس استدلال منطقی بپذیرند تا مؤمنی واقعی گردند. به همین دلیل در اسلام جنگ و جهاد را نمیتوان برای ترویج و اشاعهی دین به کار برد. جنگ تنها زمانی موجه است که واکنشی در برابر تهاجم و حملهی دشمن و در محدودهی معیارهای تعیین شده باشد. پس اسلام، حق مردم برای انتخاب دینشان را حتی در درگیریهای مسلحانه محترم میشمارد.
در خاتمه میتوان گفت که در اسلام، کرامت و یک سری حقوق اساسی دیگر برای همهی ابناء بشر و حتی رزمندگان دشمن به رسمیت شناخته شده است، و جنگ و درگیری مسلحانه به هیچ وجه باعث ابطال این حقوق نمیشود. از دیدگاه اسلام، تنها تفاوت موجود در شرایط جنگی این است که تعهد بیشتری بر دوش مسلمانان میگذارد تا کرامت و حقوق دشمن را محترم شمرند، و هرگز کرامت و حقوقی که همه و از جمله رزمندگان دشمن مشمول آن هستند را محدود نمیکند.
منابع:
1. Instructions for the Government of Armies in the Field, 24 April 1863, prepared by Francis Lieber during the American Civil War. Reproduced in Schindler and Toman, J. (eds.) (1988) The Laws of Armed Conflicts. Martinus Nijhoff, Dordrecht, Henry Dunant Institute, Geneva
2. Kolb, Robert (1998) “The relationship between international humanitarian law and human rights law: A brief history of the 1948 Universal Declaration of Human Rights and the 1949 Geneva Conventions”. International Review of the Red Cross, No 324, p. 409-419
3. Ibid.
4. کنفرانس سازمان ملل در خصوص حقوق بشر، تهران، 12 میسال 1968، بیانیهی 23
5. O’ Donnell, Daniel (1998) “Trends in the application of international humanitarian law by United Nations human rights mechanisms”. International Review of Red Cross, No 324, p. 481-503
6. کنوانسیون حقوق کودک، ماده 38-1
7. Heintze, Hans-Joachim (2004) “On the relationship between human rights law protection and international humanitarian law”. International Review of the Red Cross, no 856, pp. 789-814
8. Daniel O’Donnell, op. cit., p. 481
9. الاسراء، آیه، 70
10. حجرات، آیه، 13
11. محمد تقی جعفری، مروری بر دو نظام حقوق بشر جهانی از منظر اسلام و غرب و مقایسهی آنان، به زبان فارسی، دفتر خدمات حقوقی بینالمللی، تهران، 1991، ص82- 77
12. آل عمران، آیه، 256
13. آل عمران، آیه، 208
14. الممتحنه، آیه 8 و 9)
15. البقره، آیه، 208
16. النساء، آیه ، 94
17. النساء، آیه 90،
18. الانفال، آیه، 61
19. شیخ وهبه الزحیلی، اسلام و حقوق بشردوستانه، مجله بینالمللی صلیب سرخ، شماره 858، ژوئن 2005، ص 277
20. النحل، آیه، 90
21. المائده، آیه، 8
22. زحیلی، همان، ص 280
23. الحج آیه، 39 و 40
24. الانفال، آیه،61
25. زحیلی، همان، ص281