دانلود دانلود جزوه ورد مبانی هنرهای تجسمی و رنگ شناسی


بخش اول

مبانی هنرهای تجسمی چیست؟

ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آنها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. به همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابداع در هنرهای تجسمی و بصری  تعبیر کرد. درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن امکانات، مواد، ابزارو درک صحیح از عناصر هنر تجسمی دارد. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن و انتقال درست اطلاعات بصری نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه ای را برای ما فراهم می کند.

انسان در ابتدایی ترین علائم نوشتاری از تصاویر برای ایجاد ارتباط استفاده می کرده است. اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولا تصاویر اشیا را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شی می توانیم بفهمیم که ویژگی و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیا نمی توان آن طور که باید  به خوصیات آن ها پی برد.

همان طور که تصاویر روی دیوارها و غارها و روی ظروف و اشیا که از روزگاران دور به جای مانده اند، اینک پس از گذشت  چند هزار سال اطلاعات با ارزش و مهمی را به ما منتقل می کنند، اما خطوط، نوشته ها و سایر علائم باقی مانده از دوره ی قدیم هرگز با چنین صراحتی با ما ارتباط برقرار نمی کنند بلکه فقط متخصصین و زبان شناسان خاصی می توانند آنها را بخوانند.

عناصر و کیفیت های نیروهای بصری

عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می شوند: بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سروکار داریم و همان عناصر بصری محسوب می شوند مثل نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل و بافت…

بخشی دیگر کیفیات خاص بصری هستند که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در بکار بردن عناصر بصری می باشند مثل تعادل؛ تناسب؛ هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.

کادر در هنرهای بصری

کادر یا قاب ، تصویر محدوده ی فضا یا سطحی است که اثر تجسمی و تصویری در آن ساخته می شود.

منظور از کادر در هنرهایی که با سطح سروکار دارند و بر سطح به وجود می آیند همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود بر می گزیند. این اثر ممکن است یک عکس، یک نقاشی، نقش برجسته… باشد.

هنرمندان معمولا ترکیب عناصر و نیرهای بصری کار خود را براساس کادر و فضای بصری، که در اختیار دارند سازماندهی می کنند. در واقع هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جدا ساختن آن از سایر بخش ها توسط کادری مشخص دو عمل انجام می دهد:

اول؛  ارتباط کادر را با محدوده ی داخلی اثر برقرار می کند و انرزی بصری که از درون به بیرون گرایش داردمحصور می سازد.

دوم؛ انرژی های بصری بیرون از کادر را که می خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل در خواهد آورد.

فضای درونی یک کادر زمانی معنا پیدا می کند که یک عنصر بصری در درون کادر، انرزی بصری آن را فعال کند. این عنصر می تواند یک نقطه ساده، یک سطح و یا عنصر بصری دیگر باشد و بسته به اینکه چه شکلی و در کجای کادر قرار دارد تاثیرات مختلفی بوجود خواهد آمد.

عناصر بصری

همه اشیایی که در اطراف ما قرار دارند سه بعدی هستند. نقطه سازنده همه فرم هاست وقتی نقطه حرکت می کند، خط را بوجود می آورد که یک بعدی است. وقتی خط در جهتی غیر از امتداد خود حرکت می کند سطح بوجود می آید که دو بعدی است و از جابجایی صفحه، حجم سه بعدی ایجاد می شود. نقطه، خط، سطح و حجم عناصر تشکیل دهنده فرم هستند.

نقطه

در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و درعین حال ملموس و قابل دیدن است. نقطه نشانگر یک موقعیت خاص مانند انتهای عناصر خطی یا گوشه احجام در فضاست و ممکن است ابعاد و اشکال مختلف داشته باشد اما در هر صورت باید نسبت به زمینه خود کوچک، متمرکز و بی جهت باشد.

نقطه ی تجسمی شکل خاصی ندارد و اندازه ی آن نیز نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله  ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم، بصورت یک نقطه تجسمی دیده می شود اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از برگ ها و شاخه ها شکل گرفته است.

بنابراین محدوده فضا یا همان کادر نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد.

 

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 48
حجم: 8.04 مگابایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *