عوامل ازدواج موفق


عوامل ازدواج موفق

ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد كه خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ارزیابی كرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی مؤثر است كه می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت. در ازدواج، سازش دایمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یكدیگر در برخی زمینه ها توافق داشته باشند، امكان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.

مهمترین عوامل مؤثر در ازدواج موفق عبارتند از:

رشد عاطفی و فكری

درجه رشد عاطفی و فكری فقط بستگی به سن ندارد چون افرادی پیدا می شوند كه در سنین ۲۵ سالگی از نظر رشد عاطفی، فكری و اجتماعی كاملاً رسیده و بالغ هستند و برعكس اشخاصی وجود دارند كه در سنین خیلی بالاتر هنوز به رشد عاطفی اجتماعی نرسیده اند. از آنجایی كه رشد عاطفی، فكری با رشد هوشی رابطه مستقیم دارد لذا اختلاف زیاد بین هوش و معلومات زن و مرد ممكن است باعث بروز اختلاف زناشویی بشود. آنچه به نظر لازم و ضروری می رسد این است كه زن و مرد فرق زیادی از نظر طرز تفكر و سلیقه نداشته باشند چون در این صورت با هم توافق نخواهند كرد. البته ممكن است در ازدواجی كه زن خیلی با هوش تر از شوهر خود باشد مسأله ای پیش آمد نكند ولی اكثراً خطر از هم پاشیدگی وجود دارد. رشد اجتماعی با رشد فكری عاطفی رابطه دارد چون فردی كه از نظر اجتماعی رشد كرده طرز سازش و همكاری را با افراد بهتر می داند و به محدودیتهای خود واقف است، انتظارات اجتماعی را درك می كند و از بحران های دائمی زندگی جلوگیری می كند. به عبارت دیگر پختگی روانی و رشد اجتماعی عاطفی باعث می شود كه همسران معایب یكدیگر را بپذیرند، نقایص یكدیگر را بپذیرند، نقایص یكدیگر را به رخ هم نكشند و در حالات مختلف انعطاف پذیری داشته و واكنش مناسب نشان دهند.

تشابه علائق و طرز تفكر

باید قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی مخصوصاً در دوران نامزدی در موضوعات مهم زندگی توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است كه توافقهای زیاد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نیز محكم تر كرده و معنی و مفهوم بهتری به زندگی زناشویی می دهد. مثلاً چقدر در مورد سیاست، اختلاف نظر یا توافق وجود دارد یا هر دو به یك اندازه اجتماعی و معاشرتی هستند یا هر دو راحت طلبند و میل دارند هر شب شام را بیرون بخورند و یا اهل كتاب، مطالعه و بحث هستند. واقع بین بودن طرفین در حد لازم، خسیس و محافظه كار بودن یا ولخرج بودن هم مواردی است كه باید در نظر گرفته شود. البته باید خاطر نشان شود كه همیشه انتظار نمی رود كه زن و شوهر در همه موارد با یكدیگر توافق كامل داشته باشند ولی برای این كه خانواده سعادتمند و مستحكم شود توافق كلی در بیشتر قسمتهای زندگی لازم و ضروری است.

 

عقاید مذهبی

امروزه عقاید مذهبی به قدری در سعادت كانون خانوادگی اهمیت دارد كه روانشناسان و متخصصین علوم تربیتی ازدواج افراد از مذاهب مختلف را غیرعاقلانه می دانند به خصوص اگر زن و مرد هر دو به عقاید مذهبی خود ایمان كامل داشته و انعطاف ناپذیر باشند. صرف نظر از اختلاف نظر در موازین و عقاید مختلف كه در مذاهب وجود دارد تربیت كودكان بر حسب عقاید موضوعی است كه اكثراً اختلاف زناشویی را باعث می شود. دخالت اولیای زن و شوهر و این كه كودكشان كدام عقاید مذهبی را انتخاب نمایند باعث شدت اختلاف می شود. ثابت شده است اعتقادات و نگرش های زن و مرد، اكثراً پس از ازدواج ادامه می یابد و حتی اگر زن و شوهر از یك مذهب ولی دارای اعتقادات و دید فلسفی متفاوت نسبت به اصول و موازین مذهبی خود باشند مثلاً یكی از آنها متعصب و به اصطلاح معتقد به اصول و فروع دین بوده و دیگری بی اعتقاد به موازین فوق باشد باز هم منجر به اختلاف عدیده شده و مسائل دیگر زندگی را تحت الشعاع قرار داده و اكثراً باعث مراجعه به كلینیك اعصاب و روان می شود. به هر صورت بهتر است كه قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی، زن و مرد این مطلب را مورد تعمق قرار دهند و مشكلات حاصله از آن را در نظر بگیرند.

 

تشابه تحصیلی و طبقاتی

چنانچه زوجین از لحاظ سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی با یكدیگر فاصله زیادی داشته باشند احتمال زیادی برای فراهم شدن شرایط ناسازگاری و همچنین درگیری بین آنان وجود دارد.

دختری از طبقه بالا، دارای تحصیلات دانشگاهی و برخوردار از تعلیم و تربیت و شخصیت مطلوب اگر با جوانی از طبقه پایین ازدواج كند كه از فهم مسائل اجتماعی عاجز است، آداب معاشرت نمی داند، تحصیلات اندكی دارد، از حیث لباس پوشیدن و آداب معاشرت و صحبت كردن اشكال دارد، دیر یا زود ناآرامی و تنش بر زندگی آنان سایه خواهد افكند. زن از رفتار و گفتار و كردار همسر خود احساس خشم و نفرت می كند و در حضور دیگران حقارت و شرمندگی بر او عارض می گردد. هنگامی كه در صدد اصلاح رفتار همسر برمی آِید ممكن است شوهر از تذكر زن خود آزرده و یا عصبانی شود و بر تیرگی روابط افزوده گردد.امكان دارد كه در عین اختلاف تحصیلی، زناشویی سعادتمندانه ای در اثر مدیریت و درایت طرفین پدید آید ولی بهتر است از ازدواجی كه در آن اختلاف تحصیلی و طبقاتی خیلی زیاد است اجتناب كرد. زیرا هر چه زوجین از جهات مختلف با هم شباهت بیشتری داشته باشند امكان خوشبختی و سعادتمندی آنان، افزایش خواهد یافت.

تشابه علاقه به زندگی زن و شوهر بایستی به زندگی و به ویژه ادامه زندگی زناشویی خود علاقه مند باشند. لازم است در جهان بینی طرفین، تمایل به بقا و لذت بردن از زندگی وجود داشته باشد. چنانچه یكی از زوجین علاقه زیادی به زندگی نداشته باشد و زیر بار مشكلات عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و شغلی قد خم كرده باشد و در گفت وگوهای خود از پوچی زندگی و رهسپاری به دیار نیستی نام ببرد در وضعیت روانی طرف مقابل خود نیز خلل وارد می سازد.شور و شوق زندگی، انجام فعالیتهای روزمره، امید به آینده و پیشرفتهای آن، پرورش فرزندان و بزرگ كردن آنان و لذت بردن از دیدار فرزند و نوه، شادی آفرین و امیدبخش است و زندگی و گذر عمر را بر كام زوجین گوارا می سازد.

اسرار ازدواج موفق

اغلب خانم ها معتقدند که همواره نیاز به دوست های هم جنس خودشان دارند تا با آنها اموری که همسرانشان نمی توانند و یا دوست ندارند.

اغلب خانم ها معتقدند که همواره نیاز به دوست های هم جنس خودشان دارند تا با آنها اموری که همسرانشان نمی توانند و یا دوست ندارند.

چه کسانی گوش شنوای بهتری دارند؟ چند روز پیش از برگزاری مراسم جشن عروسی، یکی از دوستانم به من نصیحتی کرد که تا آخر عمر قدردان او خواهم بود. او به من گفت: “من با علی ازدواج نکردم که بهترین دوستم باشد، چرا که من یک دوست صمیمی داشتم!” شاید باورتان نشود، اما این گفته او تاثیر شگرفی بر روی من گذاشت و سبب شد تا احساس آرامش و آسایش پیدا کنم. من هم یک دوست صمیمی داشتم که از سه سالگی در تمام مراحل زندگی با هم بودیم. همیشه نگران بودم که آیا دوستی ما می تواند بدون مشکل در کنار زندگی مشترکم دوام داشته باشد، و درست زمانیکه دوستم به من این حرف را زد، فهمیدم که: “بله؛ می شود.” اغلب خانم ها معتقدند که همواره نیاز به دوست های هم جنس خودشان دارند تا با آنها اموری که همسرانشان نمی توانند و یا دوست ندارند در آن شرکت کنند را انجام دهند – – شرکت در گپ های ماراتون، تاسف خوردن بر روی ناعدالتی های جزئی، حل مشکلات عدیده خود بر سر خرید کیف کتان یا شال پوست تمساح و امثال اینها – – معلوم نیست که این طبیعت خانم ها است با تربیت آنها، اما به هر حال خانم ها خیلی بیشتر از آقایون تمایل دارند تا زندگی خود را زیر میکروسکوپ قرار دهند.

این بدان معنا نیست که آقایون هیچ تمایلی به در میان گذاشتن زندگی خود با دیگران ندارند، بلکه فقط به اندازه خانم ها دوست ندارند وارد جزئیات شوند. اگر تا کنون به نقشه های کامپیـوتری نـگاه کـرده بـاشید، متوجه خواهید شد که تـمـامی آنـها هـم شـامل کـلـیـد “zoom in ” (درشت نمایی) و هم “zoom out ” (کوچک نمایی) می باشند. خوب همسر من هر چند یک انسان فوق العاده است، اما ترجیح می دهد تصاویر را بدون بزرگ نمایی نگاه کند. اگر به خاطر دوست صمیمی ام “سارا” نبود، آنوقت او مجبور می شد تا هر روز به خاطر تصاویر درشت نمایی شده من از هر اتفاق خوب یا بد، و پیروزی یا شکست رنج بکشد. اگر بگویم که او مجبور نیست دست کم ۹۸% از این چیزها تحمل کند، بیراهه حرف نزده ام. بر طبق مطالعات و بررسی های فزاینده، اکثریت غریب به اتفاق خانم ها نیاز دارند حداقل یک دوست دختر داشته باشند تا به او تکیه کنند و این امر حقیقتاً زندگی مشترک آنها با همسرانشان را بهبود خواهد بخشید. با استناد به یک تحقیق دانشگاهی که بر روی خانم های ۲۰ تا ۴۰ ساله انجام شده است، می توان گفت که تقریبا ۹۰% از کل افراد تحت آزمایش اذعان داشتند که به طور کلی در مورد مشکلات روابط نامزدی با دوست های دختر خود صحبت می کنند.

۷۵% از خانم هایی که متاهل بودند نیز اظهار داشتند که زمانیکه به یک مشکل در زندگی مشترک برخورد می کنند، پیش از آنکه آنرا با همسر خود در میان بگذارند با دوستان صمیمی خود پیرامون آن مشکل بخصوص بحث می کنند. دکتر “استیسی الیکر” (جامعه شناس) که هدایت تحقیق فوق را به عهده داشت، اظهار می دارد که : “خانم ها معمولا شیوه های متفاوتی را برای کنار آمدن با مشکلات زناشویی امتحان می کنند.

یکی از این تکنیک های فردی از این قرار است که با برشمردن خصوصیات مثبت همسر خود سعی در پوشاندن عیوب و اشتباهات آنها می کنند تا حتی الامکان از بروز هر گونه مشاجره و درگیری جلوگیری نمایند.” خانم ها همچنین معتقدند که همدلی و انتقال فکر با دوستان صمیمی می تواند به آنها کمک کند تا با مواردی که به نظرشان در زندگی مشترک غیر قابل قبول است، بهتر کنار بیایند. یکی از دلایلی که موجب می شود تا خانم ها برای رفع مشکلات خود به دوست های دختر خود روی آورند این است که دیدگاه آقایون پیرامون مبحث “حل مشکل”، به طور کلی با دیدگاه خانم ها متفاوت است و تاکتیک های مردها عملا با شیوه های خانم ها در تضاد می باشد.

خانم ها به راحتی می توانند با اندکی گفتگو به آرامش دست پیدا می کنند، اما اولین عکس العمل آقایون در خصوص رفع مشکل، پیدا کردن راه حل است. آنها پس از یافتن راه حل، سریعا بر طبق آن عمل می کنند. “سندی شیهی” متخصص ارتباطات و نویسنده معتقد است که “اگر شما به شوهرتان بگویید که با مادر خود دچار مشکل شده اید، او می خواهد بلافاصله مشکل شما را حل نماید، به همین دلیل شروع می کند به نصیحت کردن و شما هم اصلاً به او گوش نمی دهید و بالطبع او حق دارد که ناراحت شود.

” در حقیقت می توان گفت که رفتار و واکنش های او تا حدی قابل درک است: او می بایست با شما و در کنار مشکلات شما زندگی کند، اما دوست های دخترتان مجبور نیستند با شما و در کنار مشکلات خصوصی تان زندگی کنند؛ اما به هر حال راه و روش حل مشکل توسط یک دوست دختر، کاملا متفاوت است و مسلماً برای خانم ها نتیجه بهتری را در بر دارد. “شیهی” معتقد است: “دوست دختر از شما دلجویی کرده و با شما اظهار همدردی می نماید و می گوید: ” آره متوجه می شوم. من خودم هم یک چنین مشکلی را با مادرم داشتم.” با این گفتگوها شما فرصت لازم را به دست می آورید و می توانید با فراخ بال بر روی مشکل خود تمرکز کرده و بالاخره خودتان راه حل مناسب را پیدا کنید و مشکل را همانطور که می خواهید حل کنید.” به نفع ما اما دوستی میان بانوان تنها به ایجاد آرامش و دلجویی محدود نمی شود. این امر همچنین سلامت ذهنی و جسمی خانم ها را نیز تامین می کند.

دکتر “شیلی تیلور” روانشناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس تحقیق جامعی را در سال ۲۰۰۰ بر روی استرس انجام داده است. او در طی مطالعات خود، تئوری پردازی کرده است که خانم ها زمانیکه خودشان و یا دوستانشان در درد سر می افتند، گرایش ذاتی به “مراقبت و همراهی” دارند؛ اما آقایون درست بر عکس آنها هستند و یکی از گزینه های “جنگیدن یا فرار کردن” را انتخاب می کنند. این واکنش خانم ها در نتیجه آزاد شدن هورمن “آکس توسین” ایجاد می شود که ماهیت آرام بخش دارد. یکی از دلایل دیگری که سن خانم ها نسبت به آقایون بیشتر است، همین میل به دوست یابی و درد دل کردن و نهایتاً تجربه استرس کمتر می باشد. بر اساس تحقیقات در دست اجرای پرستاران دانشگاه هاروارد، هر چه تعداد دوست های یک خانم بیشتر باشد، ناراحتی های فیزیکی او در زمان کهولت کمتر می شود.

به طور مستدل می توان گفت که خانم ها به وضوح قدرت “دوستی” را کشف کرده اند. به همین دلیل است که در هر کجا از اداره، و جلسه های مدرسه گرفته تا مسجد و پارک به سمت هم کشیده می شوند و با یکدیگر طرح دوستی می ریزند. خانم ها در مورد همه چیز با هم تبادل اطلاعات می کنند؛ چه در مورد سطحی ترین مسائل (کدام آرایشگاه می تواند زیباترین مانیکور را انجام دهد) و چه در مورد مسائل جدی تر(تجهیزات پزشکی کدام بیمارستان پیشرفته تر است ). آقایون به اندازه ما خانم ها نیازمند ارتباطات اجتماعی نیستند. دکتر “الیکر” می گوید: “آنها به اندازه خانم ها تمایل ندارند در مورد زندگی خصوصی شان با دیگران صحبت کنند و احساسات خود را با کسی در میان بگذارند.” و از آنجایی که به اندازه خانم ها نیاز به پرستاری و مراقبت ندارند به همین دلیل زماینکه از آنها یک چنین درخواست هایی داشته باشید ممکن است گیج شده و احساس آزردگی نمایند، و یا اینکه تصور کنند خانم ها بیش از اندازه نیازمند و محتاج هستند. دکتر “الیکر” در ادامه صحبت های خود اضافه می کند که نه تنها آقایون بدشان نمی آید خانم ها برای درد دل و دلجویی به دوستان دختر خود اتکا کنند؛ بلکه ای امر موجبات خوشحالی آنها را نیز فراهم می آورد. در این قسمت مثالی مشابه از جمیله و شوهرش نیما را برایتان بازگو می کنیم. نیما از موقعی که موقیت شغلی اش در خطر افتاده بود به شدت عصبی و عبوس شده بود. او برای ۳۰ سال متخصص بازدید از سرویس های پستی بود و ناگهان از کار بی کار میشود. جمیله می گوید: “زمانیکه او به سن ۴۵ سالگی رسید، شرکت شخص دیگری را به جای او جایگزین کرد و او به جایی رسیده بود که باید بسته های پستی را در حیاط خلوت خاک می کرد.” آنها به نیما پیشنهاد بازنشستگی زودتر از موعد دادند، او اگر میتوانست ۱۰ سال دیگر نیز کار کند، حقوق بازنشستگی بیشتری دریافت می کرد. وی تصور می کرد که درست زمانیکه مشکلات اقتصادی خانواده اش بیش از اندازه شدید شده از کار بی کار شده، اما جمیله مخالف او بود: “خودم در یک شرکت بیمه کار میکردم، اما یک دختر هم داشتیم که به مدرسه غیر انتفاعی می رفت و در کنار آن خرج و مخارج زندگی را نیز باید پرداخت می کردیم که کار را برای مشکل تر می کرد.” در همین زمان جمیله با یکی از دوستان صمیمی خود قرار ملاقات نهار گذاشت. در این روند او به خوبی توانست خود را از نظر روحی تخلیه کامل نماید. بدینوسیله او به خوبی درک کرد که نیما در این شرایط تا چه حد ناراحت بوده و دچار احساس پستی و پوچی شده است. دوستش به او پیشنهاد کرد که بر روی یک کاغذ بنویسد که اگر به طور مثال نیما ۱۰ سال دیگر هم در آن شرکت کار می کرد چه اتفاقی ممکن بود بیفتد.

او این کار را انجام داد و نتیجه واقعا شگفت انگیز بود؛ هزینه بازنشتگی دردی را دوا نمی کرد و از آنجایی که صحبت های او تماما بر پایه استدلال های منطقی شکل گرفته بودند و احساسات و عواطف در آن نقشی بازی نمی کردند، نیما آنها را پذیرفت و تصمیم گرفت تا از نو شروع به کار کند. جمیله به نیما گفت که تمام مدت قصد داشته همین حرف ها را به او بزند، اما طریقه انتقال آنها را نمی دانسته، و دوستش کمک کرده تا بتواند با آرامش کامل این مسئله را به همسزش منتقل کند. پس از مدتی نیما در شغل جدید خود به موفقیت های تازه ای دست پیدا کرد و سپس برای ادامه تحصیل فرزندشان به شهر دیگری نقل مکان کردند.

جمیله تا آخر عمر از دوستش قدردان خواهد بود که در دوران متطلاطم زندگی و در سخت ترین شرایط ، توانسته بود به او کمک کند و زندگی اش را از خطر نابودی نجات دهد. لازم به ذکر است که با جود تمام حمایت هایی که فرد از سوی دوستان خود دریافت می دارد، هیچ گاه نباید نقش حامی و محافظ همسر خود را در زندگی به دست فراموشی بسپارد. ” امی یولسون ” رواندرمانگر مشهور نیویورک معتقد است که: ” اگر خانم ها بیش از اندازه به این مسئله عادت کنند که برای حل مشکلات زناشویی خود همواره به دوستان مونث خود روی آورند، این احتمال وجود دارد که دیگر هیچ گاه تمایلی به مطرح کردن و درمیان گذاشتن مشکلات با همسر خود نداشته باشند”. این عمل به دلایل مختلف، صحیح نیست. چنین واکنشی شما را به طور حتم از صمیمت لازم در زندگی مشترک دور خواهد کرد.

حال چون آنها مرد هستند به این معنا نیست که به هیچ وجه قادر به درک شرایط روحی خانم ها نیستند. اگر آقایون هم به درستی توجیه شوند که همسرانشان نیاز دارند تا با آنها در مورد مشکلات خود صحبت کنند، مطمئنا وقت و توجه لازم را در اختیار آنها قرار می دهند و بدون شک با پی گیری این روش، صمیمت میان آنها نیز بیش از پیش افزایش پیدا خواهد کرد. خیلی مشکل است اگر بخواهیم میان دوست های دختر وهمسرانمان تفاوت قائل شویم و تنها یکی از آنها را به عنوان بخش اصلی زندگی خود بپذیریم. زمانیکه با مشکلات شدیدی درگیر هستید خیلی خوب است که احساسات خود را با دوستان صمیمی در میان بگذارید، اما در عین حال به کسی نیاز دارید که از پشت شما را حمیات کند، به همین دلیل لازم است که در تمام مراحل زندگی هر دوی آنها را در کنار خود داشته باشید .

دایره المعارف ازدواج موفق

عامل اصلی که باعث می شود روزهای خوش به دلواپسی، اضطراب و جنگ اعصاب تبدیل شود، سوءتفاهم هایی است که از تفکر منفی سرچشمه می گیرد.

همسرم دیگر اهمیتی به من نمی دهد، به حرف های من توجه نمی کند، او همواره از دست من ناراحت است، از وجود من احساس آرامش نمی کند، برایش جذابیت گذشته را ندارم و فهمیده ام که واقعاً مرا دوست ندارد.

اینها نمونه هایی از جملاتی است که از سوی زن و شوهرهایی که در زندگی زناشویی دچار پریشانی و اختلال شده اند مطرح می شود. زوج هایی که تعدادشان روز به روز درحال افزایش است و همه به این نتیجه رسیده اند که ازدواج شان یک اشتباه بوده است.

واقعاً دلیل این تفکرات که پس از گذران سال های خوش و مملو از عشق و صمیمیت به سراغ زوج ها می رود، چیست؟ تقریباً ۴۰ تا ۵۰ درصد زوج ها بعد از ۳ ، ۴ سال زندگی مشترک دچار بحران روابط عاطفی شده و ادامه زندگی را کاری اشتباه می پندارند.

همان هایی که در ماه های اول، عشق شان را صمیمی تر از دیگران می دانستند و اظهار می کردند که عشق و زندگی ما از جنس دیگری است، حال خود به این باور رسیده اند که ازدواج امری پوچ و بی معنی است و ادامه زندگی مشترکشان یک خودکشی تدریجی است. به گفته دکتر آنتونلا مورتی، رئیس کلینیک روان پزشکی بیمارستان سن رافائل شهر میلان، سوءتفاهم و نبود شناخت آگاهانه و دوسویه از مهمترین دلایلی است که باعث دلخوری، عصبانیت و اختلاف های عذاب آور و نهایتاً فروپاشی ازدواج می شود.

عامل اصلی که باعث می شود روزهای خوش به دلواپسی، اضطراب و جنگ اعصاب تبدیل شود، سوءتفاهم هایی است که از تفکر منفی سرچشمه می گیرد.اغلب خانم ها از این شکایت می کنند که وقتی با شوهرم درباره مساله ای مهم و حیاتی صحبت می کنم، هیچ حرفی نمی زند و گهگاهی سرش را تکان می دهد، کاملاً می دانم که به حرف های من توجه نمی کند و اصلاً من برایش مهم نیستم. اما واقعاً سکوت به معنای عدم دوست داشتن است..

این افراد به نتیجه گیری های خود که غالباً هم منفی است بیش از تفکرات دیگر بها می دهند و بر روی آن تاکید می ورزند.در بسیاری از ازدواج هایی که به طلاق منجر می شود، برداشت های منفی و به نوعی پیش داورانه بسیار به چشم می خورد. زوج های پریشان در برخورد با همسرشان نظیر اشخاص مضطرب و افسرده رفتار می کنند. باور خود را چنان حقیقی می پندارند که انگار واقعاً طرف مقابلشان قصد از خود راندن آنها را داشته است.

این طرز تلقی ها چنان ادامه می یابد که در بیش از ۹۰ درصد موارد به شکست ازدواج می انجامد. برای از بین بردن اینگونه سوءتفاهم ها ابتدا لازم است زن و شوهر بیش از هر چیز به تفاوت یکدیگر پی ببرند که آنگاه با درک متقابل از نیازها، احساسات و عواطف یکدیگر هیچ گاه تن به مشاجرات لفظی که از سوءتفاهم های ناخواسته منشأ می گیرد، نمی دهند. اکثر خانم ها دوست دارند شوهرشان در هنگام صحبت با آنها بیشتر از کلمات تصدیق استفاده کند تا مطمئن شوند به حرف های آنها توجه می کند و به اصطلاح گوشش با آنهاست.

ولی مردان اغلب سکوت را ترجیح می دهند و تنها در زمانی که می خواهند گفته همسرشان را تایید کنند، لب به سخن می گشایند. زنان در هر حالتی با جنب وجوش و حرارت صحبت می کنند و انتظار دارند همانگونه نیز همسرشان به حرف های آنها گوش دهد. در حالی که مردان فقط زمانی که با مساله ای اتفاق نظر دارند، ابراز احساسات به خرج می دهند. مردها در مقایسه با زنان بیشتر رشته کلام را قطع و اظهارنظر می کنند در صورتی که زن ها تا پایان صحبت دیگران به انتظار می نشینند. از سوی دیگر زن ها از اینکه حرفشان قطع شود بیشتر از مردان ناراحت می شوند و به همین دلیل اغلب از این گله دارند که شوهرم هیچ علاقه ای به گفته های من ندارد و مدام حرف های مرا قطع می کند.

زنان چون خودشان بسیار گرم و احساسی صحبت می کنند انتظار دارند شوهرشان نیز همان گونه رفتار کند و صحبت جدی شوهر را نوعی پرخاشگری تلقی می کنند در صورتی که واقعاً مردان به لحاظ شخصیتی کمتر تمایل به ابراز احساسات خویش دارند.

اینها نمونه هایی بود از تفاوت های گفتاری و رفتاری زن و مرد که در بسیاری از زوج ها باعث سوءتفاهم و مشکلات جدی می شود. نداشتن مهارت های لازم و طرز تلقی های مناسب، روابط زن و شوهر را با مشکل روبه رو می سازد.

با تشدید منفی بینی، چشم انداز زن و شوهر چنان از یکدیگر تغییر می کند که در برخورد با موارد بعضاً ناخوشایند، پیش بینی های فاجعه انگیز می کنند تا جایی که دیگر تحمل خود برای ادامه زندگی را از دست می دهند.برای دوری از چنین مرحله ای تنها راه حل ممکن شناخت افکاری است که هر یک از زوجین در صورت بروز مساله ای از سوی دیگری باید به مثبت و منفی بودن آن توجه کند.طرز تلقی منفی از دیر آمدن همسر، فراموش کردن خرید مایحتاج خانه، تاریخ ازدواج، ساکت و آرام بودن در زمان ورود به منزل، عدم حضور به موقع در مهمانی و… جزیی ترین مواردی است که زندگی زناشویی را به شکست می رساند.

علاوه بر موارد گفته شده راه های زیادی وجود دارد تا با عمل به آنها بتوانید همسرتان را راضی و خوشحال نگه دارید. قدردان همسرتان باشید و نکته های مثبت زندگی با او را یادآوری کنید. به جای نقطه ضعف ها و نکات منفی که در او هست و شما نمی پسندید، بر نقاط قوت و دوست داشتنی او توجه کنید. همین الان به آنچه همسرتان امروز برایتان انجام داده بیندیشید و از او قدردانی کنید. تشکر از همسر را به صورت یک عادت در زندگی خود کنید. چنانچه این کار را انجام دهید زندگی زناشویی شما زیباتر از گذشته خواهد شد.

از همسرتان تعریف و تمجید کنید. زن ها هیچ گاه از شنیدن جمله تو خیلی زیبا هستی خسته نمی شوند. و حتی زمانی که انتظار شنیدنش را ندارند، بیشتر لذت می برند. گهگاهی به محل کار همسرتان تلفن زده و این موضوع را به او گوشزد کنید یا یادداشتی روی میز کارش یا درون کیفش قرار دهید.

اگر سر موضوعی اصرار دارید لازم نیست با دعوا و عصبانیت حرف خود را به کرسی بنشانید. به دور از هرگونه تعصبی این احتمال را در نظر بگیرید که شاید پیشنهاد همسرتان و راهکاری که بیان می کند بهتر از صحبت شما کارساز باشد پس به حرف های او اهمیت دهید و از پیشداوری و قضاوت های یک طرفه بپرهیزید.

اگر از یکی از خصوصیات همسرتان خوشتان نمی آید به جای دعوا و ایجاد بحث و جدل، او را به رستوران یا کافی شاپ دعوت کنید و سر صحبت را با او باز کنید و بدون قضاوت ذهنی در مورد رفتاری که از او نمی پسندید صحبت کنید. به یاد داشته باشید که این عنصر «غافلگیر کردن» است که باعث به هدف رسیدن می شـود. به طور غـیرمنتظره به محل کار همسرتان رفته و او را به رستورانی در آن حوالی بـبـریـد. هر چقدر بیشتر به همسرتان در بین همکارانش اهمیت دهید در پیشبرد اهدافتان موثر تر خواهید بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *