شهر از نظر وبر
اگر خواسته باشیم در هر زمینه از از علوم انسانی سخن به میان آوریم بی نام و یاد وبر شروع و پایانی بی معناو فاقد و جاهت گفتاری خواهیم داشت جامعه شناسان و متفکران علوم اجتماعی حتی اقتصاد یکسره بر گستر دگی دانش و احاطه همه جانبه وبر بر علوم اعم از فلسفه, جامعه شناسی ,حقوق ,سیاست و..در تاریخ دارد این خود دلیلی بر اشراف و تسلط وبر بر اندیشه و گفتار دارد .مهمتر از همه اینکه وبر در واقع پل ارتباطی فلسفه و جامعه شناسی قدیم و جدید است و از معدود کسانی است که با فهم و ادراک نقادانه فلسفه و جامه شناسی مارکسیم را به نقد و تحلیل انتقادی می پردازد و دریچه نو در برابر اندیشمندان معاصر می گشاید. وبر در عصر بیسمارکی در برلین پرورش یافته ,پدرش حقوقان و نماینده مجلس هواخواه آزادی ملی و مادرش زنی باعقاید دینی و بشر دوستانه بود .خانه وبر محل ملاقات دانشمندان و سیاستمداران آزادیخواه بود ,گرایشهای روشنفکرانه وبر جوان از سنین کودکی در جو پر تحرک روشنفکرانه خانه رشد یافت . او در دوره دبیرستان آموزشی همه جانبه در زبان ,تاریخ و مباحث کلاسیک به دست آورد ,ویرجواندر سالهای1882تا1886به جز یک سال که در خدمت نظام بود در دانشگاههای هالبرگ . برلین حقوق خواند و بین سالهای 1897تا 1894به تدریس اقتصاد در دانشگاهها فرایبورگ وهالیدلبرگ پرداخت ,چهار سال بعد دچار بیماری عصبی شد و براثر همین بیماری مجبوربه کناره گیری از فعالیت دانشگاهی شد . در سالهای قبل از جنگ اول به تدریس خصوصی پرداخت و در جنگ مسول بیمارستانی در هایدلبرگ بود در اواخر جنگ وی یه تدریس در دانشگاه وین مشغول شد و در سال 1919استاد اقتصا د مونیخ شد و به فاصله کمی چشم از جهان فرو بست.
مباحث نظری
وبر با بسیاری از اصول روشنفکری بر خورد داشته ,بیشترین وقتش را صرف مناقشه و جدل با مارکسیتها ونقد آثار مارکس گذرانده ,اما باید به یاد داشت که وی در عین حال با هگل و نظریه های تطور گرایی و مکتب فایده نهایی درگیری و جدل دارد ضدیت نظری وبر با این گرایشهای روشنفکری قدسی ماب و قشری متکی بر پافشاری او بر این امر است که عمل فردی همراه با تحلیل جامعه شناختی است . در مخالفت بااین نگرش که کردارهای انسان دارای ویژگی غیر ارادی صادر شده از یک روح مجرد است کردارهای چون فعالیت سازمان تولیدی با کوشش برای بقا .وبر مفاهیم خود را بر حسب معانی گسترش می دهد که افراد ,عمل اجتماعی خود را بدان متصف می کنند. این مساله را می توان به ویژه در انتقاد وبر از نظریه دوستش زیمل مشاهده کرد . زیمل عناصر سنت هگلی را حفظ کرده است و باتکیه براندیشه های وبر به گونه ای نادرست ,زمینه تحلیلی خود را از معنا و غایت فردی به معنا و غایت فرا شخصی تجلی یافته در تاثیرات دو جانبه افراد بر یکدیگر ,تغییر جهت می دهد .ص13
لازم به ذکر است که وی با مکتب فایده گرایی و تاریخی نیز به مجادله پرداخته و سعی دارد با نقدی خرد گرایانه ضرورت توجه به این مکاتب را معنا ومفهوم واقعی نظرات اجتماعی جالب کند . عنصر حیاتی در رویارویی وبر با مارکسیتها ,فایده گرایان و تارخ گرایان پافشاری وی بر ارزش آزاد در جامعه شناسی است . در حالیکه مارکسیتها ,حقیقت فرضیه های علمی اجتماعی را به مثابه تصادف در تاریخ به شمار می اورد .اندیشه وبر به او این اجازه را می داد تا امکان دستیابی به تحقیق علمی درباره جامعه رابا جدا کردن ارزش گزارهای شخصی از احکام علمی فراهم آورد . دانشمندان ممکن است ارزشها وتصوراتی به موضوع مورد توجه خوداعمال کنند اما باید توجه داشت که ارزشها و اندیشه های خود را باعواملی که مورد مطالعه آنهاست در هم نیامیزند واین خطایی بوده که فایده گرایان مرتکب می شدند . چرا که خوبی را با سودمندی همسان می انگاشتند . وبر در موضع گیری خود علیه جزیی گرای ضد علمی ,تاریخ گرایان رویکرد علمی را از طریق نامحدود کردن بعد ذهنی نماد فرهنگی در مباحث تاریخی و تاکید برضرورت وجودی تصورات و تحلیلی تاریخی مشروعیت بخشد.ص15
اکنون که قصد بررسی کتاب شهر در گذر زمان را داریم جا دارد قطرهای کوچک از بی کران علمی وبر را به رشته تحریر در آوریم در قسمتهای ابتداییدر مورد شهر می نویسند شهر جایگاه خرد است و کلان شهر مکان خرد آزاد هوش و آگاهی ریشه در مقاومت بورژوایی در برابر قدرتهای سنتی و خونی فئودال دارد که در نتیجه آن بورژوا به منزله طبقه خردمند به هستی خود آگاه می شود . بارشد بورژوایی ,خرد شهری سبب اصلاح در مذهب ابتدایی شده ومذهب قدیمی نجیب زادگان راکنار گذارد وعلم و هنر راجانشین آن می کند . شهر کنترل زمین را در دست می گیرد و مفهوم مطلق پول که متمایز از کالاست جایگزین ارزشها ی ابتدایی وابسته به زمین می کند ,ارزشها ی که همواره از زندگی و اندیشه روستایی جدایی ناپذیر بوده و بنابراین شهر نه تنهاتوجیه گر خود بلکه پول نیز هست و شهروندان کلان شهر هوشمند نیز در صورت برآورده شدن انتظاراتشان شهر رامکانی مانوس خواهند یافت . به موازات بسط شهر بازار پول به خودی خود جانشین قدرت پول میشود . پول برای ایشان به عنوان آن شکلی از فعالیت شعور بیدار جلوه می کند که دیگر ریشه در وجود انسانی ندارد ,تمدن همواره نماینگر نوعی دیکتاتوری بی قی و شرط پول است . سر انجام شهر ,جایگاه ستونهای سنگی عظیم و کلان شهر ,خود را پایان مسیر زندگی فرهنگ بزرگ قرار دارد . شهر ناب در واقع همان توده عظیم سنگ است و شهر غایی,خود ناب است . تمدن چیزی نیست جز تنش,و هوش همانا فعالیت فهم در حالت تنش فوق العاده است . در هر فر هنگی ,فرزانگان نمونه های والای انسانی هستند . هنگامی که تنش جنبه روشنفکری می یابد ,هیچ راه باز آفرینی در برابر آن گشوده نیست ,جز خود شهر ناسوتی آرامش و رهایی وتجربه تنش انسان متمدن باچرخشی غیر ناسوتی به مرگ گرایش خود را به زندگی و شکوفایی از دست داده بامحیط خود بیگانه می شود.ص54
در ادامه به بنیان و چهارچوبهای زیر بنایی شهر می پردازیم مفهوم نخست ماهیت شهر و خصیصه های اقتصادی شهر ,استقرار بازار. اکر چه شهر از منظر اقتصادی تعریف شود همانا زیستگاه ساکنانی است که در درجهاول از راه بازرگانی و نه کشاوزی زندگی می کنند اما با این همه به طور کلی درست نیست که تمتم مکانهیی را که تجارت برآن غالب است شهر بنامیم . لازم است نوعی تنوع درانجام معاملات به آن افزوده شود به هرحال این خصیصه نیز به خودی خود به عنوان یگانه خصیصه ممیز شهر ,مناسب بهنظر نمی رسد .تنوع اقتصادی شهر می تواندحداقل بر دو سو استوار باشد :اول برپایه وجد املاکی که به صورت فئو دالی اداره می شود و دوم بر پایه و جودبازار ,به مثابه مکان مبادله ثروت . نیازهای اقتصادی وسیاسی مدیریت املاک به روال شاهزادگان به نوبه خود می تواند تخصص را در مبادله محصولات به منظورفراهم آوردن تقاضایی که برایش به یک لرد یا شاهزاده به بزرگی یک شهر نیاز است و در خصوص منظر دوم اهمیت جامعتری برای شهر دارد وآن حضور داشتن در مکان استقرار یک مرکز دا دو ستد کالا آنهم به طور منظم و نه اتفاقی . بازار یک جز اصلی و حیاتی در زندگی ساکنان این زیستگاه است .به طوردقیقتر میتوان گفت هربازاری لزوما مکان استقراری را که در آن بنیاد گرفته به شهر بدل نمی کند بازار مکاره های فصلی و بازار سالانه داد و ستد خارجی که در آنجا بازرگانان مسافر درزمان معینی گرده هم می آیند تا کالا های خود را صورت عمده یا خرده به یکدیگر یا به مصرف کنند گان بفروشند. ص64-65
مفهوم و اصطلاح دیگری که جادارد با آن اشاره شود مفهوم سیاسی اداری شهر است . در گذشته شهر ها فقط بر اساس نوع مقررات که در آنهاوضع شده بود ازهم تفکیک می شدند.به طوراساسی این واقعیت را موردملاحظه قرار می دهدکه تحت شرایط حمل و نقل (ترابری )زمان ,اکثریت شهر ها ی داخلی به منابع کشاورزی مناطق عقب افتاده وابسته بودند .همانطور که سیاستهای نهادی آتن و روم هم مشاهده می شود .این مطلب درمورد شهرهای وابستهبه بازرگانی در یایی صدق می کند.نه در تمام حوزهای شهری بلکه دراکثرآنها به طور طبیعی امکان حرکت فعال بازار فراهم بود ,بازار شهری معمولا ونه منحصرا محای برای داد و ستد انواع فراوردهای به ویژه مواد غذایی رافراهم می کرد .مبادله دیگری که می باید درنظرگرفت شود این واقیت است که تولید برای مبادله عمدتا درچارچوب حرفه پیشه وری صورت می گرفت که در موسسات تخصصی کوچک سازمان یافته بود ,این نوع تولید یابدون سرمایه و یا با سرمایه اندک و شمار محدودکارگران مزدورکه در دورهای طولانی کار آموزی تربیت شده برای خریداران انجام می شد .فروش به خرده فرو شیهای محلی در واقع به معنای فروش به خریداران بود باتوجه به واقیتهای ذکرشده شرایط بازار آن زمان به گونه ای بود که به طور طبیعی پیش می آید سیاست اقتصادشهری مذکور اساسا باتلاش برای تثبیت شرایط اقتصادمحلی به کمک قوانین اقتصادی و با توجه به تغذیه ارزان و پایدار مبادله گران وسوداگران مشخص می شد . به هر صورت همان گونه که خواهیم دید نظام اقتصادی موضوع منحصر به فرد سیاست شهری نبوده واز دیدگاه تاریخی هم مطلب آنچنان گسترهای بهشمار نمی رفته است .بلکه به منزله مرحله انتقالی در گسترش تمام شهرها وجود دارد و در مواردی وجود سیاست اقتصادی شهری نمایانگر یگ مرحله کلی درتکاملاقتصادی نیست . واقعیت این است که برای بیان تمایزات ازوما باید به مفاهیمی چونناحیه اقتصاد شهری و ناحیه شهری و اقتدار شهری توجه اشته باشیم و این خودنشان می دهد کهمفهوم میتواند و باید برحسب یک رشته مفاهیم دیگر به غیراز مقولات اقتصادی صرف که تاکنون مدنظر بوده است مورد بررسی قرار گیرد .ص75
یکی از مفاهیم کلییدی که درنظرات جامعه شناسان کلاسیک نیز همواره مورد تاکیدقرار گرفته است مساله حقوق مالکیت ووضعیت حقوقی شخصی که به تفصیل درعقاید مارکس تجلی یافته است این موضوع از دیدتیز بین وبر دورنمانده است و در تاریخچه تفصیلی به آن پرداخته است .وی درمقایسه ای در خصوص شهر های قرون وسطایی با قرینه های آسیایی خود مغایرتهایی را احساس و ادامه می دهدکه این گونه شهر ها مثل شهر های آسیای جایگاه یک بازا ر یک مکان مبادله وتجارت و یک دژنظامی بوده و صنفهای سوداگران و سازمان تعاونی افزارمندان درهر ناحیه دیده می شد که فقط با تفاوتهای جزیی اقدام به تنظیم اساسنامه خود مبتنی برخود یاری اعضا خودمی کردند .علاوه براین شهر های باختری باستانی ونیز قرون وسطایی باکیفیت ویژه ومی دارای مزرعه هایی اجارهای واقامتگاههایی برای خانوادهایی بود که علاوه بر اشتن زمین موروثی خوددر خارج از شهر ,اغلب داریهایی شهری قابل ملاحظه ای همئاشتند که مرتبا افزایش می یافت ودلیل این افزایش دارایی سو حاصل ازمشارکت درفعالیتهای اقتصادی شهر بود.ص103
می توان شباهتهایی دیگر میان شهرهای شرقی و غربی یافت شهر باختری به عنوان محافظ یا صاحب منصب عالی مقام یک حکمروای سیاسی دانست که در داخل حصار های شهر به اعمال قدرت و حاکمیت می پرداخت همچون بسیاری از مناطق جهان در باختر نیز قوانینی که در مورد مالکیت زمین شهری به اجرا گذارده می شد متفاوت از قوانین مر بوط به زمین کشاورزی بود جدا از پدید ههای گذرا در قرون وسطی میان قانون زمین شهری باختری و شهرهای دیگر نقاط جهان تفاوتهای اساسی نمایان بود در اصل ,مالکیت زمین شهری همیشه به طورنامحدود قابل انتقال بی چون و چرا, موروثی است یا تنها به یک اجاره زمین ثابت محدود می شود در حالی که در خارج از شهر به چندین جهت مالکیت زمین روستایی و پدری در محدودیت قرار می گیرد :گاه به نفع روستا گاه به نفع بازار و گاه به نفع هر دو .ص104
مساله دیگر مبحث نهادهای اداری و دینی و انجمنهای تشکیلاتی شهر ی می باشد که وبر تحت عنوان برادری و شکلگیری شهر از آن نام می برد شهر کاملارشد یافته دوران باستان و سده های میانه بیش از هر چیز دیگر بهعنوان یک انجمن برادری تشکیل وتعبیر شده بود از این رو این شهر ها علی القاعده دارای نماد دینی برابری بود که نماینگر جمعی زیشتن وهمبستگی بورگرها ست . معمولا یک شهر خدا یا شهر مقدس وجود داشت که در دسترس شهر نشینان بوده جنان که حتی در چین هم پیدا می شود بااینکه در چین نماد وحدانیت معبد اصلی شهر می باشد در باختر اختیار و اراده دارایی با انجمن شهر بود . به هر حال شهر دوران باستان از نظر اداری و شغلی اساسا مبتنی بر سازمان خانوادگی بود برخی شهرها به دلیل صرفا محلی از نظر مقام برتر از دیگران بودند و بر گروههای شهروندی مشترک موروثی تکه داشتند چنان گروه شهروند ی مشترکی از انجمهای آیینی انحصاری و در برابر عوامل بیرونی شدیدا بسته
تشکیل می شد . یک واقعیت عمده ومهم آن بود که در ذهن چنان انجمن هایی ,شهر های دوران باستان جوامعی با اراده آزاد بشمار میآمد درواقع این انجمنها کنفدراسینهای بودند از گروههای تقریبا هم خون و از نظر خصوصیات قومی دارایخصیصه نظامی گروههای ترکیب کننده این کنفدراسیونها بعدها به طور نظامند در چارچوب تقسیمات مدنی با ماهیت اجرایی تجدید سازمان شدند از این جهت شهرهای دوران باستان نه تنها ساختهایی مقدس و بسته دربرابر نیروهای بیرون آن بود بلکه از نظر درونی نیز برای هر کس که متعلق به خانواده های هم پیمان نبود یعنی درواقع برای تودهمردم بسته بود درست به همین دلیل در درجه نخست این شهر ها انجمنهای آیینی و انحصاری راتشکیل می دادند.ص110
از بنیادهای نظری دیگر که وبر بدان پرداخته است تضاد های طبقاتی در دوران باستان و سده های میانه است که بی شبهت به سیر تاریخی تضاد طبقاتی ومفهوم پرولتاریا کارل مارکس ندارد وی می افزاید تضادقشر پایین تر طبقات نسبت به دیگر اقشار یسیار شدید بود و شهر دوران باستان, وجه اقتصادی را علتی می شناخت که این تضاد را به خطری فزاینده تبدیل کند از این رو تمامی گروهها هرچند به شیوههای گو ناگون در پی پیشگیری از ظهور طبقه ای از افراد جدا مانده از خانوادهای بودکه دچار از هم گسختگی شده یا افرادی بدهکار بدون هیچ مالکیتی که قادرربه تامین نیازها ی خو نبود اینچنین قشری میتوانست پشتیبانی برای یک حکومت ستمگر باشد .این گونه اقشار قشر بندی در عصر حاضر درایالات متحده وجوددارد جایی که درآن اقشار فقیر سفید پوست با حکومت توانگر سالاری که متکی به برده داری بود مقابله کردند .در سده های میانه برای مثال در ونیز قشر هایی از نجبا که به دلیل بدهکاری از طبقه خود جدا افتاده بودند پدیده مشابه این قشر بودند . از ابتدای دوران باستان ,مبارزه طبقاتی میان اشراف مقیم شهر به مثابه بستانکاران و دهقانان به عنوان بدهکاران , دوشادوش بردگان وامدار فاقد مالکیت شکل گرفت . پرولتاریا ی مدنی که از شهر وندی کامل محروم شده بود بی طبقه شد ولی به تدریج در دوران باستان اقدامات ویژه برای پاسخگویی به نیاز پرو تاریا از طریق کارهای همگانی عظیم انجام می گرفت . همچون کارهایی که نهاد آن از سوی بریکس مردی که در عصر وی اصلاحات بسیار در تمام امور اقتصادی اجتماعی سیلسی و فرهنگی در سالهای 495-429(ق م) صورت کرفته است ولی به هر حال نقش تعین کننده کار بردگی در اقتصاد مانع از ورود بردگان به حرفه هایی شد این روند ادامه داشت تا در شهر های قرون وسطایی شرق اقتصاد بردگی به انحطاط گرایید و اهمیت خود را از دست داد در شکلهای اولیه دموکراسی دوران باستان که متکی برانجمهای شهر وندان آزاد بود کیفیت کل جهت گیری سیاسی بر آن اساس معین می شد سقفهای آزاد با اتحادی های مشابه آن دقیقا زمانی ظاهر شدند که نقش سیاسی دولتشهر باستانی به پایان رسید. در نظام دموکراسی این احتمال که کارگران صنعتی غیر آزاد و شهر وندان نیمه آزاد تحت کنترل قرار بگیرند طرد شدیا به طور موثری محدود شدند وجود نداشت .چنین تمایلاتی اشکارا در هنگام مبارزه بر سر مقام اجتماعی به ویژه در عصر قانونگذاری ظاهر می شود. این گرایشهابا پیروزی دموکراسی ناپدید شدند .نظامی که دران بردگان لردهای خصوصی در کنار شهر وندان و مزدوران ازاد در جاهای عمومی و تولید دولتی کالا ,در اوایل سلطه حکومت مردمی به کار گرفته می شدند و اشکارا مشاهده می شود که لردها مایل نبودند از سود حاصل از کار این بردگان که خود قدرت جلوگیری از ممنوعیت ان را داشتند صرفنظر کنند در غیر این صورت یقینا از وجود این بردگان حداقل در فعالیتهای دولتی – اقتصادی استفاده می شد. (ص261)
جا دارد در قسمتهای پایانی به تفاوت بین شهر دوران باستان و شهر قرون وسطایی بپردازیم هم از جنبه بنیاد تشکیل و هم دموکراسی این تفاوتها نه تنها جغرافیایی بلکه نظامی و فرهنگی نیز بوده است .شهر مدیترانه ای قرون وسطا به هنگام استقرار زیر نفوذ موجودیت قدرتهای نظامی و سیاسی ماورا شهر که از نظر تکنیک پیشرفته بودند قرار نداشته است. شهر دوران باستان خود مبتکر فن نظامی پیشرفته در برترین حد ان بود .این امر اساسا در مورد شهر اشرافی دوران باستان و فالانژهای شهسواری ان صادق بود این مسئله بعدا در مورد شهر دموکراتیک یعنی شهری که متکی بر ارتش پیاده نظام انظباط یافته بود نیز در ست مینمود .یاد آوری این نکته حائز اهمیت است که هر جا شهرهای قرون وسطایی نقش همتا های نظامی را ایفا می کرد. همانگونه که در مورد دولتشهر های بازرگانی دریایی اروپایی جنوبی صدق می کرد .همانند دوران باستان تر کیب اشرافی سازمان شهر در شهر های اروپایی جنوبی تحت تاثیر خوی اشرافی مهارت نظامی تعیین میشد در واقع این شهر ها ی بازرگانی دریایی در کنار انها شهرهای داخلی نسبتا تهیدست که زیر سلطه مالکان اشرافی مقیم قرار داشت و نیز نواحی تابعه آنها کمترین گرایش به تحول را در جهت دموکراسی نشان می دادند(ص272)
در نتیجه گیری نهایی باید به این نکته اشاره کرد که هر چند متفکرانی چون لوتیر ورت ,پارک,برگس و مکنزی به نام و اسم شهر دست به تحقیق وبررسی زده اند ولی همینطور که ورث در سال 1938می نویسد در ادبیات غنی موجود در باره شهر جستجو براییافتن نظریه ای در باره شهر نشینی که به شیو ه ای نظام یافته داننش قابل دسترسی مربوط به شهر به عنوان یک جوهر اجتماعی را بیان کند بیهوده می نماید در واقع نظریه های تنظیم شده فراوانی درباره مسائل ویژه ای چون رشد شهر به عنوان یک جریان تاریخی و نیز به منزله یک روند در جریان وجود دارد در عین حال دانش غنی و گستر ده ای که نشان دهنده بینشهایی در باره تطبیق جامعه شناسی و مطالعه تجربی در مورد شهر است نیز در دست داریم ,که اطلاعات مبسوط گستر ده ای در باره گونا گونی جنبه های ویژ ه زندگی شهری ارائه می دهد .اما علیرغم تعداد کتابها و مطالب مربوط به شهر هنوز فاقد یک طرح کلی و همه جانبه برای تحقیق فرضیه های موجود می باشد یعنی انچه در اثار وبر با دقت و ریز بینی مورد نظر قرار گرفته است.این جمله بیانگر اهمیت و نقش وبر در مورد طرحهای شهری است که نباید به صورت سطحی از ان گذشت.