تئوری قفل و کلید
مفهوم برهم کنش مولکولی بسیار قدیمی بوده و بوسیله مؤسسات یونانی و ایتالیایی استفاده شده است. در نیمه دوم قرن نوزدهم، ظهور نظریههای مدرن در مورد این برهم کنشها از میان آزمایشهای واندروالس در مطالعاتش پیرامون برهم کنشهای مابین اتمها در حالت گازی آغاز شد و در سال 1894، فیشر نظریه مشهور «قفل و کلید[1]»اش را در موردروش برهم کنش سوبسترا با آنزیم ارائهکرد(شکل1-1).
شکل 1-1: شمایی ارائه شده از مفهوم قفل و کلید فیشر در کمپلکس آنزیم – سوبسترا
براساس نظریه فوق، عمل خاص یک آنزیم با یک سوبسترا تنها میتواند با استفاده از تشبیه قفل به آنزیم و کلید به سوبسترا توضیح داده شود. فقط وقتی که کلید (سوبسترا) اندازه قفل باشد در درون سوراخ قفل (مکان فعال[2] آنزیم) جای میگیرد. کلیدهای کوچکتر، کلیدهای بزرگتر یا کلیدهایی با دندانههای نامشابه (مولکولهای سوبسترا با شکل و اندازه نادرست) در داخل قفل (آنزیم) جای نخواهند گرفت (1). شکل 1-2 بخوبی این موضوع را نشان می دهد.
شکل 1-2 : نظریه قفل و کلید
در سیستمهای زیستی، کمپلکسهای مولکولی بواسطه تعداد زیادی از برهم کنشهای غیر کووالانسی از قبیل پیوندهای هیدروژنی و پیوندهای یونی تشکیل میشوند. اگر چه این برهم کنشها به تنهایی در مقایسه با پیوندهای کووالانسی ضعیف میباشند، لیکن تاثیر همزمان این پیوندها اغلب منجر به تشکیل کمپلکسهای پایدار میشود. برهم کنشهای پیچیده مابین انواع مولکولها، شناخت مولکولها و توانایی تقلید از پیوندهای طبیعی، دانشمندان را برای مدت زمان طولانی مشغول کرده است. این رویداد منجر به تشکیل رشته جدیدی با عنوان شیمی تقلید زیستی[3] شده است. اصطلاح تقلید زیستی به وضعی گفته میشود که در آن فرایندهای شیمیایی از یک فرایند بیوشیمیایی تقلید میکنند، تا اینکه ساختارها و مکانیزم سیستمهای زیستی شناخته شوند. دانشمندان در تلاش هستند که این دانش را به فنون سنتزی تبدیل کنند. یکی از این فنون سنتزی که در دهه اخیر مورد توجه واقع شده است، فن مولکول نگاری[4] میباشد (1،2).
1-2- تاریخچه مولکول نگاری
در جهان به کرات اتفاق افتاده که یک پدیده موفقیت آمیز شروع ناامید کننده ای داشته است و عرصه علم هم از این امر استثناء نبوده و نیست. یکی از این مسائل علمی که شروع خوبی نداشته، روش مولکول نگاری میباشد.
برای اولین بار مولکول نگاری در سال 1930 میلادی بوسیله پولیاکف[5] در بدست آوردن افزودنی های گوناگون در یک ماتریس سیلیکا مورد استفاده قرار گرفت. در دهه 1940 میلادی لینوس پائولینگ (3) فرض کرد فرایندی شبیه مولکول نگاری مسئول انتخاب پادتن ها برای آنتی ژنهای مربوط شان می باشند (شکل 1-3). پائولینگ برای توجیه توانایی شگفتانگیز سیستم ایمنی بدن انسان در تولید پادتنهای بسیار متفاوت، فرضیهای را ارائه داد. برطبق این فرضیه بدن انسان واحدهای ساختمانی سریعالعملی را در اختیار دارد که به محض حضور مولکول غیر خودی در بدن، این واحدها، مولکول غیر خودی (مهاجم) را محاصره کرده و با گروههای عاملی مناسب خود با آن برهم کنش میدهند و سپس در همان وضعیت به هم متصل شده و یک قالب مولکولی را برای مولکول مهاجم به وجود میآورند. تئوری فوق توسط فرانک دیکی[6] شاگرد پائولینگ، با انجام آزمایش هایی که جذب ویژه را برای چندین رنگ متفاوت در سیلیکا نشان می داد، تائید شد. امروزه مشخص شده است که پادتن ها بر اساس نظریه اختصاصی بودن پاسخ ایمنی تولید می شوند. بر اساس این نظریه، از برخورد هر یاخته با آنتی ژن مربوط، آن یاخته تکثیر می یابد و به مجموعه ای از یاخته های یکسان تبدیل می شود که فعالیت مشابهی را نشان می دهند، لذا نظریه تولید پادتن انعطاف پذیر در پاسخ به یک آنتی ژن اشتباه می باشد.
شکل 1-3: تشکیل پادتن بر اساس نظریه پائولینگ A) تشکیل زنجیر پلی پپتید پادتن اطراف آنتی ژن B) زنجیر پلی پپتید پادتن شروع به لایه لایه شدن جهت تشکیل ساختار epitope می کند (c پادتن تشکیل می شود
ولی همین فرضیه اساس یک روش جالب را در جداسازی بنیان نهاد که امروزه به نام روش مولکول نگاری معروف است.
[1]Lock and key
[2]Active site
[3]Biomimetic chemistry
[4] Molecular imprinted
[5] MV Polyakov
[6] Frank Dickey
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 270
حجم: 5.51 مگابایت