کارتون لولک و بولک


یک کارتون لهستانی دیگر

سه خال مو!

احسان بیکایی

با برادرم که از من یک سال و نیم بزرگ‌تر بود همیشه کل‌کل داشتیم، همیشه توی سر و مغز هم می‌زدیم و این‌ها همه از بازی شروع می شد. اصلا هر وقت از بازی حوصله‌مان سر می‌رفت یک چیزی داشتیم که به ما هیجان می‌داد. دعوا – شوخی. دعوایی که قرار بود شوخی باشد و ضربه‌های آرام و همیشه بعد از چند ضربه، جدی می‌شد.

کارتون که شروع می‌شد اما همه چیز قطع می‌شد. مثل بچه آدم ‌می‌نشستیم و کارتونمان را می‌دیدیم. ولی یک کارتون بود که باز هم زمینه‌ساز کل‌کلمان می‌شد. لولک و بولک. دو برابر لهستانی که عاشق دنیای بچه‌گانه‌شان بودیم، وقتی دزد دریایی می‌شدند، وقتی گیر آدم‌خوارها می‌افتادند یا اصلا وقتی با هم رقابت می‌کردند و تمرین دوچرخه‌سواری می‌کردند. من بولک بودم و مهدی لولک! و خوشحال بودم که بولک مهربان‌تر و خوش‌طینت‌تر است و آن دختر همسایه که شاید خواهر بزرگشان بود او را بیشتر تحویل می‌گرفت. نمی‌دانم چون لولک را مهدی تصور می‌کردم این‌طور بود یا واقعا لولک خبیث‌تر بود. اما هر چه که بود این‌که خودم و برادرم را در دنیای آن‌ها تصور می‌کردم جالب بود. چقدر دلم برای پسر همسایه می‌سوخت که فقط یک خواهر داشت و برادری نداشت تا خود را در دنیای لولک و بولک تصور کند. به خاطر همین هم به آن‌ها توهین می‌کرد و می‌گفت سه خال مو! چون فقط 3 خال مو روی سرشان داشتند.

حتی مادرم هم با ما، در این احساس شبیه بود و شیطنت‌های آن‌ها را به شیطنت‌های ما تشبیه می‌کرد. بعدها که فهمیدم ولادیسلاو نهربکی خالق لهستانی این مجموعه با شخصیت آن دو را از روی دو پسرش الهام گرفته بود بیشتر خوشحال شدم. لولک و بولک کارتون برادران هم سال بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *