بررسی شاخصه های زمانی و مکانی معماری ایرانی ـ اسلامی


بررسی شاخصه های زمانی و مکانی معماری ایرانی ـ اسلامی در آراء عین‌القضات همدانی جهت کاربرد در معماری مساجد

البرز داودى

پی صد واژه شدم تا که سخن ساز کنم           همچو سیمرغ به آفاق، پری باز کنم

برِ درویش برفتم، به اشـارت گفتــا :                جز به «یاهو» سرِ دفتر نتوان باز کنم

چکیده

برای رسیدن به یک معماری باهویت در زمینه طراحی مساجد، با توجه به ریشه های اصیل حکمت ایرانی و اسلامی که معماری باارزش گذشته نیز از آبشخورهای آن چشمه خروشان سیراب می گردید، لزوم بهره گیری از آرا و نظرات حکیم بزرگ و عارف اندیشمندی همچون عین‌القضات همدانی به عنوان یکی از بهترین مصادیق حکمت و هنر ایرانی و اسلامی احساس گردیده و مورد نیاز می باشد. وسعت افکار و بلندای آفاق اندیشه عین‌القضات، حکیم شهیر همدان که نه قرن پیش از این می زیسته، در نامه ها و کتب متعدد، به خصوص «رساله امکنه و ازمنه» ایشان متجلی بوده و نگاه ویژه این حکیم فرزانه و قاضی همدانى، به مقولاتی مانند مکان و زمان را نشان می‌دهد که امروزه از بحث های جذاب معماران و متفکران در محافل مختلف علمی و فرهنگی می باشد، ولی متأسفانه تا کنون به آنها توجهی نشده و یا به غفلت از آن عبور شده است.

عین‌القضات، مکان و زمان را در سه دسته کلی جسمانیات، روحانیات و مقام حق تعالی طبقه بندی کرده است که هر کدام از این دسته ها خود به شاخه های کوچک تری تقسیم می شود. به طور مثال مکان جسمانیات دارای سه بخش کثیف، لطیف و الطف می باشد که هر کدام از آنها تأثیر خاص خود را داشته و در تقابل یا تعامل با سایر شاخصه های زمانی و مکانی معمارى، نقش ویژه ای را ایفا می کند که در جهت گیری ساخت و ساز مساجد می‌تواند حائز اهمیت باشد.

کلید واژه ها: عین القضات همدانى، مکان، زمان، هویت، معمارى ایرانى- اسلامى، مسجد محله.

مقدمه

« از بارگاه سلطان، فرمانی قطعی برای آمدن به حضور او رسید، پرنده به آشیانه اصلی و معدن فطری پرید و قفس را ترک کرد و به سوی او روان شد. چون اذن بازگشت داده شد، اجازه خواست تا حال خود را برای سالکان در پستی زمان و مکان حکایت کند، و این فصول را که در برگیرنده حکایت حال و ماجرای اوست نوشت.»

عین‌القضات، یکی از بزرگ ترین حکیمان و عارفان شهر همدان بوده است، که فرصت آشنایی بیشتر بنده با آرا و عقاید ایشان، در طول مطالعات پایان نامه ام فراهم گردید.

بعد از مطلع شدن از محورهای فراخوان همایش، دریغم آمد که نظرات و آرای بدیع آن قاضی فرزانه به خصوص در مورد زمان و مکان که از شاخصه های معمارى ایرانى و اسلامى می باشد و در «رساله امکنه و ازمنه» ایشان منعکس است، بیش از این در کتابخانه ها خاک بخورد و از دسترس علاقمندان به دور باشد.

عین‌القضات درباره سرّ مکان و زمان  می نویسد:

« در میان آسمان و زمین، هیچ سرّی عزیزتر و بزرگوارتر از سرّ مکان و زمان نیست، چه بیشتر اسرار که مشایخ طریقت و علمای حقیقت در آن سخن گفته اند، اسرار کار حق تعالی و تقدس و معرفت مکان و زمان و شناختن آن معرفت ساحت ذات و صفات اوست و هر که مکان و زمان شناسد، او را از معرفت ذات و صفات مقدس بهره باشد .»

در امر طراحی مسجد محله ای توجه به شاخصه های مکانی و زمانی حائز اهمیت بسیار است؛ چون مسجد مکان عبادت و نیایش و در واقع خانه خدا برای ضیافت حضور قلب های مؤمن می باشد.

کنار هم قرار گیری مربع با دایره در آیین و فرهنگ های بسیاری به چشم می خورد. به طور مثال یک چهار طاقی ساده که از عناصر معمارى ایرانى است و در طول زمان و با ورود فرهنگ اسلامى به ساختار شکل دهنده مساجد تبدیل گشت، پایه و قاعده ای مربع شکل دارد که نماد زمین است و بامش که نمادی از آسمان می باشد، گرد و کروی است. در واقع این هم نهشتی زمان و مکان می باشد، چرا که مربع با زمین مرتبط بوده، نمـاد مکـان نیز هست و دایره هم که شکلی آسمانی بوده، بیانگر زمان می باشد.

هر مکان که در هر زمان یا هر دین و آیینی برای نیایشگاه برگزیده شد، با بروز تغییر در آن فرهنگ، همان جایگاه با پذیرش تغییراتی متناسب با آیین جدید، دگرگونی هایی هرچند جزئی را پذیرا شده است و با ادامه حیات مادی یا معنوی اعتبار و تقدس خود را حفظ کرده است.

به طور مثال؛ مساجد جامع همدان و بروجرد، بر روی آتشکده ها و نیایشگاه های دوران ساسانی ساخته شده و بقایای آن در حفاری ها و کاوش های باستان شناسی قابل مشاهده است، در بیشتر بناهای نیایشگاهی دیگر کشور نیز از این دستورالعمل پیروی شده است.

یکی از دلایل این امر را می توان آشنایی مردم با آن محل به عنوان مکان نیایشگاهی در نظر گرفت که در خاطره جمعی پیشینیان ضبط گردیده و دلیل دیگر نیز روح آن مکان است که  با توجه به سابقه تاریخی و در نظر گرفتن تمامی مسائل به مثابه مکانى  ازلی و ابدی شناخته گردیده و مکان نیایش خداوند یکتا در تمامی زمان ها می باشد.

   در این مقاله با بررسی شاخصه های زمانی و مکانی معمارى ایرانى و اسلامى در آراء عین القضات همدانى، به چگونگی کاربرد آن در معماری مساجد پرداخته  شده، که امید است مورد استفاده صاحبنظران و خبرگان اهل فن قرار گرفته و بنده را در این زمینه از انتقادات سازنده و پیشنهادات ارزشمند خود، بی بهره نگذارند.

بررسی شاخصه های مکانی در آراء عین القضات

هر مکان به طور کلی تجلّی آشکار «زیست جهان» است؛ مکان، ثبات و پایداری فضایی و زمانی است و به عنوان یک آشکارگی وجودی می بایستی هویتی منحصر به فرد داشته باشد.

هویت به آن مفهوم که فردی بتواند یک مکان را به مثابه مکانی متمایز از سایر امکنه شناسایی کند، از موارد با اهمیت درک مکان معماری مسجد محله می باشد. مکان در آراء عین القضات همدانى از جایگاه برجسته ای برخوردار است.

عین القضات مکان را به سه نوع: مکان جسمانیات، مکان روحانیات و مکان خداوند، تقسیم می کند. مکان جسمانیات خود به سه بخش جسمانیات کثیف، لطیف و الطف، تقسیم می شود.

نماد جسمانیات کثیف، زمین است که مکان در آن قرب و بعد دارد، مثلاً نیشابور به همدان نزدیک تر است تا به بغداد. در این مکان جابه جایی ممکن نیست، جز نقل مکان و طی مسافت کردن.

مکان جسمانیات لطیف، مکان باد یا همان صوت و صداست. جابه جایی و انتقال در این نوع مکان بسیار سریع-تر از مکان جسمانیات کثیف است. چندان که طی مکان اگر در زمین دو ماه طول بکشد، در این محیط به ساعتی ممکن می شود. ولی باز هم دوری و نزدیکی دارد، چون نیازمند به محیط مادی می باشد.

مکان جسمانیات الطف، همان مکان نور است که سرعت و طی مسافت و لطافت آن قابل مقایسه با مکان های قبلی نیست، و برهانش آن است که چون آفتاب از شرق سر زند، بدون هیچ درنگی نورش به مغرب می رسد. بالاتر از همه این مکان ها، مکان حق تعالی است که آن مکان را نه طول است، نه عرض، نه عمق، نه بعد، نه مسافت، نه بالا، نه پایین، نه چپ، نه راست، نه جلو و نه عقب و کمال رفعت و بلندى، مکان ذات خداوندی است.

با توجه به آیات قرآن مجید نظیر: (وَ هُو‎ مَعکُم اینَما کُنتُم)، (نَحن اَقْرب اِلیه مِن حَبلِ الْوَرید) و (ما یَکُون مِن نَجوی ثُلثه اِلا هُو رابِعْهم)، عین القضات در مورد مکان حق تعالی این گونه نتیجه گیری می کند : «مفهوم از ظاهر این همه آن است که حق تعالی با همه ذره های وجود به ذات موجود است الا آنکه معیت او با اجسام نه چون معیت اجسامست با مکان اجسام. نسبت او حتی مانند نسبت جسم به جوهر یا عرض به جوهر و جسم نیست.

همراهی روح با کالبد، بهترین مثال معیت خدای تعالی با کل کائنات است؛ زیرا که روح نه درون قالب است و نه بیرون، و نه متصل است به قالب و نه منفصل از قالب، بلکه روح از عالم دیگریست و قالب از عالمی دیگر. بر روح از عوارض اجسام چون دخول و خروج و اتصال و انفصال و غیر آن جایز نیست و با این همه ذره ای از ذره های قالب نیست که روح به حقیقت با او موجود نیست، در مکانی که لایق لطافت روح است، معیت حق تعالی با خلق هم بر این مثال است: «مَن عَرُفَ نَفسه فَقَد عَرُفَ َربه.»

مسجد که مکان عبادت و نیایش است، باید لایق تقدس و پاکی او باشد تا هم با همه ذره های وجود موجود بوده و هم از همه آنها منزّه و مقدس باشد.

هنر معمارى ایرانى و اسلامى فضایی تهی می آفریند، همه اضطراب ها و وسوسه های افسار گریخته دنیا را از میان بر می دارد و به جای آن، نظم و نظامی می آفریند که مبین توازن، صفا و آرامش است. از این جا به  وضوح مى-توان دریافت که وضع و مقام معماری در اسلام بسیار بنیادی و مهم است. هر چند پیامبر اکرم(ص) فرمود که خداوند بر امتش منت نهاد و همه سطح زمین را مکانی برای عبادت آنها قرار داد، این معماری است که باید روح مکان نیایش را ایجاد کند.

شرط لازم برای کاربرد مکان به  معنای راستین کلمه، «خاطره» است. باید نخست بتوانیم عناصر بنیادین را بشناسیم و تشخیص دهیم و این ممکن نمی شود مگر اینکه خاطره ای از آنها داشته باشیم. عناصری که نشانه ها و علامت های شکلی مکان و در عین حال شاخص های آن به شمار می آیند. کلیتی که این نشانه ها و علامت ها می سازند، بازگو کننده چیستی مکان است.

عین القضات برای نشان دادن مرتبه مکان ها با خطاب قراردادن انسان می گوید: «بدان که قالب تو مرکب است از چهار عنصر متضاد خاک و باد و آب و آتش و این هر چهار به حقیقت در قالب تو جمع اند. هرچه بعد از خشک شدن قالب بر جای ماند از خاکست و هر رطوبت که در اوست از آبست و هر حرارت که در اوست از آتش است و هر برودت که در اوست از باد است.

مکان خاک در قالب تو ظاهر است بلکه عیانست و در این خاک، آب را مکانی دیگر است لطیف، لایق لطافت آب و در این آب، باد را مکانی دیگر است لطیف تر از مکان آب و در این باد، آتش را مکانی دیگر است لطیف-تر از مکان باد و در این آتش، جان تو را مکانی دیگر است لطیف تر از مکان آتش و در میان جان تو، حق را مکانی دیگر است، لطیف تر از مکان جان تو؛ و فوق مکان حق تعالی که با همه بی همه، از همه دور، و از همه به همه نزدیک تر است ـ هیچ مکانی نیست و نتواند بود.»

پس هر مکان قائم به ذات خود است و عناصر دیگر خارج از آن مکان، در آن مکان معین، راه ندارد.

بررسی شاخصه های زمانی در آراء عین القضات

«قبل» و «بعد» دو پدیده از پدیده های زمان هستند و زمان بعد از وجود اجسام، وجود می یابد. همچنان که روا نیست قبل از وجود اجسام، فوق و تحتی باشد ـ زیرا آن دو از پدیده های مکانی اند ـ جایز نیست که پیش از وجود اجسام قبل و بعدی باشد، چه وجود اجسام بستگی به زمان دارد و زمان، موقوف است به وجود حرکت، و وجود حرکت موقوف به وجود اجسام است؛ پس زمان ظرف حرکت است؛ چنانکه مکان، ظرف جسم است.

عارف الهی و حکیم شهیر همدانى، زمان را به سه نوع: زمان جسمانیات، زمان روحانیات و زمان حق تعالى، تقسیم می کند.

زمان جسمانیات به دو قسمت کثیف و لطیف دسته بندی می شود، که نوع اول آن همین زمان زمینی است که بر اثر گردش و حرکت افلاک به جود آمده و درازی و کوتاهی روز و ماه و سال آن برای ما روشن است. نوع دوم، زمان جسمانیات لطیف است که دیروز آن برابر گذشته جسمانیات کثیف و فردای آن برابر با آینده این زمان زمینی، می باشد.

اگر روح انسانی قوت گیرد به انواع تصفیه و تزکیه، تواند که قالب را به زمان جسمانیات لطیف کشد و نشانش آن باشد که به روزی کار چندان کند که دیگری به سالی نتواند کرد و اگر قوت روح به کمال رسد، تواند کالبد را به زمانی از ازمنه روحانیات کشد و نشانش آن باشد که به یک ساعت کار صد ساله بکند، بلکه کار هزار ساله تواند کرد.

ورای همه این زمان ها، زمان حق تعالی می باشد که حالتی دارد که نه گذشته است و نه آینده؛ زمان خداوندی نه تنها پوشاننده ازل و ابد است، بلکه ازل و ابد در آن یک نقطه است و مانند مکان حق‌تعالی یکی است و تعدد نمی پذیرد.

بدان که اولیت حق تعالى، نه از تقدم زمان است، بلکه تقدم زمان از اولیت اوست، و آخریت او نه از تأخر زمان است، بلکه تأخر زمان از آخریت اوست. اولیت و آخریت، دو صفت قدیم اوست و تناقض و تنافی را به صفات او راه نیست. هم از آن روی که اول است، آخر است و هم از آن روی که آخر است، اول است. در ازل و زمان آخریت نا آمده، آخر است و در ابد و زمان اولیت ناگذشته، اول است.

به معنا رسیدن در ذات هستی است، معنا فرع بر زمان است. جهان هر لحظه در خلقتی جدید است و علّت خلق جدید در هستى، حضور لحظه به لحظه خداوند در عالم است.

وقتی دریچه ای از نهان تو به عالم ملکوت گشوده شد، هر آنچه پرواز تو را به سوی آن هماهنگ سازد، تمام آن را با جلای حال مشاهده کنی و از شنیدن حکایت آن بی نیاز می گردى.

شاید اکنون بخواهی که معنی أزلیت را بشناسی و کیفیت پرواز به ملکوت را بدانى، که ظاهر آن محال می نماید.

بدان که هر کس گمان برد که أزلیت چیزی گذشته است، خطایی فاحش مرتکب شده. این پندار بر بیشتر مردم غلبه دارد. وقتی ازلیت گذشته و آینده نباشد، به زمان مستقبل محیط می شود چون که بی هیچ فرقی به ماضی احاطه دارد.

نسبت همه زمان ها به ازلیت یکی است. نسبت ازلیت به زمان ها، همانند نسبت علوم است، برای مثال به مکان ها، زیرا علوم با نزدیک بودن به مکانی یا دور بودن از مکانى، وصف نمی شوند. و نیز به نسبت ازلیت در تمام زمان-ها معتقد باش. چه آن با هر زمان و در هر زمان هست و با وجود این به هر زمانی محیط است؛ بر هر زمانی سابقه وجودی دارد.

زمان، ازلیت را در بر نمی گیرد، چنانکه مکان، علم را فرا نمی گیرد. وقتی این معانی را دریافتى،

بدان که مغایرتی در معنی میان ازلیت و ابدیت نیست. بلکه وقتی وجود آن معنی با نسبتش به گذشته زمانی فهم شود، لفظ ازلیت برایش استعاره می گردد و اگر وجود آن معنی با نسبتش به آینده زمانی در نظر گرفته شود، لفظ ابدیت برای آن استعاره می شود. ناچار باید دو لفظ مختلف برای اختلاف دو نسبت منظور گردد وگرنه مردم در ادراک آن از راه راست گمراه می شوند.

خانه نیز محلی برای عبادت و نیایش است و همان مراسمی که در مسجد انجام می شود، در آن اجرا می گردد. به طور کلی زندگی مسلمانان به دو بخش دینی و دنیوی تقسیم نمی شود و همین وحدت و یگانگی در زمان فعالیت ها، در ساختار معمارى ایرانى و اسلامى قابل مشاهده است.

«در طول زمان تابش نور و طی حرکت اسلیمی ها مکان از فرش تا عرش، شکل می گیرد؛ مکانی ازلی و ابدى.»

مساجد و شاخصه های زمانی و مکانی معمارى ایرانى و اسلامى

مساجد شهری به چهار دسته کلى: 1ـ مساجد جامع، 2ـ مساجد منطقه اى، 3ـ مساجد محله و ناحیه اى، و 4ـ مساجد کوچک زیر محله، تقسیم می شوند.

مساجد محله و ناحیه ای از مساجد جامع و منطقه اى، کوچک ترند، محدوده فعالیت شان در همان مقیاس محله و ناحیه است و از نظر عرصه و اعیانی نیز با توجه به جمعیت محله، در نظر گرفته می شوند.

نیایشگاه به طور خاص، تصویری از کیهان یا انسان در بعد کیهانی اوست. کالبد انسان معبدی است که روح در آن سکنی گرفته، کیهان نیز عیناً چون انسان از همان روح جان می‌گیرد.

مسجد در عین حال خانه خداست، بنایی که انسان باید حضور الهی را در آن حس کند و از نزول رحمت باری تعالی که از روح منبعث می شود، فیض برد.

خانه به یک مفهوم گسترش مسجد است، مسجد در عین حال نسخه کیهانی و مکان مواجهه انسان با کلمه «الله» یا (لوگوس) می باشد. البته در واقع خداوند همه جا هست و از این رو همه زمین از جنبه بکر و دست نخورده‌اش یک مسجد است.

در معمارى اسلامى، عالم ماورا و علوی فقط هدف نیست، بلکه در همین خاکدان زمین با آزادی ای فارغ از هرگونه تمایل به آزمایش و تجربه، زیسته می شود؛ آرامش و آسایشی است بی هیچ خواست و طلب که در همه جای مکان مسجد حضور دارد و متبلور است.

معماری مسجد به طور کلی و مسجد محله ای به طور خاص، صورت ویژه ای از تصویر جهان است. تصویری از زندگی در محله و به تعبیری بیانگر مفهوم نزدیکی به مکان حضور می باشد.

این گونه معمارى، استوار بر گونه شناسی مشخصی است که با توجه به زمان و روابط خاص محلی تغییر می کند. گوناگونی ها و دگر گونی ها، شکل های آشکارگی و تجلی گشودگی به روی هستى، هستند.

جهت و سمت قبله در مکان مسجد، نقش عمده ای را ایفا می کند که معمولاً برای آن شکلی مستطیلی که به سمت قبله کشیده شده، طراحی می شود.

مناره هم یکی از عناصر شاخص مسجد بوده که نمادی از دست به دعا برداشته شده انسان به سوی آسمان و گلدسته ای برای گلبانگ مؤذن به شمار می آید و خود گنبد نیز تمثیلی از آسمان است که بر فراز زمین گسترده شده است.

سیر از کثرت به وحدت با ایجاد تضاد در بیرون و درون مسجد و چگونگی قرارگرفتن فضاهای واسط و روند رسیدن نمازگزار از دروازه مسجد محله به محراب مسجد، از به کارگیری صحیح شاخصه های زمانی و مکانی حاصل می شود. فضای درون مسجد نه تنها عارضی و اتفاقی نیست بلکه عمدتاً به گونه ای طراحی شده که هر گونه تراکم و انجماد یا کششی که مانع گسترش کلام در فضای نامحدود و یکدست شود را خنثی نماید.

چهره ظاهری مساجد به گونه ای شکل گرفته تا از طریق رمز و تمثیل، با روشنی خیره کننده ای اسما و صفات گوناگون الوهیت را جلوه گر نماید. گنبد، زیبایی الهی یا «جمال» را و مناره ها، ابّهت خداوندی یا «جلال» را.

فرم نه فقط در پیدایش خویش از وجهی به ساحت معنا تعلق دارد، بلکه در دوام و بقای خود لااقل تا حدودی از شرایط تاریخی رها می شود. برخی اشکال و صور به واسطه معنای جاودانه خود به رغم همه تحولات مادی و روانی دوران خویش باقی مانده اند.

حجم خارجی مسجد هر شکلی که باشد، در ابعاد و نقشه، زمین تابع بافت شهر و امکانات موجود است. با هر زمینى، هندسه لازم را بایستی سامان داد. بدنه خارجى، استوار، متین و هماهنگ با بدنه های سایر ساختمان-های شهری و از زمین قیام کرده ساخته می شوند که همچون اندام انسان برآمده از زمین است.

«فضای مسجد بایستی حس زمان و مکان فطری عبادت و نیایش را در ضمیر انسان، برانگیزاند و مسجد را به مکان حضور حق تعالی تبدیل نماید.»

نتیجه

«ای عزیز از ارض چه فهم می کنى؟ (به درستی که زمین خدای راست، میراث دهد آن را که خود خواهد از بندگان خویش). این زمین خاک نباشد که زمین خاک فنا دارد، خالق را و باقی را نشاید، زمین بهشت و زمین دل می خواهد. چون زمین فنا و قالب به زمین بقا و دل مبدل شود، مرد را به جایی رساند که عرش مجید را در ذره ای بیند و در هر ذره ای عرش مجید بیند.»

کیفیت و چگونگی فضای معماری در کیفیت فضای زیستی انسان و رفتارها و فعالیت های او مؤثر است. نیایش و عبادت یکی از پیچیده ترین و لطیف ترین افعال انسانی است که زمان و مکان در چگونگی تحقق آن، نقش عمده ای ایفا می کند.

کاربرد مکان عمدتاً مرتبط با لحظه های مشخص است. به طور مثال ؛ برای ورود به مسجد نخستین لحظه، لحظه ورود است. ورود یا رسیدن به یک مسجد، تنها هنگامی معنا می یابد که مسجد پیشتر از آن هویتی به دست آورده باشد. به تعبیر انسانی هر ورود یا رسیدنی مبتنی بر انتظارها و چشم داشتهایی است.

فرد از مکانی دیگر می آید، مسافتی را طی می کند و بدین ترتیب خود را آماده رویارویی با مکانی جدید می کند که این همان زمان ورود او به مسجد است.

به این ترتیب، نقطه هدف اگر که می خواهد چونان هدف به شمار آید، می باید متمایز از نقطه عزیمت باشد و این تضاد و تقابل می‌بایست در طراحی مساجد که بیشتر نمازگزاران با یکدیگر آشنا بوده و تمامی نقاط را مى-شناسند، در نظر گرفته شود. ورود به معنای گذار از یک منطقه به منطقه دیگر است و هنگامی روی می دهد که فرد از آستانه یک مکان عبور می کند.

آشنایی زیاد با یک منطقه موجب احساس اُنس مکانی می شود اما این به خودی خود کافی نیست و بایستی از طریق فرم معماری و بدنه مساجد و تأکید بر عناصر شاخص آن نظیر گنبد و مناره، احساس مکانی و زمانی مطلوب مسجد، به رهگذران القا شود.

به این ترتیب پیشنهاد می شود که مساجد از نظر سیمای شهری، شاخص بوده و در نقطه تجمع مردم و مرکزیت حقیقی آن محله بنا شود و دسترسی های مسجـد به گونه ای باشد که به عنوان مـکانی جذاب و مردمی به راحتی برای عموم قابل استفاده باشد.

در پایان، دریغم آمد، اگر از شیوه حکمت پویای عین‌القضات، سخنی به میان نیاورم، آنجا که می گوید: «این همه به براهین عقلی معلوم است، ولیکن چون شیوه عقل معرفت نبود و هر طایفه ای درآن سخن گفته اند، در آن شروع نکردیم و براهین عقلی کسی را به کار آید که مکاشفات قلبی و مشاهدات سرّی و معاینات روحی نداشته باشد، چه چون آفتاب معرفت طالع شود، به نور چراغ عقل حاجت نباشد.»

«وقتی چنان شد که انس تو به درک مشکلات عقلى، از راه های برهان راستین و قطعی کم شد، شاید آن زمان، وقت سفر تو باشد.

در این هنگام، گردن تو از اسارت و بند زمان و مکان، آزاد می شود و هر آنچه پلیدی است، زیر گام هایت قرار می گیرد.»

فهرست منابع

1.اردلان، نادر و بختیار، لاله، حس وحدت(سنت عرفانی در معمارى ایرانى)، ترجمه حمید شاهرخ، تهران، نشر خاک، 1380.

2.بورکهارت، تیتوس، ارزشهای جاودان در هنر اسلامى (جاودانگی و هنر)، ترجمه سید مرتضی آوینی تهران نشر برگ،1370 .

3.بورکهارت، تیتوس، هنر مقدس (اصول و روشها)، ترجمه جلال ستارى، تهران، انتشارات سروش، 1381 .

4.علی تاجر، سعید، معناشناسی مسجد، مقاله پلی کپى، همدان، 1379 .

5.عین القضات همدانى، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، انتشارات منوچهرى، 1377.

6.عین القضات همدانى، دفاعیات و گزیده حقایق، ترجمه دکتر قاسم انصارى، تهران ، انتشارات منوچهرى، 1378.

7.عین القضات همدانى، رساله امکنه و ازمنه ، به کوشش دکتر رحیم فرمنش، برگزیده آثار عین القضات ، خانه کتاب یزد ، 1377.

8.عین القضات همدانى، غایت الامکان فی درایت المکان یا رساله امکنه و ازمنه، به کوشش دکتر رحیم فرمنش، تهران، 1339.

9.قرائتى، تقى، توصیه هایی برای طراحی مساجد (مجموعه مقالات اولین همایش معماری مسجد)، تهران، دانشگاه هنر،1378، جلد اول .

10.کابلى، میرعابدین، تقدس و تناسخ در معماری مذهبی(مجموعه مقالات اولین همایش معماری مسجد)، تهران، دانشگاه هنر،1378، جلد اول .

11.نصر، سید حسین، هنر قدسی (جاودانگی و هنر)، ترجمه سید مرتضی آوینى، تهران، نشر برگ، 1370.

12.نقره کار، عبدالحمید، معماری مسجد از مفهوم تا کالبد (مجموعه مقالات اولین همایش معماری مسجد)، تهران، دانشگاه هنر، 1378، جلد دوم .

13.نوربرگ شولتس، کریستیان، معمارى: حضور، زبان ومکان، ترجمه علیرضا سید احمدیان، تهران، معمار- نشر، 1381.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *