معماری پرش کیهانی


مقدمه ای بر معماری پرش کیهانی

معماری پرش کیهانی :
این سبک سبک جدیدی است که بیش ۱۰ الی ۱۲ سال سابقه ندارد این معماری را می توان سبک تکمیل کننده تا خوردگی ( فولدینگ ) و واسازی دانست در هند ، مصر ، یونان ، ژاپن و همچنین غرب در سراسر عصر رنسانس معماران کیهان را در ساختمانهایشان نشان داده اند امروزه نیز معماری باید همان روند را ادامه دهد و به سمت دیدگاههای معاصر که نظریات پیدایش کیهانی را شامل می شود حرکت کند . و چارلز جنکزشخصی است که مبانی نظری این علوم را واری حوزه معماری کرد ونظریاتی را در این زمینه عنوان کرده که به آن خواهیم پرداخت.

بنیانگذار و صاحب این سبک فرانک گهری است فرانک گهری وپبتر آیزنمن از نمونه معمارانی هستند که به دقت این نوع تغییرات در جهان بینی را زیر نظر دارند و طرحهای خود را با بینش و ایده های روز پیش می برد و کارهای اینان به دلیل عمق سازماندهی اش و جذابیت های نهفته ای که دارد می تواند از خود دفاع کند و در مقابل هر تفسیر تک بعدی مقاومت کند. چرا که دارای یکسری معانی در هم پیچیده است که مرتب در حال تغییر هستند. و ما می دانیم اشیائی که تفاسیر چند بعدی دارند پویا تر هستند.

در این نوع معماری طرحها به صورت فانتزی و دفرمه می باشد
تغییر نگرش نسبت به زندگی اساسا ساده و منظم به سمت دیدگاه پیچیده و طعنه آمیز چیزی است که باید هر فرد از آن عبور کند تاپخته شود .

شاید مناسب ترین کلام در این زمینه صحبت جکنز در سخنرانی موزه هنرهای معاصر باشد که از تغییر در الگوها و مدل های گذشته صحبت می کرد. به گفته او در زمان ما تغییرات عظیم در علم و همچنین نگاه کل جهانیان به علوم پدیدار شده است که قابل مقایسه با تفکرات گذشته گان نیست. مهمترین زمینه های که جنکز در ارتباط با این تغییرات بحث می کند این گونه است که در تفکر نیوتونی ، جهان همانند ساعت در نظر گرفته می شد و نظمی اهنین بر ان حاکم بود که کل کائنات را در برمی گرفت ، در حالی که در دانش امروز ، جهان منظم و قابل پیش بینی نیست و کل کائنات به مراتب پیچیده تر از ان است که به سادگی و سهولت یک دستگاه مکانیکی کار کند.

žهمچنین جنکز از غیر خطی بودن جهان و غیر قابل پیش بینی بودن اجزاء در فیزیک کوانتوم بحث می کند که دانشمندان بزرگی همچون هایزنبرگ و استفان هاوکینگ از آن صحبت می کنند جهانی که چون موج در هم می پیچد و سباه چاله های کهکشانی همه چیز را در خود فرو می برند. بدین ترتیب هندسه دکارتی که با خطوط مستقیم و جهات افقی و عمودی و قائم سر و کار داشت که نتیجه آن معماری با زوایای قائمه می باشد. با هندسه غیر خطی و موجی شکل و ابر مانند دیگر خواص ساده خود را از دست داده و دریافت تازه ای از جهان را به دست می دهد.

Picture1

žهمچنین با ریاضیات و هندسه جدید  تئوریهای پیچیدگی عنوان شده است که سعی می کند محیط های مغشوش و در هم تنیده را بشکافد و راز گشایی کند بدین ترتیب هندسه توپو لوژیک از برامدگی ها و فرو رفتگی های زمین حکایت می کند و درراه توضیح هندسی این پدیده ها است. در صورتی که هندسه ساده دکارتی که فقط با سطوح صاف سر وکار داشت ، نمی تواند در این سطوح غیر مسطح و پر از پستی و بلندی به کار می اید.

žاگر جهان نیوتون ، جهانی ریاضی گون و همانند یک ساعت مکانیکی قابل پیش بینی بود ، جهان بعد از مدرن ، جهانی در حال تحول و همانند توده ای ابر غیر قابل پیش بینی است.

Picture2

žžعلوم آشفتگی Chaos Sciences در دهه هفتاد میلادی در زمینه علم هواشناسی عنوان گردید و امروزه در علومی همچون ریاضی ، فیزیک، هندسه، کامپیوتر، اقتصاد، ژنتیک، نجوم و هنر مطرح است. چارلز جنکز مباحث نظری علوم آشفتگی را وارد حوزه معماری نمود. قوانین آشفتگی نحوه مشاهده جهان توسط  دانشمندان را تغییر داده است. بر اساس این قوانین، تکامل جهان نه به شکل خطی بلکه به صورت پرش است، یعنی از یک مرحله به مرحاه دیگر پرش می کند و پس از هر پرش متفاوت از آن چیزی است که قبل از آن بوده است. دگردیسی کرم ابریشم را به عنوان نمونه می توان مثال زد. بر اساس قوانین علم پیچیدگی، «بیشتر متفاوت است» “More is different ” به این معنی که جمع دو پدیده ، لزوما حاصل جمع عددی آن دو نمی باشد.

žžبه قول جنکز :” فرم تابع دیدگاه جهانی است «Form Follows World View». زمانی که نظر و دیدگاه انسانی عوض می شود ، معماری هم به تبع آن باید عوض شود. به این معنی زمانی که جهانبینی و چهارچوبهای ذهنی انسانها نسبت به اطرفشان تغییر کند باید معماری نیز به تبع آن عوض شود .

žساختمان Max Reinhardt Haus  کار پیتر آیزنمن ، پروژه ای برای برلین ۱۹۹۳٫ یک معماری منشور گونه که خود را به داخل محوطه نا متناجس تا کرده و بعضا بر اساس علوم مختلف پیچیدگی پایه ریزی شده است. معمار چنین اظهار می دارد که می خواهد ساختمانی زیبا بین گونه ایجاد نماید که اختلاف ها و تفاوت ها را در داخل خود بپیچاند و تا کند .Picture1

žفراکتال :
žبر اساس مشاهدات فیزیک جدید جهان از اجزا خود همانند تشکیل شده است که هر جزء کوچک شبیه جزء بزرگتر خود بوده و در مجموع سیستمی به وجود می اید که اجزاء آن شبیه کل می باشد این خاصیت را فراکتال نامیده می شود.

žاز نکات دیگر می توان به خاصیت خود تنظیمی در طبیعت است که بر خلاف ماشینهای مکانیکی دست ساز بشر که می تواند خود را تنظیم و ترمیم کند اشاره کرد.

žجنکز پیش بینی می کند تکنولوژی آینده بشر بیشتر شبیه موجودات زنده و خود تنظیم خواهد بود تا ماشینهای گذشته .

žحتی جکنز از ساختمان کلیسای رونشان لوکوربوزیه هم به عنوان اثری با معیارهای علمی جدید و کیهانی نام برد که مسلما لوکوربوزیه در هنگام طراحی بنای فوق در دهه ۱۹۵۰ چندان علم و اطلاعی از مباحث امروزین نداشت.

žžžآینده معماری به سمت هوشمندی فرم و فضا و همچنین به سمت و سوی تولید مصالح جدید و هوشمند اعم از دیوار،کف ، سقف و تاسیسات و غیره در حرکت است.

žبنابراین می توان گفت که آینده معماری در قرن بیست و یکم به سمت و سوی تغییر در تکنیک سازه با مصرف انرژی کم ، متناسب با محیط زیست و مجموعه ای نرم و متغیر در مقابل زلزله و غیره پیش خواهد رفت در این صورت زیبایی جدیدی نیز خلق خواهد شد و معماران به گونه ای دیگر این سازه و مصالح جدید را به کار خواهند گرفت. مانند بکارگیری بتن در اوایل قرن بیستم که تاثیر عظیمی در شکل گیری فرم و فضای جدید معماری داشت.

žسادگی و پیچیدگی :
žاری ، سوال این است که به چه سبکی بسازیم؟ یا به طور دقیق تر معماری در عصر اغتشاش بر چه اساسی استوار است؟ امروزه آن اعتقاد قابل قبول که باید در معماری نشان دهیم کدام است ؟ چه مفاهیمی فراتر از موضوعات انسانی باید مورد توجه قرار گیرد ؟

žمسابقات زیادی برگزار می شود که فقط برای اینکه بتوانند به این سوال که زندگی امروزه شهری و مفاهیم مشترک آن چیست ؟ پاسخ دهند . معماران بیش از صاحبان دیگر حرفه ها نگران چنین سوالاتی هستند . چون هنر انها بیشتر مورد نیاز عموم است. نویسندگان، کارگردانان تلویزیونی و سیاستمدران شاید نگران مفهوم لحظه ای تولیدات خود باشند ؛ زیرا تولیدات و محصولات آنها گذراست ولی معماری برای ده ها سال باقی می ماند ، فضا را اشغال می کندو جلوی انتخابهای دیگر را می گیرد .

žžبنابراین در هیچ یک از هنرها به اندازه معماری ، انتخاب سبک و مفهوم اهمیت ندارد.

žو به گفته میس ون دوروحه: «معماری جای بازی کودکان نیست .» و همچنین توصیه والتر گریپیوس : در زمانی که باهاوس را در سال ۱۹۱۹ تاسیس کرد این بود :

ž«معماری چیست ؟ توصیفی شفاف از باشکوه ترین افکار آدمی ، شور و شوق ، انسانیت ، ایمان و مذهب است .حال سوال این است  آیا چیزی می تواند جای لذت بردن از فضا ها و بالاترین ارزشهای انسانی را بگیرد ؟

žعلم پیچیدگی :
žدر سال ۱۹۶۳، ادوارد لورنز استاد علوم هواشناسی در دانشگاه MIT هنگامی که مشغول پیش بینی وضع هوا به وسیله رایانه خود بود ، به طور اتفاقی به یک واقعیت اساسی در طبیعت دست یافت . واقعیتی که امروزه با عنوان «آشفتگی جبری» یا « حساسیت نسبت به شرایط اولیه » شناخته می شود . مثالی که او میزند این است  بال زدن بی اهمیت یک پروانه در سنگاپور ، نهایتا تقویت شده و به صورت یک طوفان بسیار بزرگ در فلوریدا ظاهر می شود. و این تاثیرات ادامه خواهد یافت. بنابر این با سیستم پیچیده ای سر و کار داریم که به طور دائم تحت تاثیر خورد و بازخورد و تاب و باز تاب می باشد.

žžاو دریافت که به علت واکنش مثبت ، اختلاف بسیار اندکی در نیروی وارده تقویت شده و به نیروی بزرگی تبدیل می شود، یعنی آنچه که تاثیر پروانه ای نامیده می شود .

žدر اواسط دهه ۷۰ در بین تعدادی از دانشمندان و فیلسوفان ، اندیشه ای مبنی بر اینکه کیهان بیشتر غیر خطی است تا خطی رواج یافت و آشکار شد که جهان بیشتر شبیه به ابر است تا ساعت ؛

 

žچقدر پیچیدگی ؟ یک ارزش شناسی کیهانی
žعلم پیچیدگی عناصر موجود در جهان را به دو قسم تقسیم می نماید:

۱-چیزهای که نظم ساده ای دارند و از سیستم خطی و قابل پیش بینی پیروی می کنند .

۲-چیزهای که نظم پیچیده ای دارند مانند کهکشانها و فهرستی از میلیاردها کهکشان که رفتار آنها غیر قابل پیش بینی می باشند .

žبسیاری از منتقدان ادعا می کنند که دسته دوم آثار ، با ارزش تر و ماندگار تر از آثار دسته اول هستند . هر مخاطب جدید این آثار را دوباره تفسیر خواهد کرد. چرا که این سازماندهی غنی ، منجر به قرائت های متنوع و در عین حال منسجم می شود .

žتکامل از سادگی به سمت پیچیدگی سیر می کند . تاریخ جهان نیز دارای چنین روندی است و ما می توانیم پیشرفت را مساوی پیچیدگی بیشتر فرض کنیم .

žمرز بین نظم و آشفتگی
žنظریه پیچیدگی ، صورتی دیگر از کیفیت خلاق را روشن می سازد . از نظر انها ، والاترین مرحله خلاقیت در تعالی بین احساس شدید و منطق زیاد و یا مجموعه ای از “احساس و نظم بیش از حد معممول ” قرار دارد وی این مرحله را ” مرز بین نظم و آشفتگی” می نامد . این شرایط حد و مرز یا به طور ساده ” به عنوان مکان حداکثر پیچیدگی و محاسبه گری شناخته می شود . تنها جایی که زندگی و عقل می تواند ظاهر شود. به این معنی که اگر ما به نقاط ماکزیمم و آستانه احساس شدید و عقل و منطق زیاد نزدیک شویم در این نقطه است که خلاقیتهای واقعی شکل می گیرد. و همان طور که می دانیم بعضی از سبکها بر مبنای منطق و جدایی از احساس شکل گرفته اند که نتیجه آن بی هویتی و بسیار مدرن و ماشینی بودن را ایجاد کرده . ما بی کفایتی معماری مدرن را دیده ایم و ضرورت ایجاد یک معماری با سازماندهی عمیق را نیز احساس کرده ایم . اما هنوز سوالهای مهمی برای ما مطرح است . آیا یک زبان معماری وجود دارد که بیش از زبانهای دیگر مناسب موقعیت امروزی باشد؟ با چه سبکی بسازیم ؟Picture3

žکارهای بروس گاف یک نمونه خوب در این زمینه است .

žگاف قبل از اینکه علم فراکتال به وجود آید – همانند استادش فرانک لوید رایت طراحی می کرد و در حقیقت میتوان گفت او معماری فراکتال را ابداع کرد . در تمامی ساختمانهای او ، فرم هندسی به شدت دگرگون شده

žدر خانه باوینگر ساخته گاف ، اتاقها همانند جاذبهای نقطه ای در یک مسیر مارپیچ به دور حلقه مرکزی حرکت می کنند.

žخط سیر مارپیچی حرکت و هدایت مارپیجی ، حرکت و هدایت بصری را به خود جذب می کند.

žغیر خطی بودن :
žجهان مدرن عالم را گسترش مستمر در طول خطی می دید که  فیزیک دانان و ریاضی دانان می توانند آن را رسم کنند. در طی بیست سال گذشته ، فرضیه های متفاوتی طرح شده مبنی بر این که «بیشتر» پدیده های عالم غیر خطی و رفتاری غیر قابل پیش بینی دارند.Picture4

žرشد آرام موجی شکل ، نشان دهنده تداوم طبیعت ، وحدت و توازآن است .  در حالی که پیچش ناگهانی نشان دهنده بلایای طبیعی و یا عوض شدن از یک سیستم به یک سیستم دیگر است

žمعماری موجها و پیچشها :
žبرآمدگی و پیچیش دو نوع از نشانه هایی هستند که چارلز جنکز از انها برای طراحی دسته ای از درهای فلزی برای نشان دادن سیر حرکت انرژی متمرکز در کیهان استفاده کرده .

ž نوارهای فلزی روی این درها، حرکت امواج انرژی که نقاط متمرکز و یا سازه – در اینجا قفل یا لولا – شروع به حرکت می کنند را نشان می دهد . آنها به طور مورب در طول حرکت می کنندPicture5

ž

žنوعی انرژی بصری را که به وسیله تناوب صلب و تهی ، سیاه و سفید، پیش زمینه یا پس زمینه ظاهر شده اند به وجود می اورند. پیچشها تقربیا به صورت نا مرئی ظاهر می شوند.  به وجود می آورند.

žایشان معتقد هستند که معماری، همواره باید با چننین مباحثی در ازتباط باشد ؛ اگر چه معماری نباید خود را منحصرا در نوک پیکان علم قرار دهد، ولی باید همواره سعی کند که مرزهای دانش را جلو ببرد.

پیدایش ناگهانی – تغییر مرحله ای

žموزه یهودی دنیل لیبسکین که به موزه آلمان در شهر برلین الحاق شده جمعی و تبعید یهودیان از برلین به زیگ زاگها ، فرم های کج و معوج ، شکست و جهشها در مسیرهای مختلف . این ساختمان بسیاری از مواردی که در نظریه پیچیدگی عنوان شده را نشان می دهد : خود – همانندی غیر خطی، عمق سازماندهی و فراتر از همه این موارد تغییر ناگهانی در مسیر که یک تغییر مرحله ای است . نمایش تضادها ، به طور طبیعی تغییرات شدیدو فاجعه آمیز را آشکار می سازد.

žولی هر معمار خوب می داند که رمز  یک ساختمان موفق ، شگفت انگیز بودن آن است . چه از جنبه مثبت و چه منفی باید پدیده ای غیر قابل پیش بینی در هر ساختمان یا شهری خلاق وجود داشته باشد.Picture7

عمق سازماندهی :

ž”زمان معمار است” حقیقت غیر قابل انکار در این سخن نهفته است . هر چه زمان بیشتری صرف طراحی ساخت یک خانه ، کلیسا یا شهر شود.، پیچیدگی آن نیز بیشتر می شود – در صورتیکه معمار و صاحب کار با هم به طور خلاقانه معانی جدیدی را به هم پیوند دهند – برعکس، ساختمانی که با سرعت ساخته شود، نمی تواند عمق سازماندهی داشته باشد. به این دلیل است که شما تقریبا ۹۵% از معماری انجام شده برای شرکتها و موسسات بزرگ را به فراموشی بسپارید. هدف این نوع معماری ارائه کار خوب نیست ؛ بلکه کار ارزان و سریع است. به همین دلیل همیشه برای معماران و طراحان منفرد جایی و مکانی برای کار خوب وجود دارد.

žجهان اعجاب انگیز و معماری کیهانی :

žاگر معماری باید به سمت طبیعت و فرهنگ گرایش پیدا کند بهتر آن است که به سمت یک مجموعه بزرگتری ، یعنی کل کل کیهان گرایش نماید معماری همواره پاره ای از ابعاد کیهانی را در فرهنگ های کهن دربرداشته و دارد .

žبه صورت بنیادین ما شروع به حرکت به سمت یک کیهان متحول در تقابل با کیهان ایستا کرده ایم . این مدل هنوز توسط تمامی جامعه علمی پذیرفته نشده است . نسل بعدی آن را خواهد پذیرفت؛ زیرا این دیدگاه جدید نسبت به دیدکاه قبلی از قدرت توصیفی بسیار بیشتری بر خوردار است.

žمعماری پیدایش کیهانی :
žهیچ کس به اندازه پیتر آیزنمن با سخت کوشی و اصرار زیاد به مباحث علوم پایداری توجه نکرده است

žبرای آیزنمن ، نظریه همانند ماشینی است که وقتی بطور منظم ردیابی شود به صورت خود به خود ، هنر را پدید می آورد . زیبایی کار او در آن است که در کارش ، ایده مقدم است .Picture8

žتقلیل گرایی نه ، ترفیع گرایی آری

žما به سمت کیهان گرایش پیدا کرده ایم . البته نه به این دلیل که کره زمین در شرایط بحرانی قرار دارد و آلودگی ما را مجبور به انجام این کار کرده است. بلکه به این دلیل اینکه در حال حاضر فرهنگ ما با معیارهای کیهانی منطبق گشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *