عوامل موثر دربهداشت روانی دانش آموزان


عوامل موثر دربهداشت روانی دانش آموزان

بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. همچنان که از جسم خود مراقبت می کنیم روح خود را نیز باید مقاومت تر کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. در زندگی «چگونه بودن» خیلی مهم تر از «بودن یا نبودن» است. ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادها، توانایی ها و کنار آمدن با خود و دیگران یکی از اهداف مهم و اساسی بهداشت روانی است. جوامع مختلف سعی می کنند تا سیاست های مربوط به بهداشت روانی و سازماندهی کنند. اصل کلی در این تلاش، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد جامعه را در بر می گیرد. این نگرش حکم می کند که خانواده ها بیش از پیش با بهداشت روانی خانواده و چگونگی پیشگیری و درمان بیماری های روحی آشنا شوند.

چون در مواجهه با چالش ها و مشکلات روزمره، ما براساس ویژگی های روانی خود با آنها برخورد می کنیم، هر چه از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشیم به یقین آسیب پذیری ما کمتر خواهد بود. امید است با برخورداری از سلامت فکر و روان به موفقیت های بیشتری رسیده و بیش از پیش بر مشکلات غلبه کنیم. تعریف بهداشت روانی : سازمان جهانی بهداشت می گوید بهداشت روانی عبارتست از «توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمی» . این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب ماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شود.

اهداف بهداشت روانی د رخانواده : – تأمین سلامت جسمانی، روانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی اعضای خانواده
– تلاش برای شناخت رفتار خود و افراد خانواده .

– برقراری روابط حسنه بین اعضای خانواده .

– ایجاد ارتباط صمیمانه و حفظ اسرار خانواده، به طوری که اعضای خانواده در داخل خانه به یکدیگر تذکر بدهند ولی در بیرون مدافع هم باشند.

– تقویت اعتماد و عزت نفس اعضای خانواده و احترام به شخصیت دیگران

– به وجود آوردن احساس رضایت از زندگی

– آموزش خانواده ها برای کمک به پیشبرد اهداف صحیح اجتماعی

ویژگی های فردی که بهداشت روانی دارد: – نسبت به خود، خانواده و جامعه بی تفاوت نیست.

– با دیگران سازگاری دارد.

– شاد و مثبت اندیش است.

– به خود و دیگران احترام می گذارد.

– بد بین نیست.

– به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهی دارد.

– انعطاف پذیر است.

– شناخت او از واقعیت نسبتاً دقیق است و برای رسیدن به هدفهای خود براساس عقل و احساس عمل می کند.

– نسبت به خود نگرش مثبت دارد و ناکامی ها را تحمل می کند.

– توانایی حل مشکلات خود را د ارد.

– از اوقات فراغت خود به نحو مطلوب استفاده می کند.

– در مواجهه با مشکلات اجتماعی، کنترل و تعادل خود را از دست نمی دهد.

– استعدادهایش به طور هماهنگ و به خوبی رشد می کند.

– نه بنده کسی است، نه کسی را بنده خود می کند، می داند که خدا او را آفریده و برای خود ارزش قائل است.
– دنیا را گذرگاهی برای رسیدن به آخرت می داند.

– رابطه اش با دیگران سازنده و مثبت است.

– نیازهایش را از طریقی برآورده می کند که با ارزش های اجتماعی منافات نداشته باشد.

– صابر، صادق ، درستکار، بخشنده، استغفار کننده و فرزند خویشتن خویش است.

– در نظر دیگران فرد موجهی محسوب می شود، زیرا در همه کارها متعادل است.

عوامل مؤثر در بهداشت روانی:

«تغذیه»
حالات روحی ما در انتخاب نوع غذایی که می خوریم مؤثرند. ما در حالات مختلف غذاهای متفاوتی را طلب می کنیم، هنگام احساس قدرت و پیروزی به غذاهای گوشتی، هنگام احساس تنوع و تحول به غذاهایی با انواع سس و هنگام اضطراب یا پرخاشگری به خوراکی های گاز زدنی تمایل داریم در حالی که وقتی خسته هستیم چای و قهوه را ترجیح می دهیم. بنابراین با شناخت خود و سوخت و ساز بدن می توانیم با انتخاب مواد خوراکی مناسب به آرامش بیشتری دست یافته و از خوردن لذت ببریم:

«ایمان»
اعتقادات و باورهای مذهبی قادر است در مصیبت های زندگی، از فرد افسرده و مأیوس ، انسانی امیدوار و محکم بسازد، چنانکه هرگز خود را تنها و بیمناک احساس نکند. او باور دارد که خدا پیوسته با اوست، در رویارویی با سختی های زندگی تنها نیست و خدای مهربان به او علاقه و توجه دارد. این باور موجب می شود که فرد علیه انزوا طلبی و گوشه گیری که بسیاری از مبتلایان به امراض خطرناک را از پای در می آورد، ایمن شود.
«مدرسه»
مسؤولیت اولیای مدرسه فقط در پرورش نیروی عقلی و آشنا کردن دانش آموزان به مسائل اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود. مدرسه مسؤول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگارانه و تأمین بلوغ عاطفی و سلامت روانی دانش آموزان نیز می باشد.

در مدرسه فرزندان دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه می کنند، معلم با تکریم شخصیت، محبت و توجه، آنان را در مسیر صحیح هدایت می کند، دانش آموز در مدرسه چگونگی برقراری روابط درست عاطفی، سازگاری با دیگران و مسئوولیت پذیری را می آموزد و راههای مبارزه با کینه توزی، دیگر آزاری و حسادت را یاد می گیرد.

«ورزش»
ورزش یکی از رموز سلامت جسمانی و روانی است. افراد دارای آمادگی جسمانی از لحاظ احساسات، عواطف ، شخصیت اجتماعی و نوعدوستی کاملتر و در فعالیتهای شغلی و حرفه ای موفق ترند. ورزش موجب تقویت اعتماد به نفس در فرد شده ، او را متعادل، متفکر و سازگار با محیط می کند. با ورزش، شخص کمتر دچار حسادت ، حقارت و ستیزه جویی می شود و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهد بود.

راههای تقویت بهداشت روانی فرزندان: – اگر با ناراحتی های روانی کودکان ، نوجوانان و جوانان روبرو شدیم با حوصله و متانت آن ها را رفع کنیم و از تصمیم های عجولانه بپرهیزیم.

– در ناراحتی های شدید، درد دل و گریه کردن باعث تخلیه روانی و آرامش می شود، در این شرایط از یک دوست صمیمی می توانیم کمک بگیریم.

مشارکت جو باشیم تا دوستان جدید بیابیم.

– از مشاهده فعالیت های جدید فرزندانمان لذت ببریم.

– با پرورش ابعاد روحی، معنوی و مذهبی شخصیت خود و فرزندانمان به سلامت روانی بالاتری دست یابیم.

– با احترام به دیگران به بهداشت روانی خود و دیگران کمک کنیم.

– زمینه های اعتماد را فراهم کنیم.

– به احساسات فرزندانمان توجه کنیم و ویژگی های آنها را بشناسیم.

– محیط زندگی را در حد توان جذاب و پرنشاط کنیم.

– فرصت های مناسب برای بروز احساسات و شخصیت فرزندانمان ایجاد کنیم.

– به دست آوردن بهداشت روانی منوط به روبرو شدن با واقعیت، سازگار شدن با تغییرات، ظرفیت داشتن برای

مقابله با اضطراب ها، کم توقع بودن، احترام قائل شدن به دیگران و … ا ست، بکوشیم این شرایط در خانواده فراهم شود.

– رفتار والدین در خانواده بگونه ای باشد تا فرزندان خود را در زندگی شاد، خوشحال و فارغ از گرفتاری های احساس کنند

 

 

عوامل موثر دربهداشت روانی دانش آموزان

در مدرسه فرزندان دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه می‌کنند. معلم با محبت و توجه، آنان را در مسیر صحیح هدایت می‌کند، دانش‌آموز در مدرسه چگونگی برقراری روابط درست عاطفی، سازگاری با دیگران و مسوولیت‌پذیری را می‌آموزد و راه‌های مبارزه با کینه‌توزی، دیگرآزاری و حسادت را یاد می‌گیرد.
تحقیقات متفاوتی که در این زمینه انجام شده نشان می‌دهد رفتار کودکان دبستانی، بستگی بسیار با رفتار معلمان آنها دارد و چنانچه معلمی روش محبت‌آمیز همراه با انضباط منطقی را در کلاس خود به کار ببرد از همکاری، علاقه‌مندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهره‌مند می‌شود.

نقش الگویی معلم و نفوذی که او در انضباط دادن به رفتارهای دانش‌آموزان دارد، بر همگان روشن است. از آنجا که دانش‌آموزان یکی از الگوهای مهم رفتاری خود را معلمان قرار می‌دهند، اگر معلم از ویژگی الگودهی خوبی برخوردار باشد می‌تواند تاثیرات عمیقی در رشد شخصیت و بهداشت روانی دانش‌آموزان باقی بگذارد.

معلمی که الگوی تعاملی و متعادلی میان خود و دانش‌آموز برقرار می‌کند و در این ارتباط به شخصیت و نیازهای دانش‌آموزان توجه کافی دارد و کارها را بر اساس استعدادها و تمایلات میان شاگردان تقسیم می‌کند، چنین معلمی نقش بهتری را در بهداشت روانی دانش‌آموزان ایفا خواهد کرد.

یک روان‌شناس به نام کارل راجرز نگرش آزادمنشانه در کلاس را پیشنهاد می‌کند. به بیان دیگر معلم باید کودک را بپذیرد، هرچند نمی‌تواند رفتار او را بپذیرد. به کودک باید احترام گذاشت و به عنوان انسانی با توانایی‌های بالقوه به او ارج نهاد؛ هرچند او کوچک‌تر و ناپخته‌تر، کم‌دانش‌تر و کم‌تجربه‌تر از معلم است. معلم نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند، بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت موفقیت‌آمیز و سازگاری هر چه بیشتر کند.

ماهیت این رابطه کمکی، بستگی به احساسات واقعی معلم دارد. معلم باید قادر به بیان و ابراز احساسات واقعی خویش باشد تا آن که کودک بتواند او را به عنوان یک انسان شریف و قابل اعتماد ببیند و نه فردی که پیوسته چیزی را از او پنهان می‌دارد.

چنین معلمی در عین حال که درصدد ایجاد تغییر مطلوب در رفتار کودک است، هرگز برای او تهدیدآمیز نیست. او نسبت به زندگی گذشته و حال کودک تعصبی ندارد، بلکه آینده کودک را بر حسب توانایی‌هایش در نظر دارد. اگر معلم بتواند به کودک تفهیم کند که سعی دارد به او کمک کند و اگر بتواند به کودک نشان دهد که صفات و عادات خوب کودک را می‌شناسد، بیشتر قادر خواهد بود به نتایج مطلوب دست یابد.

مهم‌ترین شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روانی این است که او با کمال صمیمیت و خلوص‌نیت، کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود، بلکه با صبر و حوصله و خوشرویی سعی کند به عمق مشکلات کودکان پی ببرد و در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد.

معلم نباید تمام تلاش خود را صرف این کند که دانش‌آموزان بهترین نمره را کسب کنند، بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسوولیت دهد و حتی‌الامکان در پرورش فکری و روانی و جسمانی کودک بکوشد.

روشی که اکنون در ارزشیابی تحصیلی به کار می‌رود، روش نامطلوبی است، زیرا نمرات آنقدر دقیق نیستند که معلم بتواند میان 15 و 16 یا 9 و 10 را بخوبی تشخیص دهد، فرق بگذارد؛ بعلاوه همیشه برای شاگرد هدف مطلق کاملی وجود دارد که او باید با تمام قوا برای به دست آوردن آن بکوشد. مسلما هیچ دانش‌آموزی قادر نیست موفقیت صددرصد در درس داشته باشد، زیرا حتی خود او نیز تمام مطالب را به طور کامل نمی‌داند.

در ضمن از نظر بهداشت روانی نامطلوب است که تکامل‌جویی را ملاک نظر کودکان قرار دهیم. هدف کودک نباید رسیدن به حد کمال و برتری‌جویی باشد، بلکه مقصود باید صرفا کسب دانش باشد تا به وسیله آن شخص برای خود و دیگران سودمند واقع شود. نمره و بویژه نمره عددی، کودکان را به رقابت شدید تحریک می‌کند، در حالی که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست هدف عمده تحصیل فقط آرزوی غلبه بر دیگران باشد.

نتایج مضر این روش (نمره دادن) بیش از همه متوجه افراد کم‌هوش می‌شود، زیرا آنها به طبع قادر به رقابت با دیگران نیستند و از این بابت احساس حقارت، حماقت و شکست شدید خواهند کرد. شکست همیشه نامطلوب است و عدم موفقیت پی‌درپی معمولا منجر به رفتار غیرعادی خواهد شد. موفقیت تجربه مثبت و مفیدی است و موفقیت مداوم باعث ایجاد تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می‌شود.

یکی از عوامل سلامت روانی دانش‌آموز، درک شدن او توسط معلمش است. معلم باید در ارتباط با شاگردان آنچنان رفتاری داشته باشد که شاگرد تنبل و قوی و فقیر و غنی همه خیال کنند که معلم به خاطر هر یک از آنان به کلاس درس آمده است.

امروزه ناله بسیاری از دانش‌‌آموزان دبیرستانی از این منظر بلند شده است و همه فریاد می‌‌زنند که معلمان ما را درک نمی‌‌کنند. ما می‌‌خواهیم آنان ما را درک کنند. همان‌طور که هستیم ما را شناسایی کنند. با همه دشواری‌ها، شخصیتهایمان را بشناسند. با همه عیوب و نارساییهایمان، با همه آرمان‌‌ها و اندیشه‌هایمان، ما را دریابند. به عبارت دیگر آنها می‌‌گویند ما میخواهیم معلمان همه وجود روحی ما را لمس کنند نه این‌که تنها به درس دادن قناعت کنند.

معلم باید در‌‌ارتباط با شاگردان‌آنچنان رفتاری داشته باشد‌که شاگرد تنبل و قوی‌و فقیر و غنی همه خیال کنند که معلم به خاطر هر‌یک از آنان به‌کلاس درس‌آمده استاگر شاگرد درک شود شاگرد به آن معلم علاقه‌مند شده به سوی او کشیده خواهد شد. دلش هوای او خواهد کرد، در دیدارش آثار شادمانی و نشاط و خرمی موج خواهد زد و اگر به او بگویند که این معلم دیگر به این مدرسه نخواهد آمد، اشک چهره او را دربرخواهد گرفت.

به نظر گلاسر نظام تعلیم و تربیت مدرسه باید چنان باشد که در آن هر دانش‌‌آموزی بتواند دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس ارزش را تجربه کند. معلمی که به مقام انسانی کودکان و نوجوانان ارج می‌‌نهد و نیاز به جلب توجه و محبت آنان را در مسیر صحیح هدایت می‌‌کند، همچنین معلمی که خالصانه سعی دارد آنچه را که می‌‌داند به دانش‌‌آموزان بیاموزد، نه‌تنها نیازهای روانی آنان را ارضا می‌کند، بلکه برقراری روابط صحیح عاطفی، سازگاری با دیگران، مسوولیت‌پذیری را نیز به ایشان می‌‌آموزد. در چنین فضای تربیتی، افراد به بلوغ عاطفی می‌رسند و از لحاظ روانی سالم بار می‌‌آیند.

معلمان در محیط آموزشگاهی می‌توانند با ارائه ارزش‌های صحیح و منطقی بزرگسالان بیشترین کمک را به دانش‌آموزان داشته باشند. دادن پاداش‌های مثبت مناسب، شناساندن و تدارک الگو‌های صحیح اخلاقی و تربیتی جهت همانندسازی و یاری کردن آنها در یافتن رضایت و خشنودی مواقعی در مدرسه، از اهمیتی خاص برخوردار است زیرا کودکان اغلب با کنترل‌های درونی نامناسب و اجتماعی شدن‌های نامطلوب به مدرسه می‌آیند.

اگر کمک معلمان نباشد چنین کودکان در مدرسه نیز شکست می‌خورند و انگیزه بسیار کمی برای پذیرش ارزش‌های صحیح مدرسه خواهند داشت و این روشن است کودکی که رضایت کافی از مدرسه به دست نیاورد، اغلب در همانندسازی با اولیای مدرسه شکست می‌خورد و با مشکلات انضباطی و تحصیلی مواجه می‌شود و در نهایت عده زیادی از آنها ترک تحصیل می‌کنند.

کلام آخر

فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما با سال‌های گذشته متفاوت است. به این معنی هدف آموزش و پرورش تنها تعلیم دروس و دیگر مطالب فکری نیست، بلکه پرورش جسم و روان به طور کلی، منظور نظر است. برآوردن احتیاجات جسمانی و اجتماعی روانی کودک قسمت عمده‌‌ای از تربیت او را شامل می‌‌شود که از عوامل بسیار مهم پرورش کودک است.

اگر چه تربیت جسمانی کودک در مدارس از سال‌‌ها پیش مقرر شده و امکاناتی در مدارس فراهم آمده، ولی موضوع سلامت فکر اطفال هنوز به شکل صحیح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و بر اساس این غفلت درباره بهداشت روانی کودک، مدرسه به طور غیرمستقیم در پیشرفت و ازدیاد اختلالات روانی کودکان موثر واقع شده است.

باید بپذیریم مسوولیت اولیای مدرسه به پرورش قوای عقلانی و آشنا کردن دانش‌‌آموزان به ارزش‌‌های شناختی، اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی‌‌شود، بلکه اینان مسوول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگار و تأمین بلوغ فکری و سلامت روانی کودکان و نوجوانان نیز هستند.

همچنین توجه مربیان و والدین به این پدیده روانی  اجتماعی نه تنها زمینه مساعدی برای شکوفایی استعدادهای نهفته کودکان و نوجوانان را فراهم می‌‌آورد، بلکه در بهبود سلامت روانی آنها نیز موثر خواهد بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *