این باغ را بابرشاه در پهلوی باغهای دیگر کابل در زمان حیات خود احداث نموده و نظر به علاقه ای که بابر به این باغ داشت وصیت نمود تا جسد وی را در همین باغ بدون اینکه بالای مرقدش گنبد و عمارتی اعمار نمایند، دفن کنند. این باغ بعداً از طرف اولادهء بابر ترمیم و مرمت گردیده و مخصوصاً شاه جهان پول زیادی را در ترمیم آن به مصرف رسانید و یک مسجد مرمرین ساخت .
قصر ملکه یادگار امیرعبدالرحمن خان در آن ساحه است. درگوشه جنوب شرق باغ بابر یک قصر بسیار عالی قسم دو منزله موقعیت دارد .ساختمان آن طوری میباشد که در طرف جنوب در منزل اول یک تعداد تحویلخانه و در منزل دوم اتاقهای خواب ، حمام ، آشپزخانه، بطرف غرب آن صالون های نشیمن ، اتاق نان و شاه نشین ها بوده بطرف شمال آن نیز درمنزل اول اتاقهایی برای بود و باش مستخدمین و تحویلخانه ها و درمنزل دوم آن یکتعداد اتاقها اندرونی وبیرونی میباشد ساخته شده و در پیشروی تمام اتاقهای طرف ذکر شده دارای یک برنده سرپوشیده میباشد .
طرف شرق قصر مذکور با یک دیوار کوتاه مسدود بوده تا تمام منظره باغ دیده شود. دروازهء ورودی قصر که درگوشهء شمال غرب قرار دارد، دروازه مذکور به یک دهلیز بزرگ ارتباط داشته و در نزدیکی دروازهء مذکور یک اتاق بزرگ محافظین میباشند.
بالای دهلیز مذکور نیز دو اتاقی بوده که آن هم برای محافظین شاید بوده باشد . در طرف شرق باغ درحصهء وسطی آن یک حوض آب بازی بسیار بزرگ موقعیت دارد. درطرف جنوب حوض مذکور مقبرهء بابرشاه و مقبرهء رقیه بیگم قرار دارد .
بطرف غرب مقبره، مسجد عالی سنگ مرمری سفید بنا نهاده شده است. همچنان بفاصلهء تقریباً بیست متری طرف غرب مسجد همان رستورانت میباشد. در سمت شمال رستورانت مذکور تقریباً بفاصلهء بیست متری آن یک حوض آب بازی دیگر که جدیداً ساخته شده میباشد .
درساختمان مسجد هنر سنگ تراشی بسیار عالی بکار رفته و در رستورانت هنر نقاشی و ساختمان قصر هنر معماری بسیار عالی بکار رفته است . مسجد مذکور کاملاً از سنگ مرمر سفید ، خشت پخته، سمنت ، ریگ ، چونه و آهن گادر ساخته شده.
رستورانت ازمواد خشت، پخته، ریگ ، چونه ، سمنت، سنگ گزک، چوب و آهن اعمار گردیده است . در قصر مواد خشت پخته ، خشت خام ، سنگ ، ریگ ، چونه ، گل ، چوب وآهن بکار برده شده است . در باغ ، مسجد و رستورانت بصورت عمومی فعلاً خوب است ولی ساختمان قصر به حالت بسیار خراب چون اکثرا اتاقهای آن از بین رفته است اگر توجه نشود ممکن به زودی از بین برود.
بابر به تاریخ دوشنبه 5 ماه جمادی الاول سال 927 هجری قمری در چهار باغ زر افشان هند کتار جمنا ( رام باغ ) درگذشت و در همان جا مدفون گردید . جسد بابر تا سال (947) هـ ق که همایون در هند پادشاه بود درهمان باغ مدفون بود. چون در رجب همین سال همایون از شیرشاه شکست خورد و به ایران پناهنده شد بی بی کبار که یوسفزایی زن بابر ( بقولی گلبدن بیگم) بقایای بدن او را به کابل انتقال داد و در قسمت علیای باغ که بنام او شهرت دارد مدفون ساخت.
کابل از عصر بابر تا اواخر سلطه شهنشاه هان مغول از حیث بداعت منظر و باغ های زیباء خود در بین مورخین این دوره شهرت به سزایی دارد .
این مورخین باغ ها و منازل آنرا بار ها ستوده اند. خود بابر در تزک خود نیز به وصف آن پرداخته است. شاهان مغولی ( گورگانی هند) درایجاد ابدات و عمرانات قشنگ و زیبا درهند شهرت فراوان دارند دو شاهکار های زیادی را در هند از خود بیادگار مانده اند ولی درافغانستان چون خود شهر یاران سکونت نداشتند و به این صفحات گاهی سفر میکردند بنابر آن درافغانستان آثار جزئی مثل مسجد باغ بابر و چهل زینه قندهار چیزی از آنها به نظر نیاید و اگر آبادی های دیگری هم موجود بوده کاملاً ازبین رفته اند. گفته میشود شاهان گورگانی هند به تقلید از باغ های کابل باغ سازی در هند رواج داده اند چه قبل از آن مردم هند به باغ سازی آشنایی نداشتند .
بابر به مجرد ورود به کابل شیفته محیط طبیعی این شهر می شود.
دشتی سرسبز محصور در بین تپه ها که رودی پرآب در آن جاری است. آب و هوای خوش آن را مناسب ایجاد سلسله باغ هایی، نظیر باغ های افسانه ای سمرقند می یابد. شاخه عمده ای از این رود به منظور آبیاری باغ سلطنتی و سلسله باغ های وابسته ای که فرمان به ساختن آنها در بخش شمالی کابل می دهد برگردانده می شود. وقایع نگاران و مسافرانی که تا اوایل قرن گذشته از کابل دیدار کرده اند از باغات میوه ای بسیار گسترده تر از ساختمان ها سخن رانده اند. تشخیص اینکه کدام یک اثر بابر بوده اند دشوار است.
حداقل پنج باغ هفتاد و هفت سال پس از مرگش مورد بازدید نوه او، جهانگیر قرار می گیرند. جهانگیر، امپراطور مغول، یک بار در سال 1607 از کابل دیدار می کند و در خاطرات خود از توقف اردوگاه سلطنتی در باغ شهر آرا یاد می کند. در کوشکی به همین نام که یکی از خاله هایش در وسط باغ بنا کرده است بیتوته می کند. در همان روز از چهار باغ دیگر دیدار می کند.
مهتاب باغ، ساخته شده به امر مادر بزرگ پدری او (همسر بابر)، ارته باغ و باغ دیگری ساخته شده توسط مادر بزرگ خودش (دختر بابر) و سرانجام چهارباغ، بزرگترین باغ کابل (باغ بابر شاه). چنان که می بینیم، نقش مهمی در ایجاد باغ ها ایفا کرده اند. هم بانی آنها بوده و هم بر اجرای آنها نظارت دقیق داشته اند. نزد هیئت نخبگان عصر تیموری، که برای اصل و نسب اهمیت بسیار قایل بودند.
شاهدخت های برخوردار از اصالت مضاعف، یعنی متعلق به هر دو تبار چنگیز و تیمور، نقش تعیین کننده ای در شکوفایی هنرها ایفا نموده اند.همسر بابر نیز یکی از این شاهدخت های برخوردار از اصالت مضاعف است. او در طی سفرش به هرات با وی آشنا می شود. مورخان شکوفایی هنرها، آیین ها، ادب ومعماری در سده پانزدهم هرات، بلخ، بخارا و خراسان را یک رنسانس می دانند که اتفاقاً هم زمان با رنسانس اروپاست.دو باغ دیگر در بابر نامه ذکر شده اند که بعداً بیرون کابل ساخته شدند.
اولی که در کتاب او بیش تر از آن سخن می رود، باغ وفاست که مشرف به رود سرخرود نزدیک جلال آباد ساخته شده است.. این باغ به زودی از میان رفت و به هر حال در حد اطلاع نگارنده ذکری از آن، در آثار هیچ یک از وقایع نگاران یا سیاحان غربی نشده است. در برابر نزدیک استالیف، در نیملا یک باغ متروکه منسوب به بابر وجود دارد، که ردیف های چنارهای کهن آن بقایای یک باغ تشریفاتی نشان دارند.
منبع: شبکه اطلاع رسانی افغانستان