دانلود تحقیق علم اخلاق


url

مقدمه

علم اخلاق شاخه‌ای از علوم انسانی است که موضوع آن ارزش (خوب بودن یا بد بودن) خوی‌ها و رفتارهای انسان است. در فلسفه اخلاق دربارهٔ خوب یا بد بودن یک امر چند گرایش وجود دارد. یک گرایش تنها در صورتی یک امر را خوب می‌داند که نتیجه‌(ها)یی دلخواه به همراه داشته باشد اما گرایشی دیگر بدون رد نتیجه‌های دلخواه خوب بودن یک امر را ذاتی می‌داند (از جمله بیشتر دین‌ها). در اخلاق دین‌مدار این نتیجه‌ها ممکن است در جهان ادعایی فرامادی نیز اتفاق بیافتند اما در اخلاق نا-دین‌مدار رخداد نتیجه‌های دلخواه برای مثلا جامعهٔ انسانی تنها در جهان مادی مد نظر است. در این اخلاق ریز الگوهای اخلاقی و این‌که چه اموری نتیجه‌هایی دلخواه برای مثلا جامعه انسانی دارند، ممکن است با اجماع روانشناسان و جامعه‌شناسان برجسته تعیین شود نه متولیان دین.

تعریف علم

علم در لغت، به معناى دانش و آگاهى است، در برابر جهل و نادانى. در اصطلاح، دو معناى متفاوت از یکدیگر دارد: 1-علم تجربى. 2-مطلق دانش: حقیقى، اعتبارى، عقلى، نقلى، شرعى، عرفى، فلسفى و تجربى.

در تعریف علم گفته‏اند:

«عبارت از مجموعه قواعد و قوانین کلى است که درباره موضوعى مشخص و ممتاز باشد ” 1 “.

این تعریف کلى، علوم گوناگون را در بر مى‏گیرد: طب، روان‏شناسى، فقه، اصول، اخلاق و… زیرا هر یک از اینها داراى قواعدى هستند و بر محورى خاص در گردش و به تحقیق و جست و جو روشمندانه و منسجم درباره موضوعى معین مى‏پردازند و هدف ویژه‏اى را پى‏گیرى مى‏کنند.

علم اخلاق

علم اخلاق نیز، جزو علومى است که موضوعى معین و هدف خاصى را مورد مطالعه قرار مى‏دهد، ولى بمانند دیگر علوم حوزوى: فقه، اصول، صرف نحو، مطرح نیست و روشنمندانه با آن برخورد نمى‏شود و بهاى لازم، به آن داده نمى‏شود، با این که علمى است مانند دیگر علوم و یکى از سه پایه اساسى معارف اسلامى: عقائد، احکام و اخلاق .

در این مقاله، بر آنیم از انگیزه‏هاى بى توجهى حوزه به علم اخلاق، ضرورت فراگیرى دانش اخلاق، تعریف و مرز آن با دیگر علوم سخن بگوییم.

اخلاق جمع «خلق»و «خلق»، به معناى خویهاست. اصل آن رابه معناى تقدیر گرفته‏اند ” 2 “. : سیرت و سجایاى انسان که حکایت از هیأت باطنى انسان دارد و با چشم بصیرت درک مى‏شود، همان گونه که خلق، هیأت و شکل ظاهرى و جسمى آدمى است که با چشم دیده مى‏شود . خلق و خوى، آن دسته از صفات را در برمى‏گیرد که در نفس راسخ باشند و زوال ناپذیر، به گونه‏اى که انسان بى درنگ، کار پسندیده و یا ناپسندى را انجام دهد:

«ملکه راسخه للنفس تصدربها عن النفس الافعال بسهوله من غیر حاجه الى فکر و روّیه »

ملکه‏اى است پایدار در نفس آدمى که سبب مى‏شود، کارها به آسانى انجام پذیرد بدون نیاز به اندیشه و نگرش .

خواجه نصیر الدین طوسى، در اخلاق ناصرى مى‏نویسد:

«خلق، ملکه‏اى بود نفس را مقتضى سهولت صدور فعلى از او بى احتیاج به فکرى و روّیتى .»

ملکه، در برابر«حالّ» است. یعنى کارى که پاره‏اى وقتها، به انگیزه‏هاى ویژه‏اى از فردى سر مى‏زند. فیض کاشانى در تعریف خلق براى تبیین مفهوم آن مى‏نویسد:

1-کار خوب و بدى که از او در خارج سر زده است.

2-توانى که بر انجام آن دو کار داشته است.

3-شناختى که نسبت به کار خوب و بد داشته است.

4-هیأت و حالت نفسانى که در وجود وى بوده که بدان سبب یکى از آن دو را (خوب باید) برگزیده و به آسانى انجام داده است. خلق همین حالت نفسانى است. »

 

فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
تعریف علم 2
علم اخلاق 2
اخلاق و روان شناسى ‏8
غیبت تلاش افراد ناتوان است‏ 9
اخلاق و فقه ‏10
حوزه و علم اخلاق ‏13
لزوم آموزش علم اخلاق ‏15
گفته امام خمینى 16
انگیزه‏هاى بى توجهى به علم اخلاق ‏17
نتیجه گیری 25
منابع 27

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *