نام قصه: حسنی نگو یه دسته گل عنوان: قصه ی شعر کودکانه نویسنده: پورنگ نوع قصه: آموزش و مفاهیم اجتماعی محتوا: بهداشت فردی گروه سنی: الف و ب گروه سنی الف: احترامی گروه سنی ب: لطیفی سال نشر: 1382 حسنی نگو یه دسته گل یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود. حسنی نگو، بلا بگو، تنبل تنبلا بگو، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه. نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی، هیچکس باهاش رفیق نبود. تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه. باباش می گفت: حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام، نه نمیام سرتو میخوای اصلاح کنی؟ نه نمیخوام نه نمیخوام کره الاغ …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...