قطره ای کز جویباری می رود از پی انجام کاری می رود قدر و بهای مرد نه از جسم فربه است بل قدر مردم از سخن و علم پر بهاست ناصر خسرو قرض است کارهای بدت نزد روزگار یک روز اگر ز عمر تو ماند ادا کند شفایی کاشانی قضا رفت و قلم بنوشت فرمان تو را جز صبر کردن چیست درمان ویس و رامین قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم مسکین بخارایی قفس تنگ فلک، جای پرافشانی نیست یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست صائب تبربزی قلب هر خاکی که بشکافد، نشانش عاشقی ست هر گلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود خلیل ذکاوت قناعت …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ف
فرا موشم مکن چون من فراموشت نخواهم کرد تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد فارغی از قدر جوانی که چیست تا نشوی پیر ندانی که چیست نظامی فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم حافظ فرزند بنده ای است خدا را، غمش مخور تو کیستی که به ز خدا بنده پروری سعدی فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم آنچه گویند روا نیست نگوییم رواست حافظ فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت هوشنگ ابتهاج فریاد که گر تشنه در این شهر بمیرم جز دیده کس آبی به لب من نچکاند خواجوی کرمانی فکر فردای خود …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف غ
غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود صائب تبریزی غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم فرخی یزدی غلط است این که گویند به دل رهست دل را دل من ز غصه خون شد، دل تو خبر ندارد عرضی شیرازی غم به هر جا که رود سرزده آید، به دلم چه کنم؟ خانه ی من بر سر راه افتاده است سنجر کاشانی غمگین مکن اگر نکنی شاد خاطری گر مرهم دل نشوی نیشتر مباش صائب تبریزی غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد حافظ غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور پنهان …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ع
عمرت تا به کی به خود پرستی گذرد یا در پی هستی و نیستی گذرد خیام نیشابوری علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را شهریار عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه ی لیلی کجا رود؟ عقربه باز پشت دستم را می گزد که قرار نزدیک است لحظه های به بار آمدن شاخه ی انتظار نزدیک است مرتضی آخرتی عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست نادم لاهیجی عاشق اگر بیند ستم، کی شکوه از یارش کند بلبل نمی رنجد ز گل، هر چند آزارش کنند فایض ابهری عاشقان چون عهد با جانان کنند جان …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ظ
ظلم ماری است هر که پروردش اژدهایی شد و فرو بردش ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد ظالم ببمرد و قاعده زشت از او بماند- -عادل برفت و نام نکو یادگار کرد {سعدی} دوستان عزیز اگر بیتی با این حرف سراغ دارید در قسمت نظرات عنوان کنید تا اشعار به روز رسانی شود و یک منبع غنی برای ادبیات دوستان فراهم آوریم. شعرها و تک بیت های ناب –سایر حروف برای مشاعره
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...