بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعرهای هالینا پوشویاتوسکا

شعر “درمیان شکوفه‌های گیلاس وحشی” از هالینا پوشویاتوسکا

در میان شکوفه‌های گیلاس وحشی که عطرشان  آشوب درونم را به زانو درآورد، بی رمق و لرزان ایستادم. در حالیکه تو ایستاده در پشت سرم و تندتر از جریان آب دست‌هایم را  محکم گرفتی وبوسیدی سپس درخت گیلاس بود و فقط درخت گیلاس بود که ما را نظاره می‌کرد. هالینا پوشویاتوسکا ترجمه از مرجان وفایی

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر”این، من هستم که نجوا می‌کنم” از هالینا پوشویاتوسکا

به راستی، «عاشق» شدم. در عصب دست‌هایم، جریانی از طلا می‌گذرد . به راستی، «من »هستم . در هر برگی از درخت که ناگهان خواهد افتاد ، در هر رویش جوانه  تازه و لطیف ، در رسیدن سیب‌های کال.   در گوش سبز بهار این، من هستم که نجوا می‌کنم؛ در دیشب تاریک ، در نور آبی دریا ، «مرگ » غرق شد ! هالینا پوشویاتوسکا ترجمه از مرجان وفایی

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...