عمرت تا به کی به خود پرستی گذرد یا در پی هستی و نیستی گذرد خیام نیشابوری علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را شهریار عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه ی لیلی کجا رود؟ عقربه باز پشت دستم را می گزد که قرار نزدیک است لحظه های به بار آمدن شاخه ی انتظار نزدیک است مرتضی آخرتی عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست نادم لاهیجی عاشق اگر بیند ستم، کی شکوه از یارش کند بلبل نمی رنجد ز گل، هر چند آزارش کنند فایض ابهری عاشقان چون عهد با جانان کنند جان …
فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...