سکونت در معنا به معنی قرار گرفتن سقفی بر بالای سر و به زیر پا آمدن چند متر مربعی زمین به کارآمده است. که این امر دال بر دور شدن از کیفیت و مطلوبیت است و توجه صرف بر بعد مادی سکونت. برقراری پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض ” که البته پیوند را ناشی از تلاش در جهت هویت یابی و احساس تعلق خاطر نمودن به یک مکان عنوان می کند.
مفاهیمی که از سکونت استنباط می شود:
1- دیدار با دیگران به آهنگ داد وستد تولیدات و اندیشه ها واحساسات یعنی آزمودن زندگی به عنوان عرصه امکانات گوناگون.
2- توافق با دیگران یعنی پذیرش مجموعه ای از ارزش های مشترک.
3- یافتن موجودیت از طریق گزینش جهانی کوچک و از آن خود.
مقدمه
گفتگو پیرامون مساله ی مسکن نبش قبر یکی از مهمترین موضوعات معماری معاصر است که زیر سایر
مباحث و منازعات معمارانه مدفون شده است . هرچند به نظر می رسد مسئله سکونت به موضوع
تکراری و رنگ باخته محافل معماری بدل شده ولی از آنجا که مسکن یک نیاز اجتماعی و اولویتی است
مقدم بر تمام کارهای دیگر که از جانب اجتماع به معماری تحمیل می شود.
با در نظر گرفتن این نکته که معماری مدرن با محور قرار دادن موضوع مسکن خود را سازماندهی کرد
و زیربنای خود را شکل داد ، به گونه ای که این مساله همواره باعث تحسین معماری مدرن شده است ولی
معماری معاصر همواره تلاش کرده است با دوری جستن از این مساله از زیر سایه معماری مدرن خارج
شده و گذشته خود را فراموش کند.
درواقع یاد آوری این مفهوم به معنای تداعی خاطرات تلخ و دوست نداشتنی از گذشته در ذهن معماری
معاصر است . به طور قطع این اضطراب و پریشانی چندان بی پایه و اساس نیست، از اولین روزهای
آغاز مدرنیسم مسئله سکونت در قالب تضادی جنون آمیز میان سکونت در خانه های شخصی و خانه های
جمعی (آپارتمان) وجود داشته است .
ابتدا تولید انبوه سکونت گاهها بر مشکل خانه دار شدن مردم و سکونت آنها فائق آمد و همانگونه که هانس
میر (Hannes Meyer) دومین رئیس مدرسه معماری باهاوس(Bauhaus) بیان می کند : خود را از
نظامی زیبایی شناسانه به نظامی اجتماعی تبدیل می کند.
در این زمان برای جبران عدم توجه به جنبه زیبایی شناسانه و شخصیت معمارانه بنا، معماری پناهگاه
خود را در خانه های شخصی اشراف و ثروتمندانی یافت که هم چنان به آینده معماری خوش بین بودند. در
همین حال در دومین کنگره سیام ((ClAM) که در سال ۱۹۲۹ در فرانکفورت برگزار شد میس وند رو
(Mies van der Rohe) شعار « مسکن با حداقل استانداردهای زندگی» را مطرح کرد. امروزه ثابت
شده تقسیم مسکن خوب با حداکثر استانداردها و مسکن بد با حداقل استانداردها به دو مقوله ی مجزا امری
اشتباه است که ناچار به وادی بن بست رسیده است.
ساخت خانه های شخصی به عنوان بازاری ویژه و اختصاصی برای کارفرمایان ثروتمند به گونه ای
معماری جایگزین تبدیل شده است که پروژه های پیشرو در آن فقط به عنوان معماری سمبلیک و نشانه ای
قابل تشخیص هستند به طور مثال این گونه پروژه ها حجمی حدود ۸۰ درصد از مجلات معماری را
اشغال می کند ولی تاثیر بسیار اندکی بر چشم اندازهای بصری و روانی جامعه معاصر دارند.
آنچه معماری معاصر با آن دست به گریبان است ، مسکنی است که اساسا خارج از ساز و کار طبیعی
اقتصاد عمل می کند یا حداقل اقتصادی بر مبنای اصول و ویژگیهای آنچه امروزه معماری معاصر با آن
دست گریبان است . از طرف دیگر اگر اصول استقلال فردی به عنوان عامل اساسی تغییر و دگرگونی در
دوران مدرنیته در نظر گرفته شود پس وجه دیگر سکونت در دوران مدرن یعنی زندگی در خانه های
جمعی به همان میزان نامناسب و غیر قابل تطبیق جلوه می کند.
در دوران انقلاب صنعتی تاثیر شرایط و ارزشهای اجتماعی بر شکل گیری سکونتهای جمعی بسیار قوی
بود به بیان دیگر این شرایط اجتماعی و خاص افراد جامعه بود که موجب شکل گیری مسکنهای جمعی
(آپارتمانها ) گردید و بطور کلی به عنوان یک راه حل فوری برای حل مشکل سکونت در جوامع صنعتی
مطرح شد و بطور کامل با نیازهای اساسی یک خانواده پیوند خورده بود.
طرح سکونت گاههای کوچک و استاندارد مدرن به طور کلی در پاسخ گویی به نیازهای زندگی امروز و
انسان معاصر ناتوان است. در حال حاضر بطور چشمگیری مسکن طبقات ضعیف اجتماع شده است و این
دلیل اصلی وجود حدود یک میلیون آپارتمان با قطعات پیش ساخته در جمهوری دموکراتیک آلمان سابق
است که همگی خالی مانده اند و در انتظار سرنوشتی مشابه با ساختمانهای بلند مرتبه در پورت ایگو سنت
لوئیس آمریکا (Pruitt lgoe St Louis ) هستند که تخریب آنها در سال ۱۹۷۲ مصادف با تاریخ مرگ
معماری مدرن محسوب می شود با توجه به این پیشینه معماری معاصر نمی تواند انتظار کمکی از سوی
تاریخ معماری مدرن برای حل مشکل سکونت باشد حال سوال اساسی این است که در این صورت منبع
بعدی برای پاسخ به این سوال خواهد بود .
فایل پاورپوینت 35 اسلایدی به همراه تحقیقی 59 صفحه ای ورد