در این مطلب می خواهم به معرفی کتاب جنس ضعیف با عنوان فرعی «گزارشی از وضعیت زنان جهان» اثری از اوریانا فالاچی، نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی با ترجمه یغما گلرویی به وسیله مؤسسات انتشارات نگاه بپردازم.
راستش خوندن این کتاب یه دفعه شد و اصلا توی برنامه های کتاب خوانی ام قرار نبود همچین کتابی رو بخوانم! اون هم راجب زنان!!! این کتاب یه دفعه به دستم رسید و با خوندن چند برگ اول حس کردم که کتاب خوبی میتونه باشه، پس ادامه دادم به خوندنش. این کتاب راجب خانم اوریانا فالاچی است که در سال ۱۹۶۲، با سفر به کشورهای پاکستان، هند، سنگاپور و ژاپن و …، مشاهدات مستقیمش را درباره وضعیت زنان گردآوری کرده است. این خانم از طرف هفته نامه ی L’Europeo در کشورهایی که نام بردم به همراه عکاس مجله راه افتاده و به ثبت گزارشاتش راجب زنان و آداب و رسومشون و تمام چیزهایی که به زنها مربوط میشه اقدام کرده است. من که خودذم به شخصه کتاب خوان حرفه ای نیستم و به خاطر همین نمیتونم نقدی بر این کتاب داشته باشم فقط نتیجه گیری شخصی خودم رو در وبلاگ بیان میکنم که این گزارشات تا حدودی اغراق امیز بوده و رنگ و بوی شعار به خودشون گرفته… چون نویسنده از یک جای خوبی مثل ایتالیا دوره راه افتاده و به کشورهایی سفر کرده که در اون زمان و حتی الان هم بعضی هاشون جهان سومی به شمار می آیند و به ثبت گزارشاتش پرداخته…طبیعی که دیدگاه نویسنده با محیط خودش ایتالیا و همچنین غرب آدابته شده و کشوری مثل پاکستان و هند و …آداب و رسومشون به نوعی براش مسخره بیان…البته نباید منکر این شد که واقعا همان طور که در کتاب هم میخونیم بعضی از آداب و رسومهاشون هم واقعا از سر جهالت و مسخره هستند…. مثلا در کشوری مثل چین اگر اشتباه نکنم و حافظم یاری بده خوندیم که پاهای دختران را از سن 5 سالگی به بعد داخل قالبهایی می زاشتن تا پاهاشون رشد نکنه، حالا بنا به عقاید خودشون… خوب این واقعا ظلم بوده…ولی اون چیزی که من رو تحت تاثیر قرار داد این بود که در بخشهای آخر کسانی رو که چادر (حجاب) داشتند رو به نوعی به “کلاغ سیاه” تشابهت داده بود که خوب این واقعا بی انصافی هستش… خوب بگذریم، در هر صورت اگر علاقه مند بودید خوندن این کتاب رو توصیه میکنم.
ترجمه لغتبه لغت عنوان اصلی این کتاب عبارت «جنس بیفایده» یا «جنس بیمصرف» را به دست میدهد؛ اما مترجم و ناشر ایرانی تصمیم گرفتهاند روی جلد نسخه فارسی از عنوان «جنس ضعیف» استفاده کنند.چاپ اول کتاب جنس ضعیف در ایران درسال ۱۳۳۷ انجام شد. ترجمه ویدا مشفق در سال ۱۳۶۰ منتشر شد و بعد ممنوع شد. این کتاب اخیرا با ترجمه یغما گلرویی به وسیله مؤسسات انتشارات نگاه در ۱۹۵ صفحه به چاپ رسیده است.
بریدههایی از قسمت ابتدایی کتاب «جنس ضعیف»
تابستون بود … مدیر روزنامه ازم پرسید: « حاضری یه سفر به دور دنیا بری و از چند تا کشور شرقی گزارش بگیری؟» گفتم: «آره … اما درباره چی باید گزارش بنویسم؟» «درباره وضعیت زنان اون جا…» همیشه سعی میکردم تا اون جا که میشه درباره زنا و چیزایی که به اونا مربوطه، چیزی ننویسم. نمیدونم چرا از این کار ناراحت میشدم و کل ماجرا به نظرم مسخره میاومد. آخه مگه زنا از یه نژاد دیگهان، یا از یک سیاره دیگه اومدن که باید جداگونه و تو بخش خاصی از روزنامه دربارهشون مطلب نوشت؟ مثل بخش ورزشی، یا سیاسی، یا هواشناسی؟ … دختر یکی از دوستام واسه شام دعوتم کرده بود و وسط غذا خوردن یهو بغضش ترکید و تو گریه بهم گفت که آدم خیلی بدبختیه! « خیلی احمقی! من واسه داشتن همین چزای مزخرف ناراحتم! تو فکر میکنی اگه یه زن بتونه شغلی که اغلب مال مرداس رو داشته باشه، یا حتا رییسجمهور بشه، خوشبخته؟ … آخ! خدا! چهقدر دلم میخواست تو کشوری به دنیا اموده بودم که به زن محل سگ هم نمیذارن … تمام ما زنا آدمای بیخاصیتی هستیم!» حرفای اون شب دختر دوستم نگرانم کرد. مثل یه آدم که ندونه گوش داره، چون صبح که بیدار میشه، گوشاش سر جای قبلیان، اما یه روز که گوش درد میگیره و گوشاش یادش میافتن … منم یهو این رو فهمیدم که مشکلای مردا یه چیزایی مثل نژاد، یا پول و وشغل برمیگرده اما مشکلای زنا دور یه موضوع میگرده: زن به دنیا اومدن!
درباره ی نویسنده
اوریانا فالاچی (به ایتالیایی: Oriana Fallaci) (۲۹ ژوئن ۱۹۲۹- ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶) روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت میکرد. آنچه بیش ار هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبههای مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون محمدرضا شاه پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، آیتالله خمینی، ایندیرا گاندی، معمر قذافی، هنری کیسینجر بود.
اوریانا فالاچی در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۲۹ در زمان زمامداری موسولینی در فلورانس به دنیا آمد. نه ساله بود که جنگ جهانی دومشروع شد و پدر او که از موسولینی نفرت داشت، وارد جنبش مقاومت زیرزمینی گردید. اوریانا هم گرچه بعدها نوشت که دوطرف جنگ تفاوت چندانی نداشتند اما به پدر کمک میکرد و تا پایان جنگ تجربههای وحشتناکی را پشت سر گذاشت. هنوز بیست ساله نشده بود که نوشتن در روزنامهها را آغاز نمود و به قول خودش قدرت واژهها را کشف کرد. به خاطر قدرت بیان بالا، درک خاص سیاسی، جسارت فوق العاده به سرعت از نویسنده ستون کوچکی در یک روزنامه محلی، به خبرنگاری بینالمللی که برای تعدادی از معتبرترین نشریات اروپا قلم میزد تبدیل شد. هر جای دنیا که در آن زمان کانون خبری و رسانهای جنگ قدرت بین زورمداران میبود او را به خود جذب می کرد.
فالاچی در پی سالها فعالیت حرفهای خود، موفق به دریافت جوایز معتبر بسیاری (از جمله مدال طلای تلاش فرهنگی برلوسکونی، جایزهآمبرگنو درو؛ معتبرترین جایزه شهر میلان، جایزه آنی تیلور مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و…) شد. او همچنین یک بار کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات گشت.
در ایران نام اوریانا فالاچی در اواخر دهه چهل شمسی (دهه شصت میلادی) با ترجمه آثار وی علیه جنگ ویتنام و حکومتهای دیکتاتوریباقیمانده در اروپا (یونان، اسپانیا و پرتغال) مطرح گردید. وی یک بار در سال ۱۳۵۱ برای مصاحبه با شاه سابق و بار دیگر در سال ۱۳۵۸ برای مصاحبه با آیتالله خمینی و مهندس بازرگان به ایران سفر کرد. این مصاحبهها، آخرین بار در سال ۱۳۸۳ همراه با مصاحبه معمر قذافی، آریل شارون و لخ والسا در ایران منتشر شد.
اوریانا فالاچی که به لحاظ عقاید سیاسی از چپ بریده و راستگرا محسوب میشد، از نظر مذهبی یک «ملحد مسیحی» به شمار میآمد؛ زیرا او ظاهراً به خدا ایمانی نداشت، اما گهگاهی تمایلاتی را به مسیحیت نشان میداد. به عنوان نمونه او در اگوست ۲۰۰۵ با پاپ بندیکت شانزدهم دیدار کرد.
او هنگامی که فهمید به نوعی سرطان قابل کنترل دچار است تصمیم گرفت دیگر کتاب ننویسد و بقیه عمر را به استراحت بپردازد. او با نگاه ویژهای که به زندگی داشت (که نه خدا را قبول داشت و نه خلقت تصادفی جهان و نه هیچ تئوری دیگری از لائیکها و دیگر دانشمندان دین گریز) گوشه گیرانه در آپارتمانش در نیویورک و ویلایش در توسکانی ایتالیا به زندگی مشغول بود. زمانی که حادثه یازده سپتامبر روی داد، اوریانا نتوانست در برابر این وسوسه بزرگ مقاومت کند. کتابی در اکتبر ۲۰۰۲ از او به چاپ رسید به نام خشم و غرورکه در آن خواهان نابودی آنچه امروزه به نام اسلام مطرح است شدهاست. انتشار این کتاب سبب شد که فالاچی در سن هفتاد و دو سالگی آرامش خود را از دست بدهد و مجبور باشد همواره تحت محافظت نیروهای پلیس قرار بگیرد. همچنین این کتاب پیگردهایی را برای نویسندهاش به دنبال داشت. اما تمام این مسایل حاشیهای مانع از فروش بالای این کتاب در سال ۲۰۰۲ در ایتالیا نشد.
مسلمانان در ایتالیا و فرانسه پس از انتشار این کتاب او را تهدید به مرگ کردند. اما پاسخ او این بود که: «من از نه سالگی با درد و مرگ دست و پنجه نرم کردهام. در ویتنام، در لبنان، مکزیک، بولیوی و یا هر جای دیگر. اما از سال ۱۹۹۲ که زیر تیغ جراحی برای بهبود سرطان سینه قرار گرفتهام هر روز میمیرم.»
در سالهای دهه شصت اوریانا یک سال در ویتنام و مکزیک زندگی کرد و کتابی با عنوان زندگی، جنگ و دیگر هیچ نوشت که نگاهی است آگاه بر پشت سنگر جنگ، بر اجتماعی که آتش و باروت، از انسان جزمشتی گوشت دریده ازهم و لاشهای خون آلود و کبود، چیزی بر جای نمیگذارد. او این کتاب را در پاسخ خواهر کوچکش که میپرسید «زندگی یعنی چه؟» نوشت. کتاب با نثر خاص اوریانا و بسیار خشن، گاهی خوشبینانه و گاهی بسیار بدبینانهاست. این کتاب جوایز زیادی را برای او به ارمغان آورد.
کتاب مهم دیگرش با نام مصاحبه با تاریخ در سال ۱۹۷۴ به چاپ رسید که مجموعه مصاحبههای او با شخصیتهای بزرگ سیاسی است. تنوع این اشخاص و سبک و جسارت مصاحبه گری او برایش شهرتی فوق العاده به بار آورد.
در همین دوران سالهایی را با یک انقلابی یونانی به نام الکساندر پاناگولیس زندگی کرد و پس از کشته شدن وی در سال ۱۹۷۶، کتابی درباره او به نام «یک مرد» نوشت. از کتابهای دیگر او میتوان به پنه لوپه به جنگ میرود، نامه به کودکی که هرگز زاده نشد که فریادی است از خشم نسبت به آنچه بر سر بشر آمده در عین حال از عشق مادر شدن میگوید. کتاب کوچکی که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساس شادی، ترس، مهربانی، یاس، خشم، امید، افسردگی و اضطراب است. شاید بحث اصلی کتاب سقط جنین باشد اما به طور کلی تمام دیدگاههای موجود در باره زن را توجیه میکند. کتاب دیگر او اگر خورشید بمیرد نام دارد که به مشاهداتش از آمریکا بر میگردد.این کتاب سوگنامه ایست در رثای از دست رفتن خوبیها، یا بهتر بگویم مجموعه سوالاتی است که از خواننده سوال میکند اگر خوبیها بمیرد چه خواهد شد. «اگر خدا بخواهد…» که بیشتر شبیه یک رمان است در سال ۱۹۹۱ چاپ شد. داستان آن در بیروت میگذرد و راجع به جنگهای داخلی لبنان است و نیم نگاهی نیز به جنگ خلیج فارس دارد.
در کتاب خشم و غرور که دراکتبر ۲۰۰۲ به چاپ رسید، فالاچی اسلام را هدف قرار میدهد و آن را به کوهستانی تشبیه میکند که ۱۴۰۰ سال است تکان نخورده، با غارهایی در ضلالت بی انتها که هیچ دری به سوی فتوحات تمدن جدید نگشودهاست. او همچنین پیشوایان اسلامی را به مخالفت با مظاهر تمدن متهم مینماید.
اوریانا فالاچی، در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶، در سن هفتاد و شش سالگی در بیمارستانی در شهر فلورانس ایتالیا، بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
منابع: (+) (+)