مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان


مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان

گاه شمار مدرس از دستگیرى تا شهادت

۱۳۰۷ ش (=۱۳۴۷ هـ. ق) در روز ۱۶ مهرماه مدرس پس از خاتمه انتخابات دوره ۷ که به او اجازه انتخاب شدن ندادند و خانه نشین بود در منزل خود دستگیر و نخست از تهران به دامغان و مشهد و بعد از مشهد به خواف تبعید شد. استاد بهار در این مورد نوشته است: «درگاهى … شبى با چند تن دژ خیم وارد خانه سید شد آقا سید جلال الدین تهرانى قبلاً آنجا بوده است درگاهى وارد مى شود و دشنام به مدرس مى دهد مدرس به او تعرض مى کند درگاهى خود را روى سید مى اندازد و او را کتک مى زند در این هنگام فرزند او سید عبدالباقى از اتاق دیگر مى رسد و با درگاهى طرف مى شود و درگاهى امر مى دهد دژخیمان سید را سر برهنه و یک لاقبا دستگیر مى کنند و …» برخى تاریخ تبعید مدرس را ۱۳۰۶ ذکر کرده اند که یقیناً اشتباه است. ۱۳۰۷ ش(=۱۳۴۷ هـ. ق) هنگامى که او را دستگیر کردند تمام نوشته ها، کتاب ها، اوراق و اسناد روزنامه که در منزل سید بود در کیسه اى ریختند و با خود به اداره آگاهى شهربانى بردند. ۱۳۰۷ش (= ۱۳۴۷ هـ. ق) تا ۱۳۱۶ (= ۱۳۵۶ هـ . ق) یادداشت هایى در دوران تبعید نوشته که هنوز به دست نیامده است (نقل قول از نوشته زنده یاد ملک الشعراء بهار). ۱۳۱۴ش (= ۱۳۵۴ هـ. ق) نامه اى کوتاه به مشهد براى شیخ احمد بهار فرستاد که شیخ احمد ظاهراً به ملک الشعرا ءبهار برساند مدرس در آن نامه نوشته بود «زندگانى من از هر حیث دشوار است حتى نان و لحاف ندارم». ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) او را از خواف به کاشمر (ترشیز) فرستادند. ۱۳۱۶ش
(= ۱۳۵۶ هـ. ق) نوشته اند ساعت ۵ بعد از ظهر روز ۱۳۱۶‎/۷‎/۲۲ از خواف واردکاشمر شد. ۱۳۱۶ش
(= ۱۳۵۶ هـ. ق) رسدبان اقتدارى را دو مرتبه مأمور کشتن مدرس کردند اما وى به این کار تن در نداد در نتیجه این مأموریت را به جهانسوزى، وقار و خلج واگذار کردند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) رسد بان اقتدارى رئیس شهربانى کاشمر که از کشتن مدرس خوددارى کرده بود را از مشهد به همدان انتقال دادند و در همدان او را دنبال مرحوم مدرس فرستادند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) شب دهم آذر ۱۳۱۶ ش برابر ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ ه? . ق قبل از افطار آدم کشانى که مأمور به شهادت رسانیدن او بودند وى را در کاشمر به شهادت رسانیدند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) شب دهم آذر جنازه مدرس را شبانه به طور محرمانه به غسالخانه بردند و همان شب بى سر و صدا وى را به خاک سپردند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) در تاریخ ۲۳ آذرماه به موجب چک شماره ۸۲۹۸ مبلغ ۱۵۰۰ ریال از محل اعتبار مخفى شهربانى مرکز به شهربانى مشهد، از تهران برات شد، این چک بابت انعام به مأمورین قتل مدرس پرداخت گردید و هر یک با دریافت ۷۵ تومان دست کثیف خود را به خون این سید بزرگوار آلوده کردند. ۱۳۲۰ش (= ۱۳۶۰ هـ. ق) روز یکشنبه ۲۷ مهرماه نخستین کسى که پس از ۲۰ شهریور نام مدرس را در مجلس به زبان آورد شیخ الاسلام ملایرى نماینده ملایر بود. ۱۳۲۱ش
(= ۱۳۶۱ هـ. ق) روز سوم مرداد به دستور دکتر جلال عبده دادستان وقت دیوان کیفر نخستین جلسه محاکمه قاتلان مدرس و برخى دیگر در دیوان عالى کیفر آغاز شد، دکتر عبده به نگارنده که در این باره با ایشان مصاحبه اى انجام داد اظهارداشت: محل دیوان کیفر در ساختمان پشت کاخ گلستان بود که پس از تجدید بنا مدتى مرکز شیر و خورشید سرخ ایران گردید و اینک متعلق به وزارت دارایى و امور اقتصادى است. دکتر عبده اظهار داشت شبى که مختارى و دستیارانش را دستگیر کردیم همان شب همه مشغول نماز خواندن و ادعیه خواندن شده بودند و حتى به من گفتند که دکتر احمدى وقت اذان صبح در محل بازداشتگاه به صورت بلند اذان مى گفته است. ۱۳۲۱ش (= ۱۳۶۱ هـ. ق) روز ۵ شنبه پنجم شهریور جلسه محاکمه قاتلان مدرس و دیگران در دیوان کیفر خاتمه یافت. شرح محاکمه و متن محکومیت متهمان در روزنامه هاى وقت به چاپ رسید. ۱۳۲۲ش (=۱۳۶۲ هـ. ق) دوست و همسنگر مدرس، ملک الشعراء بهار قصد داشت شرح احوال وى را بطور کامل بنویسد و قسمتى از شرح احوال را به عنوان «مدرس یا بزرگترین مرد فداکار تاریخ» نوشت، ولى بیمارى و مشکلات به او امان نداد تا این خدمت مهم را به پایان برساند. مى توان اعتراف کرد که همان مقدارى که بهار درباره مدرس نوشته تاکنون بهترین نوشته اى است که درباره مدرس نوشته اند. ۱۳۲۲ش (=۱۳۶۲ هـ. ق) ابراهیم خواجه نورى شرح احوال غرض آلودى زیر عنوان «بازیگران عصر طلایى» از مدرس نوشت که نویسندگان و محققان آن عهد مقالات و نوشته هاى بسیارى در رد نوشته خواجه نورى نوشتند و به خطا هاى او اشاره کردند. ۱۳۲۲ش
(= ۱۳۶۲ هـ. ق) حسین مکى در جواب نوشته خواجه نورى مقالاتى چند در روزنامه ستاره نوشت ادعاى وى را تأیید کرد هرچند وى در سال هاى گذشته نیز ۲ جلد کتاب دیگر در باره شهید مدرس منتشر کرده است.(۱)
۱- برگرفته از مدرس در تاریخ و تصویر، محمدگلبن، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، ،۱۳۶۷ صص۱۰۶- ۱۰۴

سیاست مدرس از منظر امام خمینى (ره)

مقاله حاضر در مقام اثبات این ادعا است که براى فهم اندیشه امام خمینى (ره) باید به دنبال شناخت سرمشق هاى امام (ره) یا به تعبیر دیگر شخصیتهایى بود که امام (ره) آمال خود را در اندیشه و رفتار آنان متجلى مى دید. یکى از بارزترین این شخصیت ها، آیت الله مدرس است که به موارد قابل مقایسه زیادى در این دو شخصیت مى توان رسید. با توجه به تقدم زمانى مدرس مى توان شواهدى دال بر تأثیرپذیرى امام (ره) از ایشان دست یافت. به نظر مى رسد یافته این مقاله براى درک عمیق تر اندیشه و رفتار امام خمینى (ره) مناسب باشد.
متفکر سیاسى از رهبران عصر خود و نیز رخدادهاى زمانه خویش عبرت مى گیرد، به گونه اى که این عبرت آموزى بر اندیشه، رفتار و تصمیم گیرى سیاسى او تأثیر مى گذارد. البته آنان خود نیز بر اندیشمندان پس از خود و نیز حوادث بعدى تأثیر مى گذارند. این تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى در شخصیت هاى گوناگون متفاوت است؛ همچنان که درباره امام خمینى (ره) به طور قطع غلبه با کفه تأثیرگذارى است. نقش امام خمینى (ره) در ایجاد و پیروزى انقلاب اسلامى ایران، در زمینه شناخت و معرفى ابعاد سیاسى اسلام و احیاى دینى از بعد اندیشه اى، بیانگر تأثیرگذارى عظیم ایشان بر قرن حاضر است. اندیشه عملى امام خمینى (ره) همچنان در واپسین سالهاى قرن بیستم بر جهان سایه افکنده و با چنین دستاوردى جهان وارد قرن بیست و یکم شده است.

مقایسه اندیشه و رفتار سیاسى امام (ره) و مدرس

در تحلیل گفتار و نوشتار امام خمینى (ره) درباره شخصیت هاى مختلف تاریخ ایران و جهان به اظهار نظرها و قضاوت هاى گوناگونى برمى خوریم. گاه افرادى مورد تأیید قرار گرفته و در مواردى تکذیب و نکوهش شده اند و در هر مورد، به چگونگى موضع گیرى زمان آنها استشهاد کرده اند. اعمال و رفتار سیاسى چنین شخصیت هایى محتواى بیانات و پیام هاى امام (ره) را تشکیل مى دهد و در واقع نوعى «کنش گفتارى» محسوب مى شود. نکته حایز اهمیت و برجسته در این «تحلیل محتوا»، جایگاه و شخصیت ممتاز آیت الله سیدحسن مدرس در نگاه امام خمینى (ره) است؛ همچنان که ایشان بر «مدرس شناسى» تأکید مى کنند: «بر ماست که ابعاد روحى و بینشى سیاسى، اعتقادى او را هرچه بیشتر بشناسیم و بشناسانیم.»
مقاله حاضر در مقام اثبات این ادعاست که شخصیت و رفتار سیاسى سیدحسن مدرس پیوسته در کانون توجه امام خمینى (ره) است و گویى این که امام (ره) در رفتار سیاسى خویش از ایشان به عنوان الگویى مناسب در قرن حاضر تأثیر مى پذیرند و سرمشق مى گیرند یا آنکه با «تقریر» خود مهر تأیید بر این گونه رفتارها مى نهند. الگوى مدرس و خاطرات مستقیم و غیرمستقیم امام (ره) از مدرس اشتغال خاطر وى در وضعهاى گوناگون سیاست است؛ همچنان که عنایت خاصى به رفتار سیاسى مدرس دارند.
در مقایسه رفتارهاى سیاسى آن دو به مشابهت هاى اصولى فراوانى برمى خوریم؛ کیفیت مبارزات امام (ره) و مدرس و تفاوت و در مواردى تضاد آن دو با نخبگان سیاسى داخلى و خارجى و نحوه زندگى سیاسى و اجتماعى و انتخاب زى طلبگى نمونه هایى از این وجوه تشابه است. امام (ره) در طرح بسیارى از مسائل از تجربه مدرس الهام مى گیرند. صرف نظر از موارد بى شمار در شباهت هاى رفتار سیاسى، امام (ره) در ۳۷ مناسبت در بیان و پیام هاى مکتوب خود با عنوان نام مدرس، از او به عنوان الگویى براى بلندپایگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران یا استشهاد درباره موضع گیرى و رفتار سیاسى خود و یا براى بیان منظور خویش یاد مى کنند و گاهى در تحلیل سیاسى رویدادها از نقل قول هاى وى مدد مى گیرند؛ به طور مثال براى تشویق روحانیت به دخالت در امور سیاسى یا براى اثبات دخالت و نقش کلیدى روحانیون در طول تاریخ مثال زنده ایشان مرحوم مدرس است. در موارد دیگرى نیز بدون این که نامى از مدرس ببرند، با بهره گیرى از رفتار سیاسى و خاطرات مربوط به او، در تصمیم گیرى الهام مى گیرند.
هیچ شخصیت معاصرى همچون مدرس مورد تعظیم و تأیید امام (ره) واقع نشده است و حتى پس از براندازى رژیم پهلوى و در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى نیز مدرس همچنان در کانون توجه امام (ره) است. این نکته از آن رو حایز اهمیت است که ویژگى هاى شخصیتى برخى از افراد متناسب انجام اقدامات انقلابى است؛ اما فاقد مهارت و توانایى لازم براى دوران سازندگى هستند؛ حال آنکه در کلام
امام (ره)، الگوى رفتار سیاسى مدرس موضوعیت خویش را در هر دو دوره حفظ کرده است. مقایسه رفتار سیاسى امام خمینى (ره) و شهید مدرس را مى توان در دو بخش، یعنى تحلیل رفتار سیاسى درباره براندازى رژیم سابق و نیز رفتار سیاسى در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار داد. بخشى از استشهاد امام (ره) به مدرس مربوط به زمانى است که پهلوى دوم، محمدرضاشاه، بر سریر قدرت است. ابتدا به عنوان این موارد مى پردازیم:
۱. موضوع اولتیماتوم دولت روسیه به ایران، یکى از قصه هاى مکرر امام (ره) است. دولت روسیه با تهدید دولت ایران به دخالت نظامى و اشغال ایران و تحت فشار قرار دادن نمایندگان مجلس شوراى ملى وقت، قصد اخذ امتیازاتى را داشت. مدرس که در این زمان در مجلس حضور دارد با شجاعت بى نظیر خود سکوت مرگبار نمایندگان را مى شکند و براى مخالفت با اولتیماتوم به آنان دل و جرأت مى دهد و با شکستن جو رعب و وحشت، نمایندگان را به بى اعتنایى به تهدید روسیه تشویق مى کند و روسیه نیز عملاً هیچ گونه اقدامى انجام نمى دهد. امام (ره) از این موضوع براى تبیین موضع گیرهاى متعددى بهره مى گیرند.
امام (ره) در گفتار بسیار تند خود در مخالفت با طرح احیاى کاپیتولاسیون در ۱۳۴۳‎/۸‎/۴ با عنوان ماجراى اولتیماتوم روسیه به ایران و مقاومت مدرس در برابر آن مى فرمایند:
«علما موظفند ملت را آگاه کنند، دولت اعتراض کند که چرا یک همچنین کارى کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم. شما که وکیل ما نیستید. وکیل هم بودید اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون مى روید. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد… اگر یک ملا تو این مجلس بود توى دهن این ها مى زد. نمى گذاشت این کار بشود، من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند این حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاک تو سرتان نریختید؟ چرا پا نشدید یقه آن مردک را بگیرید؟»
ملاحظه مى شود که در اوج طرح مسأله کاپیتولاسیون آمریکایى، کانون توجه معطوف به قضیه اولتیماتوم روسیه و نحوه برخورد مدرس با آن است و این که نمایندگان مجلس مزبور باید همچون مدرس عمل کنند تا چنین طرحى به تصویب نرسد.
امام (ره) آن جوشکنى را که مدرس در مجلس شوراى ملى انجام داد در اجتماع مردمى در سال ۱۳۴۳ انجام مى دهند و در اوج قدرت شاه، بى سابقه ترین حمله را متوجه دربار مى کنند و علما و مردم را به اعتراض فرا مى خوانند. در این روز از سوى رجال حکومتى به امام (ره) توصیه شده بود که به آمریکا حمله نکنند، به اسرائیل کارى نداشته باشند و به شاه نیز حمله نکنند؛ اما امام (ره) دقیقاً برعکس، همین سه موضوع را محور سخنرانى خود قرار مى دهند. به دلیل همین سخنرانى است که در سیزده آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید مى شوند. امام خمینى (ره) سیزده سال بعد در سخنرانى دیگرى پس از شهادت فرزندش سیدمصطفى، پس از عنوان مبارزه مستمر روحانیت و تأکید بر ضرورت شدت بخشیدن آن علیه رژیم، به مدرس و رفتار سیاسى وى در ماجراى اولتیماتوم روسیه و حضور یک روحانى در صف اول صحنه مبارزه سیاسى استشهاد مى کنند و تأکید مى کنند که نباید از واکنشهاى خشن و هیاهوها ترسید:
«مدرس گفت: حالا که ما بناست از بین برویم چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأى مخالف داد و بقیه جرأت پیدا کردند و رأى مخالف دادند، رد کردند اولتیماتوم را، آنها هم هیچ غلطى نکردند. بناى سیاسیون هم همین است که یک چیزى را تشر مى زنند ببینند طرف چه جورى است. اگر چنانچه طرف ایستاد مقابلشان، آنها عقب مى روند و اگر چنانچه نه، آن بیچاره عقب رفت اینها جلو مى آیند… این نهضت آخرى هم که منتهى شد به پانزده خرداد و اینهمه کشته دادند مردم، این هم در صف اولش اهل علم بود، علما بودند. تا حالا هم دنباله اش کشیده شده است.»
مشاهده مى شود که امام (ره) در کوران انقلاب و در آستانه پیروزى انقلاب براى تأکید ورزیدن بر نقش روحانیت در مبارزه از نحوه رفتار سیاسى مدرس در برخورد با قضیه اولتیماتوم استفاده مى کنند:
«آن وقتى که اولتیماتوم کرد روسیه به ایران، تنها کسى که خود اینها نوشتند وکلا همه نشسته بودند و هیچ حرف نمى زدند… [مدرس ]گفت: حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان از بین برویم؟ نه ما رد مى کنیم… آنها هم هیچ کارى نکردند، این ها مى خواهند ما را بترسانند… مى نویسند کارتر… که ما پشتیبان شما [شاه] هستیم… چند روز پیش از این وزیر خارجه انگلستان مسأله را همانطورى که بود گفت ایشان حافظ منافع ماست… ما باید حالا پشتیبانى از او بکنیم… این حرفها را که آنها لشکر بیاورند از آن طرف، نه خیر اینها همه شعر است… این حرفها را مى زنند براى ترس [ترساندن] ما، آن وقت هم یک آخوند ایستاد و گفت نه، منتها خب مردم همراه نبودند.»
به نظر امام (ره) در خصوص رفتار سیاسى نباید در جو ساختگى رعب و وحشت رقیبان و دشمنان تصمیم گیرى کرد، بلکه باید جوشکنى کرد. امام (ره) با تأسى به مدرس در مبارزه با شاه اعلام مى کنند که پشتیبانى و حمایت حامیان شاه طبل تو خالى است و براى تهدید و ترساندن و منصرف کردن مردم است. سخنان امام (ره) در قضیه تسخیر لانه جاسوسى «آمریکا طبل تو خالى است» مشهور است. بسیارى از تهدیدها عملى نیست و بین «واقعیت» و «تصور از واقعیت عملى» تفاوت زیادى وجود دارد.
۲. مقطع بعدى استشهاد امام (ره) به موضعگیرى هاى سیاسى مدرس در برابر رضاشاه است که گویى نسخه دوم رویارویى امام (ره) با محمدرضا شاه است. اظهار نظر شجاعانه مدرس در قبال سردار سپه و مبارزه او علیه رضاخان پیوسته جایگاه خاصى در کانون توجه افکار امام (ره) دارد. امام (ره) در پى کشتار نوزده دى ۱۳۵۶ با الهام از قول مدرس به تحلیل واقعه مى پردازند: «در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان، پدر این خان، گفته بود که من شنیدم که شیخ الرئیس گفته من از گاو مى ترسم براى این که اسلحه دارد و عقل ندارد. این حرف اگر از شیخ الرئیس هم ثابت نباشد یک حرفى است حکیمانه که اسلحه وقتى در دست اشخاص غیرصالح افتاد چه مفاسدى دارد.»
با قرار دادن گفتار در متن واقعیات روشن مى شود که منظور امام (ره)، نظامیان مسلح رژیم شاه است که دست به قتل عام مردم بى دفاع زده بودند. آنگاه ایشان این تحلیل را در خصوص کل تاریخ بشر، تمامى جنگ ها و جنایت هاى پنجاه ساله سلطنت پهلوى صادق مى دانند. امام (ره) با تعمیم این نظریه بر کل روابط بین الملل و نخبگان سیاسى و قدرتهاى بزرگ از مسائل منطقه اى و بین المللى بر اساس این نقل قول مدرس برداشت مى کنند: «اگر فرد مهذب نشده باشد و این فرد به قدرت و اسلحه مسلح شود از این قدرت خویش در براى فساد بهره مى گیرد. مدرس بر همین اساس، رضاشاه را «قدرتمندى شاخدار» مى دانست.»
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان بود. او در موارد متعدد، از جمله امور کشوردارى، تلاش رضاخان براى احراز مقام ریاست وزرایى و نیز در جریان اعلام جمهورى به جاى سلطنت، همه جا با صراحت و شجاعت با رضاخان به مخالفت پرداخت. یکى از مواردى که امام خمینى (ره) به آن اشاره مى کنند رویارویى مدرس و رضاخان در ماجراى جمهوریت است. وى متذکر مى شود رضاخان قصد داشت به تقلید از آتاتورک رژیم سلطنتى ایران را به جمهورى تبدیل کند و مخالف قاطع وى کسى جز مدرس نبود. مدرس در پاسخ به ایراداتى که درباره مخالفتش با رژیم جمهورى مى شد، مى گوید:
«من با جمهورى واقعى مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه تحقیقاً حکومت جمهورى بوده است، ولى این جمهورى که مى خواهند به ما تحمیل کنند بنابر اراده ملت نیست، بلکه انگلیسیها مى خواهند به ملت ایران تحمیل نمایند، و رژیم حکومتى را که صددرصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار کند و از همه مهمتر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواسته هاى انگلیسى ها مى خواهند از او انتقام بگیرند. اگر واقعاً نامزد و کاندیداى جمهورى فردى آزادیخواه و ملى بود، حتماً با او موافقت مى کردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمى نمودم.»
مبارزه قاطع مدرس در این زمینه به درگیرى وى با نمایندگان رضاخان در مجلس انجامید. بر سر تصویب اعتبارنامه وکلاى ولایات که با نظر رئیس الوزراء انتخاب شده بودند کشمکش و مجادله سختى رخ مى دهد. در وقت تنفس مجلس بین مدرس و بهرامى مشاجرهاى رخ میدهد و بهرامى احیاءالسلطنه سیلى به صورت مدرس مى زند که موجب هیجان عمومى مردم و تنفر نمایندگان از مخالفان مدرس مى گردد.
از این سیلى ولایت پرصدا شد
دکاکین بسته و غوغا به پا شد
پس از این ماجرا به واسطه مظلومیت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نیز به دسته مخالفان و بى طرفان ملحق مى شوند و همین حرکت بزرگترین عامل بازدارنده و برهم زننده جمهورى مى گردد. رضاخان خود گفته بود که این احیاءالسلطنه با یک سیلى اساس جمهورى ما را برهم ریخت. امام خمینى (ره) از این ماجرا نیز چنین نتیجه گیرى مى کنند که اگر انسان ساخته شود مى تواند به تنهایى به جاى یک گروه مفید باشد:
اینها از انسان مى ترسند. اینها دیدند که یک مدرس در زمان رضاخان بود نمى گذاشت رضاخان آن وقت که جمهورى درست بکند. مدرس نگذاشت ولو برخلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لکن آن وقت اینها نظر سوء داشتند. یعنى او به سلطنت که نرسیده بود مى خواست رئیس جمهور شود و بعدش هم کارهاى دیگرى بکند و کسى که جلو او را گرفت مدرس بود که نگذاشت این کار عملى شود… و بالاخره هم جانش را از دست داد.
امام (ره) هنگامى که در صدد اثبات نقش عینى روحانیان در تحولات سیاسى و اجتماعى ایران معاصر و در پاسخ به ایجاد شبهه هاى گروه هاست بار دیگر از مدرس و داستان جمهورى سخن مى گویند:
مرحوم مدرس یک کسى بود که در مقابل همه مى ایستاد و مع الأسف اینها مى گویند روحانیون نقشى نداشتند. یک روحانى در یک مجلس که رضاخان مى خواست که جمهورى درست کند و مدرس مخالفت مى کرد، مى دانست که مى خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد فقط مدرس ایستاد و جلو او را گرفت.
۳. آنگاه که سخن از انسان سازى و نقش تأثیرگذار او در سرنوشت خود و جوامع و محیط است، نمونه بارز در نظر امام (ره) الگویى به نام مدرس است:
این رژیم ها از انسان مى ترسند. در هر رژیمى یک انسان اگر پیدا بشود متحول مى کند کارها را، رضاشاه از مدرس مى ترسید. آنقدر که از مدرس مى ترسید از تفنگدارها نمى ترسید. امام (ره) درباره چگونگى وضع حوزه ها و دانشگاه ها و نقش روشنفکرى آنها نیز مرحوم مدرس را شاهد مثال مى آورند که به رغم زندگى ساده و طلبگى خود به خوبى بر روند تحولات سیاسى اثرگذار بود: زمان رضاشاه غیر از زمان محمدرضاشاه بود. آن وقت یک قلدرى بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود. در مقابل او همچو ایستاد و در مجلس در خارج که یک وقت گفته بود سید چه از جان من مى خواهى؟ گفته بود که مى خواهم تو نباشى… و فریاد مى زند که زنده باد خودم، مرده باد رضاخان، در آن وقتى که قدرت داشت رضاخان.
۴. امام (ره) حتى در پاسخ پرسش خبرنگاران خارجى درباره این که نظر شما در خصوص بازگرداندن شاه به ایران چیست؟ از نقل قول مدرس در خصوص «دعاى خیرش براى سلامت رضاخان» مدد مى گیرد:
من مایلم که او بیاید [محمدرضاشاه] به ایران، بیاورندش ایران و ما محاکمه کنیم [خطاب به مترجم]. بگویید به او که مرحوم مدرس که با شاه سابق دشمن سرسخت بود، یک وقتى که شاه به سفر رفته بود وقتى آمده بود مرحوم مدرس گفته بود که من به شما دعا کردم. خیلى او خوشش آمده بود که چطور یک دشمن دعا کرده بود. گفته بود نکته این است که اگر تو مرده بودى اموالى که از ما غارت کرده بودى و به خارجى ها داده بودى همه از بین رفته بود و من دعا کردم تو زنده باشى برگردى بلکه بتوانیم ما مال ها را برگردانیم. حالا ما هم همینطور هستیم و این پسر [محمدرضا] هم بیشتر از او اموال ما را برده است به خارج.
سرانجام این که امام خمینى (ره) در یک جمع بندى کلى مى فرمایند: او [رضاخان] با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى داشت و فهمید که با هیچ چیز نمى توان او را قانع کرد. نه با تطمیع، نه با تهدید و نه با قوه منطق، از او حال علماى دیگر را سنجید. در این بیان امام (ره) آسیب ناپذیرى رفتار سیاسى را در سه محور تطمیع ناپذیرى، تهدیدناپذیرى، قدرت استدلال، منطق قوى و بازى نخوردن مى دانند.
۵. در مطالعه رفتارهاى سیاسى امام خمینى (ره) و مدرس به رفتارهاى سیاسى گوناگونى برمى خوریم. مدرس در طول حیات خود با رخدادهاى سیاسى گوناگونى نظیر انقلاب مشروطیت، استبداد صغیر، کودتاى رضاخان، جنگ جهانى اول، دوره هاى نمایندگى مجلس شوراى ملى، اقدامات رضاشاه و انعقاد قراردادهاى خارجى مواجه بوده است. مسائلى که تقریباً به گونه جدى ترى در حیات امام خمینى (ره) نیز تکرار مى شود. در رفتار سیاسى مدرس گونه هاى زیر مشاهده مى شود: مشارکت در انقلاب مشروطیت، نطق هاى منطقى و کوبنده ایشان به ویژه در مجلس، نمایندگى از سوى مراجع به عنوان یکى از علماى طراز اول براى نظارت بر مصوبات مجلس شوراى ملى، نمایندگى مجلس شوراى ملى در پنج دوره (دوره هاى دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم)، ریاست یا نایب ریاستى مجلس به طور مکرر، مخابره تلگرافهاى متعدد در موضوعهاى گوناگون، تحصن در حضرت عبدالعظیم(ع)، مرقومه به روزنامه ها (از جمله روزنامه برق و اطلاعات)، تأیید حرکت هاى انقلابى (نظیر حرکت علماى اصفهان)، انتشار بیانیه ها به مناسبت هاى مختلف (از جمله درباره کودتاى رضاخان)، ملاقات هاى سیاسى داخلى و خارجى، فعالیت هاى گسترده سیاسى در مجلس و خارج از آن و ارائه پیشنهادهاى ابتکارى، استیضاح رئیس الوزرا و مهاجرت از تهران به قم، کاشان و کرمانشاه و تشکیل حکومت موقت مقارن با جنگ جهانى، مخالفت هاى سرنوشت سازى همانند مخالفت با اولتیماتوم روسیه، مخالفت با قرارداد ،۱۹۱۹ مخالفت با طرح جمهورى رضاشاه. مرحوم مدرس هزینه سنگینى بابت این مشارکتهاى سیاسى پرداخت کرده است: تحمل رنج مهاجرت و هجوم تبلیغاتى و فیزیکى دشمنان حتى در مجلس شوراى ملى که در دو سه نوبت تکرار شده، از جمله کتک خوردن او در جریان جمهوریت. سوءقصد و ترور وى که در سه نوبت تکرار شد و هر سه نوبت نافرجام ماند. دستگیرى هاى متعدد از سوى جناح هاى گوناگون، تبعید و سرانجام «شهادت» ایشان.
در رفتارشناسى سیاسى امام خمینى (ره) نیز تقریباً همه این موارد جز تحصن و شهادت مشاهده مى شود. به علاوه موارد متعدد دیگرى در رفتارهاى سیاسى امام خمینى (ره) دیده مى شود که درباره مدرس تحقق نیافته است. همچنین قابل عنوان است که درصد توجه امام خمینى (ره) به مسائل جهان اسلام به مراتب بیشتر از مدرس است، در حالى که درصد ملاقات هاى مدرس با مقام ها رسمى و حکومتى گسترده تر از ملاقات هاى بسیار نادر امام خمینى (ره) با زمامداران حکومتى رژیم پهلوى است.

جمع بندى

با توجه به آنچه مورد بحث قرار گرفت مى توان مبانى نظرى رفتار سیاسى امام خمینى (ره) و مرحوم مدرس را در دو مقوله زیر بیان کرد:

الف) مرحله براندازى رژیم شاه

در این مرحله کیفیت مقابله مدرس با رضاخان بر دیدگاه امام خمینى (ره) در رویارویى با محمدرضا تأثیر گذاشت. هرچند مبارزه مدرس با قدرت هاى بزرگ روس و انگلیس در مقایسه با مقابله و مبارزه امام (ره) با آمریکا و شوروى بسیار کوچک است، اما امام (ره) بارها از ماجراى اولتیماتوم یاد مى کنند و در موضع گیرى هاى سیاسى و اجتماعى، آن را شاهد مثال مى آورند. هرچند که امام (ره) در مواردى به تفاوتهاى نشأت گرفته از مقتضیات زمانى اشاره دارند. از جمله این که قدرت رضاخان را به مراتب قلدرتر و سرکوبگرتر از پسرش مى داند و نیز از همراهى نکردن مردم با رهبرى مدرس سخن به میان مى آورند، در حالى که قدرت سرکوبگرى محمدرضا کمتر بود و از آن مهم تر همراهى کم نظیر مردم یکى از رموز موفقیت
امام (ره) به شمار مى آید. فراتر از آن، میزان ستیز، مبارزه و برخورد امام خمینى (ره) بنیادى تر از مرحوم مدرس است، زیرا مدرس خواستار «حفظ وضع موجود و نظام سلطنتى» بود. او در پنج دوره، نماینده مجلس شوراى ملى بود. امام (ره) گاه تجارب سیاسى مرحوم مدرس را در یک چارچوب نظرى سیاسى مورد توجه قرار مى دهند و زمانى یک رفتار سیاسى مقطعى. وى در مجلس علیه اولتیماتوم روسیه یا عکس العمل ایشان در قبال فرمان فرما را به عنوان الگوى مناسبى در وضع هاى مشابه و برخورد با نخبگان سیاسى مغرور داخلى یا نمایندگان قدرت هاى خارجى در نظر مى گیرند و خود نیز عملاً چنین رفتارهایى را از خود بروز مى دهند؛ از جمله مى توان به اعتراض علیه کاپیتولاسیون و نیز قضیه اشغال لانه جاسوسى اشاره کرد.

ب) مرحله سازندگى و استقرار نظام جمهورى اسلامى

تأثیرپذیرى امام (ره) از آرا و رفتار سیاسى مدرس همچنان پس از پیروزى انقلاب نیز موضوعیت خویش را در اندیشه امام (ره) حفظ کرد. امام (ره) در این مرحله نیز از شخصیت و رفتار او در مرحله سازندگى سخن مى گویند. در این مرحله امام (ره) از انسان سازى، کمال و قوت روحى مدرس، شجاعت و نهراسیدن از تهدید قواى خارجى، ساده زیستى طلبگى و جذب قدرت سیاسى و مقام و ریاست نشدن وى یاد مى کنند. از الگو قرار دادن مدرس براى نخبگان سیاسى و نمایندگان مجلس به منظور پرهیز از دنیاطلبى یاد مى کنند و ضمن عنوان اهمیت انسان سازى اندیشه هاى او براى مراکز آموزشى، خاطرنشان مى سازند که با تربیت انسان، او مى تواند مسیر حوادث یک ملت یا حتى جهان را تغییر دهد. بدین ترتیب ضمن بررسى مبانى نظرى مشابه رفتار سیاسى این دو متفکر، تأثیر آن در شناخت اندیشه و رفتار سیاسى امام خمینى (ره) آشکار مى شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *