زندگی کودکان در شهرهای معاصر، زمینه پژوهشی پیچیده و تازه ای را برای سیاستمداران، جامعه شناسان، معماران و برنامه ریزان شهری فراهم آورده است. تغییرات گسترده در میانه قرن بیستم، جنبش مدرنیسم و تبدیل بسیاری از سکونتگاههای روستایی و سنتی به شهر و گسترش شهرنشینی و پدیده زندگی کلانشهری، سبب شده است که کودکان امروز در محیط انسان ساخت و به دور از محیط طبیعی متولد شوند و رشد کنند.
رشد هر فرد تابع عوامل ارثی و شرایط محیطی است. ممکن است عوامل وراثتی پایه و طرح رشد را در وضع معینی قرار دهند، اما محیط، طرح و زمینه آن را دگرگون میسازد. وقتی شرایط محیط برای تأمین نیازهای اساسی کودک مساعد نیست امکانات ارثی مجال رشد و پرورش پیدا نمیکنند. غذا، فعالیت، استراحت، فرصتهای یادگیری، احساس امنیت و آسایش خاطر در طرح و زمینه رشد کودکان تأثیر میگذارند. شهر امروز محیطی است که میبایست امکانات وراثتی و استعدادهای کودکان را شکوفا سازد.
دنیا را بزرگسالان اداره میکنند و برنامه ریزان هستند که تصمیم میگیرند چه فعالیتی در کجا و به چه صورت انجام شود. اما آیا مدیران و برنامه ریزان شهری، به حد کافی به اهمیت و ضرورت توجه به کودکان، مسائل و نیازهای آنان پی بردهاند؟ شهری که به کودکان خود توجه نکند، نیازهای آنان را درنظر نگیرد، مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری آنان را نشناسد، نسل آینده خود را و در نتیجه آینده حیات خود را به مخاطره انداخته است. بی تردید کودکی که از امکان تحصیل، بازی و تغذیه مناسب بی بهره بماند، در آینده به جای کمک به حل مشکلات شهر، خود به مشکلی برای شهر و شهرنشینان تبدیل خواهند شد.
شهرهای امروز برای مردان ساخته میشوند. نیاز به کار، مسکن، تفریح و حمل و نقل، برای بزرگسالان مورد توجه هستند. مفهوم برابری در شهر، معطوف به طبقات اجتماعی، درآمدی و سطح زندگی است و نه تنها کودکان که زنان و سالمندان نیز در این میان جایی ندارند. در این پژوهش سعی شده است تا با شناخت نیازهای عمومی کودکان در شهرهای امروز، با تاکید بر نیاز به تفریح و فضای بازی و گذران اوقات فراغت، تجربههای کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته و با شرایط کشورمان مقایسه شود.
کودکان در خانواده، مدرسه و فضای عمومی رشد کرده و پرورش مییابند. فضای عمومی شهر باید پاسخگوی نیاز کودکان باشد؛ فضایی برای گذران اوقات فراغت مانند زمینهای بازی، فضایی برای فعالیت پرورشی و فرهنگی مانند کتابخانه مخصوص کودکان و فرهنگسراهای ویژه آنان و فضایی برای دسترسی به محیط طبیعی مانند فضای سبز شهری و خارج شهری.
بررسی نیازهای کودکان در شهر، نیازمند آشنایی با روان شناسی کودک، و آشنایی با فیزیولوژی و شرایط بدنی آنان است. در عین حال بهترین تضمین برای در نظر گرفتن همه این مسائل، استفاده از نظرات خود کودکان است. در فعالیتهای پژوهشی امروزه، استفاده از فرایند مشارکتی در برنامه ریزی برای کودکان رواج دارد. کارگاههای آموزشی و پژوهشی در کشورهای توسعه یافته به تدریج و در سالهای اخیر رشد یافته و به صورت گسترده و موثری مورد استفاده قرار میگیرد.
آموزش مفاهیم شهروندی به کودکان
روان شناسان می گویند زندگی انسان در حقیقت فرایند یادگیری است. این فرایند از آغاز تولد تا لحظه مرگ ادامه دارد. یادگیری عبارت است از پیدایش تغییر نسبتاً ثابت در رفتار. امروزه در جوامع پیشرفته، حقوق و وظایف شهروندی از اولین اموری است که برای کودکان تبیین و تدریس میشود. روشهای مختلفی برای این منظور پیشنهاد شده است. در بسیاری موارد، آموزشها به صورت عملی و کارکردی است. تشکیل گروههای کاری و هنری، انجام و تمرین فعالیتهای دسته جمعی، دخالت دادن نظر کودکان در تصمیم گیریهای مرتبط با آنها و بحث مشارکت، فعالیتهای اجتماعی و توجه به نقش کودکان و نوجوانان در اداره امور از آن جملهاند.
در ایران، به تازگی در برخی شهرها تجربههای نوینی اجرا شدهاند. برای مثال طرح شهردار مدرسه یکی از این تجربههاست که از سال ۱۳۷۹ در اهواز اجرا میشود. شهردار مدرسه بخشی از ساختار شهرداری است که دانش آموزان در آن با وظایف شهردار، نحوه مکاتبهها در سیستم اداری، وظایف نهادهای اجتماعی و خدماتی، برقراری ارتباط با سایر شهرداران مدارس، ارتباط مستمر با مجریان طرح، برگزاری جلسات با معاونان و اعضای شورای مدرسه و نظارت معاونتها و نظایر آن آشنا میشوند.
انتخابات در شرایط آزاد برگزار میشود و هر دانش آموزی میتواند کاندیدا شود. پس از برگزاری انتخابات ۱۲ نفر برگزیده میشوند که ۷ نفر مجموعه شهردار و معاونان او هستند و ۵ نفر اعضای شورای مدرسه. مدرسه و شعاع ۵۰۰ متری آن یک واحد شهری به شمار میآید و در حیطه اقتدار شهردار مدرسه است. شهرداریهای مناطق هشت گانه اهواز موظف هستند با شهرداران مدرسه در برگزاری برنامهها و جشنها همکاری کنند. از جمله دستاوردهای طرح شهردار مدرسه در اهواز، تمرین فرهنگ شهروندی و پدید آمدن حس مشارکت جویی میان دانش آموزان در مورد مسائلی همچون ترافیک، بهداشت و محیط زیست، فضای سبز و ایمنی بوده است. [۴]
فضاهای شهری مناسب برای کودکان
فضای عمومی شهر برای کودکان را میتوان به صورتهای مختلفی در نظر گرفت؛ فضای عمومی شهر و محله، مدرسه، خیابانها و معابر عمومی، پارکها، سینما، کتابخانه، فضای ورزشی و مانند آنها از آن جملهاند. فضای عمومی شهر در کنار خانه با کودک در تماس است و بخش مهمی از آموزش و پرورش او را بر عهده دارد.
در شهرسازی امروز، به لحاظ نظری هر محله با حوزه عملکردی مربوط به کودکان تعریف میشود. مرکز هر محله، یک دبستان است و علاوه بر آن خدمات دیگری مانند پارک محله ای، فضای ورزشی و زمین بازی کودکان نیز در نظر گرفته میشود. اما در عمل، در بیشتر موارد این نکات در برنامهها مورد غفلت قرار میگیرند. اغلب فضاهای محلههای شهری برای کودکان تعریف میشوند، اما کمتر مورد استقبال و استفاده کودکان قرار میگیرند.
شاید مهمترین ویژگی یک فضای عمومی مناسب برای کودکان، تأمین امنیت فیزیکی و روانی کودکان و خانواده آنها باشد.جین جیکوبز معتقد است مهمترین علاقه کودکان در فضای شهری در ایمنی خیابان، تنوع کاربریها، شادابی و سرزندگی شهر خلاصه میشود و با رفع این نگرانی کودکان، نگرانیهای اصلی تمام جمعیت برطرف خواهد شد. امروزه مشخص شده است که کیفیت فضای کالبدی مختص کودکان، به لحاظ تراکم، اختفا، امکانات و تسهیلات مناسب و سایر مسائل مربوط به این فضاها به شناخت دقیق و کافی کودکان بستگی دارد. دانش روان شناسی کودک در این راه میتواند راهگشا باشد.
کودک نخستین ارتباط اجتماعی خود را با مادر سپس پدر و بعدها با برادران و خواهران آغاز میکند. به تدریج که بر سن او افزوده میشود میتواند با کودکان دیگر رابطه اجتماعی برقرار کند. در مرحله نوجوانی فرد میکوشد بیش از دوران کودکی از والدین و خانه مستقل شود. ولی هنوز هم احساس میکند که استقلال کامل برای امکان ندارد. این دوره، دوران تشکیل گروههاست. مانند گروههای هنری، ورزش، تفریحی و مانند آن. گاهی هم نوجوانان دستههای کوچکی برای هدفهای خاص در مدرسه یا محله خود تشکیل میدهند. عضویت در گروه به فرد امکان میدهد که خود را با دیگران همانند و هماهنگ سازد و افکار و عقاید تازه ای بیاموزد. توجه به این نکات ساده برای برنامه ریزان و طراحان بسیار اهمیت دارد. فضاهای شهری باید آمادگی پرورش افکار و رفتار کودک و نوجوان را داشته باشند و بتوانند به نیازهای اساسی آنها پاسخگو باشند.
کودک و نیازهای اجتماعی
به طور کلی نیازهای کودکان در سه فضا قابلیت تحقق دارد: فضای خانوادگی، فضای آموزشی و فضای عمومی. فضای عمومی شهر برای کودک عموماً شامل فضای عمومی محله و شهر، فضای بازی و مراکز جمعی فرهنگی و پرورشی (کتابخانه کودک، فرهنگ سرای کودک و مراکز ورزشی) میگردد. فضاهای شهری همچنان که برای همگان در دسترس و مورد استفاده هستند، باید برای کودکان نیز قابل بهره برداری و درک باشند.
منظور از رشد و تکامل اجتماعی این است که فرد بیاموزد در یک اجتماع یا فرهنگ زندگی کند، با دیگران همکاری کند و مسئولیتهایی را به عهده گیرد. اجتماعی شدن مستلزم آن است که شخص از برخی خواستههای خود صرف نظر کند و کارهایی را انجام دهد که خود نمیخواهد. بنابراین بسیار مهم است که به کودک قدرت بدهیم که با دیگران همکاری کند، بتواند آنچه را نمیداند از دیگران یاد بگیرد، بتواند ناکامیهای زندگیاش را تحمل کند، برخی خواستههایش را برای صلاح جامعه فراموش کند یا به تأخیر بیندازد، آداب و رسوم جامعه را رعایت کند و مسئولیتهای اجتماعی را بر عهده بگیرد. از سوی دیگر هنگامی که خانواده نتواند نیازهای اساسی کودک خود را تأمین نماید، مسئولان شهر موظف هستند از کودک حمایت کنند. نهادهای اجتماعی حمایت از کودکان (خیریه یا دولتی) یکی از نیازهای اساسی در شهرهای امروز هستند.
کودک و اوقات فراغت
بهترین روش یادگیری در سنین کودکی، بازی است. شیلر میگوید: کودک زمانی به راستی کودک است که بازی میکند. بنا به تاکید روان شناسان کودک، موثرترین بازیها در سن پایین، بازی آزاد است. بازی بدون دخالت و قانون گذاری والدین، به صورت خودانگیخته و کاملاً دلخواه و معمولاً بدون هدف تعیین شده.فضای شهری باید پاسخگوی این نیاز کودکان باشد. فضای بازی کودکان، تنها بخشی از فضای مورد نیاز شهری برای آنان است.
بر اساس ماده ۳۱ اعلامیه جهانی حقوق کودک، بازی و تفریح حق کودکان است. پس ضروری است امکانات و تسهیلات لازم برای فعالیتهای تفریحی آنان فراهم شود. در بند ۲ همین ماده آمده است: ضروری است مسئولان شهری، فضاهای مناسب و متعددی برای بازی کودکان فراهم نمایند. این مکانها بهتر است به محل سکونت کودکان نزدیک باشند.
فضای بازی کودکان
با گسترش روند شهرنشینی در سطح جهان و تولد کلان شهرها، تماس و آشنایی کودکان با طبیعت و محیطهای طبیعی کاهش یافته و فرصت بازی کودکان و گذران اوقات فراغت آنان محدود به فضای شهری است.علاوه بر گسترش فیزیکی شهرها که منجر به دوری از طبیعت میگردد، نگرانی والدین از تأمین امنیت کافی، شرکت دادن کودکان در کلاسهای آموزشی فوق برنامه، بازیهای رایانه ای و رسانه تلویزیون نیز در کاهش رابطه کودکان شهری امروز با محیط طبیعی نقش داشتهاند.
روان شناسان معتقدند در سنین کودکی، یادگیری از طریق بازی آزاد انجام میگیرد. برای بازی آزاد تعریف دقیق و مشخصی وجود ندارد، اما از ویژگیهای آن میتوان به عدم برنامه ریزی، غیر قابل پیش بینی بودن، اختیاری بودن و لذت بخش بودن اشاره کرد. برای مقابله با کمبود فضاهای بازی در شهرها در برخی کشورها راهبردهای خاصی در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال بر احیاء ارزش و مفهوم محله، آگاه سازی شهروندان از اهمیت فضاهای بازی کودکان، ایجاد فضاهای تفریحی چند منظوره و استفاده از ساکنان محله برای اداره و کنترل این فضاها تاکید میشود.
از سوی دیگر شهرداریها نیز در برنامههای اجرایی خود برخی نکات را در نظر میگیرند. مکان یابی پارک و فضای بازی برای کودکان در نزدیکی محل سکونت آنها با استفاده بهینه از عناصر طبیعی موجود مانند جنگل، رودخانه یا درختان کهن سال، ایمن سازی مسیر تردد کودکان و تاسیسات موجود در فضای بازی از جمله این نکات هستند. توجه همزمان و کافی به همه این جوانب منجر به پیدایش محله ای سالم و پایدار خواهد شد.
در آلمان در این زمینه تجربه جالب توجهی وجود دارد. در برخی شهرها فضایی عمومی در نظر گرفته شده است که هدف از آن آرام سازی ترافیک و تغییر و تبدیل کاربری خیابان محلی به دسترسی محلی است. به این فضا، وونرف [۵] یا «خیابان زندگی» می گویند. بدین ترتیب فضای شهری ایجاد میشود که برای انواع فعالیتهای تجاری و اجتماعی و به ویژه بازی کودکان مناسب است. این فضاها اغلب به صورت خیابان باریک درختکاری شده ای هستند که سرعت وسایل نقلیه در آن حداکثر به ۱۶ کیلومتر بر ساعت (۱۰ مایل بر ساعت) میرسد.
زمین بازی کودکان
در جوامع پیش از صنعتی، آموزش کودکان عمدتاً بر عهده نهادهای مذهبی و رهبران دینی قرار داشت و در این میان اهمیت پرورش روحی و عاطفی آنان همواره ناشناخته باقی مانده بود؛ هرچند به تدریج نگرشهای جدیدی درباره آموزش آنان و لزوم فراگیری برخی آداب و مهارتها به آنان شکل میگرفت. در این سالها اکثریت جمعیت ساکن روستاها بودند و کودکان در دل طبیعت و در تماس مستقیم با آن به تفریح و تجربه کردن میپرداختند و لزومی برای طراحی فضایی برای بازی آنان احساس نمیشد.
در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی و در سال ۱۸۳۷ نخستین کودکستان توسط فردریک فروبل در شهر بلانکنبرگ آلمان با نام «باغ کودکان»[۶] تأسیس گردید. فروبل معتقد بود باغ کودکان باید نمونه کوچکی از جهان واقعی، با همه ویژگیهای مثبت و منفی آن باشد. ایده تأسیس باغ کودکان به سرعت در همه آلمان و سپس اروپا گسترش یافت. دیوید شاو اسکاتلندی نخستین دانشمندی بود که اهمیت در نظر گرفتن فضایی برای بازی کودکان را بیان نمود. شاو میگوید: زمین بازی کودکان بهشت است.
در سال ۱۸۵۵ نخستین باغ کودکان در شهر واترتون در ایالت ویسکانسین توسط بانوی مهاجر آلمانی، کارل شورتز تأسیس گردید. اما به تدریج شکل و محتوای کودکستانهای امریکا تحول یافت. کودکستانهای مدرن امروزی در سالهای دهه ۱۹۳۰ در امریکا بنیان گذاشته شدهاند. پس از آن و به تدریج فضاهای تفریحی و سرگرمی ویژه کودکان نیز طراحی و اجرا شدند.
اولین زمین بازی از پیش طراحی شده در سال ۱۸۶۲ و در حومه بستون در امریکا تأسیس شد. در این فضا، وسایل بازی کودکان از لولههای گالوانیزه ای ساخته شده بودند که کارایی چندانی نیز نداشتند. در انگلستان و در منچستر در سال ۱۹۱۱ زمینهای بازی کودکان از سوی خود مردم به وجود آمده و سپس با قواعد و معیارهای شهرداری تطبیق یافتند. در پارکهای اولیه منچستر زمینهای بازی پسران و دختران جدا از یکدیگر بودند، زیرا تصور میشد در زمینهای بازی مختلط، پسران فرصت بازی را از دختران میگیرند.
در دهه ۱۹۲۰ فضاهایی از پارکهای عمومی به بازی کودکان اختصاص یافت. در سال ۱۹۳۱، سورانسون، طراح دانمارکی پیشنهاد داد تا فضایی برای بازی کودکان با وسایل و مواد به ظاهر بی ارزش در نظر گرفته شود. این ایده در دهه ۱۹۴۰ منجر به شکل گیری «زمینهای بازی ماجراجویی» گشت که این ایده در ۱۹۴۸ در کامبرول لندن اجرا گردید. با پیشرفت فناوری در قرن بیستم امکان ساخت فضاهایی برای مخاطبان در سنین مختلف پدید آمد. در بسیاری شهرهای بزرگ شهرکهای ویژه بازی و سرگرمی کودکان به وجود آمد. به عنوان مثال در قاهره، نیویورک، هوستون در تگزاس و همچنین پاریس.
در ایران و در سال ۱۲۹۸ شمسی در تهران و اصفهان کودکستانهایی تأسیس شد که عمدتاً از سوی مبلغان مذهبی اروپایی اداره میشدند. اولین کودکستان ایرانی در سال ۱۳۰۳ در تبریز و توسط جبار باغچه بان ایجاد شد. چندی بعد قمر دولت آبادی نیز در اصفهان چنین موسسه ای را برقرار نمود. اولین آیین نامه کودکستانها در ایران در سال ۱۳۳۴ و در وزارت فرهنگ نوشته شد. در سال ۱۳۴۱ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تأسیس گردید. این کانون کودکان ۶ تا ۱۸ ساله را مخاطب خود قرار میدهد.
اما به طور کلی باید در نظر داشت که بازی کودکان در یک محیط طبیعی کاملاً با بازی در یک محیط انسان ساخت متفاوت است. محیط طبیعی برای کودک تجربه حسی خاصی دارد. کودک در محیط طبیعی رها است. آزاد است بدود، فریاد بزند و ریخت و پاش کند. مسلم است که برای طراحی و برنامه ریزی یک فضای بازی برای کودکان، پیروی از فرهنگ حاکم در جامعه ضروری است. فرهنگ اجتماع همواره بر همه جوانب زندگی افراد آن جامعه و به تبع آن بر فضاهای زندگی آنها مؤثر خواهد بود. منظور از فرهنگ جامعه، تنها فرهنگ غالب و کلی مردم نیست، بلکه در بسیاری موارد، توجه ویژه به خرده فرهنگها و اقلیتها تضمین کننده موفقیت یک فضای شهری میباشد.
تنها با توجه به این نکات است که از یک فضای طراحی شده شهری میتوان انتظار داشت به صورت ایده آل عمل نماید. برخی دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند توجه به فرهنگ در طراحی و برنامه ریزی، در حقیقت همان توجه به فرهنگ محلی زنان و کودکان است. زیرا در بیشتر جوامع این مادران هستند که تصمیم میگیرند خانواده و کودکانشان به چه مراکزی برای گذران اوقات فراغت بروند.
فضاهای بازی کودکان در ایران
در شهرسازی سنتی ایران فضایی مختص کودکان در شهرها پیش بینی نشده بود، کودکان در فضای خانه خود و محله میتوانستند با همسالان خود بازی کنند و حتی در تماس مستقیم با طبیعت به تجربههایی نو دست پیدا کنند. اما با ورود اندیشه تجدد گرایانه و از بین رفتن بافت سنتی شهرها و به ویژه پیدایش ساختمانهای بلندمرتبه و محلههای پرتراکم در شهرهای بزرگ کشور، کودکان و نیازهای مخصوص آنان مورد غفلت شهرسازان و مدیران شهری واقع شد؛ به طوری که با وجود نفوذ عقاید و تفکرات شهرسازی نوین در اندیشههای برنامه ریزان و مسئولان شهری، اهمیت و جایگاه فضاهای شهری ویژه کودکان، از جمله فضاهای سرگرمی و تفریح آنان، هنوز به حد کافی مورد توجه قرار نگرفته است.
زمینهای بازی کودکان در ایران معمولاً در چند وسیله ساده بازی مانند الاکلنگ و سرسره و یا زمینهای بازی خاکی در محلهها خلاصه میشود. از سوی دیگر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حقیقت تنها نهاد فعال در زمینه فعالیتهای فرهنگی و پرورشی مختص کودکان در کشور است. مهد کودکها و کودکستانها نیز نتوانستهاند به نقش و جایگاه اصلی خود برسند؛ به طوری که میتوان گفت مهد کودکها و کودکستانهای ایران (به ویژه در کلان شهرها) تنها وظیفه نگهداری از کودکان در ساعتهای کاری والدین آنها را بر عهده گرفتهاند.
حتی در شهرهایی که طراحی شهری در آنان در حد مقبولی انجام گرفته است نیز جایگاه کودکان مورد بی توجهی باقی مانده است، به طوری که احساس عدم امنیت در فضاهای شهری در نزد کودکان و به تبع آنان در نزد والدین همواره وجود داشته است. این موضوع سبب میگردد والدین کودک ترجیح بدهند فرزند آنان در خانه اوقات فراغت خود را بگذراند و فرصت بازی در فضای باز و طبیعی را از دست بدهد. امری که منجر به محرومیت کودک از تجربههای نو، آشنایی با همسالان خود و برقراری روابط اجتماعی میان آنان میگردد.
شاید بتوان گفت پیش از طراحی و ساخت فضاهای سرگرمی و تفریح کودکان، آماده سازی محلههای شهری برای زندگی اجتماعی کودکان باید مورد توجه برنامه ریزان باشد. محلههای شهری نباید محل عبور و مرور ترافیک باشند. کوچههای محله تنها باید نقش دسترسی محلی داشته باشند. سرعت وسایل نقلیه حداقل باشد و به لحاظ امنیت و آرامش در سطح مطلوبی قرار بگیرد.
در گام دوم طراحی فضاهای محلی اهمیت دارند. فضاهایی که برای کودکان ملموس باشند. کودک باید بتواند با محله و شهر خود ارتباط برقرار کند و آن را بشناسد. طراحی فضاهای سبز، خیابانهای زیبا، استفاده از رنگهای مناسب در محیط محله و شهر و حتی علائم و نمادهای شهری میتواند مورد توجه باشد.
در گام سوم طراحی و اجرای فضاهای شهری مناسب کودکان اهمیت دارد. پارکهای محله ای، زمینهای بازی و کتابخانه محله ای از نمونههای ساده و مهم چنین فضاهایی هستند. در سطح شهر نیز ایجاد شهربازی، پارکهای وسیع، اردوگاهها و مانند آنها برای بازی و سرگرمی کودکان و تأسیس موزههای ویژه کودکان، نمایشگاهها، سینمای کودک، و مانند آنها برای پرورش کودک دارای اهمیت هستند. در تمامی این فضاها باید اصول مشخصی را لحاظ کرد تا بتوانند در کارکردهای خود موفقیت حاصل کنند. مهمترین این اصول را میتوان در امنیت، نزدیکی و قرابت با طبیعت، تنوع، آسایش، سکوت و قابلیت نظارت خلاصه نمود.
تردد کودکان در خیابان های مرگ
بررسی ها نشان می دهد شبکه راه ها در بسیاری از محل ها بدون در نظر گرفتن وضعیت و شرایط کودکان ساخته شده است. حال آن که کودکان هم به عنوان عابر پیاده، دوچرخه سوار، موتورسوار و راکب وسایط نقلیه از راه ها استفاده می کنند.جاده محل خطرناکی برای کودکان و نوجوانان است. اگرچه سوانح ترافیکی راه ها نفعی برای کودکان و خانواده هایشان در افزایش تحرکات و استقلال کودکان در زمانی که بزرگ می شوند در بر ندارد. مطالعات مربوط به سوانح ترافیکی در کودکان نشان داد بچه های کوچک تر به رغم بی خطر بودن وضعیت راه، مهارت، دانش و سطح تمرکز کمتری برای مدیریت محیط ترافیکی دارند. توانایی های جسمانی آنها ممکن است با قابلیت شناختی شان سازگار نباشد. برای مثال، بچه های کوچک در جست وجوی دنیای پیرامونی خود، از جمله توانایی بالارفتن شان از بلندی با توانایی حفظ تعادلشان منطبق نباشد پس ممکن است بیشتر از سایرین سقوط کنند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که رفتار کودکان خردسال با بزرگسالان متفاوت است و محیط خانه، شکل شفاف و روشنی از این مسئله است. آنها روی زمین می خزند، از لبه پنجره بالامی روند، لابه لای نرده های راه پله فشرده می شوند، از حفاظ پله ها به طرف پائین سر می خورند، روی درهای کوتاه تاب می خورند، از اتاقی به اتاق دیگر می روند و در داخل و خارج از خانه دوچرخه سواری می کنند. از خانه ها نیز به نحوی که از نظر آنها منطقی است استفاده می کنند ولی به طور وضوح این مسئله توسط طراحان خانه ها پیش بینی نشده است.
همچنین باید توجه داشت که مراحل جسمانی و روحی کودک بسیار مهم هستند، ولی کودکان خصوصاً نسبت به مصدومیت، آسیب پذیرند. زیرا در دنیایی زندگی می کنند که در آن، از کنترل و قدرت اندکی برخوردار می باشند. آسیب پذیری کودکان، به دلیل قدرت کم و موقعیت آنها، افزایش می یابد. آنها خود را در محیط های شهری و روستایی می یابند که برای بزرگسالان ساخته شده است. صدای آنها، بندرت شنیده می شود و فقط تعداد خیلی کمی از مکان ها با مشورت کودکان طراحی شده اند.
برنامه ریزان شهری و سیاست گذاران، کمتر از نگرانی های کودکان مطلع بوده و اغلب بر این باورند که تحول و تغییر به سود همگان می باشد.اما در کشور ما یا بهتر است بگوییم در اکثر جوامع، کودکان از آسیب پذیرترین افراد در برابر حوادث ترافیکی اند.حادثه یک اتفاق است، اما ایمنی نیازمند برنامه ریزی است. کودکان یا در مسیر خانه به مدرسه در رفت و آمدند و یا در کوچه و خیابان تا محل زندگی مشغول بازی. تا زمانی که آنها به اندازه کافی برای تامین، حفظ و ارتقای سلامت و ایمنی خود توانمند نشوند، والدین و مربیان کودک نقش مهمی در ایمنی و سلامت آنها باید داشته باشند.
مهمترین دلایل آسیب پذیری کودکان
- نا آشنایی به اصول و دانش ایمنی
- وجود خطر در محیط خانه تا مدرسه و محیط بازی
- فقدان نظارت و مراقبت های ایمنی،
- استفاده نکردن از تجهیزات ایمنی به علت ناآگاهی و دسترس نبودن تجهیزات
حوادث ناشی از برخورد کودکان با وسایل نقلیه نیز علت بسیاری از مرگ ومیر و معلولیت های کودکان است. آسیب های کودکان ناشی از وسایل نقلیه، زمانی ایجاد می شود که آنها درون خودرو هستند و خودرو ناگهان ترمز می کند و یا با سایر وسایل نقلیه تصادف می نماید. گاهی نیز این آسیب ها بر اثر تصادف خودرو ها با کودکان عابر پیاده و یا کودکان دوچرخه سوار و یا اسکیت سوار ایجاد می شود. کودکان در هر سنی ممکن است قربانی تصادف با خودرو ها شوند، اما کودکان ۲ تا ۶ ساله به دلیل کنجکاوی بیش از اندازه و فعالیت فراوان، بیشتر در معرض خطر قرار دارند. در همه این موارد می توان به کودکان آموزش داد تا از خود بیشتر مراقبت کنند.
بسیاری از کودکان هنگامی که راننده خودرو به عقب حرکت می کند، به علت حضور در پشت خودرو دچار مصدومیت و حتی مرگ می شوند. در مجموع، بسیاری از کودکان که توسط بزرگسالان بی توجه شان رها می شوند، جان خود را در این مواقع از دست می دهند.
نقش والدین و مربیان کودک در کاهش خطر حوادث ترافیکی
- آشنا نمودن کودکان با قوانین و مقررات عبور و مرور
- توجه به رعایت اصول ایمنی در عبور و مرور
- آموزش ایمنی ترافیک به صورت عملی
- باید توجه داشت که سنین پیش از دبستان برای یادگیری قوانین ترافیکی و رفتار های ایمنی زمان مناسبی است. آموزش اصول ایمنی عبور و مرور کمک می کند تا کودکان در آینده این رفتار ها را به کار ببندند.
- والدین باید اصول بستن صحیح کمربند ایمنی، استفاده از کلاه ایمنی دوچرخه و اسکیت، خطرات بازی کودکان در نزدیکی محل تردد خودرو ها و عبور از خیابان به تنهایی یا همراه بزرگ تر ها را بیاموزند.
جمع بندی
به طور کلی مشکلات و مسائل مربوط به کودکان را نمیتوان به طور جداگانه از سایر مسائل اجتماعی و شهری بررسی کرد و برای حل آنها راه حل ارائه داد. در سطح ملی، سیاستگذاری های کلان و جهت گیری عمده برنامههای بلند مدت و میان مدت و نیز برنامههای کوتاه مدت، باید با در نظر گرفتن نیازها و کمبودهای کودکان انجام شوند. قوانین کشور باید هر چه بیشتر با قواعد جهانی حمایت از کودکان هماهنگ و منطبق شود. در عین حال باید به اجرای درست و دقیق این قوانین اهتمام ورزید. در نظر گرفتن فرهنگها و خرده فرهنگها در جوامع مختلف و هماهنگی با آنها، میتواند تضمینی برای اجرای دقیق قوانین مرتبط با کودکان باشد.
در سطح شهری، گسترش نهادهای اجتماعی و فرهنگی میتواند به عنوان یک راهکار میان مدت در نظر گرفته شود. استفاده از تجربههای سایر کشورها و کلان شهرهای جهان در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود. اصلاح وضعیت محلههای شهری برای در دسترس بودن آنها برای کودکان،. ایجاد فرهنگسراهای ویژه کودکان، پارکها و کتابخانههای محلی و مانند آنها نیز میتواند از برنامههای نهادهای مسئول در شهر برای رفع نیازها و کمبودهای کودکان در کلان شهرهای ایران باشد. در سالهای اخیر در برخی شهرها، البته در سطحی محدود، فعالیتهایی در این زمینه دیده میشود. به عنوان مثال خانه کودک و نوجوان در اصفهان و یا کتابخانه کودک و نوجوان در پارک لاله تهران (که زیر نظر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت میکند).
به نظر میرسد تا زمانی که ذهنیت غالب مدیران و برنامه ریزان شهری متوجه اهمیت فوق العاده نیازهای روحی و فکری کودکان نباشد، نمیتوان به آینده بهتری برای کودکان در برنامههای ملی و شهری امیدوار بود. گام نخست برای حل مشکلات موجود، توجه دادن برنامه ریزان به این امر مهم میباشد.
منابع فارسی
۱. ایزدپناه جهرمی، آیدا؛ کودک، بازی و شهر (فرایند، اصول و معیارهای برنامه ریزی و طراحی فضای بازی کودکان، انتشارات سازمان شهرداریهای کشور، ۱۳۸۳
۲. پارسا، محمد؛ روان شناسی رشد کودک و نوجوان، ۱۳۷۶
۳. دریسکل، دیوید، با همکاری اعضای پروژه رشد یافتن در شهرها؛ ترجمه توکلی، مهرنوش و سعیدی رضوانی، نوید؛ ایجاد شهرهای بهتر با کودکان و جوانان (راهنمایی برای مشارکت و پژوهش مشارکتی)
۴. شعاری نژاد، علی اکبر؛ روان شناسی عمومی، ۱۳۷۱
۵. شهرداریها، شماره ۶۹، بهمن ۱۳۸۳
۶. شیعه، اسماعیل؛ آماده سازی شهر برای کودکان، موسسه نشر شهر، ۱۳۸۵
۷. قنبریان، منیر؛ کودک و شهرنشینی؛ انتشارات سازمان شهرداریها، چاپ