گوهر شاد بیگم


گوهر شاد بیگم

گنبد سبز یا گنبد گوهرشاد؛ مقبره و یا گنبدخانه ­ایست که متصل به ­مدرسه، مسجد و مصلی­ های خیابان هرات، به دستور ملکه­ ی شاهرخ میرزا ـ گوهرشاد آغا ساخته بود و امروز از تمام آن مجتمع شکوهمند ساختمانی که از شهکارهای صنعت معماری جهان اسلام شمرده می­شود؛ صرف پنج مینار و همین گنبد سبز باقی مانده­ است که اجساد گوهرشاد بیگم، پسرانش بایسنقر میرزا و میرزا محمد جوگی؛ و نواسه­ اش علأالدوله پسر بایسنقر درآن مد فون­ اند.

بخش­های دیگر این بنای تاریخی از گزند حوادث روزگار مصئون نمانده، عمداً ویران گردیده ­اند. با آنهم بخش باقیمانده به­ عنوان مشت نمونه­ ی خروار؛ نماد عشق زنی را به ­تمثیل می­گیرد که میهن ­دوستی در تار و پود وجودش سیلان داشت و برای اثبات این عشقش سر و جان را فدای کشور ساخته، در راه دفاع از شهر محبوبش هرات به­ شهادت رسید.

گوهرشاد ملکه ­یی بود که در پهنای جغرافیای خراسان زمین محبوب عامه ­ی مردم و بانوی اول کشور شناخته می­شد. همو بود که به­ دور از تعصب و تفوق ­پسندی اشراف­ منشانه، در خدمت مردمش قرار داشته، از بزرگترین فرهنگیان و هنرمندان کشورش حمایت کرد و نتیجه ­ی همین از خودگذری و محبتش به­ خلق بود که امروز پس از گذشت سده ­های طولانی، هنوزهم نامش ورد زبان هاست و به­ عنوان یکی از کسانی شناخته می­شود که سنگ تهداب تمدن بزرگ عصر خویش را گذاشت و بذر اول مدنیت تیموریان هرات را افشاند. بناهایی را که او آباد کرد، برای تعیش خواص و اعیان نه بود، بلکه هریکی از آنها در خدمت عامه ی مردم قرار داشته؛ تأسیسات عام­ المنفعه شمرده می­رفتند.

شهر هرات که در منابع کهنِ تاریخی بنامهای هری ۱ و هریوا نیز یاد شده­ است؛ تاریخی بس کهن و سرشار از افتخارات بزرگ دارد؛ این شهر در زمان غزنویان یکی از مهمترین شهرهای خراسان بود و در عهد تیموریان با ملقب شدن به مروارید شهرها به یکی از بزرگترین کانون­های علمی آسیا مبدل گردید.

آنگاهی­که در سال ۱۳۶۹ میلادی، شورای نظامی تیمور کورگانی ( ۱۳۳۵- ۱۴۰۴م.) به او لقب امیر دادند و شهر سمرقند را پایتخت امارتش قرار دادند، جهان گشایی این امیر باعزم ولی بی­رحم آغاز یافت. وی در آغاز به ­فتح مناطق ماورألنهر، خوارزم، اطراف بحیره­ی کسپین، هند، عراق، قفقاز جنوبی و ساحات آسیای غربی نایل گشت و در ۱۴۰۴ م.

که تصمیم لشکرکشی به­ چین را داشت، دیده از جهان فروبست. تیمور با وصف آنکه یک مسلمان متعصب بود، بیش از همه به قتل و غارت مسلمانان پرداخت. در شهر هرات کله منارها ساخت، دیوارهای تدافعی آن­را ویران کرد و دروازه­ی فلزی پر نقش و نگارش را به­ زادگاه خود ـ شهر سبز ـ انتقال داد. در سیستان بند رستم را که ساحات سیستان افغانی امروزی را آبیاری میکرد، منهدم نمود که در اثر آن، شهرهای چهار طرف آن به ویرانه های متروک مبدل گشت و تا  به ­امروز نیز کسی موفق به اعمار مجدد آن بند مهم و تاریخی شده نتوانست. تیمور که در جنگ­های سیستان دو انگشت دست راستش را باخت و پای چپش نیز زخم برداشت؛ به­ نام تیمور لنگ شهرت یافت؛ زیرا در اثر این زخم بود که تا اخیر عمر می لنگید.

     تیمور چهار پسر داشت: غیاث­ الدین جهانگیر، معزالدین عمر شیخ، جمال­ الدین میرانشاه و شاهرخ میرزا که از مادری تاجیک و دری زبان به ­دنیا آمده بود؛ در زمان سلطنت پدرش والی خراسان مقرر شد. این رویداد در سال ۱۳۹۶م. اتفاق افتاد و نه سال پس ازآن به سال ۱۴۰۵م. درهمان شهر اعلان پادشاهی کرد و همانجا را پایتخت قرار داد. سمرقند و زابلستان را تحت حاکمیت خود در آورد و سلطه اش را بر آسیای مرکزی وسعت بخشید.  شاهرخ مردی مدبر، دانشمند و عادل بود.

شاید تیمور وی را به علت همین ویژه گی هایش بیشتر از سایر پسران خود دوست داشت. وی پس از رسیدن به ­مقام شاهی؛ به ­اسرع وقت زخم­ هایی را که پدرش بر پیکر خراسان زمین وارد آورده بود، در سایه­ ی فراست خود و خانم خیراندیشش التیام بخشید. دیوارهای تدافعی شهر هرات را که به اثر حملات چنگیز و تیمور ویران شده بود، از نو ساخت و عمارات با شکوه زیادی بنا نمود. بدینترتیب از سال ۱۳۹۹  تا ۱۴۴۷ م. که دیده از جهان فروبست، هم خود او و هم خانمش گوهرشاد؛ تمام توانایی­ های شان را وقف عمران مجدد هرات و رشد و انکشاف عرصه­ های مختلف هنری و ادبی خراسانزمین نمودند.

   شاهرخ در سال ۱۳۸۸م. با گوهرشاد آغا دختر امیر غیاث­ الدین ترخان ازدواج نمود. چنانکه از لقب امیر غیاث الدین پیداست، نزد امیر تیمور از مقام والایی برخوردار بود. ترخان و اغاجی یا آغجی منصب خاص دستگاه امرای ترک تبارست و به­ کسانی اطلاق می­گردد که میان سلطان و رعیت واسطه بودند.

بخاطر حشمت و نفوذی که داشتند، بدون التزام به­رعایت نوبت و رخصت، نزد سلطان بار می یافتند. مادر گوهرشاد که در سال ۱۴۱۴م. ( ۸۱۶ ق) در شهر مشهد وفات یافته، در جوار مرقد امام رضا مدفون گردید؛ بانوخانزاده بیگم نام داشت. دخترش؛ این ملکه­ ی با وقار، خردمند، محتاط، با حیا، رحمدل، پرعاطفه، آراسته، خیر و سخاوتمند در اطعام و انعام، صدقات و خیرات، موصوف به­ حسن تدبیر و آگاه از سیاست؛ مقام والایی داشت.

اغلب منازعات مهم مردم به ­تدبیر وی حل و فصل می­گردید. او از ثروت مادی ایکه به ارث برده بود، به نحو عاقلانه ، عالمانه و عادلانه استفاده کرده، همه را در راه بازسازی، اعمار اماکن عام ­المنفعه و کمک به­ رعایا به­ مصرف میرسا نید.

حتی اهل علم و دانش از جاهای دور جهت فراگیری علوم به­ مدرسه­ ی وی که در کنار مقبره­اش اعمار گردیده است؛ مراجعه می­کردند. او خود به ­تاریخ و ادبیات علاقمند بود، از همین جهت شاعره­ ی نامور سده­ ی نهم هجری ـ مهری هروی ـ را به ­مصاحب و ندیمی خود برگزیده بود.

 گفته میشود که این زن دانشمند در امور دولتی و حکومتی به ­شاهرخ میرزا مشوره­ های سازنده­ یی میداد و در امور اجرایی نیز سهم فعال میگرفت. همچنان در بسیاری از سفرها شاهرخ میرزا را همراهی میکرد. وی پس از مرگ شوهرش نیز نزد مردم از قدرت و عزت برخوردار بود. اکثر اوقات که مشاجره بین شهزادگان و حکام دولت به ­وقوع می­پیوست؛ او به ­میانجی­گری می­پرداخت و مصالحه ایجاد می­کرد.

این شهبانوی ترک­ تبار توجه خاصی به ­عمران و آبادی داشت. مسجد جامع مشهد، با نوآوری­های هنر معماری و کاشیکاری زیبا، و مسجد گوهرشاد که هنوزهم پا برجاست از آثاریست که به­مصرف شخصی او ساخته شده­اند. مسجد گوهرشاد که به ­نام نامی خودش مسماست، به ­باور باستانشناسان، یکی از دوازده بنای منحصر بفرد جهان شمرده می شود که از لحاظ هنر معماری و کاشی کاری عالیترین بنای جهان اسلام شناخته می­شود.

ازبناهای تاریخی دیگر گوهرشاد ؛ بقعه ­ی شمس­الدین در یزد، تربت شیخ جام، مسجد کبود تبریز، مسجد جمعه ­ی اصفهان، مسجد شاه و یک چهارباغ در شیرازست. همچنان در ایران امروزی، باغ قراچه، باغ جهان­ نما، باغ دلکشا و باغ ارم نیز از ساخته ­های گوهرشادست که هنوز هم بنام­های سابق شان یاد می­گردند. در داخل کشور امروزی ما افغانستان، یکی شاهکارهای عمرانی گوهرشاد در خیابان٢ هراتست که شامل یک مدرسه، مسجد و یک مصلی می­باشد.

 این محل که امروز به­نام پایمنار معروفست؛ در آن پنج مصلی وجود دارد که صرف یکی آنرا گوهرشاد اعمار نموده است بقیه­ ی آنها در دوره های پیشین بنا شده­اند که پس ازین درباره آنها سخن خواهیم گفت. گوهرشاد در زمان حیاتش مقبره یی نیز در جوار مدرسه­ ی این محل، برای خود اعمار نموده بود که هنوز برجاست.

ساختن عمارت باشکوه مدرسه که در سال ۱۴۱۸م = ۸۲۰ ق. آغاز شد؛ بیست و یک سال را دربر گرفت تا به پایه­ ی اکمال برسد.

 ماهرترین معماران، خوشنویسان، تذهیب کاران و نقاشان از سرتاسر قلمرو خراسان عهد شاهرخ در بسر رسانیدن ساختمان این مدرسه که یکی از عجایب مشرق زمین بحساب می­آمد؛ سهم گرفته اند. مدرسه بطرف شمال مصلی در مقابل مسجد واقع بود که از جهت منظر جای دوم را داشت. راه درآمد مدرسه، یک گنبد کماندار بود

goharshad 1

که کمان­ های متعددی در مرکز آن چندین چوکات را به وجود آورده بودند. مناره­ های مدرسه که آگنده از ریزه­ کاری های فن مهندسی بودند و ارتفاع هریک ازآنها به پنجاه متر می­رسید؛ در گوشه­های این بنا سر بر فلک کشیده شده بودند.

گوهرشاد در کنار این مدرسه؛ مقبره­ ی زیبایی برای خود و شوهرش ساخته است که تا اکنون بحال خویش باقی مانده و به­ نام مقبره­ ی گنبد سبز(در زبان گفتاری گمبذ سوز) زینت­ افزای شهر هراتست. امروز قبرهای این ملکه ­ی خیر و دانشمند و فرزندانش درین مقبره قرار دارند؛ ولی هنگامی که شوهرش شاهرخ میزرا در سال ۸۵۰ ق. در شهر ری دیده از جهان فروبست، جسدش را به­ هرات انتقال داده، در داخل همین مقبره­ ی باشکوه مدفونش ساختند.

 اما دو سال پس ازآن پسرش الغ بیک میرزا  که والی سمرقند بود؛ جسد پدر را با مقداری از خاک گورش به­ سمرقند انتقال داد و در جوار قبر پدر کلان خود ـ امیر تیمور ـ به­ خاک سپرد که امروز آن محل را گور امیر می­نامند.

از موضوع دور نشویم؛ منظره ­ی نخست این ساحه؛ مسجد عیدگاه بود که مساحت آن ۶۸ در۱۰۶ متر را احتوا می­کرد. این مسجد و مدرسه و مصلی­ ها، نه تنها یکی از زیباترین آثار هنری کشور ما شمرده می­شوند، بلکه در جمله­ ی آثار بی­نظیر مشرق زمین به حساب می­آیند.

در پهلوی اینها مسجد دومی­یی نیز اعمار گردیده بود که نمازهای پنجگانه ­ی روزانه را در آن ادأ می کردند. بنا به گفته میرمحمدصدیق فرهنگ تعداد اصلی مصلی های هرات پنج پایه بوده که هر کدام آنها به دوره­ های متفاوت تاریخ ما ارتباط دارند؛ مصلی اول را سلاطین کرت هرات بنا نهاده بودند؛ مصلی دومی را امیر تیمور کورگانی ساخته بود و مصلی سوم یاد گار عهد شاهرخ میرزا و چهارمی مربوط به دوران سلطنت سلطان حسین بایقرأست.

مصلی پنجمی را سلاطین ازبک بنا نهاده بودند که بوسیله­ ی سلاطین اول صفویه به اتمام رسانده شده است.۳ هر یک از این مصلی ها دارای صحن و ایوان و گنبدی بودند با دو منار مرتفع. میر عبدالکریم بخاری  که مصلی های مذکوررا از نزدیک دیده است مینویسد :«مصلای هرات ازهر جهت خوب حفاطت شده قبه­ ی آن در بلندی و بزرگی به اندازه­ی گنبدعثمانیه ­ی قسطنطنیه بوده، سقف کاشیکاری شده­ ی آن پوشیده از گل و برگ و نقش­های طلایی و لاجوردی است.»۴ ناگفته نماند که عمارت گنبد عثمانیه­ ی ترکیه را امروز مسجد نور می نامند.

از جمله ­ی نه عدد میناریکه تا هفتاد سال پیش درین محل آباد بود؛ فعلآ صرف پنج عدد آن باقی مانده زیرا چهارتای دیگر آنها بنابرعوامل گوناگونی از بین رفته و یا از میان برداشته شده­ اند. تکان­ها و ارتعاشات دایمی زمین محل، که از اثر رفت و آمد وسایط نقلیه بالای سرک احداث شده در میان این میناره ­ها ناشی می­شود؛ مهمترین عاملِ تخریب آن­ها را فراهم ساخته است.

با آنکه اخیراً سرک مذکور بنا بر اعتراض فرهنگدوستان هرات به­ روی ترافیک بسته شد؛ اما دشمنان هویت و تاریخ پرغنای فرهنگی ما دوباره سرک را به ­روی ترافیک گشودند و مینارهای باقیمانده را در معرض خطر انهدام قرار دادند.

یکی ازین مصلی­ ها به اثر اصابت مرمی یکی از تانک های ارتش سرخ روسیه در سالهای ۱۹۸۰م. بر بدنه­ ی  آن؛ صدمۀ زیادی دیده و بیک طرف خم گردیده است، ولی برای جلوگیری از فروغلتیدن کامل آن، موقتاً توسط یک کیبل فلزی بسته شده­ است.

مقبره­ ی گوهرشاد نیز متأسفانه به همین حال مواجه­ است. تزیینات قسمت­های پیزاره­ ی دیوارهای داخل آن از میان برداشته شده و یک قسمت از سقف گنبد نیز نگاره­ هایش را از دست داده­است. تزیینات باقیمانده ­ی آن انسان را بیاد گفته های مورخ نامور سده ی نهم کشور ـ خواند میر ـ می­اندازد که نوشته است:«مکتب گوهرشاد(مکتب هنری) روشی­است با طنطنه و خیلی مشعشع که درآن زیبایی به نحو شایسته ­یی بازتاب یافته، آثار آن در تمام ساختمان های هرات دیده میشود؛ ازهر حیث منظم وبا ظرافت است.» گنبد زیبای مقبره­ ی گوهرشاد که با نوارهای ساختمانی  چین ­دارِ مزین با کاشی­ های آبی لاجوردی و آسمانی رنگ تزیین گردیده؛ دو محفظه یا پوشش تحتانی دیگر نیز دارد.

و به این ترتیب دارای سه گنبد یا پوشش است که یکی بالای دیگر قرار گرفته اند. گنبد اولی یا تحتانی که سقف مقبره را تشکیل میدهد، بمنظور نمایش تزئینات سقف؛ به­ارتفاع کمی ساخته شده­ است، تا بیننده بتواند این آرایه­ ها را بخوبی و روشنی ببیند و تزئینات سقف فضای داخل مقبره را با شکوه­ تر و زیباتر جلوه دهد. زیرا سقف­ بلند مانع جلوه ­نمایی تزئینات و رؤیت دقیق آن می­گردد. گنبد دومی پوششی­ است محافظوی تا جلو نفوذ آب باران و برف به­ سقف مقبره را گرفته بتواند.

 گنبد سومی یا بیرونی نیز به­ منظور شکوه هرچه بیشتر نمای بیرونی مقبره ساخته شده است. این بخش که بشکل استوانه ­یی و بسیار بلند اعمار گردیده است، از فاصله بسیار دور قابل دید بوده، سر به آسمان کشیده­است. دیوارهای مقبره نیز دارای محفظه بوده، یک زینه  ی پنهانی از درون این محفظه، راه به­ جوف گنبد می­برد و راهی به ­بام مقبره نیز دارد.

تزئینات داخل مقبره که در ساختن آن از رنگ­های گرم و سرد استفاده شده، زیباست. گرچه گذشت زمان این نظاره­ ها را کمرنگ ساخته، ولی نتوانسته ­است جلوه ­های خیره کننده­ ی زیبایی آن­را از بین ببرد. دیوارهای مقبره مزین با رواق هایست که مقرنس­های زیبا، شکوه عجیبی به­آنها داده­ است. تزئینات سقف آن دارای اشکال کوکبی بوده، حاشیه­ ی دایروی اش که با کتیبه­ هایی از آیات قرانی متبرک گردیده­ است، خیلی چشمگیر میباشد. در یک گوشه­ ی داخل مقبره، پارچه­ هایی از سنگ مرمر نبشته دار انبار شده است؛ که به­ گمان اغلب سنگ نبشته­ ی رویکار پیش طاق کمان مدرسه یا مسجد بوده است. در این کتیبه­­ ی مرمرین آیات قرانی به­ خط کوفی معقد بشکل زیبایی منقورگردیده­است.

دریکی ازاین سنگ نبشته ها اسامی شاهرخ و گوهرشاد آغا نیز به­ نظر می­رسند. در صحن داخل مقبره، گورها در قسمت وسط آن در یک ردیف موقعیت دارند. بالای هر قبر لوح سنگ مرمرینی قرار گرفته که قسمت­های زیرین آن با کندنکاری­های منحصر بفرد مزین گردیده است. اما کدام ضریح یا کتاره که این لوح­ سنگ­های تاریخی را از دسترسی زیارت کننده­گان دور نگهدارد، موجود نیست و یا هم اگر بوده، از بین رفته­ است.

 به­ همین گونه آثار موجویت چلچراغ یا قندیلی در سقف و شمعدان­هایی در دیوارها هویدا بوده، اما اکنون از خود آنها خبری نیست. کتیبه­­ ی این محل حاکی از آنست که در ساختمان این مدرسه، مسجد و مقبره؛ برعلاوه­ ی استاد قوام­ الدین معمار، مهندس عمادالدین نیز سهمی داشته که ممکن است معاون استاد قوام­ الدین بوده باشد.

همچنان نام اشخاص دیگریکه بحیث رسام، نقاش و خطاط این عمارات در کتیبه­ ی مورد بحث یاد گردیده اند؛ عبارت اند: خواجه قمرعلی هروی، جعفر جلال هروی و خواجه میرک هروی (که در آثار امروزی ایران، میرک اصفهانی خوانده می­شود). این کتیبه به خط زیبای جعفر جلال هروی نوشته شده و تزئین و تذهیب آن توسط میرک هروی صورت گرفته است.

ناگفته نباید گذاشت که در نزدیکی­ های دروازه­­ی مقبره­ی گوهرشاد، سنگ سفید منقشی را گذاشته اند. که ممکن است از صحن حویلی مدرسه­ ی تخریب شده به اینجا منتقل شده باشد. قرار روایت شفاهی متولی این زیارتگاه؛ این یکی، لوح­ سنگ گور پهلوانی بوده که در جریان ساختمان مصلی­ ها، برای معماران خشت پرتاب می نموده است.

طرح پلان و وارسی از کار این ساختمان باشکوه، همه محصول استعداد ذاتی، خلاقیت، ابتکار و زحمات شباروزی بزرگمرد هرات ـ استاد قوام­ الدین معمار ـ است که منابع ایرانی او را اهل شیراز می­دانند. استاد قوام­ الدین که ریاست هیأت معماران دربار را به­ عهده داشت، مسجد گوهرشاد مشهد نیز از محصولات هنر و زحمات وی است. او که مورد لطف و حمایت ملکه گوهرشاد آغا واقع بود، استعداد و مهارتش به فن معماری خلاصه نمی­شد؛ زیرا او شعر می­گفت و به دانش نجوم نیز مهارت داشت.

دولتشاه سمرقندی در تذکره­الشعرأی خود نوشته است که زمانی شاهرخ  در هرات، به­ علت اشتباهی در امور بنایی بر او خشمگین گردیده از کار منفکش ساخت. چندی بعد او خود را به یکی از مجلس امیر رساند که شاه خود نیز درآنجا حضور داشت. کسی از دوستان تیمور به­ عرض رساند که استاد قوام­ الدین رساله­ یی در تنجیم نوشته و آرزو دارد آن را به پادشاه تقدیم کند، تیمور او را پذیرفت ولی همینکه کتابش را به دست گرفت؛ فی­ال بدیهه گفت:

تو کار زمین را نکو ساختی؟       که بر آسمان نیز پرداختی! ۵

پژوهشگر و باستانشناس روسی ـ خانم گالینه پوگاچینکوا ـ در کتاب تاریخ صنایع قدیم افغانستان، در مورد گنبد سبز می­نویسد: قوام ­الدین معمار نخستین کسیست که گنبدی را به چنین شیوه­ یی بدیع، تازه و ابتکاری اعمار نموده­ است.

حقیقت آنست که شیوه ی گنبدسازی در مقبره­ ی گوهرشاد به­ آخرین حد کمال رسیده ­است، زیرا تخنیک علمی و تکنیک ژرف آن بر بیننده تأثیر بس مهمی وارد میکند. طریق پر نمودن میان بادبانها با پلاسترکاری منقوش چنان یک شیوه جالب و بدیع هنر معماریست که هرچی بیشتر و دقیق تر به­آن نگریسته شود، تعجب و حیرت بیننده را اضافه تر به­ خود جلب می­کند زیرا مناظر منبت­کاری و نقاشی رنگین آن بیحد جالب توجه است.

در بخش پایینی مقبره، از تهداب تا پیزاره­ ی دیوارها خشت­ های رنگین کاشی موزائیک گرفته شده و بالاتر از پیزاره متن طلایی رنگ رسم ها و نقوشی وجود دارد که خط پلاسترکاری منقوش آن تمام ساحه را احاطه کرده و تا به گنبد ادامه می یابد.

 این بخش آگنده از خطوط کامل هندسی میباشد.۶ ناگفته نباید گذاشت که گذشت پنج سده­ ی کامل و مرور گرم و سرد روزگار، به­ محیط خارج گنبد و بدنه ­ی تعمیر آسیب­های فراوانی وارد آورده بود. اما در سال ۱۹۹۵م. موسسه ­ی داکار این خرابی­هارا تا حدود زیادی مرمت نموده­ است؛ ولی بخش­های داخل و خارج مقبره که نقوش و نوشته­ های آن از بین رفته است، به­ حال خویش گذاشته شده، و به صورت ساده و بدون بازسازی نقوش و نبشته­ ها ترمیم گردیده است.

گرچی گوهرشاد بیگم این مقبره را برای شخص خود و شوهرش ـ شاهرخ میرزا ـ اعمار نموده بود؛ ولی چنانکه گفته شد پسرش، جسد شاهرخ میرزا از کنار او دور ساخت؛ ولی امروز کسانی دیگری از فرزندان و اهل خانواده در کنار این ملکه ی نیکوسرشت خفته­ اند که در ذیل به بازشناسی آنها می­پردازیم: یکی ازین شخصیت­ هایی که در جوار مرقد گوهرشاد خفته است، پسر جوانمرگش ـ میرزا بایسنقر ـ است.

میرزا غیاث الدین بایسنقر که در دربار پدر سمت وزارت داشت، در سال ۱۴۳۴م = ۸۳۷ ق. به عمر ۳۷ سالگی دیده از جهان فروبست. مراسم تکفین او در باغ سپید صورت گرفت و در مقبره­ یی که مادرش ساخته بود مدفون گردید.۷ میرزابایسنقر، مردی بود خوش طبع، هنرمند، هنرپرور و شجاع. خطوط هفت گانه را با مهارت تام می نوشت، ولی در نوشتن خط ثلث استاد بود.

هنرستان خطاطی و نقاشی هرات مرهون این شهزاده­ ی  والاگهر میباشد. درین هنرکده چهارصد تن کاتب، مصور، مذهب و مجلد کار می­کرد. جعفر بایسنقری رئیس کتابخانه ­ی آن نگارستان بود. شهنامه ­یی به­ خط بایسنقر میرزا در موزیم کاخ گلستان تهران که ۲۲ تصویر از شهکارهای نقاشی هرات را با خود دارد؛ موجود است. پروفیسور د. برت رئیس موزیم بریتانیا، این کتاب را در تاریخ زندگی بشر، عالی ترین و گرانبها ترین کتاب دانسته است.۸  در مسجد گوهرشاد مشهد نیز کتیبه یی به خط ثلث جلی بایسنقر میرزا موجودست، که بر پیشانی ایوان مقصوره یکی از شهکارهای هنر خطاطی را در خود جا داده است. میرزا بایسنقر؛ هنرمند معروف هرات ـ خواجه غیاث الدین نقاش را در رأس هیأتی به کشور چین فرستاد. به­ او دستور داده بود تا خاطرات سفرش از روز عزیمت از دارالسلطنه ­ی هرات تا زمان برگشت خویش­را ثبت روزنامچه ­یی سازد؛ و او نیز شرح چگونگی راه­ها، وصف ولایات و عمارات، قواعد شهرها، عظمت پادشاهان و طریقه­ های کشورداری و سیاست ایشان، عجایبات آن بلاد و دیار، اطوار ملوک نامدار و غیره را روزمره نوشته و در هنگام بازگشت به ­هرات در رمضان سال ۱۴۲۰م ۸۲۵ ق. این سفرنامه ی خودرا تقدیم بایسنقر میرزا نمود.

   میرزا بایسنقر شعر هم میسرود. نمونه ­ی از کلامش که ثبت تذکره­ها گردیده، چنین­است:

ندیدم آن دو رخ اکنون دو ماهست

                      ولی مهرش بسی در جان ما هست

غـلام روی او شــد بـایـســـنــقـــر

                     غــلام روی خـوبـان پـادشـاهـسـت

     بایسنقر مانند والدین خود برای تعمیم و انکشاف هنر بسیار کوشید. افسوس که اجل مجالش نداد تا در این راستا زیادتر کار کند؛ چه هیولای مرگ وی را درعنفوان جوانی بکام خود فروبرد. تاریخ وفات او را چنین دریافته اند:

سلـطان سـعید، بایسـنقر سحرم

                        گفتا که: بگـو به اهـل عالم خبرم

من رفتم و تاریخ وفـاتم اینست

                       «بادا به جهان عـمر دراز پدرم»

  به­ گونه­ یی­که پیش ازین نیز اشاره نمودیم، سنگبنای نخستین دانش و هنر عهد تیموریان هرات توسط گوهرشاد بانو و شاهرخ میرزا گذاشته شد؛ ولی هنرپروری و علم دوستی، به­ تأسی از سلوک آنها، بین اخلاف شان بیک عنعنۀ نیکو مبدل گردید. چنانکه خدمات هنری و علمی پسر دیگرشان ـ الغ بیگ میرزا مثال برجسته­ ی این امرست.

    الغ بیگ که پسر چهارمی شاهرخ میرزا بود، در سال ۱۳۹۴م. از بطن گوهرشاد آغا زاده شده و در سالیان نوجوانی از سوی پدر والی پاردریا تعیین گردید. او درآن سرزمین، یک پنجم اوقات شباروزی خود را صرف امور دولتی میکرد و بقیه­ ی آنرا به تحقیقات علمی سپری می­نمود. چون به ­دانش نجوم دلبستگی داشت، بنای رصدخانه­ ی معروف سمرقند را گذاشت و در پهلوی آن مرکزی برای علوم ریاضی تأسیس کرد که ۶۰ تن از دانشمندان این ساحه در آنجا مصروف کار بودند. همین گروه بود که به اتفاق الغ بیگ فرمول­های سینوس و تانجانت رادر ریاضی نوشتند.

از برکت توجه و دانشپروی الغ بیگ بود که در روزگار وی حتی مباحثات کوچه بازار سمرقند پیرامون مسایل ریاضی و ستاره­ شناسی بود. غیاث‌الدّین جمشید کاشانی دانشمند ریاضی ‌دان همانروزگار که با همرای یکی از دوستانش به­ نام معین‌الدّین کاشانی؛ توسط پدرش به سمرقند فرستاده شده بود، در نامه هایی به والدش نوشته بود که دانش ریاضی و نجوم در شهر سمرقند آن قدر وسعت یافته است که حتی مردم در سر بازار و روی کوچه ها هم به مباحثه روی موضوعات این دو علم مشغول اند.۹ الغ بیگ که قاری قرآن نیز بود این کتاب مقدس را در مدت ششماه از بر کرد.

goharshad 2

 وی دانشمند بزرگی بود اما از سیاست سر رشته ­ی خوبی نداشت؛ از همین جهت بود که در سال ۱۴۵۰م = ۸۵۳ ق. به دستور پسر نیمه دیوانه­اش ـ عبداللطیف ـ که حاکم بلخ بود، بقتل رسید. عبداللطیف همان کسیست که برادر کوچکتر خود ـ میرزا عبدالعزیز ـ حاکم سمرقند را نیز بقتل رساند و دارایی جده­اش (گوهرشاد آغا) را نیز تاراج نمود. سرانجام بعد از یک سال از توطته­ ی قتل پدرکشته شد. قاتلین سرش را از تن جدا کرده، به­ طاق مدرسه­ ی الغ­بیگ آویختند. میرزا الغ­بیگ شعر نیز می­سرود؛ نمونه­ یی از کلامش اینست:

هرچند ملک حسن به­زیر نگین تست

                    شوخی مکن که چشم بد اندر کمین تست

بعد از وفات شاهرخ، خراسان به­ میدان تاخت وتاز شهزادگان تیموری مبدل گردید واین مد و جذر زمانی مانع انعکاس طبیعت و شخصیت اصلی هرکدام ازین شهزادگان گردید که بالای جیفه­ ی دنیا چه عمداً و چه جبراً با یکی دیگر در نبرد بودند.

دو تن دیگری که در جوار مرقد گوهرشاد مدفون اند؛ یکی، پسر دیگرش ـ میرزا جوگی ـ درگذشته­ ی سال ۱۴۴۶م = ۸۴۸ ق و دیگری نواسه ­اش علأالدوله فرزند میرزا بایسنقرست.

علأالدوله در ایام سفر بی بازگشت شاهرخ از عراق عجم، در هرات قایم مقام او بود. چون سلطان در جریان این سفر درگذشت، او که مورد حمایه مادرکلانش ـ ملکه گوهرشاد ـ قرار داشت، بر سریر سلطنت جلوس نمود؛ زیرا پدرش شاهزاده الغ بیگ که دانشمند ریاضی و فزیک بود، در کار سیاست و مملکت داری بطور لازم دسترسی نداشت ازین لحاظ علاالدوله مورد حمایت ملکه قرار گرفته، بر سریر سلطنت جلوس نمود، ولی این عمل باعث ناراحتی و کدورت بین اعضای خانواده گردیده؛ و نهایتاً باعث عداوت میان الغ­بیگ و علأالدوله گردیده، کاکا از سمرقند بر برادرزاده­اش در هرات لشکر کشیده، علاالدوله به­ مشهد فرار نمود.

همین دشمنی سببِ انتقال جسد شاهرخ از هرات به ­سمرقند گردید. ازینجاست که خانه جنگی آغاز شده و شخصیت اصلی هریک ازین شهزاده­ گان زیر پرده­ی ابهام منکسف مانده و حافظه­ ی تاریخ به جز ازجنگ و گریز، غلبه و اسارت اوشان چیز مهم دیگری در خاطره ندارد. نام و نشان شاهرخ و دولت تیموری در پایان عهد این سلاله بود که توسط سلطان حسین بایقرا احیا گردید ورنه این خانه جنگی­ ها شکوه دوران سلطنت شاهرخ را پایمال آز میرزاده­ گان کرده بود.

گوهرشاد ـ این الهه­ ی نیکوکاری  که اشرف زنان خراسان زمین بود؛ در زمان حیات خود تلخکامی­های زیادی چشید و بسا دیدنی ها دید. پسران هنرمند و شوهرش خردمندش در زمان حیات وی زندگی را برای همیش ترک نموده به­ دیار باقی شتافتند.خودش هم بالاخره بتاریخ ۱۴۵۷م = ۸۶۱ ق. در نهم رمضان توسط ابوسعید میرزا بشهادت رسید.

 به ­روایت تاریخ غبار؛ ابوسعید فرزند میرزا سلطان­محمد نواسه ­ی میرانشاه و کواسه­ ی امیر تیمور بود که در ابتدا ملازمت الغ­بیگ فرزند گوهرشاد را به­ عهده داشت؛ سپس به جمع مخالفین پیوست. ازینروعبداللطیف پسر الغ­بیگ اورا در سمرقند به­ زندان افگند؛ اما وی توانست از محبس فرار نموده در سال ۱۴۵۲م = ۸۵۵ ق. میرزا عبدالله را از بین ببرد و تا ۱۴۵۷م = ۸۶۱ ق. زمام حکومت سمرقند را به ­دست بگیرد.

پس از آنکه ابراهیم میرزا در جنگ با میرزا شاه­ محمود مصروف گشت، ابوسعید از پاردریا به قصد تسخیر خراسان حرکت نمود. با گذشتن از دریای آمو، پا به­ هرات گذاشت و آنشهر را تسخیر کرد. در ابتدأ گوهرشاد را به ­زندان افگند؛ ولی ازین حقیقت آگاه بود با موجودیت گوهرشاد که نفوذ عمیقی در بین مردم و شهزادگان تیموری داشت نمی­تواند برای مدت زیادی هرات را نگهدارد؛ لذا او را به بهانه­ ی دست داشتن در دفاع از قلعه ی اختیارالدین؛ در باغ سپید که شرح آن قبلآ گذشت به­ شهادت رساند.

مردم هرات جسد او را در مقبره­ی گنبد سبز در جوار قبر خالی خالی شاهرخ میرزا و آرامگاه پسرانش  بایسنقر میرزا و میرزا محمد جوگی ـ دفن کردند.۱۰ قرار روایت تاریخ معروف حبیب السیر؛ میرزا ابوسعید خود نیز در ۱۴۶۸م = ۸۷۲ ق. بدست میرزا یادگارمحمد بن سلطان محمد میرزا بن بایسنقر میرزا پسر گوهرشاد آغا ؛ به ­انتقام خون گوهرشاد کشته شد.

   روان گوهرشاد شاد باد! که در تاریخ فرهنگی زنان افغانستان، سنت نیکوی هنرپروری بی مانندی را از خود بجا گذاشت و سرمشق خوبی برای بقیه زنان و نسل­های بعدی از خود به ­یادگار گذاشت.

آنـی تـو کـه از نـام تـو مـی بـارد عـشق

                  از نـامه و پـیغــام تـو مــی بـارد عـشـق

عاشق شود آنکس که به کوی تو گذشت

                   آری ز در و بــام تــو مـی بــارد عـشق

                                                             مولانا جامی هروی

     چراغی را که گوهرشاد برافروخته بود، تا زمان ظهور دو قدرت استعماری انگلیس و روس کماکان  روشن بود. اما با آمدن انگلیس در هند؛ این چراغ به ­تدریج کم نور شده رفت تا بالآخره به خاموشی گرایید. مجتمع ساختمانی مسجد و مدرسه­ ی گوهرشاد و مصلاهای این محل، زیر عنوان این بهانه که در صورت حمله­ ی احتمالی روس­ها بر هرات ازین بناهای تاریخی به­حیثِ سنگر استفاده خواهد شد، توسط نقب و باروت امیر عبدالرحمن ـ این عامل بزرگ انگلیس ـ تخریب گردیدند و دیوارهای تدافعی شهر قدیم هرات که یادگار عصر شاهرخ بود؛ در عهد سلطنت نادرخان و پسرش محمدظاهرشاه به­ خاک یکسان ساخته شدند. بالاحصار هرات یا قلعه­ ی اختیارالدین؛ بنا به­ گفته­ ی مردم آن­شهر، توسط عمال دولت محمدزایی (والی هرات) به بهانه­ ی دستیابی به ­دفنیه­ های تیموریان، به ­مخروبه تبدیل گردید.  خشت­های پخته­ ی قلعه ­ی مذکور را در پیاده روهای شهر هرات فرش نمودند، تا به ­زعم خودشان از خشت­های قدیمی استفاده­ ی معقول بعمل آورده باشند. مجسمه­ های چهاراسب اثر استاد میرمحمدسعید مشعل که در پارک سینما (فعلاً پارک گلها) گذاشته شده بود، توسط طالبان تخریب گردید و به ­این ترتیب صدها اثر تاریخی ما عمداً معدوم و از میان برداشته شدند.

بدتر ازهمه اینکه برخی از اسامی تاریخی اماکن و مناطق معروف هرات را نیز تغییر دادند: سبزوار را به­ شیندند ؛ کافرقلعه را به­ اسلام ­قلعه؛ شافلان را به­ پشتون­ زرغون و قره تپه را به ­تورغندی تغییر نام دادند. هدف ازین همه فعالیت­های تخریبی و غیر مردمی این بود که ما را با تاریخ و فرهنگ نیاکان مان بیگانه سازند. امروز نیز با تأسف فراوان این پروسه، با قوت تمام خود نه تنها در هرات، بلکه در سرتاسر افغانستان ادامه دارد. اینست نماد تنزل معنوی بشر که بنام خدمت به ­فرهنگ؛ مدنیت و فرهنگ­هارا می­زدایند. امیدوارم مردم ما این تندباد را که با چشم سر دیده شده نمیتواند، با دیده­ی دل بنگرند واز انجام هر کاری که برای حفظ هویت و تاریخ ما مفید واقع شده میتواند؛ دریغ نورزند.

پاورقی و مآخذ:

 ۱ـ هری که واژه ایست اوستایی؛ بمعنای روشناییست.

ـ فلسفه ­ی شرق.  اثر مهرداد مهرین. ص.۲۰۹.

۲ـ منطقه ­ی خیابان هرات در سابق خدابان نامیده می­شد. در تاریخ بیهقی آمده:«و عید کرده آمد و خوانها نهادند و شراب دادند. امیر به ­دشت خدابان، هرکس که نظاره ­ی آن­روز بدید، اقرار داد که هیچ روزگار چنین لشکر به ­یاد ندارد.» اسفزاری گوید: در زمان سابق آن­را «کوی خدایگان» میگفتند و بعبارت فرس خدایگان پادشاه را گویند. حضرت نورالدین عبدالرحمن جامی در همین محل سکنا داشته؛ چنانکه فرموده است:

حدیث روضه مکن جای، این نه بس مارا

               که  در  سواد هری  ساکن   خیابانم

مسجد گوهر شاد در مشهد کنار زیارتعلی ابن موسی الرضا “ع”

goharshad 3

منبع: سایت هرات باستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *