این مقاله سعی دارد وجهی از معماری ایرانی را فراسوی علوم محض،بازخوانی کند. در شکلگیری معماری ایران، نظر، جهانبینی و تفکر ارتباط بسیار نزدیک با فضا داشته است. این امر ممکن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جوی و اقلیمی بوده باشد؛ ولی در مراحل تکمیلی، ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه تحولات عقلانی و تخیلات معنوی نفوذ کردهاند. همانگونه که پیوند نگاه به دنیا و زندگی در جوشش مکانها و فضاها در تمامی ساختمانهای معماری سنتی به چشم میخورد. در این تحلیل ویژگیهایی قابل استخراج است که تقریباً خاص این مملکت است و طبیعتاً از آنجا که بستر ارزش اصلی آن اسلام بوده است، این ویژگیهای کالبدی و فضای معماری در دیگرکشورهای اسلامی نیز قابل مشاهده است. در ضمن کاملاً روشن است که معماری همیشه آینه انسان و آرزوهایش بوده است و در شکلگیری معماریهای جهان بدون شک ارزشهای فناناپذیر وجاویدان حضور دارند که فصل مشترک آن موجودیت انسان در زمین و جهانبینی اوست.در مطالعه معماری ایرانی و استخراج مفاهیم ، مبانی و ویژگی-های آن کاملاً روشن است که اساس و شالوده اصلی آن در فلسفه وجودی این سرزمین بوده است. در نتیجه، مطالعه آن بدون عمیق شدن در مسائل اجتماعی، فرهنگی، دینی و ادبی ناممکن است و روش تطبیقی رفت و برگشتی بین قالب صورت و فلسفه اجتناب ناپذیر میباشد. مطلب پیچیدهتر، راز فضای فرهنگی است که بدون سفر عاشقانه در ژرفای انتزاعی و معنوی آن به دست نمیآید. تمام معماریهای برجسته جهان رازی دارند که فقط با چشم دل میتوانبه آن راه یافت. در ایران این نگرش عاطفی هنگامی حاصل میشود که تعادل و پیوندهای محیطی و معنوی انسان با استحکام و تعادلی مطلوب بر پا شده باشد
کلیدواژهها:
معماری ایرانی، جهان بینی، نظام فضایی، تخیلات معنوی، درون گرایی