دانلود خلاصه کتاب سیر اندیشه ها در شهرسازی


از سیطره‌ی کمیت، تا ارتقاء کیفیت

سال‌های دهه‌ی 1960 میلادی، از یک سو سال‌های شکوفایی اقتصادی و توسعه‌ی رفاه نسبی شهروندان بود، و از سویی دیگر، سال‌های پایانی آن، نمودی از نارضایتی عمومی در کند بودن اصلاحات و شرایط اجتماعی حاکم بود و اعتقاد کامل به فناوری، تناقض و بحران‌های تازه‌ای پیش آورده بود.

در این دهه، در زمینه‌ی شهرسازی نظریاتی ارائه شد که هر چند در آن زمان ساده و خام تلقی می‌شد، اما امروزه بسیار ارزشمند محسوب می‌شود. در این دهه انسان‌های نوگرای دهه 52 به نقد کارکرد اندیشه‌ی نوگرا و پیامدهای آن پرداختند، که به شکل پارادایم‌های زیر قابل توضیح است.

  1. به رسمیت شناختن شهر بزرگ و روی‌گردانی از شهر ستیزی

یکی از اولین رویکردهای دهه‌ی 60 زیر سؤال بردن رویکردهای «شهر- ستیز» بود. شهر ستیزی، که راه حل مشکلات شهرهای بزرگ صنعتی را در شهر – روستاهای کوچک چند ده هزار نفری می‌دانست. نظریاتی نظیر باغشهر و طرح‌های آرمان‌گرایان که توسط افرادی چون جین جیکوبز و میچرلیخ مورد نقد قرار گرفت. آن‌ها به این نکته اشاره کردند که به جای کتمان وجود شهرهای متوسط و بزرگ، باید به حل مسائل آن‌ها پرداخت. جین جیکویز شهرسازی نوگرایانه و آرمانی را گونه‌ای «ممانعت» تعبیر می‌کرد. او در مخالفت با شهر ستیزان و اصول برنامه‌ریزی ارتدوکس، شهرهای بزرگ را نه عامل بدبختی انسان، بلکه بستری پویا و مناسب برای برنامه‌ها و تصمیمات شهرسازی می‌دید، به شرطی که با کشف قانون‌مند آن به کارکرد مناسب آن دست یافت.

 

  1. همترازی احساسات با خرد

هر چند در ابتدای مدرنیسم، خرد بسیار مهم بود، اما در آغاز دهه‌ی 60، خرد نیز مانند همه چیز تقدس خود را از دست داد، و با نقد «خرد ناب»، «خرد انتقادی» جایگزین آن شد. «خرد باوری» مورد حمله قرار گرفت و «خرد ورزی» جای آن را گرفت. هرچند فناوری ناشی از خرد باوری باعث رفاه شده بود، اما رضایت خاطر عمومی در میان جوامع دیده نمی‌شد. از این رو در این راستا «نسبی‌گرایی» پدیدار می‌شود و همه چیز وابسته به زمان و مکان می‌شود.

دستاورد نوگرایان و خرد باوران، به جای آن که محل زندگی و فعالیت­های گوناگون شهروندان باشد، به زیستگاهی بی­روح و یکنواخت تبدیل شده است که برازنده­ی نامش یعنی زیستگاه، جای زیست بیولوژیک توده­های نیازمند به سکونت شده است که در بهترین حالت نیازهای مادی شهروندان را پاسخگوست.

  1. تأکید بر تفاوت‌ها در رویارویی با باور به جهان‌شمولی

در این دوره، تفکر استاندارد کردن چیزهای مختلف جمله شهرسازی به سستی گراییده و این تفکر، به جهت تأکید بیش از حد به کمیت قطعی و نهایی، روی دیگر خود را نشان داد. در نتیجه این رویکرد که همه‌ی افراد، با نیازهای یکسان دیده می‌شدند مورد اعتراض قرار گرفت و رفته رفته، پارادایم هنجار (نـُرم) که دارای بار فرهنگی است وبر تفاوت‌ها پای می‌فشارد تا همانندی‌ها، جایگزین «استاندارد» شد. به عبارتی به جای این که «انسان» موجودی یکسان تلقی شود، با گذر از تمام مراحل مصرف‌کننده، ناظر و کاربر پنداشته شدن در او، به مفهومی به نام «شهروند» رسید. در سایه‌ی چنین نگرشی شهروند، دیگر موجودی جهان‌شمول و انتزاعی بنام «انسان» نبود و شهروندان به موجوداتی با ارزش‌های متفاوت تبدیل گردیدند.

شهروندی با نیازها و خواست‌های متفاوت و تأثیرگذار و تأثیرپذیر از محیط زیست خود، و این دیدگاه که هدف همه‌ی فعالیت‌های شهرسازی، شکوفایی شخصیت فردی و اجتماعی انسان است. در این‌باره میچرلیخ معتقد است هدف هر تحول اجتماعی، افزایش «تعهد شهروندی» است. به معنای پرورش انسانی آزاد، مستقل، مسئول، فعال و با دیدگاهی انتقادی که می­تواند فعالانه در سرنوشت خود و جامعه­اش سهیم و موثر باشد.

  1. روی‌گردانی از دوگانه پنداری : نسبی‌گرایی در رویارویی با حقیقت مطلق

در دهه‌ی 60، تفکر دوگانه باور از پدیده‌ها مانند خوب / بد، نو / کهنه، ذهن / عین و … مورد انتقاد قرار گرفت و این باور که این واژه‌ها مطلق و در تضاد با هم نیستند و بلکه مکمل یکدیگرند، مطرح شد.

تا پیش از این، باور بر این بود که در برخورد با این پدیده‌های دوگانه یکی باید به نفع دیگری از میان برود. لیکن در این دوران تصور دوگانه باوری (دوالیستی) به چالش کشیده شد و به این مفاهیم به عنوان گونه‌های همزاد و مکمل نگریسته شد، که تصور وجود یکی بدون دیگری غیر ممکن می‌نمود.

انسان‌ها دریافتند که هر تفاوتی برآمده از تضاد نیست و هر اختلافی وابسته به شرایط زمان و مکان است و بدین اعتبار حقیقت هر چیزی نسبی است، که وابسته به زمان و مکان است. بنابراین به این نتیجه رسیدند که «یکسان‌سازی»، چاره‌ی مشکلات نیست، بلکه تفاوت بین چیزهاست که می‌تواند آن‌ها را مکمل هم گرداند. پس تفاوت‌ها با ارزش‌تر تلقی شد.

«آلدوفان آیک» از جمله کسانی بود که دوگانه پنداری نوگرایان را خطرناک می‌دانست و بسیاری از آسیب‌های وارد به شهرسازی معاصر را ناشی از این دیدگاه می‌دید، چرا که بر این باور بود که توجه به عرصه‌ی خصوصی و همگانی و بی‌توجهی به عرصه‌های میانی و محل دیدار فرد با جمع، از چنین دیدگاهی نشأت می‌گیرد.

همچنین «رابرت ونتوری» نیز رویکرد «یا این، یا آن» را از ساده‌انگاری نوگرایان می‌دانست و رویکرد «هم این، و هم آن را» مطرح کرد.

  1. ناهم‌گنی و ناهم‌زمانی جامعه در رویارویی با برداشت خطی از تاریخ

در این دوره، این تصور که کشورهایی که شیوه‌های تولیدی اولیه، برده‌داری، فئودالی و سرمایه‌داری را بدون پرش نگذرانده باشند، نمی‌توانند واژه‌ی «توسعه‌یافته» را بر خود بگذارند، پوچ و بی‌معنا شد. از این رو، در این دوره تصور «رویکرد توسعه‌ی خطی» در هر جامعه ارزش خود را از دست داد.

در این زمان تغییرات ناشی از انقلاب صنعتی پدیده‌ی زمان را چنان به رخ کشید که اندیشمندان معماری و شهرسازی را در آغاز به این تصور واداشت که زمان را بعد چهارم فضا انگارند. پیامد این تفکر باعث شد تا انسان حریصانه به دنبال انتخاب‌های ناب و نوین باشد؛ تا این که پیامدهای ناشی از این تفکر باعث شد تا در این تصور بازنگری شده و زمان را پدیده‌ای جدا از انسان ندانند، بلکه زمان کاملاً به ویژگی ادراک انسان وابسته است.

«یورگن یورکه»، «آلدوفان آیک» از منتقدان تصور زمان به عنوان بعد چهارمند، و معتقدند آن‌چه انسان به عنوان زمان درک می‌کند در مقابل رویدادها معنا می‌یابد. ادراکی و ذهنی دانستن زمان باعث اهمیت یافتن مفاهیمی چون «توالی» و «سکانس» رویدادها در یک یا چند رابطه با فضا شد.

«گوردن کالن» در مفاهیم «رویدادهای متوالی» جنبه‌هایی از این موضوع را مطرح کرد. «هالپرین» در موضوع «حرکت موزون شهر» ضرورت تنظیم هماهنگی حرکات را پیش کشید. آلدو روسی که شهر را تجسد کالبدی خاطرات ساکنان آن می­داند، تاکید کرد که هر آن­چه در گذر زمان پدید آمده، بخش جدایی­ناپذیری از شرایط حال بوده، دستاویزی برای نوآوری و مکاشفه است.

این فایل ورد در 132 صفحه به خدمتتون ارئه میشود.