پیتر آیزنمن


پیتر آیزنمن

ساختمانها را با دو معیار می سنجد یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت در تاریخ خودشان را حفظ می کنند او معتقد است که: بعضی از ساختمانهای کنونی  بودن خود را از دست میدهند و هرگز جزئی از تاریخ نمی شوند  . ساختمانها می توانند 50 تا 100سال تعلق به حال داشته باشند .

او در حال حاضر تنها مبحثی را که در دانشگاه تدرس می کند مر بوط به پالادیو است . در کار پالدیو چیزی است که او شیفته آن است و آن اختراع تیپولوژی است . اختراع تیپولوژی اجتماعی و فرمی ساختمانی که با دیگر کارهای زمانه اش در یک ردیف قرار نمیگیرند و باید اقرار کرد که ما هنوز مشغول ساختن ویلاهای پالادیویی هستیم و این موضوع آیزنمن  را برانگیخته که پست مدن نیسم ها پالادیو را چون جایی در  اصول فکری آنها ندارد او را سرکوب کرده اند و پالادیو را در حاشیه گذاشته اند و گمانه  می زنیم که وجهه اشتراک پالادیو و آیزنمن در این است که هر دو به  عقیده منتقدانشان ارتباطشان با  تاریخ  قطع شده است .

پیتر آیزنمن در ۱۱ اگوست سال ۱۹۳۲ در نیوارک، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. او مدرک لیسانس معماری خود را از دانشگاه

کرنل، مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه کلمبیا و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. به وی یک دکترای افتخاری هنرهای زیبا از طرف دانشگاه ایلینویز شیکاگو اهدا شد.

در سال ۱۹۸۰ پس از سالها تدریس و نوشتن کتاب و نوشتن تئوری های قابل قبول ،کار حرفه ای خود را در زمینه ی طراحی و ساختن آغاز کرد که شامل خانه هایی با مقیاس بزرگ و پروژه های شهری و نیز فعالیتهایی در زمینه ی آموزش دانشگاهی و یک سری خانه های شخصی بود.

در سال ۱۹۸۵، آقای آیزنمن جایزه ی شیر سنگی را برای پروژه ی رومئوژولیت خود در سومین بینال معماری در ونیز دریافت کرد. در بینال پنجم هم او یکی از دو معماری بود که به عنوان نماینده ی ایالات متحده شرکت داشت و پروژه های ارائه شده توسط ایشان در موزه ها و گالری های سر تاسر دنیا نمایش داده شد. در ضمن تا سال ۱۹۸۲ به عنوان بنیانگذار و مدیر انستیتو معماری و شهرسازی بوده و به عنوان منبع تفکر و اندیشه برای نقد معماری به شمار می آمد.آیزنمن تعداد زیادی جایزه دریافت کرد: بورس تحصیلی گوین هایم (۱۹۷۶)، جایزه ی برانئر از آکادمی هنر و ادبیات و جایزه ی بین المللی برای هنر،جایزه ی افتخاری از انستیتو معماری آمریکا به خاطر مرکزی در اهایو (۱۹۸۹)، جایزه ی بین المللی برای طراحی شرکت مرکزی کوزمیئی سانگیو در توکیوی ژاپن (۱۹۹۱).

نقطه شروع آیزنمن آیین افلاطونی است .نخست صورت ناب بود و ذهنی و کامل . که از طریق هبوط پیوسته  و متواتر به واقعیت نزدیک می شد . تفکر آیزنمن غیر دینی است و چنین تفکری در شرایط امروزین این احساس را به دست مس دهد که کاملا از این گونه مسائل جداست .

معماری آیزنمن می کوشد تا در سایه تحریک تخیل و تصور و پذیرش نا متعارفها . از دام مالیخولیا بگریزد  به این ترتیب که اینها را به عنوان عناصری مثبت در ساختن مکان جدید ی برای لا مکانها یا مامنی  که در آن معمار اراده فرماتیو خود را باز شناسد . تلقی میکند . این محصول مصنوعی مکان  . بنا بر همه آن دلایل . پاسخ متثبت اوست به لامکانی و به مالیخولیایی فقدان و از دست دادنهایی که پیوسته در کمین و همرا با این لا مکانی هاست . در کارهای احیر او نشان از توهم ذهنی وجود ندارد . حتی از کمترین و دقیقترین نشانه ای از خود گول زنی نیز . چرا که هنر مدرن – از تبار آیزنمن و بودلر – آگاهانه و هشیارانه مسخ شدگی غیر واقعیت را می پذیرد . استرا تژی نهفته در غوطه وری عمیق تحلیلی در هندسه  که پایه طرحهای او را می سازد  هر گز نباید به عنوان بازی صرف فرم برداشت شود . و در ورای این هندسه ها که پیوستگی ابعاد خود را تکثیر میکنند و یا مدولاسیونهایی را کاهش و افزایش می دهند .(فراکتال) شکفتگی و سرشاری وجود دارد که بدان وسیله گریز از متعارفها . ساختار حفاظتی اشراقی خود را پی می ریزد .آیزنمن معمار فرمهای مکعبی و سری خانه های 1 تا 10  به سمتی پیش می رود که مسئله مکان در پیش زمینه قرار گرفته است  و با این حال  او کاری به دیگران ندارد  که با روح نوستالژیک هوشمندانه و نبوغ آسای خود خیال می کند که می تواند مکان را در تسلط خویش در آورد و معماری خویش را بر آن بنا نهد .

چنین به نظر می رسد که معماری آیزنمن در سالهای اخیر بر موقعیت تبعیدی اش همچنان پای می فشارد این معماری اعم از اینکه در شهر ها ساخته شود  یا در محیط های دانشگاهی  و یا در توابع و حومه های شهری  در آنچه که خلق می کند ریشه ندارد  به عبارت دیگر  نه تنها از تداوم منطق درونی  با تمام براهین  و مظامین قومی و تاریخی که ظاهرا باید نقطه غزیمتشان از توپو گرافی و خاطره ها کشف شود ناشی نمی شود بلکه برعکس نخستین وظیفه عبارتست از دریافت و شناخت این غریبگی و غیبت مناسبات سمپاتیک بین معماری و مکانی که این معماری در آن ساخته می شود

از زمان کانت به این سو . زیبایی شناسی مدرن با دگانگی  مواجه بوده  که معماری روحانی نتیجه شکست  در رویا رویی با مشکل فرم مفروض است معماری مورد علاقه آیزنمن معماری پالادیو – لوکوربوزیه – تراینی –مورتی-کاملا عکس این معماری است مقاوم در برابر زیبایی شناسی روحنی – کوشا در جهت حفظ و موجودیت فرم .

 هوگو فرید ریش در تفسیر خود بر کتاب “فلسفه کمپوزیسیون”ادگار آلن پو  به نکته ای بر می خورد  که تمام تازگی شعر آلن پو در آن است که طرح پیشنهادی احساس شاعرانه کلاسیکی به پیش زمینه می برد آنچه که در نتیجه ظاهر می شود عین فرم و در حقیقت جوهر شعر است و آنچه که هدف آن جوهر به نظر می آید (معنا)در حقیقت حاصل فعالیت شاعرانه است معماری اخیر آیزنمن نیز همین روال را طی میکند  معنی و دلالت  اولیه  که بایستی  از راه زبان فرمال به بیان در آید  وجود ندارد .روش آیزنمن در عمل معماری . کاملا عکس درک کلاسیک گرته برداری. اصل تقلید  به مثابه پایه های اساسی کار معماری است تقلیدی در کار نیست نه از آلونکی ابتدایی و نه از نظام طبیعت  ونه از منابع عظیم  زندگی مدرن اجتماعی. هیچ نشانی نیز از درک معماری مبتنی بر تکمیل مدلهای الگویی یا درسهای تاریخی وجود ندارد . شاید در عصر حاضر معمار دیگری نباشد که چنین آشکا را از تمام مفاهیم تکاملی زیبایی شناسی معماری  و پایه های تاریخی آن فاصله گرفته باشد و معماری او با کلماتی بی بدیل از بی نظمی جهان مدرن – ضعف عمل انسانی- ناتوانی و فتور دانش ما و بیگانگانمان از محیط سخن می گوید  این خود اثر است که به زبان سخن می گشاید اما این سخن  قصه گویی به روال رایج نیست  که این خانه شبیه فلان است  و این مکان مثل بهمان منتهای معماری او خودشان به عنوان مفهوم این مکانها – ثبات ساختاری – حقیقت هندسه- در برداشتی که بر تاکید های و نفی ها و بر شک و ابهام  استوار است پرسش بر انگیز هستند  اما معماری او بعد تاویلی نیز دارد  به گونهای که تفسیر یک عمل به معنی اجرای آن است  درست مثل پیانیستی  که متن نوشته شده موسیقی را می نوازد شرط تاویلی معماری آیزنمن در تولید و ساخت و بیان زمان و فضا  شرط التزامی است.

 نظریات آیزنمن

او عقیده به معماری ندارد و حتی مقصود زیباشناسانه برای آن متصور نیست،بلکه هدف او صرفاً نمایش پاره ای از روابط فرم ها با یکدیگر است.حتی عوامل مانند سازه مانند تیر و ستون تابع روابط فرم است، که وی آن را هم با یک شبکه ی تیر و ستون  مشخص می کند.در همین سیستم فضایی احتمالاً ستون نقش باربری نداشته باشد و فقط سهمی در علامت گذاری وی باشد.در اصل راه و روش تعیین روابط فرم است و نتیجه ی آن یعنی «ساختمان».از ویژگی های معماری او بنا به قول جنکس «ضد عملکردی» است.در اصل او به دنبال رها کردن عوامل سازه  به حالت عدم تعادل در آثارش به منظور کشف تعادل های تازه ای است.

*آیزنمن در مقاله ی مرز میانی هم فلسفه ی مدرن و هم معماری مدرن را به انتقاد  انتقاد گرفت.از نظر وی معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است و دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد…….اگر معماری علم است،باید این معماری بر اساس علم و فلسفه ی  امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد.معماری امروز ما باید از علم و فلسفه ی قرن 19 گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد…..

آیزنمن معتقد است که مدرنیستها مدعی هستند که مدینه ی فاضله را باید در آینده جستجو کرد.گست مدرن ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند،ولی معماری  امروز باید این مدینه ی فاضله را در شرایط امروز پیدا کند.در این مورد از واژه ی «اکنونیت» استفاده کرده و متعقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد.متعلق به زمان و مکان حاضر باشد.

برای رسیدن به شرایط فوق،باید قوانین گذشته ی معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی،لذا بر هم زدن آنها ممکن است.حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شوند(دیکانستراکشن شوند)ومفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود.

پیتر آیزنمن بر لین باور است که در زندگی امروز ما،دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام،ثبات وبی ثباتی ،زشتی و زیبایی،سودمندی و عدم سودمندی،صداقت و فریب،پایداری و تزلزل،صراحت و ایهام وجود دارد.نمی توان از یکی   برای استتار دیگری استفاده کرد،بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود…..آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده؛عدم تقارن،عدم وضوح،ابهام،ایهام،بی ثباتی،فریب،زشتی و عدم سودمندی است.معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته،بخشی از زندگی امروز ما است.

آیزنمن در مقاله ی «مرز میانی» می نویسد:«دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است.»

*معماری مقوایی او وارانه است،بی جهت است….

*کارهایش ضد کارکرد نیست بلکه ضد نماد گرایی کارکرد است…..

*برای لغزش ارزش قائل است،چه در زندگی چه در معماری….

*یک خنده ی عصبی در کارهایش وجود دارد،انسان بازیگوش و تکرویی است                  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.