برنامه ريزي آموزشي


برنامه ريزي آموزشي

برنامه ريزي، فرايند آگاهانه و سيستماتيک تصميم گيري در مورد اهداف و فعاليتهاي آينده يک گروه، يک فرد يك واحد کاري يا يک سازمان است.

انسان براي پيشرفت در زندگي وتوفيق در آينده نيازمند برنامه ريزي است.

نياز به برنامه ريزي براي هر دانشگاه و موسسه به ميزاني بديهي است که ضرورتي براي توجيه آن وجود ندارد. مي‌توان گفت که برنامه ريزي براي دانشگاه به ميزان تنفس براي موجود زنده اهميت دارد. زيرا چنانچه کارها در دانشگاه بر اساس برنامه ريزي صورت نگيرد مديران وکارکنان بايد دائما با مسائل و مشکلات دست به گريبان خواهند بود وبيشتر توان خود را به جاي تحقق اهداف، در رفع دشواريهاي روزمره صرف مي كنند.

يکي از وظايف مديران در سطح دانشگاه، برنامه ريزي آموزشي است. برنامه ريزي آموزشي علاوه بر بالا بردن احتمال توفيق مدير، او رادرانجام ساير وظايف مديريت ياري مي دهد. بدين معنا که با برنامه ريزي صحيح امور سازماندهي شده و تامين منابع انساني و هدايت رهبري و به ويژه نظارت و کنترل اجرائي تر واثربخش تر خواهد شد.

برنامه ريزي داراي اصولي است که اين اصول در مراکز آموزشي با شکلي تخصصي تر مورد استفاده قرار مي گيرد.

از مهمترين اصول برنامه ريزي، تعيين اهداف است که شامل اهداف ميان مدت ودراز مدت مي شود. مدير برنامه‌ريز مي بايست در انتخاب اهداف دقت کافي داشته باشد چرا که اهداف انتخاب شده قابل وصول بوده وهماهنگي منطقي بين اهداف وجود داشته باشد.

بنابراين، براي رسيدن به آموزش عالي پويا وموفق و توسعه کمي و کيفي دانشگاه برنامه ريزي آموزشي بسيار حائز اهميت است.

در تهيه اين برنامه مي بايست به نکاتي همانند/ طراحي اجراوارزشيابي پروژه هاي مربوط به ارتقاي کيفيت آموزشي تنظيم و ارائه طرح درس چارت آموزشي ارائه خدمات مشاوره اي به اعضاي هيئت علمي در مورد طرح درس برگزاري گارگاههاي آموزشي برنامه ريزي براي شناسائي نقاط ضعف موجود در سيستم وتوسعه برنامه هاي جايگزين توجه ويژه كرد.

نتايج استقرار يک برنامه ريزي آموزشي صحيح مي تواند شامل مباحث زير باشد:

1 – فرصتهاي آتي به روشني مشخص مي گردند ومشکلات آينده پيش بيني شده وراهکارهاي عملي جلوگيري از مواجه شدن با آنها تعيين مي شوند.

2 – برنامه ريزي آموزشي در موارد ذيل به مدير کمک مي کند:

الف)عملکرد کلي دانشگاه را مجسم سازد؛

ب)ديد روشني نسبت به روابط سازماني دانشگاه پيدا کند؛

ج)برداشت کاملي ازشرح وظايف وفعاليتهاي درون سازماني وبرون سازماني داشته باشد؛

د)با استفاده از پيش فرضها مسائل و مشکلات ممکن در محيط را شناسائي و با در نظرگرفتن تمامي عوامل و نيروهاي موثر درست تصميم بگيرد؛

ه)عواملي که خارج از کنترل است را تشخيص داده و دلائلي براي انتخاب برنامه هاي جايگزين داشته باشد.

3 – برنامه ريزي چهارچوب واحدي براي فعاليتها به وجود مي آورد و افراد دانشگاه را وادار مي کند تا تلاشها و کوششهايشان را بر امور مهم متمرکز سازند و از کارهاي کم اهميت احتراز کنند.

4 – برنامه ريزي، فعاليتي اقتصادي است.بر نامه هاي اثر بخش سبب هما هنگي فعاليتهاي دانشگاه شده و فعاليتهاي غير سودمند را حذف مي كند. همچنين باعث مي شود هزينه فعاليتهاي دانشگاه را به حداقل رسانده و باعث شود تا از منابع مالي و انساني حداکثر استفاده به عمل آيد واز هدر رفتن زمان وسرمايه جلوگيري به عمل آيد.

5 – برنامه ريزي، باعث تقويت رفتار سازماني مي شود. اين امر موجب تقويت كار تيمي در دانشگاه شده و زمينه مشارکت تمامي اعضا را در حصول به اهداف کلي فراهم مي آورد. وقتي اهداف دانشگاه و وظايف هر شخصي از اعضا مشخص باشد توان همکاري آنان با دانشگاه بهتر شده وسبب آزادي نيروهاي خلايق و نوآوري کارکنان شده وبه آنان فرصت مي دهد تا در فرايند تفکر مشارکت كنند.

6 – برنامه ريزي باعث تسهيل در امر کنترل و نظارت است.

 

اصول برنامه‌ريزى آموزش و پرورش

  • برنامه‌ریزی آرزوئی
  • اصول مقدماتی برنامه‌ریزی آموزش و پرورش

برنامه‌ريزى آرزوئى

برنامه‌ريزى آرزوئى چيست؟ چگونه مى‌توان برنامه اصولى را از برنامه آرزوئى تميز داد؟

برنامه آرزوئى فهرستى است از توقعات و خواسته‌ها. بسيارى از برنامه‌ها چنين هستند. به خواب و خيال مى‌مانند. برنامه‌ريز در عالم رؤيا تصويرى از آينده مى‌کشد که در آن خواسته‌ها و نيازها همه برآورده مى‌شوند. اين قبيل برنامه‌ها معمولاً فهرستى هستند از توقعات و خواسته‌ها، هم‌چنين از منابع مورد نياز. معلوم نيست فهرست توقعات و خواسته‌ها چگونه تهيه شده‌اند. ارتباط بين هدف‌هاى برنامه و نيازهاى توسعه و رشد ملى چيست. براى رسيدن به مقصد چند راه وجود دارد، و طى کردن هر يک از اين راه‌ها چه ملازماتى خواهد داشت. به‌عبارت ديگر، اين قبيل برنامه‌ها فاقد عانصر تصميم‌گيرى هستند و بدين جهت يا اغلب روى کاغذ مى‌مانند، يا اگر به مرحله عمل رسيدند، و به اصطلاح پياده شدند، با مسائل و مشکلات پيش‌بينى نشدهٔ بى‌شمار روبه‌رو مى‌شوند، و به نتيجهٔ مطلوب (جز در روى کاغذ) نمى‌رسند.

 

اصول مقدماتى برنامه‌ريزى آموزش و پرورش

  • انطباق برنامه‌های آموزش و پرورش با نیازهای توسعه ملی
  • همبستگی سطوح مختلف و انواع آموزش و پرورش
  • هماهنگی توسعه کمی با رشد و بهبود کیفی آموزش

دوره‌هاى اوليه برنامه‌ريزى آموزشى دهه ۱۹۵۰ – ۱۹۶۰ در کشورهاى جهان سوم مبناى علمى استوارى نداشتند. کمبودها و عيب‌هايى که در اين برنامه‌ها آشکار شد، برنامه‌ريزان را به مطالعه و جستجوهاى علمى برانگيخت، و منجر به يافتن سه اصل مقدماتى برنامه‌ريزى آموزش و پرورش شد.

سه اصل مقدماتى برنامه‌ريزى آموزش و پرورش، به‌طورى که راسخ آنها را در کتاب تعليم و تربيت در جهان امروز توصيف کرده است عبارتند از:

انطباق برنامه‌هاى آموزش و پرورش با نيازهاى توسعه ملى

منظور اصل سوم اين است که برنامه‌ريزى آموزش و پرورش نبايد به‌طور مجزا و منفک در برنامه‌ريزى‌ عمرانى و اجتماعى انجام گردد، بلکه بايد با برنامه‌هاى اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگى هماهنگ و هم‌ساز باشد، و در چارچوب برنامه‌ريزى توسعه ملى صورت گيرد.

 

همبستگى سطوح مختلف و انواع آموزش و پرورش

منظور اصل دوم اين است که برنامه‌ريزى آموزش و پرورش فقط براى يک دوره، مثلاً دوره تعليمات ابتدائى نباشد، بلکه به تمام دوره‌هاى رسمى و غير رسمى آموزش و پرورش، از کودکستان تا دانشگاه و تعليمات بزرگسالان، توجه کند. فقط به هدف تربيت نيروى انسانى براى دنياى کار و اقتصاد اختصاص نيابد، بلکه تمام نيازهاى تربيتى انسان را در برگيرد. به‌عبارت ديگر، برنامه‌ريزى بايد به آموزش و پرورش از ديدگاه وسيع و جامع آن نگاه کند.

هماهنگى توسعه کمى با رشد و بهبود کيفى آموزش

منظور اصل اول اين است که هم‌زمان و هم‌گام با گسترش و تعميم آموزش و پرورش، بايد به اصلاح و رفرم آن نيز اقدام کرد. اگر برنامه‌ريزى آموزش فقط به افزايش تعداد (رشد کمّي) توجه کند، مثل اين مى‌ماند که عيب و نقص‌هاى موجود آموزش و پرورش را به وسعت بيشترى گسترش دهد.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *