کند ذهنى کودکان
خطر آفرينىها
مسأله ديگرى که در رابطه با اين گروه قابل طرح است، مشکل آفرينى برخى از آنهاست. عدهاى از روانشناسان نفس عقبماندگى را عامل جرم معرفى کردهاند و گفتهاند، کندذهنى مساوى با جرمآفرينى است. نظر ديگران اين ادعا را رد مىکند. اساس جرم مربوط مىشود به شرايط نامساعدى که از نظر تربيت براى آنها وجود دارد. اينان آگاهىهاى لازم را ندارند، و درنتيجه تن به کارى مىدهند که عاقبت آن ناميمون است. سادهنگرى و سادهانديشى و پرهيز از دورانديشى و بکارگيرى خرد در اين رابطه مؤثر است ( تحقيقات گدارد سهم نارسائى عقلى را در جرم بيشتر نشان مىدهد(.
اينان در مواردى آلت دست مىشوند و با اندک القاء و تملٌقى جذب رأى و نظر ديگران مىشوند و به انحرافات گوناگونى تن در مىدهند. نوع انحرافات و خطرآفرينىهايشان عبارتست از هتکناموس، دزدي، آتشزدن، خرابکردن، اعمال خلاف قانون ديگر که آنها بدون شرم و حيا مرتکب آن مىشوند. حتى در انحرافات جنسى نيز آنها شرم و حيائى از خود بروز نمىدهند
اينان بعلت نادانى آثارى از خود باقى مىگذارند و زود دستگير مىشوند و شايد همينامر باعث مىشود که دربارهشان داورى شود، که کندذهنان مجرمند. افراد تيزهوش سعىدارند از خود آثارى برجاى نگذارند و گرفتار قانون نشوند.
علل و عوامل کند ذهنى
علل قبل از تولد
علل وراثتى
بدين معنى که فرزندان، بسيارى از صفات و ويژگىها را از والدين و اجداد خويش به ارث مىبرند. پارهاى از صفات مربوط به جنبههاى روانى و استعدادى است. کودکان هوش خود را از پدر و مادر به ارث مىبرند. اين مطلب درباره بيش از ۸۰درصد مردم صادق است که اگر والدين کودن و عقبمانده باشند فرزندان آنها هم واجد همان صفات و خصايص خواهند شد
همچنين در اين زمينه از کم وزياد شدن کروموزومها، بالابودن سن مادر، ازدواج کمخونى که در برخى از شرايط احتمال بارزشدن ضايعه در آن زياد است، موجود ژن مغلوب از همان نوع در کروموزوم که سبب تقويت و بروز مىشود بايد سخن گفت. اين علل و عوامل کلاً داراى جنبه ژنتيک هستند.
علل مربوط به دوران رحم
دوران حيات رحمى دورانى سرنوشتساز است. براساس پارهاى از روايات پايههاى بدبختى يا خوشبختى کودک در آن دوره گذارده مىشود. عواملى که دراين دوره براى کندذهنىها مؤثرند عبارتند از:
اعتياد والدين به الکل که موجب مسموميت جنين است، داروهاى شيميائى مثل آرامبخشها، تاليد وميدها، مصرف بسيار ويتامينA (آ)، و ويتامينK (کا)، عامل ارهاش خون، بيمارى يرقان مادر در دوران حمل، ابتلاى مادر به سرخجه در سهماهه اول باردارى که باعث تخريب سلولها شده و خونرسانى را به عقب مىاندازد، فساد جفت که عامل ويروسى و باکترىها در آن دخالت دارد، هيجانات، ترسها و اضطرابات مادر در دوران حمل و سرماخوردگى شديد مادر
از ديگر موارد عفونت تبخالى در جهازتناسلي، عامل لاغرى مادر در دوران حمل، تغذيه ناکافي، بىاشتهائى عصبى و روانى مادر، ابتلاى به سفليس، عفونتهاى ويروسى مثل اوريون، آنفلوآنزا، تبهاى شديد و بصورت حاد، ضربهها برشکم مادر، تأثير اشعه ايکس روى تخم و نطفه در ماههاى اول و … است.
علل مربوط به حين تولد
لحظه تولد و کيفيت آن امرى مهم و سرنوشتساز است. بخشى از مسائل آن عبارتنداز:
واردشدن ضربهٔمغزى بر نوزاد، فشار و صدمات وارده برسر، عفونتها، خفگى نوزاد در حين تولد يا قطع تنفٌس، فقدان يا کمبود اکسيژن در اين مورد، … اصولاً زمان تولد مهم است ۸ درصد نقيصههاى ذهنى مربوط به اين مرحله است.
تولد نارس ( غرض آن تولدى است که وزن کودک کمتر از ۵/۲ کيلو باشد) سبب ۷۰ درصد نارسائىهاى ذهنى است زيرا سلسله اعصاب در آن رشد کافى ندارد. همچنين ضربان قلب کودک در حين تولد اگر کمتر از ۹۰ باشد نشان مىدهد که اکسيژن به مغز نمىرسد و اين خود سبب نارسائىهائى ذهنى است.
علل مربوط به پس از تولد
عوامل مربوط به خود
غرض خود کودک است. کودک داراى يک محيط داخلى است. در محيط داخلى او عواملى هستند که در سرنوشت کودک مؤثرند. اين عوامل عبارتند از:
- عوامل غدٌهاى که مربوط مىشود به کمکارى يا پرکارى غدٌهها و از جمله عدم کفايت غده تيروئيد و پاراتيروئيد.
- صدمه مغزى بر کودک بعلت نرسيدن اکسيژن کافى به مغز، تورم مغزي، فساد سلولهاى مغزي
- عوامل طبيعى و ساختى خودش چون افتهوشى به دلايل گوناگون.
- کمخونى و خشکى پوست و اختلال در استخوان که خود زمينهساز نقصان ذهنى است.
عوامل مربوط به محيط
و غرض از محيط مجموعه شرايط و عواملى است که فرد را در خود شناور کرده و تحتتأثير قرار مىدهد. در اين زمينه از عواملى مىتوان بحث کرد که عبارتنداز:
– عامل بيمارىها مخصوصاً بيمارى مننژيت، سفليس، ضربهها، بيمارىهاى عفونتى و انگلى فقدان آنزيمها در بدن، فلج مغزي.
– عامل غذا، سوختوساز، مسموميتها. حدود ۴ تا ۵ درصد نارسائىها مربوط به عوامل متابوليک است. مخصوصاً اختلال در سوختوساز پروتئينها و موادقندي، چربيها.
– عامل دوا مخصوصاً داروهاى حاد و مسمومکننده، آنتىبيوتيکها، هورمونهاى اضافهشده به غذاى گياهي، مسموميت با سرب.
– عامل محيط فرهنگى و مخصوصاً فقر فرهنگي، عدم آگاهى در القاء و تلقينها که بطور غيرمستقيم اثر مىگذارند.
– عامل عاطفى مثل عدم پذيرشها، عدم تفاهمها و جو نامساعد، طردشدگي
– عامل اقتصادي، فقر و محروميت شديد، هوسمندى و عدمارضاء آن.
– عامل تربيت، نوع انضباط و امر ونهىها، تنبيهات سخت و شکننده، بىاعتنائى به کودک و نقص والدين در روابط
– و حتى عواملى چون عامل جغرافيا، بررسىها نشان دادهاند عقبماندگى ذهنى در مناطق جنوب کمتر از مناطق شمال است.
امکان بازسازى
سخن اين است که آيا بازسازى امکان دارد يا نه؟ در اين مورد بايد گفت متأسفانه در آنچه که به عوامل ارثى و ژنتيک مربوط مىشوند پاسخ مثبتى نداريم که عرضه کنيم.
درباره برخى از آنها که معمولاً براثر شرايط محيطى دچار چنين وضعى شدهاند بايد گفت اگر اينان از تربيت و شرايط مساعدى برخوردار شوند مىتوانند زندگى طبيعى و مناسبى داشته باشند و کمتر سربار اجتماع شوند. اگر اين امر ناشى از عضو و غدٌهاى باشد قابليت درمان بيشتر است.
اساس و شرايط تربيت
در همهحال اينان در هر سطحى که باشند بشرط تربيتپذيرى بايد تربيت شوند. حق آنها در رابطه با والدين و اجتماع از بين نمىرود. بهر ميزانى که قابلاخذ باشند بايد به آنها چيزى داد و زمينه را براى رشد و استقلال نسبى آنها فراهم کرد
در تربيت آنها اصل برفراهم آوردن موجباتى است که آنها بتوانند از هوش مختصر خود بيشترين استفاده را بکنند و در حد و سطح خود از نيازمندى بدرآيند. ما درسايه بکارگيرى روشهاى خاصى مىتوانيم هرکس را در هر وضعى که هست يک درجه بالاتر آوريم. اگر کودکى ۱۰ ساله در حد يک بچه ۴ ساله مىفهمد مىتوان کارى کرد که در حد يک کودک ۵ ساله بفهمد و اين مسأله بسيار مهمى است.
همچنين اينگونه کودکان به عشق و محبت بيشترى نياز دارند، محتاج سرپرستي، حمايت و هدايت زيادترى هستند. والدين و مربيان اين جنبهها را نبايد از آنان دريغ دارند
تربيت در خانواده
شايد برخى از پدران و مادران براى راحت بودن خود و نديدن عامل مزاحم در برابر خود سعى دارند که بمحض احساس عقبماندگى فرزندان آنها را به مؤسسات و سازمانهاى سرپرستى کودکان عقبمانده بسپارند. در حاليکه اين اقدام به زيان آنهاست.
کودکان کودن و آموزشپذير بايد حتماً در خانواده باشند. مؤسسه شبانهروزى براى آنها مضراست. موجب لطمه عاطفى برآنهاست و اين خود سبب تشديد اوضاع آنهاست.
تربيت در مؤسسات
درمورد اداره کودکانى که درجه هوشى کمتر از ۵۰ دارند نظرات مختلفى عرضه شده است: اعتقاد اکثريت برآن است که آنها در مؤسسات خاص شبانهروزى باشند هم از اين بابت که در خانواده امکان اداره و تربيت آنها نيست و هم بدانعلت که حضورشان در خانواده ممکن است همراه با خطرآفرينىهائى باشد.
مؤسسات گوناگونى در هر کشور وجود دارند که امر نگهدارى آنها را برعهده مىگيرند مثل سازمانهاى بهزيستي، امدادي، خدماتي، توانبخشى و…
اگر والدين بتوانند امکانات حفظ و حراست آنها را فراهم سازند و جلوى خطرآفرينىهاى آنان را بگيرند بمصلحت است که بازهم در خانواده زندگى کنند.
علل اقتصادى
فقر اقتصادى
زندگى متعارف و متعادل مىتواند زمينه بسيار مناسبى براى رشد و پرورش کودکان باشد. در محيطهاى بسيار فقير امکان رشد متعادل فرزندان نيست و يا اندک است. بفرموده امام اميرالمؤمنين (ع) فقر آدمى را از حجت و بيان باز مىدارد و هوش را از کار مىاندازد
غناى افراطى
همچنين بايد گفت عده کسانى که در ردههاى بالاى اقتصادى بسر مىبرند کمند که در عين داشتن امکانات بسيار، وضعى عادى و طبيعى داشته باشند. کثرت سرگرمىها، گشت و گذارها، تفريحات، بازى با اسباب و وسايل گوناگون سبب مىشوند که کودک جذب آنها شده و از کار خود باز بماند.
کار کودکان
در برخى از مناطق، بويژه مناطق روستائى ما مواجه با کار و اشتغال کودکانيم از وجود کودکان در مزرعه براى کنترل و حفظ کشتزار استفاده مىکنند و يا در شهرها ما مواجه با سرگرمى کودکان در محل کار و مغازه پدريم و يا کودک براى خريدها اوقات بسيارى را بايد در بيرون خانواده بگذراند
وضع تغذيه
درباره مسأله تغذيه پافشارى بسيارى نخواهيم داشت ولى فراموش نبايد کرد که آن هم عامل مهمى براى حفظ سلامت و تعادل کودک در امر رشد است و در فکر و ذهن افراد مؤثر است.
براساس بسيارى از بررسىهاى علمى امر غذا در هوش و حتى در درک و فهم افراد مؤثر است. يکى از علل گيجى و منگى برخى از جوامع عقبمانده را به امر تغذيه مربوط مىدانند
وضع مسکن و محلٌه
اگر خانه افراد در محيط و محلهاى شلوغ و پرجمعيت باشد و يا اگر محيط زندگى و مسکن محيطى آلوده، پراز سروصدا و جنجال، پراز زرق و برق، با افرادى آلوده و معتاد باشد نمىتواند محيط مناسبى براى زندگى کودکان باشد و طبيعى است که چنين سکونتى در همه امور افراد اثر مىگذارد از جمله در درس و تحصيل آنها.
عوامل ديگر
سرگرمى کودک به خريد وفروش اشياء و ابزار که در مدرسه و کوچه صورت مىگيرد
احساس حقارت از مقايسه سرووضع خود با ديگر دانشآموزان
احساس موردترحم قرار گرفتن در جنبههاى اقتصادى مثل پوشيدن لباس صدقهاى با آگاهى از اين امر که ديگر دانشآموزان از آن خبر دارند.
جبر به فعاليت اقتصادى در عين فعاليت تحصيلى بعلت ناگزيرى در امر اقتصاد که البته اين امر براى سنين نوجوانى و بلوغ بيشتر قابل ملاحظه است.
علل انضباطى
کوششهاى انضباطى نيز از نظر فرم و کيفيت در اخلاق و رفتار و هم در امر عقبماندگى تحصيلى کودکان اثرات ناموزونى دارد. ما در اين زمينه از نمونههاى بسيارى مىتوانيم يادکنيم که برخى از آنها بدينقرارند
امر و نهى مکرر والدين در امر تحصيل که کودک را به موضعگيرى عليه آنان وامىدارد
تضاد و تعارض بين دستورها و امر ونهىها که خود مشکل ديگرى را در اين زمينه پديد مىآورد.
تحقيرها و ملامتهاى بسيار که عقدهساز و گيج کنندهاند
خشونتها درتنبيه و سختگيرىهاى بسيار والدين يا معلمان
برخ کشيدنها در زمينه موقعيت کودک و مقايسه او با ديگران که زمينهساز يأس و نگرانى است
انتظارات و توقعات بسيار خانواده که زمينه را براى موقعيتهاى اضطرابآميز فراهم مىکند و گاهى منجر به اين مىگردد که کودک عصبى گردد و قادر به تمرکز قواى فکرى نباشد .
علل عاطفى
گاهى عقبماندگى بخاطر وجود عوارض عاطفى است که دامنگير کودکان شده و حال و راحت آنان را در همه امور گرفته و حتى در درس و کار او اثر گذارده است. در اين زمينه از مسائلى مىتوان بحث کرد که برخى از آنها بدينقرارند:
کمبود محبت
کودک نيازمند به محبت است و خود را طلبکار آن مىداند. ميزان اين نياز کمتر از نياز او به غذا و آب وهوا نيست. اگر خود را در شرايطى ببيند که موردعنايت و محبت کافى والدين و مربيان نيست غمگين و کسل مىشود، حالوهواى خود را از دست مىدهد. کمبود محبت زمينهساز مشکلات بسيارى است که از جمله آن تأثيرگذارى روى درس و کار و فعاليت است. اينامر حتى ممکن است رشد او را مختل کند، شفافيت و نورانيت چهره را از کودک بگيرد و ناراحتش سازد.
افراط در محبت
کودکانى که زياد محبت مىبينند لوس و خودپسند بار مىآيند. سعى دارند امور را براساس خواسته خود به پيش برند. چون درک و انديشه کافى ندارند، طبيعى است که نقشه عمل آنها به زيانشان باشد.
افراط در محبت، نازکردنهاى شديد و خريدارى لوسى کودک توسط والدين خود زمينهساز عقبماندگىهاست. بويژه که برخى از پدران و مادران کارهاى تحصيلى او را انجام داده و او را فردى بيکاره بار آورند و يا از انجام وظيفه بازش دارند.
وابستگىهاى شديد
اين هم جلوهاى از مسائل مربوط به کمبود يا افراط در محبت و زمانى هم ناشى از روش غلط انضباطى والدين است. کودک به مادرش وابسته مىشود آنچنان که در همه احوال و ساعات و ايام چون سايه به دنبال اوست، در مجالس و محافل دائماً به او چسبيده و در کنار اوست. و حتى درس و مشق خود را فداى همراهى با مادر مىکند.
حسادتها
اين هم مشکل بزرگى براى خانواده و دشوارى فوقالعادهاى در امر سازش کودکان است. کودکى که بهرعلت دچار حسادت است حال و وضعى عادى ندارد، نمىتواند چون ديگران کار و تلاش کند
همچنين کودک حسود احساس بىعدالتى دارد و اين احساس او را وامىدارد که در رفتارش اختلالى پديدآيد. کارهاى عادى و طبيعى او مختل شود تا چه رسد به امر تحصيل و برنامهاش.
ترس و اضطراب
وجود ترس و اضطراب براى کودک مىتواند منشاء وقفهاى در رفتار و تحصيل شود و دقت وادامه کار او را غيرممکن سازد. اين خود سبب پيدايش عقبماندگىهاست. کودکى که در اندرون خود زمينه ناآرامى و اضطراب دارد نخواهد توانست در کار و زندگى و برنامهاش موفق باشد
ترسوبودن کودک و اصولاً ترس او خواه از معلم و خواه از والدين و مربيان و خواه از صحنههاى زندگى اجتماعي، کودک را بيقرار و از زندگى زده و افسرده مىکند. طبيعى است که اين امر در زندگى تحصيلى او اثر داشته باشد.
عدم تعادل عاطفى
گاهى عقبماندگىها ناشى از عدم تعادل عاطفى هستند. شکستها و ناکامىهاى متوالي، صدمه ديدن در جنبه اعتماد بنفس، ناتوانى در رفتار دفاعى و… سبب آن خواهد شد که طفل نتواند موقعيت خود را تثبيت شده بحساب آورد و در نتيجه از کار و تلاش باز مىماند .
نابینایی
نابینایی عبارت است از کاهش بینایی به حدی که مانع اشتغال فرد با اتکای خود میشود، یا فرد را برای زندگی وابسته به دیگران یا وسایل کمکی نماید. نابینایی در اثر بعضی بیماریها در انسان پدیدار میشود
مقدمه
آیا هیچ میدانید که در جهان حدود 40 میلیون نابینا زندگی میکنند؟ نابینایی درجههای بسیار گوناگونی دارد. برخی هرگز نور را نمیبینند؛ بعضی دیگر فقط میتوانند نور را از تاریکی تشخیص دهند. در میان نابینایان عدهای هم هستند که از دید ناچیزی برخوردارند. از این همه نابینایی که در جهان زیست میکنند، فقط درصد اندکی کور مادرزاد هستند. کور متولد شدن ، پدیدهای است که هنوز علل آن را کاملا درنیافتهایم. بسیاری از افراد ادعا میکنند دید چشمانشان کم شده است.
کاهش دید ، 20 درصد میانسالان را تحت تأثیر قرار میدهد. کاهش دید معادل نابینایی کامل نیست. نابینایی به این معنی است که دقت بینایی فرد با اصلاح عدسی ، بهتر از 20.2 نبوده یا میدان بینایی او بسیار محدود شده و به کمتر از 20 درجه رسیده است. هر کس ممکن است به کاهش دید مبتلا شود، چون بیماریها و صدمات مختلفی میتوانند باعث کاهش دید شوند. به دلیل اینکه بیماریهایی مثل تخریب ماکولای چشم ، آب سیاه و آب مروارید در افراد مسن بیشتر دیده میشود، بنابراین کاهش دید و نابینایی در افراد بالای 45 سال شیوع بیشتری دارد.
نابینایی در افراد مبتلا به دیابت ، قابل پیشگیری میباشد. نابینایی پس از تولد بیشتر بر اثر بیماریهای چشمی رخ میدهد؛ گاهی هم یک بیماری عمومی ، مانند بیماری قند یا مننژیت ، ممکن است عامل کوری باشد. حادثه و انفجار ، دو عامل دیگرند برای نابینا ساختن چشم. در کشورهایی که مردم به دلیل بالا بودن سطح زندگی و داشتن مراقبتهای خوب پزشکی عمر طولانی میکنند، پیری مسایلی برای چشم پدید میآورد.
علل نابینایی
اهمیت نسبی علل مختلف کوری بسته به سطح توسعه اجتماعی در نواحی جغرافیایی مورد مطالعه تفاوت میکند. در ممالک در حال توسعه ، کاتاراکت شایعترین علت است و البته تراخم ، جذام ، انکوسرکیازیس و گزروفتالمی ، نیز از علل مهم میباشند. در کشورهای توسعه یافتهتر ، نابینایی به میزان زیادی به فرآیند پیری بستگی دارد. سایر علل عبارتند از: رتینوپاتی دیابتی ، جداشدگی شبکیه و بیماریهای دژنراتیو ارثی شبکیه.
کاتاراکت
کاتاراکت (آب مروارید) حدود 50 درصد موارد نابینایی را در سراسر جهان تشکیل میدهد. در بسیاری از کشورهای در حال توسه ، تسهیلات موجود برای درمان کاتاراکت کافی نیستند. کاتاراکت به کدورت عدسی گفته میشود. پیری شایعترین عامل کاتاراکت است. اما بسیاری از عوامل دیگر میتوانند دخیل باشند مانند سموم ، بیماریهای سیستمیک و وراثت. اگر شیوههای طبی یافت شوند که بتوانند ایجاد کاتاراکت را 10 سال به عقب بیندازند، تخمین زده میشود که تعداد افراد نیازمند به جراحی 45 درصد کاهش یابد. علت آب مروارید بطور کامل مشخص نشده است، اما عدسیهای مبتلا دچار رسوبات پروتئینهای هستند که پرتوهای نور را متفرق میکنند و شفافیت آن را کاهش میدهند و در صورت عدم درمان و جراحی ، فرد دچار نابینایی میشود.
تراخم
تراخم باعث کراتوکنژنکتیویت دو طرفه عموما در کودکان میشود. در صورت شدید بودن منجر به کوری خواهد شد. این بیماری حساسیتی ناشی از حساسیت تأخیری به فرآوردههای باکتریال مثل باسیل سل میباشد که باعث ایجاد زخم در قرنیه چشم میشود. در حدود 400 میلیون نفر در جهان تراخم دارند. تراخم را میتوان با سولفونامیدها یا آنتی بیوتیکهای مختلف نظیر تتراسایکلین یا اریترومایسین ، درمان کرد. اما پیشگیری از گسترش عفونت با ارائه تسهیلات بهداشتی ، مؤثرتر از درمان است.
جذام
جذام 16 – 15 میلیون نفر را در جهان گرفتار ساخته و گرفتاریهای چشمی آن بالاتر از هر بیماری سیستمیک دیگر است. تا 10 درصد بیماران جذامی در اثر بیماری کور میشوند. لکههای بد نامی اجتماعی که به پیشانی جذامیها میخورد، درمان آن را با دشواری مواجه میکند، اما داروهای مؤثر و احتمال تهیه واکسن برای آن وجود دارد.
اونکوسرکیازیس
این بیماری از طریق گزش پشه سیاه منتقل میشود که در رودخانههای جاری تخمگذاری میکند (به همین دلیل نام کوری رودخانه به آن اطلاق میشود.) در سراسر جهان 28 میلیون نفر مبتلا به این بیماری هستند و 20 درصد افراد مناطق بومی در اثر بیماری کور میشوند. پیشگری از بیماری با ریشه کن کردن حشره ناقل و درمان با ivermectin ، انجام میشود.
گزروفتالمی
گزوفتالمی ناشی از کمبود ویتامین A است. از نظر بالینی ، خشکی ملتحمه همراه با لکههای مشخص Bitot و نرم شدن قرنیه وجود دارد که منجر به سوراخ شدن قرنیه میشود. سوء تغذیه پروتئین باعث شعلهور شدن بیماری و مقاوم شدن آن نسبت به درمان شود. گزوفتالمی ، یک علل شایع کوری در شیر خواران است. شیر خواران گرفتار اغلب به بزرگسالی نمیرسند. گزوفتالمی را میتوان با بهبود عمومی تغذیه یا ویتامین A مکمل ، پیشگیری کرد.
سایر علل نابینایی
بیماریهای ارثی علل مهم نابینایی هستند، اما به تدریج میزان بروز آنها در پاسخ به تلاشهای مشاوران ژنتیک برای آگاهی عمومی از ماهیت قابل پیشگیری این بیماریها باید کم شود. در ضمن در افراد بالای 65 سال اختلالات شبکیه ، گلوکوم (آب سیاه) ، دیابت و بیماریهای عروقی باعث ایجاد نابینایی میشوند.
توانبخشی نابینایان
هدف از توانبخشی ، توانا کردن بیمار به یک زندگی تقریبا تا حد ممکن است. نابینایی لزوما به معنای بییاور بودن نیست. انطباق مشخصی با اختلال یا کوری کامل ، بسته به سن شروع ، مزاج ، آموزش و منابع مالی ، متفاوت است. برای مثال بیماران مسنتر ممکن است با شکیبایی کامل با کوری برخورد کنند. بسیاری از خدمات ویژه و وسایل اپتیک و غیر اپتیک وجود دارند. آشکار است که مسئولیت پزشک با تشخیص ، پیشگیری و درمان اختلالات چشمی منجر به نابینایی پایان نمییابد. پزشک باید نسبت به واکنشهای شدید افسردگی که ممکن است رخ دهد، هوشیار باشد. بخصوص وقتی هنوز بینایی وجود دارد، باید به بیمار در انطباق با کوری کمک شود.
بریل Braille
این سیستم بسیار مؤثر خواندن برای نابینایان در سال 1825 معرفی شد. حروف بریل تشکیل میشوند از نقطههای برجستهای که در دو تا سه ستون مرتب شدهاند. رمز بریل بینالمللی در سال 1951 معرفی شد. بریل امروزه کمتر از گذشته استفاده میشود، زیرا بسیاری از نابینایان وسایل سمعی را برای مقاصد خبرگیری و تفریحی ترجیح میدهند. اما اخیرا در دسترس بودن سیستمهای قابل حمل ذخیره اطلاعات همراه با ورودی رمزهای بریل و پروندههایی به شکل و خط موسوم به خط بریل ، علاقه به آنرا دوباره احیا کرده است.
وسایل الکترونیکی برای نابینایان
Optacon یک وسیله الکترونیکی است که تصاویر حروف را به شکلهای قابل لمس تبدیل میکند. حمل آن راحت است و تقریبا برای هر نوع مطالب خواندنی قابل استفاده است. امروزه وسایل کمکی سمعی نیز اهمیت قابل توجهی پیدا کرده است مانند ماشین حساب ، ساعت و پول شناسهای سخنگو.
شیوع نابینایی در جهان
سازمان بهداشت جهانی (WHO) تخمین میزند در حال حاضر 35 – 27 میلیون نابینا در جهان زندگی میکنند. 90 درصد نابینایان جهان در ممالک در حال توسعه و عمدتا در آسیا و آفریقا میباشد که اغلب در جوامع محروم و در مناطق روستایی زندگی میکنند. خطر کوری در بسیاری از این جوامع فراموش شده 40 – 10 برابر بیشتر از مناطق صنعتی توسعه یافته اروپا و آمریکا میباشند.
برنامه سازمان بهداشت جهانی برای پیشگیری از نابینایی
سازمان بهداشت جهانی ، برای پیشگیری از نابینایی ، مراکزی در 60 کشور در حال توسعه مستقر ساخته است. تا با مطالعات گروهی ، اطلاعات صحیح اپیدمیولوژیک بدست آیند تا پایه ریزی برای برنامه ریزی هدفدار ، اجرا و ارزیابی صحیح برنامههای پیشگیری از نابینایی انجام گیرد .