مقدمه :
مدت يك قرن است كه غرب تحقيقات دامنه دار و عميقى پيرامون روان شناسى كودك به انجام رسانده است كه به واقع, نتايج چشمگيرى از آن پژوهش ها به دست آمده است; هرچند به بسيارى از پژوهش هاى آنان نمى توان به ديده اطمينان كامل نگريست. تا اين زمان همچنان پيروان ژان پياژه (زيست شناس, فيلسوف و روان شناس سوئيسى, متوفاى 1980 م.), اسكينر, باندورا, كلارك هال, اريكسون و هاينزوانر, با يكديگر نسبت به عقايد استادان خود اختلاف عقيده دارند. جمعى كودك را بزرگسالى كوچك (به تعبير آنان: مينياتور بزرگسال) و بعضى او را كاملا متمايز با بزرگسال تعريف مى كنند. عده اى او را متمايل به بدى, و برخى او را پاك سرشت مى دانند.(1)
درباره تربيت, تغذيه, رشد, عادت ها و رفتارهاى كودك نيز نظريات متفاوت و متناقض بسيارى ميان پژوهشگران وجود دارد كه به واقع آدمى گاه در انتخاب نظريه درست ميان آنان سرگردان مى شود. انبوه نتايج علمى كه امروزيان بدان دست يافته اند در سايه آزمايش هاى ساليان متمادى, استفاده از فن آورى و استمداد از تجربيات گذشتگان است; با اين حال پيوسته طرح ها و نظريات جديدى به دست مىآيد كه گاه به طور كامل, ناقض نظريات گذشته است. اما در صدها سال پيش كه هيچ يك از اين زمينه ها و امكانات پژوهشى وجود نداشته است, از سوى حضرت محمد امين(ص) نسبت به كودكان, گفتارها و رفتارهايى مشاهده شده است كه امروزيان در ژرفاى آن درمانده شده اند و فهم عميقى از آن به دست نياورده اند. معجزه حضرت محمد امين(ص) تنها آيات قرآن نبود. گفتار و رفتارش, همه معجزه بود. چه آن كه معجزه پديده اى است كه بشر از ارائه نمونه آن ناتوان باشد.
در عقايد امروزيان متمدن و متفكر[؟] چنين آمده است كه: اگر كودكان, وحشى و پرخاشگرند بايد آنان را رام و مطيع گردانيد. زيرا آنان ماهيت حيوانى دارند و غرايز نقش اساسى در انگيزش رفتارشان دارد.(2)
اين در حالى است كه ما بارها اين جمله را از سخنان رسول اكرم(ص) شنيده يا خوانده ايم كه: پنج چيز است كه تا آستان مرگ آن ها را ترك نمى كنم; يكى از آنها سلام كردن به كودكان است.(3)
به راستى, ژرفاى مفهوم اين جمله را كدام متفكر روان شناس درك مى كند؟ در افكار خردسالان چه مى گذرد كه حضرت امام صادق(ع) در پى نقل آنچه از رسول خدا(ص) فرا گرفته, مى فرمايد: احبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم ففولهم فانهم لايرون الا انكم ترزقونهم; به كودكان محبت بورزيد و مورد شفقت شان قرار دهيد و هرگاه به آنان وعده اى داديد, وفا كنيد. زيرا آن ها شما را روزى دهنده خود مى دانند.(4) در اين رفتار رسول خدا(ص) چه حكمتى نهفته بوده است كه همه روزه كه صبحگاه از خواب بر مى خاست, دست محبت به سر فرزندان خود مى كشيد!(5)
در اين نوشتار به طور گزيده به تشريح پاره اى از گفتارها و رفتارهاى حضرت محمد(ص) درباره كودكان مى پردازيم.
نامطمئن بودن نظريات رايج كنونى و سرمشق بودن رفتار پيامبر(ص) براى ماـ به تصريح آيه قرآن ـ(6) ما را بر آن مى دارد كه به فرموده ها و كردار حضرت رسول اكرم(ص) عميق تر بنگريم و به واقع اعتقاد داشته باشيم كه آنچه او به جاى آورده ـ به فرض درستى روايت ـ فراتر از اكتشافات علمى امروزيان است. كوچك ترين عمل او در پى ارائه معيارى است كه براى معاصران وى ناشناخته ماند و برخى تا اين زمان نيز ناشناخته باقى مانده است. از آن نمونه, در جمله اى ساده از آن بزرگوار مى خوانيم:
((اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم;(7) فرزندانتان را گرامى بداريد و با آداب و روش پسنديده با آنان رفتار كنيد.))
در نظر سطحى, اين فرموده تنها سفارش به احترام كودكان و رفتار صحيح با آنان است. اما اين كه چه رفتارى در شإن كودك نيست تا از آن پرهيز شود, و چه روشى نادرست است تا نسبت به وى انجام نگيرد جاى گفتگو است. آيا والدين و مربيان براى يافتن پاسخ صحيح اين دو پرسش, خود نبايد پيش تر پيرامون تربيت كودك آگاهى هايى به دست آورند؟ پدر و مادرى كه با آداب و روش صحيح زندگى ناآشنايند چگونه مى توانند فرزندشان را با آداب درست تربيت كنند؟! آيا بوسيدن كودكان ـ دختر يا پسرـ تا چه سنى روا است؟ آيا بلند شدن در برابر بچه هاى كم سن بجا است يا نابجا؟ آيا تنبيه و كتك آنان تا چه ميزان سفارش مى شود؟ تفاوت گذارى ميان آنان تا چه اندازه صحيح يا ناصحيح است؟ بازى كودك و ((بازى با كودك)) چه لزوم و فايده اى دارد؟
بنابراين, سفارش به گراميداشت كودك, تإكيد بر تإسيس بنيادى است كه به خانواده ها آموزش دهد چگونه با فرزندانشان رفتار كنند. خانواده و مجالس خانوادگى, آموزش و پرورش, صدا و سيما و مراكز فرهنگى, هر يك بنيادى است كه بايد بدين مهم توجه كند.
از طرف ديگر بايد مشخص شود كه بى احترامى به كودك و ترك آموزش وى چه پيامدهايى دارد! اگر اطرافيانش با آداب و روش درست با او برخورد نكنند چه پيش خواهد آمد؟ كودك در هر حال بزرگ خواهد شد. اگر او در بزرگسالى دريابد كه بسيارى از رفتارهاى بزرگسالان با وى در كودكى, ناصحيح بوده است, نسبت به آنان چگونه خواهد انديشيد؟ آيا والدين چنين كودكى اكنون در بزرگسالى اين كودك مى توانند اميدوار باشند كه وى آراى امروز آنان را بپذيرد و بدان عمل كند؟ چگونه بسيارى از والدين بدين امر توجه ندارند كه يكى از علت هاى تمرد نوجوانان و جوانان, پى بردن آنان به اشتباه روش پدر و مادر در كودكى ايشان است!
به هر تحليل, توجه رسول خدا(ص) به دنياى كودكان را در چندين جنبه مى توان جستجو كرد:
- كوشش براى تولد فرزندان سالم
برخلاف عقيده بسيارى از نظريه پردازان كه تربيت كودك را از شش ماهگى يا دو سالگى به بعد نتيجه بخش مى دانند, تعاليم رسول خدا(ص) زمانى پيشتر از اين را در تربيت كودك موثر ياد مى كند. نوزاد بيشتر صفات خوب و بد را از طريق ژن از پدر و مادر به ارث مى برد. بنابراين, تربيت او نه از دوران حمل كه پيش از ازدواج آغاز مى شود. دختر و پسرى كه پيش از ازدواج به اصول اخلاقى و دينى پايبند نباشند بسيار دشوار مى توان اميد داشت كه فرزند آنان درستكار تربيت شود. البته سهم محيط تربيتى و عوامل و استثنائات روزگار را ناديده نمى انگاريم.
اگر تربيت كودك از شش ماهگى يا دو سالگى آغاز مى شود, اين دستور رسول اكرم(ص) چه مفهومى مى يابد كه مى فرمايد: هر كس صاحب فرزندى شد در گوش راست كودكش اذان و در گوش چپ او اقامه بگويد تا از شر شيطان در امان باشد. اميرمومنان على(ع) مى فرمايد: زمانى كه دو پسرم حسن و حسين[ (عليهماالسلام]( تولد يافتند, آن حضرت همين عمل را انجام داد و دستور فرمود تا در گوش آن ها سوره حمد و آيه الكرسى و آيه هاى سوره حشر و سوره اخلاص و ناس و فلق را بخوانند.(8)
اگر كودك دو ماهه استعداد تربيت و پذيرش ندارد و مشاهدات و شنيده هاى او در درونش تإثير نمى نهد به چه سبب رسول خدا(ص) مى فرمايد: هرگز مبادا كه كودكى در گهواره نظاره گر رفتار زناشويى زن و مرد باشد.(9) اگر در چنين موقعيت صداى زن و مرد را بشنود به راه رستگارى[ و پاكى و خير] قدم نمى نهد.(10)
به راستى, آيا سلامتى مادر در دوران حمل, تغذيه, ترس و نگرانى ها و نيز اعتياد وى بر سلامتى روحى نوزاد اثر نمى گذارد؟! آنگاه چگونه مى توان نوزاد ناسالم را درست تربيت كرد؟!
امام باقر(ع) مى فرمايد: در عصر رسول خدا(ص) مردى از انصار[ در مدينه] به آن حضرت شكايت كرد كه: همسرم دختر عموى من است و خانواده و اجداد ما همه سفيد پوست هستيم و اينك او فرزندى به دنيا آورده كه سياه پوست و شبيه سياهان حبشى است.
رسول خدا(ص) اندكى تإمل كرد و سپس از زن توضيح خواست. زن به پاكى خود سوگند ياد كرد. پيامبر فرمود: بين هر انسان تا حضرت آدم(ع) 99 عرق (پيوند, ژن, ريشه) وجود دارد كه در ساختمان فرزند فعاليت مى كنند… فرزند شبيه يكى از آن ها مى شود.. . اين نوزاد سياه پوست شبيه يكى از اجداد دور شماست. كودك را بگير كه فرزند خود تو است.(11)
هنگامى كه نوزاد رنگ پوست خود را به وسيله ژن از اجدادش به ارث ببرد, آيا صفات خوب يا بد به همين وسيله از آنان به وى سرايت نمى كند؟!
آن حضرت در همين باره فرموده است: انظر فى اى شىء تضع ولدك فان العرق دساس;(12) خوب بنگر كه نطفه خود را در چه جايگاهى جاى مى دهى. زيرا ريشه ها[ و ژن آدمى] به طور پنهان تإثير گذار است[ .و از طريق آن, اخلاق اجداد به فرزندان منتقل مى شود [ .
نيز در جاى ديگر فرمود:الشقى شقى فى بطن امه و السعيد سعيد فى بطن امه; (13) بدبخت در شكم مادر بدبخت مى شود و سعادت مند در شكم مادر چنين مى شود.
در روايتى ديگر آن حضرت به نقش برادر (دايى فرزندان) در تربيت فرزند اشاره مى كند و مى فرمايد: اختاروا لنطفكم فان الخال احد الضجيعين;(14( همسر[ شايسته] براى نطفه هاى خود انتخاب كنيد. زيرا دايى يكى از دو ستون[ مهم تشكيل دهنده] نوزادتان است.
و نيز فرموده است: از ازدواج با زنان زيبارويى كه در خانواده بد پرورش يافته اند, بپرهيزيد.((15((
- توجه به سلامت جسمى و روحى مادر
فرزندان ما ـ به ويژه دختران ـ بيشتر اوقات خود را در كنار مادر سپرى مى كنند و از تعليمات او چيزها مىآموزند. بر اين اساس, آنان كه دغدغه تربيت فرزند دارند نخست بايد به تربيت همسر بپردازند. دختران و زنان نيز تإثيرپذيرتر از پسران و مردان اند. بنابراين در آستانه زندگى, مرد بايد مهم ترين همت خود را آموزش و تربيت همسرش قرار دهد. زمانى كه مادر خانواده درست آموزش ببيند و تربيت شود, تربيت فرزندان او با سهولت انجام مى پذيرد. چنان كه اگر مادر نكوهيده خوى باشد, تربيت فرزند خيلى دشوار است. زيرا او اولين آموزگار كودك شماست.
رسول خدا(ص) در اين باره فرموده است: ((اياكم و تزويج الحمقإ, فان صحبتها بلإ و ولدها ضياع;(16)از ازدواج با زنان كودن بپرهيزيد كه همنشينى آن ها[ نوعى] بلا و فرزندشان تباه است((
پس از انتخاب همسر شايسته و توجه به آموزش و تربيت او, مهم ترين وظيفه, ايجاد محيط روانى سالم در خانه است. اين نخستين ابزار هر طرح تربيتى موفق است. هر كه دلسوز فرزند خود است پيش از هر كار بايد بكوشد تا حد امكان فضاى خانه آكنده از آرامش و مهرورزى شود. تا زمانى كه كودك شما خود را در چنين فضايى نبيند زمينه اى براى شكوفايى استعدادهاى خود نمى يابد و بيشتر توان او صرف مبارزه با ترس و اضطراب ها و مقابله با عوامل رنجآور زندگى مى گردد. هر چه محيط آنان صميمى تر و درسآموزتر و روان ايشان مطمئن تر و بى هراس تر باشد, آموزش و تربيت آن ها هموارتر و آموختن هايشان از محيط بيشتر و پايدارتر است.
حضرت محمد(ص) در اين باره فرموده است: ((حق الولد على والده… ان يسفره امه.. .;(17(
حق فرزند بر پدر اين است كه[ پدر] مادر را احترام كند((
زمانى كه فرزند, مادر را در نگاه پدر محترم ببيند, احساس امنيت و آرامش مى كنند.
مادرى كه در خانه از احترام پدر محروم باشد, نخواهد توانست نقش مادرى خود را به درستى ايفا نمايد.
- پيشگيرى بهتر از درمان
اصل نامبرده در روان شناسى تربيتى جايگاهى ويژه دارد و كوشش مى شود تا پيش از پديد آمدن ناهنجارىهاى رفتارى, عوامل پديد آورنده آن شناسايى و پيشگيرى شود.
از طرفى امروزه والدين از بسيارى از رفتارهاى فرزندان خود ناخشنودند و اميد دارند كه كسى از راه برسد و فرزندشان را به حقوق والدين آشنا كند, حال آن كه گاه كوتاهى خود والدين سبب بروز چنين مشكلى است. زيرا در تربيت و پرورش آنان سهل انگارى نموده اند. رسول خدا(ص) در همين باره فرموده است: ((رحم الله من اعان ولده على بره;(18) خداى رحمت كند كسى كه فرزند خود را به نيك رفتارى كمك كند((
از آن حضرت پرسيدند, چگونه؟ فرمود:
- آنچه كودك در توان داشته و انجام داده, از او بپذيرند.
- آنچه انجام آن در توانش نيست, از او نخواهند.
- او را به گناه و طغيان وادار نسازند.
- به او دروغ نگويند. رفتار نابخردانه[ نسبت به وى و در مقابل او] انجام ندهند.
به واقع هر يك از ما دوست داريم فرزندانمان نسبت به ما چگونه رفتار كنند؟ با خود بينديشيم كه اگر ما خويشتن را براى نيل بدين منظور كمك نكنيم, ديگران چگونه و تا چه ميزان خواهند توانست ما را در اين هدف مدد رسانند! پس همان بهتر كه فهرست همه انتظاراتمان را نسبت به فرزندانمان ياد داشت كنيم و آن گاه بينديشيم كه براى موفقيت فرزند در اين برنامه, خود ما چه وظايفى بر عهده داريم.
چندى پيش, دوستى از فرزندانش سخت گله مند بود كه آن ها بيشتر اوقات روزانه يشان را به تماشاى تلويزيون مى گذرانند. به وى گفتم: كمى به جاى گله از آن ها خود را نكوهش كن. چون غيبت طولانى شما و همسرت از محيط خانه, سبب دلتنگى آن ها را فراهم مىآورد. آن ها براى رفع اين دلتنگى به تماشاى تلويزيون پناه مىآورند و زمانى كه بدين روش عادت كردند, ديگر در وقت حضور شما نيز نمى توانند از عادات خود دور شوند.
- درمان روحى با اعطاى شخصيت
احساس ضعف شخصيت, نه فقط بزرگسالان را رنج مى دهد و به ناهنجارى رفتارى وا مى دارد, كودكان را نيز دچار مشكل مى كند. بعضى مى پندارند چون كودك پيكرى كوچك تر از بزرگسالان دارد, شخصيت خود را هم كوچك مى پندارد; حال آنكه چنين نيست و چه بسا بى توجهى به شخصيت كودكان زيانبارتر از بى توجهى به شخصيت بزرگسالان باشد. زيرا احساس ضعف شخصيت در كودكى سبب بروز رفتارهاى ناصواب و ويرانگر در بزرگسالى است. به همين سبب است كه امام هادى(ع) فرموده است: از شر آن كه خود را حقير و بى مقدار بپندارد, در امان مباش.(19(
از رفتارهاى متداول حضرت رسول اكرم(ص) در مقابل فرزندش فاطمه(س) و نيز نوه هاى عزيزش امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام), احترام وصف نشدنى و برخاستن در مقابل آنان است. شيعه و سنى نقل نموده اند كه آن جناب پيوسته با حضور دختر خردسالش, تمام قامت در برابرش مى ايستاد و احترامش مى كرد.(20(
گاه به احترام و نيز مراعات خردسالى نوادگانش, سجده نماز را طولانى مى ساخت يا براى بر آوردن حاجت آنان, نماز را با سرعت به پايان مى برد. هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانش دست نوازش مى كشيد و مهربانى و عطوفت نسبت به كودكان, خوى هميشگى آن حضرت بود.(21(
با اين همه, در بزرگداشت شخصيت كودكان بايد همواره توجه داشت كه اين امر براى ارضاى حس شخصيت طلبى آنان است. بدين سبب بايد در انجام آن به شيوه اى گام برداشت كه زمينه غرور و نازپرورى كودكان فراهم نشود و اين امر زمانى است كه ما همه شيوه هاى تربيتى را همگام عمل كنيم; چنان كه رسول خدا(ص) عمل مى كرد.
توجه به بهداشت روانى كودكان
در مباحث روان شناسى عمومى, در بخش ((يادگيرى, حافظه و فراموشى)) به عوامل تإثيرگذار بر رشد بدن و حافظه پرداخته مى شود و يادآورى مى كنند كه يكى از مهم ترين عوامل اختلال در حواس و حافظه كودكان و مانع جدى از رشد استعدادهاى آنان, و بلكه عامل عقب ماندگى ذهنى, محروميت از بهداشت روانى است. كودك به هر علت آرامش روان خود را از دست دهد, بخشى از فعاليت هاى مغز وى كه تنظيم كننده رشد ذهنى اوست مختل و آينده وى دچار مخاطره مى شود. مشكلات خانوادگى, فقر, بد رفتارى والدين با يكديگر و با فرزندان, خشونت, تإكيد بى اندازه بر رعايت نظم و مقررات و ترس هاى موهوم, همه عواملى است كه روان كودك را نابسامان مى نمايد.
اگر رسول خدا(ص) هر صبحگاه كه از خواب بر مى خيزد و دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگانش مى كشد, اين رفتار از هر هديه براى كودك مناسب تر است و ما به درستى نمى توانيم تإثير عميق اين رفتار ساده را لمس كنيم. كودكى كه در آغاز صبح از چنين نوازشى بهره مند شود احساس آرامش, امنيت, پذيرفتگى, اميد و شادى مى كند. اطمينان مى يابد كه وجودش در خانه زايد نيست. جايگاهش نزد والدين شناخته شده و محفوظ و مورد توجه است.
روان شناسان معتقدند بهره مندى از محبت والدين در ماه هاى آغاز طفوليت و آغاز هر روز, از مهم ترين عوامل تإثيرگذار بر تإمين بهداشت روانى كودك است. كودكى كه از مهر و محبت مادر و پدر برخوردار است, نگرش مطلوبى نسبت به خود مى يابد و روابط سالم تر و پذيرفته ترى با ديگران برقرار مى كند.(22) و ترس هاى موهوم و بى پايه را كه مانع شكوفايى استعدادهاى او ست, از وى دور مى سازد.
- مهرورزى, مهم ترين ابزار تربيت
زمانى كه آهن, نرم و گداخته شود به هر صورت كه بخواهيم شكل مى پذيرد. ((مهر ورزى)) به افرادـ به ويژه كودكان ـ همان حرارتى است كه افراد را نرم, تسليم و گوش به فرمان مى سازد.
تربيت نوعى كوشش براى نفوذ در ناخود آگاه افراد است. رنج و اندوه ها, آرزوها, شكست ها و گفته هاى ناگفته پيوسته در ضمير ناخودآگاه جاى مى گيرند. پيرامون اين ضمير, مإمورانى آماده به خدمت وجود دارند كه مانع از نفوذ ديگران بدان مى شوند. از طرفى تا فردى به درون آن راه نيابد نمى تواند به اسرار آن پى ببرد و راه حلى براى مشكل آن ارائه كند.
پدر و مادرى كه ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شيوه ورود به آن را ندانند هيچ گاه نخواهند توانست ارتباط صميمى با ايشان برقرار سازند; دردهايشان را بشناسند و درمان كند.
))مهرورزى به كودك)) از مهم ترين ابزار نفوذ به ضمير ناخودآگاه اوست. زمانى كه فردى به كودك محبت و مهربانى مى كند, قلب او را در اختيار مى گيرد و آرام آرام مى تواند از رنج هايش آگاه شود و راه درمانش را شناسايى و دنبال نمايد.
اميرمومنان على(ع) مى فرمايد: از همان كودكى, پيامبر خدا(ص) مرا از پدرم برگرفت و من شريك آب و نان او شدم و پيوسته مونس و همسخن وى بودم…. او مرا در كنار خود مى نشانيد و بر سينه خويش جاى مى داد و در بسترش[ كنار خود] مى خوابانيد, به طورى كه تنم را به تن خويش مى چسباند و بوى خوش خود را به مشامم مى رساند. (23(
من پيوسته در پى او روان بودم, مانند بچه در پى مادر. هر روز براى من از اخلاق خود نمونه اى آشكار مى ساخت و مرا به پيروى از آن وامى داشت. در سال[چند روزى را] در غار حرا خلوت مى گزيد. من او را مى ديدم و جز من كسى او را نمى ديد….او مرا از كودكى در دامن خود پروراند و… هزينه زندگى مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام يك نشست خصوصى با او داشتم كه در آن احدى جز من و او شركت نمى كرد. در اين اوقات, من با او بودم و هر جا كه او مى رفت و از هر درى كه سخن مى گفت, من با او همراه و هماهنگ بودم.(24)
نيز در همين باره مى نويسند: زمانى كه رسول خدا(ص) كودكان انصار را مى ديد بر سر آنان دست مى كشيد و به آنان سلام مى كرد و دعايشان مى فرمود.(25) روزى پيامبر(ص) از راهى مى گذشت كه كودكان بازى مى كردند. چون نگاهش به يكى از آن ها افتاد نزد او نشست و پيشانى او را بوسيد و به وى محبت نمود…و فرمود: روزى ديدم اين كودك با فرزندم حسين بازى مى كند و خاك هاى زير پاى حسين را برمى دارد و به صورت خود مى مالد. چون او از دوستان حسين است من هم او را دوست دارم.(26(
گاه مى شد كودكى را نزد آن حضرت مىآوردند و او در دامن حضرت, خود را خيس مى كرد. اطرافيان با پرخاش به كودك مى كوشيدند از كار او جلوگيرى كنند و وى را از دامن رسول خدا(ص) جدا سازند, كه آن حضرت آنان را از اين كار باز مى داشت و مى فرمود: با تندى از ادرار كردن كودك جلوگيرى نكنيد. سپس كودك را به حال خود رها مى كرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود مى رفت و لباسش را تطهير مى كرد.(27(
روزى آن حضرت با گروهى از مردم نماز جماعت مى خواند. در هنگام سجده, حسين(ع) كه كودكى خردسال بود, بر پشت رسول خدا(ص) مى نشست و پاهايش را حركت مى داد. وقتى پيامبر(ص) سر از سجده بر مى داشت او را مى گرفت و كنار خود روى زمين مى گذاشت و در سجده ديگر اين رفتار حسين(ع) و آن حضرت تكرار مى شد. فردى يهودى كه شاهد اين صحنه بود پس از نماز به رسول خدا(ص) گفت: با كودكان خود طورى رفتار مى كنيد كه ما هرگز رفتار نكرده ايم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ايمان داشتيد با كودكان خود مهربان بوديد.
آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنيدن اين سخن, مسلمان شد.(28(
- مفهوم ديگر بوسيدن
بزرگترى كه كودكى را مى بوسد بدين وسيله به او اظهار علاقه مى كند و به كودك احساس آرامش, اميد و شادمانى دست مى دهد. با بوسه ديگران درمى يابد كه هستند كسانى كه به وى علاقه مندند و خواهان اظهار محبت به اويند.
اين عمل نوعى اظهار علاقه غير زبانى است. در جايى كه زبان به هر علت از اظهار علاقه باز مى ايستد, لب اين نقش را ايفا مى كند. شايد يكى از علت هايى كه كودكان بيش از بزرگسالان از بوسه لذت مى برند, به همين سبب است كه آنان را ـ به ويژه در سنين طفوليت ـ نمى توان چندان با اظهار علاقه هاى زبانى خشنود ساخت و علايق خود را به ايشان ثابت كرد و بدين وسيله بدان ها آرامش و اميد بخشيد.
آنان با بوسه والدين به علاقه ايشان به خود پى مى برند و چون خود را مورد علاقه كسى مى بينند آرام مى گيرند, پرخاش نمى كنند, فرياد نمى زنند و با دروغ و شيطنت نمى كوشند سبب جلب توجه والدين را فراهم آورند. آنها از اين بوسه ها اطمينان مى يابند كه محبوب پدر ومادرند و آنان از وجود ايشان ناخرسند نيستند. اين اظهار علاقه وقتى در حضور ديگران باشد تإثيرگذارتر است.
افزون بر اين همه, بوسه براى كودكان معناى حيات دارد, در سنين طفوليت بيش از حس بويايى, بينايى و شنوايى, حس چشايى و لامسه او فعاليت مى كند و مفهوم بودن خود را با اين دو حس درك مى كند. بوسه ها براى كودك مفهومى بسيار لطيف تر و عميق تر از آن دارد كه ما مى پنداريم. هر بوسه براى او مفهوم و اثرى ويژه و تازه دارد و تكرار آن برايش تكرارى نيست. به همين ميزان كه بزرگسالان از بوسه بيش از اندازه دلتنگ مى شوند, خردسالان ـ به ويژه نوزادانـ از آن خشنود مى گردند.
حال شايد تعجب انگيز باشد اگر بشنويم كه رسول خدا(ص) در اين باره فرموده است: كسى كه فرزند خود را ببوسد خداوند براى او يك حسنه[ در قبال هر بوسه] مى نويسد. (29) بر پايه همين رهنمود است كه امام صادق(ع) مى فرمايد: فرزندان خود را بسيار ببوسيد. زيرا به خاطر هر بار بوسيدن, خداوند درجه اى به شما عنايت خواهد كرد. (30)
ابن عباس مى گويد: من نزد پيامبر(ص) بودم. بر زانوى چپ خود, فرزندش ابراهيم قرار داشت و بر زانوى راست, حسين(ع). آن حضرت هر دم گاه ابراهيم را مى بوسيد, گاه حسين را.(31) نيز در روايت مى خوانيم: آن حضرت دخترش فاطمه(س) را خيلى زياد مى بوسيد.(32) شب ها پيش از خوابيدن, او را مى بوسيد و صورت خود را بر سينه دخترش مى نهاد و براى او دعا مى كرد.(33)
نيز مى نويسند: روزى مردى نزد پيامبر خدا(ص) آمد و گفت: من ده فرزند دارم كه تاكنون هيچ يك از ايشان را نبوسيده ام[ .بر طبق روايتى ديگر گفت: تاكنون هيچ كودكى را نبوسيده ام] همين كه او از نزد رسول خدا(ص) دور شد, آن حضرت فرمود: اين مرد از نظر من از دوزخيان است.(34)
8 . راهى براى ورود به دنياى كودكان برخى مى پرسند: براى پرورش مذهبى و اخلاقى كودكان مان چه شيوه اى پيش گيريم؟
راستى چگونه مى توان به دنياى كودكان نفوذ كرد؟
براى نيل بدين هدف, به ابزارى نياز داريم كه برخى بدين قرار است:
الف. همانند كودكان شويد.
آيا تا به حال از خود پرسيده ايد كه چرا برخى بزرگسالان به آسانى مى توانند با بچه ها صميمى شوند و بعضى در اين كار ناموفق اند؟
زيرا يكى نمى تواند يا نمى خواهد هنگام همراهى با بچه ها, از بزرگسالى خود اندكى فاصله گيرد و كودك شود. و برخى به آسانى مى توانند با حفظ شإن بزرگسالى, همچون يكى از كودكان, رفتار كودكانه كنند و با آن ها صميمى شوند.
كودكان خيلى زيرك تر از آن هستند كه ما مى پنداريم.آن ها تا كسى از جنس خودشان نشود او را به جمع خود راه نمى دهند, با وى صميمى نمى شوند و رازهايشان را با او در ميان نمى نهند. شايد در بيان همين راز است كه رسول خدا(ص) فرموده است: من كان عنده صبى فليتصاب له;(35) هر كس كودكى نزد اوست بايد با وى كودكانه رفتار كند. شايد تعجبآور باشد اگر بشنويد كه اين روايت پايه تحقيقات چندين ساله مارگارت دونالدسون (پژوهشگر و روان شناس كودك) است. به اعتقاد وى: همه آنچه به پندار ما فراتر از قوه درك كودك است[ اگر به واقع درك آن براى وى محال نباشد] در صورتى كه به شيوه و زبان خود كودك بيان شود, به طورى كه برايش معنادار باشد, وى از عهده درك آن برخواهد آمد.(36)
بارها رخ مى داد كه رسول اكرم(ص) كودكان را بر مركب خود سوار مى كرد و لحظاتى با ايشان هم سخن مى شد. جابر بن عبدالله مى گويد: روزى نزد رسول خدا(ص) رفتم, ديدم آن بزرگوار به زانو خم شده است و دو نوه اش حسن و حسين(عليهماالسلام) را بر دوش گرفته, در اتاق بر روى دست و پا راه مى رود و مى فرمايد: وسيله سوارى شما خوب مركبى است و البته شما هم خوب سوارانى هستيد. (37)
مرحوم فيض كاشانى مى نويسد: هر زمان رسول خدا(ص) از سفرى باز مى گشت و در راه به كودكان برمى خورد لحظه اى درنگ مى كرد و به كسى از اطرافيان مى فرمود تا يكايك بچه ها را بلند كند و بر مركب او بگذارد. بعضى را پشت سر خود و بعضى را جلو مى نهاد. هنگامى كه بچه ها پس از عبور پيامبر(ص) با هم خلوت مى كردند اين خاطره را براى يكديگر نقل مى نمودند و برايشان جالب بود كه آن حضرت براى سوار كردن كودكان به اصحابش دستور داده است.(38)
راز همبازى شدن با بچه ها
بچه هاى خردسال مفهوم زندگى كردن و زنده بودن را به ((بازى)) مى شناسند. وقتى كسى آن ها را از بازى كردن محروم كند گويا از زندگى كردن بازشان داشته است و شايد شديدترين محروميت براى آنان همين باشد; چنان كه امروزه بازى كردن اطفال را يكى از علايم سلامتى جسمى و روحى او برمى شمرند.
حضرت رسول خدا(ص) فرموده است: ((دع ابنك يلعب سبع سنين;(39) بگذار فرزندت تا هفت سال بازى كند.)) اين سفارش حكايت از آن دارد كه آن رسول برگزيده, بازى را نوعى ابزار سرگرمى و اتلاف عمر نمى داند. هفت سال نخست زندگى, دوره شناخت جهان پيرامون خود است. كودكان در اين دوره گويا نه با يكديگر, كه با جهان و پديده هاى اطراف خود بازى مى كنند تا آن ها را بشناسند, بيازمايند و بدانند كه بايد با پديده ها چگونه برخورد كرد. در همين دوره است كه در پى بازى, حس بينايى و لامسه آن ها بهتر به كار گرفته مى شود, ذهنشان قدرت ابتكار و روحشان اعتماد به نفس مى يابد.
بازى فرصتى براى متعادل كردن تمايلات عاطفى, آموزش جمعى و عامل تقويت روحيه جمعى است. آن ها با بازى مىآموزند كه چگونه با ديگران رابطه صحيح برقرار سازند, حقوق افراد را مراعات كنند و به فعاليت گروهى بپردازند.
زمانى كه اين دوره با روش صحيح به بازى سپرى شود و كودك توان نهفته در درون خود را در اين دوره بروز داده و از بازى سيراب شده باشد, در بزرگسالى به انجام كارهاى ويژه دوره خردسالى نمى پردازد. رسول خدا(ص) در همين باره مى فرمايد: ((عرامه الصبى فى صغره زياده فى عقله فى كبره;(40) جنب و جوش و ستيزه جويى كودك در دوران خردسالى, نمايانگر فزونى عقل و انديشه او در بزرگسالى است.))
زمانى كه شما با كودك همبازى مى شويد گويا به وى تفهيم مى كنيد كه شما احساس كودكى اش را درك مى كنيد و كارهاى كودكانه اش را بى مقدار و بيهوده نمى دانيد. اگر شما با آن ها همبازى نشويد و پيوسته به آنان تلقين كنيد و هشدار دهيد كه رفتارهايشان همه بى فايده و جاهلانه است, نه فقط منزلت و جايگاه خود را در ذهن آنان از دست مى دهيد, در ايشان اين باور را تقويت مى كنيد كه وى فردى بيهوده گرا و بازيگوش است كه ارزش خود و عمرش را نمى داند. باور اين تلقين نه تنها آنان را از بازى متنفر نمى سازد, ايشان را ناخواسته به بيهوده گرايى سوق مى دهد. و به عكس, هر چه بيشتر در بازى آنان شركت كنيد با شما احساس تفاهم و صميميت بيشترى مى كنند.
مرحوم علامه مجلسى در ضمن نقل روايتى مى نويسد: پيامبر اكرم(ص) هر روز با نوه اش حسين(ع) بازى مى كرد.(41) روزى آن بزرگوار به مهمانى دعوت شده بود و عده اى در راه با ايشان همراه شدند. ناگهان حسن(ع) را در كوچه ديد كه بازى مى كرد. پيامبر در حضور مردم دويد و كوشيد تا وى را بگيرد. كودك به اين طرف و آن طرف مى دويد و مى گريخت و رسول خدا(ص) را مى خندانيد. سرانجام حضرت وى را گرفت و پيوسته او را بوسه زد….(42)
روزى حسين(ع) در دامن آن حضرت نشسته بود و رسول خدا(ص) آن قدر با وى بازى كرد و خنديد كه عايشه به اعتراض گفت: چقدر با او بازى مى كنى!! حضرت فرمود: واى بر تو! چطور او را دوست نداشته باشم, در حالى كه او ميوه دل و نور چشم من است. (43)
سلام به بچه ها
پنج چيز است كه تا پايان زندگى آن ها را ترك نمى كنم; يكى از آن ها سلام كردن به كودكان است.(44)
اين فرموده حضرت محمد(ص) است, در عصرى كه بزرگسالان براى يكديگر ارزش و احترامى قائل نبودند و حقوق يكديگر را مراعات نمى كردند. گويند: آن والا مقام بر كوچك و بزرگ سلام مى كرد و در سلام كردن بر همگان ـ حتى به كودكان ـ پيشى مى گرفت و به آنان دست مى داد و مى فرمود: پيوسته در سلام كردن به بچه ها مراقبت دارم, تا پس از من به صورت يك سنت ميان مسلمانان باقى بماند و بدان عمل كنند.(45)
زمانى كه در پى برخورد با بزرگسالان به آن ها سلام كنيم و در ملاقات با كودكان از سلام به آن ها دريغ ورزيم ناآگاهانه در روش تربيتى خود دچار تناقض رفتار شده ايم. ما از يك سو براى آرام كردن كودكان و دعوت آنان به انجام كارهاى خوب و ترك كارهاى بد, به آن ها مى گوييم كه بزرگ شده اند و ديگر نبايد رفتار نادرست انجام دهند; از طرفى از سلام كردن به آنان دريغ مى ورزيم و گويا ايشان را تا اين ميزان بزرگ نمى شناسيم كه سزاوار سلامشان بدانيم. آنان گرچه خردسال باشند اين تناقض رفتار ما را درك مى كنند و مى پندارند كه بزرگسالان پيوسته آنچه به صلاح خود بدانند عمل مى كنند, نه آنچه به واقع صلاح است.
ديگر آن كه آن ها خوب متوجه مى شوند كه سلام نشان دهنده وجود ارتباط, تفاهم و صميميت است. دو فرد كه به يكديگر سلام نمى كنند يعنى كه ميان ايشان پيوند عاطفى برقرار نيست. همين احساس در اولين برخورد, ميان كودك و بزرگسالان فاصله و بيگانگى پديد مىآورد.
افزون بر اينها ترك سلام به بچه ها سبب مى شود كه آنان احساس كنند ((نزديك شدن و به تفاهم رسيدن با بزرگ ترها دشوار است. بزرگ ترها دنياى مخصوص به خود دارند كه در آن مى توانند با يكديگر تفاهم برقرار كنند و اين زمينه اصلا براى كودكان فراهم نيست كه به دنياى آنان نزديك شوند.))
نكته پايانى اين كه: سلام بزرگ تر به كودك, عامل احساس امنيت و اعتماد به نفس كودك است. اين تواضع بزرگسال گويى به كودك تلقين مى كند كه وى خود را برتر از كودك نمى داند و حاضر است همه مراتب احترام را به وى تقديم نمايد.
ترك تنبيه
هرگاه ((تنبيه)) به معناى آگاه ساختن, هشيار نمودن و عامل اظهار انزجار از رفتار نادرست ديگرى باشد, بايد آن را يكى از ابزارهاى تربيت و پرورش كودكان دانست. اما اگر به معناى ((كتك زدن و مجازات كردن)) باشد, بايد اعتراف كرد كه چنين چيزى در رفتار حضرت محمد(ص) هرگز نسبت به كودكان مشاهده نشد.
از شگفتى هاى زندگى حضرت محمد(ص) يكى آن است كه هرگز هيچ كودكى را تنبيه بدنى ننمود. به راستى, او با كودكان چگونه رفتار مى كرد و تربيت شان مى نمود كه هيچ گاه نيازمند تنبيه بدنى ايشان نشد؟!مى نويسند: زمانى كه آن حضرت پس از وفات ابوطالب(ع) و شدت گرفتن فشار قريش به سوى مردم طايف رفت تا شايد حمايت آنان را جلب كند, اهالى طايف وى را از خود راندند و با تحريك كودكان, از ايشان خواستند كه پيامبر را سنگ بزنند. بچه ها به آن حضرت سنگ مى زدند, اما رسول خدا(ص) كمترين واكنشى نسبت به آنان انجام نداد و تنها على(ع) بچه ها را از آن حضرت دور مى نمود. (46)
چکیده :
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: “انک لعلی خلق
عظيم . براستی که بر خلق عظيمی هستي ” (سوره قلم آيه 4) بنده ناتوانی چه مي تواند
در حق پيامبری که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکی و بزرگواری است
بگويد؟ آنچه مي گويم قطره ای است از دريا.
خوی پيامبر (ص ) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمين و بلکه
نمونه عالی همه انسانها است و در حقيقت تجسم اسلام . پيغمبر (ص ) به همه
مسلمانان با چشم برادری و با نهايت مهر و محبت رفتار مي کرد. آن چنان ساده و
بی پيرايه لباس مي پوشيد و بر روی زمين مي نشست و در حلقه ياران قرار مي گرفت که
اگر ناشناسی وارد مي شد، نمي دانست پيغمبر (ص ) کدام است . در عين سادگي ، به
نظافت لباس و بدن خيلی اهميت مي داد. وضوی پيامبر (ص ) هميشه با مسواک کردن
دندانها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمي فرمود. هميشه با پير و جوان مؤدب
بود. هميشه در سلام کردن پيش دستی مي کرد. تبسم نمکينی هميشه بر لبانش بود، ولی
از بلند خنديدن پرهيز داشت . به عيادت بيماران و تشيع جنازه مسلمانان زياد
مي رفت . مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مي داد.
دست مهر بر سر يتيمان مي کشيد. از خوابيدن روی بستر نرم پرهيز داشت و مي فرمود:
“من در دنيا همچون سواری هستم که ساعتی زير سايه درختی استراحت کند و سپس کوچ
کند”. با همه مهر و نرمی که با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار
شدت عمل نشان مي داد. در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمي داد و از همه مسلمانان
در جنگ به دشمن نزديکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قريش در فتح مکه عفو
فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پيامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند.
از زر و زيور دنيا دوری مي کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بين مردم تقسيم مي کرد
و با آن که فرمانروا و پيامبر خدا بود، هرگز سهمی بيش از ديگران برای خود
برنمي داشت . براستی آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق برای همگان بود.
پى نوشت ها:
- ر.ك :روان شناسى رشد, دكتر حسن احدى, شكوه السادات بنى جمالى, ص 110 ـ 164.
- اين ديدگاه فرويد گرايان است. ر.ك :همان, ص 111.
- بحار الانوار, ج 16, ص 215.
- كتاب من لا يحضره الفقيه, ج 3, ح 4702.
- بحار الانوار, ج 23, ص ;114 وسائل الشيعه, ج 15, ص 126.
- لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجو الله و اليوم الاخر… (سوره احزاب, آيه 21).
- بحار الانوار, ج 23, ص 114.
- مستدرك الوسائل, ج 2, ص 619.
- وسائل الشيعه, ج 14, ص 95.
- همان, ص 93.
- همان, ج 15, ص 128.
- المستطرف, ابشيهى, ج 2, ص ;218 به نقل مسئوليت تربيت, محمد دشتى, ص 41.
- بحار الانوار, ج 77, ص ;115 ج 5, ص 9.
- فروع كافى, ج 5, ص ;332 به نقل فرهنگ تربيت فرزند در اسلام, محمود ارگانى, ص 16.
- فروع كافى, ج 5, ص 332.
- بحار الانوار, ج 103, ص 237.
- كافى, ج 6, ص 48, باب حق الاولاد ; وسائل الشيعه (30 جلدى), ج 21, ص 481.
- بحار الانوار, ج 4, ص 86.
- تحف العقول, ص 512.
- السيره الحلبيه, ج 3, ص 48.
- المحجه البيضإ, ج 3, ص ;336 به نقل رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص 31.
- در اين باره, ر.ك: روان شناسى رفتار غير عادى, دكتر پروين بيرجندى; نقش نيازهاى روانى در بهداشت روانى و آموزش و پرورش, على ميرزا بيگى.
- الخصال, شيخ صدوق, ص 686 ;نهج البلاغه, خطبه قاصعه; به نقل مشاهدات امير مومنان(ع), ص 12.
- مشاهدات اميرالمومنين(ع), ص 14ـ 16.
- رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص ;31 به نقل از شرف النبى, خرگوشى, ج 1, ص 115.
- بحار الانوار, ج 44, ص 242.
- همان, ج 6, ص 240.
- همان, ج 43, ص 294ـ 296.
- همان, ج 23, ص 113.
- وسائل الشيعه, ج 15, ص 126.
- بحار الانوار, ج 43, ص 161
همان, ج 8, ص 142. بايد توجه داشت كه بوسيدن دختر بچه بزرگ تر از شش سال براى مردان, و بوسيدن پسر بچه اى در اين سن براى زنان, كراهت دارد.
- همان, ج 43, ص 42.
- وسائل الشيعه, ج 15, ص 202.
- همان, ج 15, ص 203.
- وى در كتابش (ذهن كودك) اين نظريه را به اثبات رسانده است.
- بحار الانوار, ج 43, ص 285.
- المحجه البيضإ, ج 3, ص ;366 رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص 52.
- الكافى, ج 2, ص 94.
- بحار الانوار, ج 14, ص 378.
- همان, ج 43, ص 285.
- همان, ص 306.
- همان, ج 44, ص 260.
- همان, ج 16, ص 215.
- وسائل الشيعه, ج 3, ص 209