بهداشت روان و مهارتهای مقابله با استرس ، اضطراب ، خشم
مقدمه :
سلامتي طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني عبارت است از حالت رفاه كامل جسمي ، رواني و اجتماعي و نه فقط نبود بيماري و ناتواني.
بنابراين به كسي فردسالم گفته مي شود كه نه تنها رشد كافي ، وزن مناسب و تغذيه صحيح داشته باشد و از لحاظ جمعي بيماري نداشته باشد بلكه داراي رفتار و فكر سالم نيز باشد . سلامت رواني مانند سلامت جسمي ، صرفاً به معناي نبودن مشكلات و بيماري نيست بلكه سلامت روان هم حالات عالطفي و هم شرايط ذهني يعني هم احساسات و هم افكار شما را در بر مي گيرد.
هدف و وظيفه اصلي بهداشت روان تامين ، حفظ و ارتقاي سلامت روان افراد جامعه است ، به گونه اي كه آنها نه تنها بيماري رواني نداشته باشند بلكه از عناصر شناختي عاطفي و هم چنین از توانايي هاي خود در رابطه با ديگران آگاه شده و با داشتن تعادل رواني بهتر بر استرس هاي زندگي فايق آيند ؛ كارهاي روزانه را پر بارتر و سودمندتر گردانند ؛ از زندگيشان لذت ببرند و با افراد خانواده و محيط خود ارتباط مناسب برقرار نموده و فرد مفيدی براي جامعه باشند .
موضوع سلامتي از بدو پيدايش بشر و در قرون و اعصار متمادي ، مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخني به ميان آمده عموماً بعد جسمي آن مد نظر قرار گرفته و كمتر به ساير ابعاد سلامتي ، به خصوص بعد رواني آن توجه شده است .
گرچه طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني سه بعد سلامتي با يكديگر تعامل دارند و با مرز مشخصي نمي توان اين ابعاد را از يكديگر تفكيك نمود ولي معمولاً شاخص هايي براي سلامت جسمي و حتي رفاه اجتماعي در بسياري از كشورها وجوددارد كه هر چند يكبار مورد بررسي و تجديد نظر قرار مي گيرد ، اما د رمورد سلامت رواني ، پيچيدگي و مشكل تعريف و ارزيابي آن غالباً منجر به غفلت و ناديده انگاشتن اين مهم شده است . تعريف سلامت روان
سلامت رواني ، همان طوري كه اشاره شد ، مانند سلامت جسمي ، صرفاً به معناي نبودن مشكلات يا بيماري نيست . سلامت رواني هم حالات عاطفي و هم شرايط ذهني ، يعني هم احساسات و هم افكار شما را در بر مي گيرد . سلامت عاطفي معمولاً به احساسات و زير و بم هاي روحيه افراد اشاره مي كند . شما ممكن است احساس كنيد كه غمگين ، شاد ، نگران ، هيجان زده شكست خورده ، يا در اوج كاميابي هستيد .
افراد برخوردار از سلامت عاطفي با احساسات و حالات دروني خود در تماس هستند و مي توانند به وجود آنها اذعان كنند يا آنها را بروز دهند .
بنابراین سلامت رواني ، توانايي شما را دردرك واقعيت ها ، همان گونه كه هست و پاسخ دادن به چالش هاي آن و در پيش گرفتن تدابير و شيوه هاي خردمندانه براي زندگي كردن، توصيف مي كند .
فرد برخوردار از سلامت رواني بر آن نيست كه ار فشارهاي زندگي بپرهيزد بلكه مي كوشد با واكنش هاي خود نسبت به اين عوامل ، آنها را بشناسد بپذيرد و بر آنها چيره شود به طوري كه امكان تداوم زندگي وجود داشته باشد .
ملاك هاي سلامت روان
براي تشخيص سلامت روان نيز مانند تشخيص سلامت جسم ، معيارهايي وجود دارند . ملاك هاي سلامت روان عبارتند از :
۱ . توانايي انجام وظيفه و اجراي مسئوليت هاي شخصي ،
۲ . توانايي برقراري رابطه با ديگران ؛
۳ . برداشت هاي واقع بينانه از انگيزه هاي ديگران ؛
۴ . تفكر منطقي و خردمندانه ؛
۵ . تلاش در جهت سلامتي ؛
۶ . انعطاف پذيري و قدرت تطابق با شرايط گوناگون ؛
۷ . معني دادن به زندگي ؛
۸ . درك اين نكته كه خود فرد مركز جهان نيست ؛
۹ . عشق و محبت نسبت به ديگران
۱۰ . داشتن توانايي كمك به ديگران يا ارتباط برقرار كردن با آنان ، به دور از خودخواهي ؛
۱۱ . داشتن احساس رضايت بيشتر در روابط نزديك با ديگران ؛
۱۲ . حس تسلط بر ذهن و جسم كه فرد را قادر مي سازد براي ارتقاي سلامت خود شيوه هاي مناسب برگزيند وتصميم هاي مقتضي اتخاذ كند .
مفهوم بلوغ و اهميت شناخت آن:
مفهوم بلوغ:
بلوغ از نظر لغوي در فرهنگ فارسي به معني « رسيدن » ، « رسيدن به سن رشد » ، مرد شدن » ، « زن شدن » و « رسيدگي و پختگي به حد كمال رسيدن » آمده است .
بلوغ يك دوره بحراني است كه در دوره نوجواني اتفاق مي افتد . اين دوره ، منشأ تغييرات زيادي در وجود شما است و موجب مي شود كه شما به گونه اي متفاوت ، رفتار و احساس كنيد ؛نگاه شما نسبت به جهان تغيير مي كند و گاه دچار تشويق و نگراني مي شويد ، تصميم گيري برايتان مشكل مي شود كه اين عامل موجب بروز مشكلاتي در برخورد شما با خانواده و جامعه مي شود . بلوغ گذار از مرحله كودكي به بزرگسالي و زمان اكتساب قدرت جنسي است .
اگر شما مشكلات و مسايل بلوغ را در محيطي سرشار از تفاهم و صميميت با كمك پدر و مادرتان بشناسيد ، اين دوره را به طور طبيعي و بدون ناراحتي پشت سر مي گذاريد .
بدين ترتيب شما با نشاط و سلامتي پا به عرصه زندگي بزرگسالي مي گذاريد و از نيرو و توان بالاي دوران نوجواني بهره مضاعف خواهيد برد .
اهميت شناخت بلوغ:
بلوغ يكي از حياتي ترين مراحل زندگي انسان است . اين مرحله ، زمان تغيير سريع رشد و نمو تغييرات سريع اجتماعي است . در حال حاضر بخش قابل توجهي از جمعيت كشور را نوجوانان تشكيل مي دهند . به همين دليل پرداختن به مسايل نوجوانان در دوره بلوغ از اهميت ويژه اي برخوردار است .دلايل ديگري كه اهميت اين مسأله را افزايش مي دهد ، عبارتند از :
۱ . زيربناي زندگي بزرگسالي فرد در دروه بلوغ پي ريزي مي شود . ممكن است ، مشكلات مختلف جسمي ، رواني و اجتماعي مانند بيماري هاي عفوني ، ازدواج هاي ناموفق ، حاملگي هاي زودرس و پر خطر ، مرگ و مير و كودك و مشكلات رواني ناشي از آنها ، ريشه در اين دروان داشته باشند .
۲ . شما پس از ظهور علايم بلوغ كه ناگهاني و غير منتظره است ، به طور طبيعي با امري ناآشنا و بي سابقه مواجه مي شويد . شما هم احساس شادي مي كنيد و هم دچار نگراني مي شويد . اگر تا آن زمان كسي شما را در جريان تغييرات و علايم بلوغ نگذاشته باشد ، اين پديده موجب تعجب اظطراب و تشويق شما مي شود .
۳ . در حال حاضر نسبت به گذشته ، قابليت باروري در سنين پايين تري حاصل مي شود ولي سن ازدواج در حال افزايش است . در عين حال ، كاهش تأثير نفوذ خانواده ، رواج شهرنشيني مهاجرت ، جهانگردي ، وسايل ارتباط جمعي ، در مجموع تغييرات وسيعي در رفتارهاي جنسي و حاملگي نوجوانان تا حد هشدار دهنده اي در حال افزايش است كه در نهايت ، آزار جنسي ، افزايش شيوع بيماري ايدز و ساير بيماري ها را به همراه مي آورد . به علاوه ، حاملگي و زايمان دختران در سنين بلوغ و نوجواني با ميزان بالاي مرگ و مير همراه است . اين مشكل با افزايش سقط ها و ابتلا به بيماري هاي آميزشي به ويژه ايدز تشديد مي شود .
۴ . بيشتر خطراتي كه ممكن است دامن گير نسل جوان و نوجوان شود ، در فاصله چند ساله بلوغ جنسي رخ مي دهد . گاهي افراد بر اثر تحريك ، خشم يا خشونت و يا ساير تمايلات نفساني خودسرانه تصميم ناروايي اتخاذ نموده و دست به اقدام نسنجيده و عجولانه مي زنند كه نتايج زيانبار و جبران ناپذيري به دنبال دارد .
شما بايد هنجارهاي فرهنگي خود را بشناسيد و با افزايش آگاهي در اين زمينه ، راه هاي پيشگيري از ابتلا و نحوه برخورد با خطرات را به كار ببنديد .
به علاوه لازم است شما قبل از بلوغ ، اطلاعات كلي و صحيح راجع به وقايع و تغييرات جسمي و رواني بلوغ و رفتار مناسب نسبت به خود و ديگران و نحوه ابراز علاقه و محبت و دوستي هاي معقول را دريافت نماييد تا از بسياري از مشكلات و پي آمدهاي حاصل از عدم اطلاع و شناخت درست آنها ، پيشگيري شود .
بدون شك يكي از راه هاي اصلي و مهم دريافت اطلاعات ، والدين و مربيان و مشاوران مدرسه هستند . شما بايد اين حقيقت را به خوبي درك كنيد كه پدر و مادر ، دلسوزترين مشاوران شما هستند . هر چند كه برخي از والدين از اين وظيفه سرباز مي زنند و گاهي خود ، اطلاعات مناسب و كاملي از بحران هاي دروان بلوغ ندارند ولي با اين حال والدين بهترين منبع آگاه نمودن شما هستند .
بايد به خاطر داشته باشيد كه دوره بلوغ ، دوره اي با عظمت و ارزشمند است و شما مي توانيد مصون از گناه و آلودگي هاي اخلاقي باشيد ، لذا بيداري احساسات اخلاقي و ارزش هاي معنوي در شما بهترين شرايط و موقعيت را براي آموزش ايجاد مي كند تا ضمن فراگيري مسال بلوغ و نوجواني ، تمايلات معنوي شما نيز ارضا شده و در برابر انحرافات و لغزش ها ، با ايمان و مستحكم مقاومت نماييد .
تغييرات رواني ـ رفتاري شايع در دوران بلوغ
تغييرات جسمي در دوره بلوغ با وجود اين كه طبيعي و موقتي هستند و در مرحله اي تمام م شوند اما چون به قدر كافي سريع ، ناگهانی و شديد هستند ، سبب تغيير رفتار ، نگرش و شخصيت نوجوان مي شوند .
شايع ترين تغييرات رواني ـ رفتاري در دوره بلوغ عبارتند از :
۱ . در دوران بلوغ ، شما بسيار كنجكاو مي شويد و مي خواهيد همه چيز را بدانيد.احساس آگاهي نسبت به وضعيت جسماني ، جنسيت ، هويت و ساير خصوصيات نيز در شما شكل مي گيرد .
۲. در اين دوران ، شما مي توانيد حدود استعداد ها و تواناييهاي خود را بشناسيد ؛سطح تفكر شما بسيار گسترده شده و رشد ذهني و منطقي شما بتدريج به حد كمال مي رسد ؛ اعتماد به نفس و ارزش هاي اخلاقي در شما رشد مي كند و با اطرافيان و جامعه سازگاری بيشتري مي يابيد ولي هنوز تجربه كافي نداريد .
۳. يكي از مهمترين يادگيري هاي شما در اين دوره ( از پانزده سالگي به بعد ) يادگيري ارزش هاست. شما به ارزش هاي معنوي علاقه مند شده و به اين ارزش ها بيش از ارزش هاي مادي گرايش مي يابيد . به مسائل سياسي علاقمند مي شويد و به جستجوي فلسفه زندگي مي پردازيد.
۴. از هيجانات و حالات عاطفي مختلفي كه در اين دوران بيشتر گريبانگير شما مي شود : خشم ، ترس ،حسادت و عشق به خصوص در ارتباط با جنس مخالف است . تمايل به رفتارهاي نامطلوب مثل سيگار كشيدن ، دعوا كردن ، خشونت يا گوشه گيري از ويژگي هاي رفتاري گروهي از نوجوانان در اين دوران است .
۵. تمايل به روابط اجتماعي با ديگران و تعلق داشتن به گروه ( دوستان ،همسالان يا همكلاسان ) و پذيرش از سوي آنها براي شما بسيار مهم است . معمولاً ارتباطات اجتماعي شما به دو يا سه دوست صميمي محدود مي شود اما اين دوستي عميق تر و پا برجاتر مي گردد .
۶. از مهمترين ويژگي هاي اين دوران ، رسيدن به مرحله تفكر انتزاعي يعني عاليترين مرحله رشد فكري انسان است . شما مي توانيد مسايل را تجزيه و تحليل كنيد ، تفكر منطقي داشته و نتيجه گيري نماييد
۷. شما براي آينده خود جهت گيري و برنامه ريزي مي كنيد و به عنوان يك جوان با انديشه و متفكر به دنبال هويت و شناخت خود هستيد ، به گونه اي كه روابط شما با والدين يا سايرين از رابطه با بزرگسال تبديل مي شود .
۸ . از ويژگي هاي رواني ديگر اين دوره ، گسترش دامنه رغبت ها و تمايلات است . مواردي مانند علاقه به فعاليت هاي هنري ، ورزش ، مطالعه ، تماشاي فيلم ، شركت در مجالس دوستانه و شناختن جنس مخالف و پديد آمدن عشق هاي نوجواني خاص اين دوره است كه اگر همراه با تفكر منطقي و تصميم درست نباشد ، آينده نوجوان را به خطر انداخته و ممكن است منجر به بعضي انحرافات شود .
۹. در اين دوران ، گاهي ممكن است دچار اختلالات و مشكلات خلقي مثل افسردگي ، تمايل به انزوا و بي حوصلگي شويد كه با يكسري اقدامات موثر و راه هاي منطقي مي توان آنها را كنترل كرد .
۱۰. از مسايل رايج اين دوران ، در نوجوانان فعال شدن هورمون هاي جنسي است كه نشانه اختلال رواني نمي باشد و با رسيدن به آرامش جسمي ـ رواني از طريق ورزش ، فعاليت هاي هنري ، برنامه هاي روزانه فعال و نگرش هاي سازنده والدين قابل كنترل است .
بايد توجه داشته كه اين ويژگي ها در افراد مختلف متفاوت است و به روحيه فرد و محيط زندگي او ارتباط دارد در ضمن بايد بدانيد كه تمام اين ويژگي ها خود به خود داراي جنبه مثبت هستند ،ولي آنچه سبب مي شود كه گاه مشكلاتي براي نوجوانان و جوانان به وجود بيايد عبارتنداز از :
۱. كمي تجربه نوجوان و جوان كه مهمترين مساله است
۲. حساسيت بالاي نوجوانان و جوانان كه باعث آسيب پذير بودن آنها مي شود .
۳. ميزان مسئوليت پذيري و تربيت دوران كودكي كه آن هم به خانواده ، به خصوص والدين و رفتار آنان مربوط مي شود اگر از ابتداي كودكي حس مسئوليت در فرد ايجاد و تقويت شود
كمك موثري براي به استقلال رسيدن و رشد اجتماعي در فرد مي باشد و اگر نوجوان و اطرافيان آنها آگاه باشند همه استعدادها مي تواند در مسير كمال حركت كند .
بنابراين براساس آنچه از خصوصيات رواني و رفتاري در دوران بلوغ شناختيد ، مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه :
۱. استقلال طلبي ، اولين و مهمترين ويژگي اين دوران است كه از نظر رشد اجتماعي بسيار اهميت داشته و در طرز فكر و رفتار شما مشاهده مي شود هر چند به دليل كم تجربگي و نياز و وابستگي هاي ديگر ، هنوز قادر به استقلال كامل ( به مبحث استقلال طلبي و هويت يابي در همين فصل مراجعه كنيد ) نباشيد .
۲. رفتار شما در اين سن نسبت به اوايل بلوغ تغيير كرده و به رفتار بزرگسالان نزديك مي شود ؛
۳. شخصيت شما به تدريج پخته مي شود و اعتماد بنفستان بالا مي رود ولي تجربه كافي وجود ندارد ؛
۴. معاشرت و تقليدها بر شما تاثير مي گذارد . رفتار و خود باوري و هويت يابي شما در ارتباط هاي متقابل با ديگران شكل مي گيرد . بنابراين روش ها و ارتباط هاي نادرست و نامناسب ، اثرات نامطلوبي به جاي خواهد گذاشت ،
۵. دامنه رغبت ها و تمايلات در شما گسترده تر شده و علاقه به فعاليت هاي مختلف هنري و ورزشي و شركت در مجالس دوستانه از جمله صحبت و معاشرت با جنس مخالف پديدار مي شود و حتي در مراحل پاياني دوره بلوغ ، ممكن است فكر و تمايل به ازدواج در ذهن شما مطرح شود . البته اغلب دختران در اين دوره به فكر ازدواج مي افتند در حاليكه پسران در اين كمتر خواهان ازدواج هستند . ازدواج ، تنها راه مشروع و سالم تامين نيازهاي جسمي و رواني و اجتماعي جوانان است ولي براي يك ازدواج موفق ، آمادگي زيستي ، رواني ، مادي و اجتماعي لازم بوده و تا رسيدن به اين آمادگي ها براي ازدواج ، برنامه ريزي براي فعاليت هاي سازنده ، مانند ادامه تحصيل كسب مهارت هاي شغلي و فني يا هنري و روابط اجتماعي سالم ، كمك بسيار موثري است .
بهداشت رواني در دوره بلوغ:
همانطور كه قبلاً اشاره شد ، اين دوره از زندگي ممكن است به دليل تغيير و تحولات سريع در رشد جسمي و رواني و اجتماعي ، با يكسري نگراني ها ، هيجانات و بحران هاي خاصي همراه باشد كه به منظور مقابله يا كنار آمدن با آنها و سازگاري با موقعيت جديد و در نتيجه برخورداري از يك زندگي سالم ، پر نشاط و سودمند ، به كار بستن نكات مورد توجه در بهداشت رواني نقش بسيار مؤثر و مهمي ايفا مي كند تا اين دوره را با آرامش رواني بيشتري طي كنيد و در برخورد با مشكلات بهتر و آگاهانه تر عمل كنيد .
۱ . ترس يكي از حالات هيجاني در نوجوان است كه به طور عمده تخيلي است ( يعني بيشتر ساخته ذهن است ) و مانع فعاليت هاي نوجوانان شده و در رشد اجتماعي آنان مداخله مي كند .
اين ترس ها و نگراني هاي دوران نوجواني معمولاً با احساس بي كفايتي اجتماعي و عدم اطمينان در تصميم گيري ها همراه است . براي از بين بردن اين حالات ، شما بايد سعي كيند بتدريج موفقيت ها و تجربه هاي مثبت و خوشايند را با حوادث ترس آور جايگزين نماييد . به عنوان مثال ، اگر شما در مقايسه با ساير بچه هاي كلاس ، قد كوتاهتري داريد و اين مسأله موجب ترس و نگراني شما در برخورد با ديگران مي شود ، مي توانيد استعداد و توانايي درسي و يا موفقيت در زمينه هاي ديگر مثل هنر يا ورزش را براي خود ملاك قرار دهيد . با ياد گرفتن مهارت هاي اجتماعي ( شركت در فعاليت ها يا ورزش هاي گروهي ، كارهاي هنري و فرهنگي ) و دريافت راهنمايي هاي تحصيلي و يا شغلي مناسب از افراد شايسته و آگاه ( از جمله والدين ، مربيان و اولياي مدرسه ) مي توانيد موجب كاهش ترس و نگراني خود شويد ؛
۲ . يكي ديگر از حالات رواني در اين دوران ، خشم است كه ممكن است بيشتر به دنبال برخورد با والدين و مربيان در زمينه وظايف و تكاليف خانه و مدرسه و فعاليت هاي اجتماعي بروز كند . شما مي توانيد با شناخت و آگاهي بيشتر و پي بردن به علل پيدايش خشم و ناراحتي خود ، تا حدود زيادي آن را كنترل نماييد . شما مي توانيد با والدين و مربيان خود صحبت كنيد و همه افكار احساسات و دلايل خود را در زمينه موضوع مورد بحث در ميان بگذاريد . مشورت با افرادي آگاه و مطمئن مانند يك روانشناس با تجربه ، به مقدار زياد در رفع مشكل به شما كمك مي كند . ورزش و مطالعه نيز راه ديگري براي به دست آوردن آرامش است ؛
۳ . حسادت نيز مشكل ديگري است كه به طور عمده در نتيجه تبعيض والدين و مربيان ممكن است ، در شما بروز كند . از طريق مشورت و گفتگو و در ميان گذاشتن دلايل منطقي خود با والدين و مربيان مي توانيد ، در حل اين مشكل بكوشيد .
۴ . شما از طريق تنظيم برنامه هاي روزانه يا هفتگي فعال و منظم از قبيل فعاليت هاي مذهبي ، هنري ، ورزشي ، اجتماعي و شركت در گروه هاي مختلف ورزشي و فرهنگي و غيره مي توانيد براي حل يا كنترل مشكلاتي از قبيل افسردگي ، گوشه گيري و خود ارضايي بهره فراوان ببريد ؛
۵ . غرايز در اين مرحله با قرار گرفتن در مسير درست و منطقي كنترل مي باشد و با استفاده از تعاليم اخلاقي و مذهبي مي توان از بسياري از مشكلات و بيماري هاي مختلف نظير ايدز پيشگيري نمود ؛
۶ . در صورت تداوم مشكلاتي مثل گوشه گيري و افسردگي ، اضطراب و نگراني و تغييرات و مشكلات خلقي و هيجاني ديگر ، مراجعه به روانشناس با تجربه و انجام مشاوره ، كمك موثري به رفع آنها مي كند . مشورت با والدين آگاه ، معلمان و مشاورين دلسوز به نوجوانان كمك مي كند تا در برابر مشكلات خلقي ، رفتاري و اجتماعي راه حل منطقي و صحيح را در پيش بگيرند و دوران نوجواني را با انرژي ، نشاط و سلامت افزونتري طي كنند ؛
۷ . مسأله مهم ديگر انتخاب دوستان است . دوستان ناشايست ممكن است براي نوجوانان مشكلات اخلاقي و رفتاري بسياري ايجاد نموده و آنها را از مسير سلامتي و نشاط به بيراهه هاي فساد و بيماري ( از فبيل استعمال سيگار يا مواد مخدر ، بي بندو باري هاي اخلاقي و …. ) منحرف سازند . پس نوجوانان بايد با دقت نظر و توجه بيشتري ، دوستان خود را انتخاب كنند و در اين ميان از مشورت با والدين و مربيان و استفاده از نظرات منطقي و هدايت كننده آنان غافل نباشند ؛
۸ . نوجوانان بايد سعي كنند خود را بشناسند و حدود توانايي ها و محدوديت ها و نقاط قوت و ضعف خود را دريابند و در جهت تقويت نقاط مثبت خود تلاش كرده و سعي كنند ، نقاط منفي را هم اصلاح نمايند . از جنسيت و توانايي هاي ذهني خود راضي باشند و نسبت به خود اعتماد به نفس و نگرش مثبت داشته باشند ؛
۹ . نوجوانان بايد بدانند كه زندگي واقعي ، بدون استثناء پيچيده تر و مشكل تر و به همان اندازه جالب توجه تر و رضايت بخش تر است . همه ما گهگاه با رخدادهايي منفي رو به رو مي شويم ولي آنچه مهم است اجتناب از مشكلات نيست ، بلكه مهمتر از آن يافتن راه هايي سالم و موثر براي روبه رو شدن و پاسخ دادن به مشكلات است .
۱۰ . بايد پذيرفت كه در دنيا هيچ چيز كامل نيست ولي در هر رشته از فعاليت هاي منجر به كاميابي ، درجات بالايي وجود دارد كه از طريق تلاش براي رسيدن به اين درجات نسبتاً بالا ، بايد خوشنود باشيد ،
۱۱ . سعي كنيد ذهن خود را هميشه بر جنبه هاي لذت بخش زندگي و كارهايي كه ممكن است سبب بهتر شدن موقعيت شما شوند ، متمركز سازيد . هيچ چيز به اندازة شكست و ناكامي به كارايي شما صدمه نمي زند و هيچ چيز به اندازه موفق شدن ، به آن كمك نمي كند . حتي پس از تحمل بزرگترين شكست ها ، سعي كنيد با به ياد آوردن و بر شمردن موفقيت هاي قبلي خود كه هيچ كس نمي تواند آنها را انكار كند ، با افكار مربوط به شكست و بي ارزشي مبارزه كنید ؛
۱۲ . هنگام روبرو شدن با وظيفه اي كه بسار دردناك است ولي در عين حال براي رسيدن به اهدافتان ، اجتناب ناپذير است ، انجام دادن آن را به تأخير نيندازيد . به عنوان مثال ، براي درمان دملي چركين بهتر است مستقيماً آن را با چاقو از وسط ببريد و به درد و ناراحتي خاتمه دهيد نه اينكه با بريدن تدريجي سطح آن با نوك چاقو مدت درد را طولاني تر سازيد ؛
۱۳ . سرانجام ، به خاطر بسپاريد كه فرمول از پيش ساخته اي براي موفق شدن كه مناسب حال همه باشد ،؛ وجود ندارد ؛
هويت طلبي:
هويت عبارت است از ابعاد مختلف خصوصيات يك فرد ، وقتي به صورت هماهنگ و رضايتبخشي در وجود او سازمان داده شوند . بدين ترتيب ، مهم ترين ابعاد هويت عبارتند از : مشخصات فردي ، جنس ، مليت ، رشته تحصيلي ، شغل ، خانواده ، ويژگي هاي دوستان مورد انتخاب ، ويژگي هاي همسر مورد انتخاب ، سمت گيري سياسي ، ارزش هاي اعتقادي ، ايدئولوژي ، گرايش هاي هنري و ورزشي و …و منظور از « سازماندهي ابعاد مختلف هويت به صورت هماهنگ و رضايتبخش » اين است كه فرد اين ويژگي ها را بشناسد و مشخص نمايد و براي دستيابي به آنها تلاش هماهنگ و مستمر به عمل آورد .
شما براي دستيابي به هويت ، لازم است تلاش و كوشش مستمري را به عمل آوريد تا بتوانيد خصوصيات مختلف خود را شناخته و جواب هاي مناسبي را حداقل براي اين سئوالات بيابيد :
من كيستم ؟ از كجا آمده ام ؟ به كجا روم ؟ چه نوع دوستاني را مي خواهم ؟ خصوصيات همسر آينده ام چه بايد باشد ؟ ارزش هاي مورد اعتقاد و مكتبم چيست ؟ و خلاصه اينكه ابعاد مختلف وجودم بايستي در چه مسير ي قرار گيرد تا به سعادت مستمر نايل گردم ؟
پاسخي كه شما براي خودتان نسبت به اين سئوالات مي دهيد ، همان پاسخي كه منشأ اعمال شمامي شوند و راه و رسم زندگيتان را مشخص مي كنند .
بنابراين جستجوي هويت ، متضمن اين است كه شخص تشخيص دهد كه براي او چه چيزهايي مهم و چه كارهايي ارزشمند است و نيز متضمن تنظيم معيارهايي است كه براساس آنها بتواند رفتار خود و ديگران را هدايت و ارزيابي كند . علاوه بر اينها ، اين جستجو تكوين احساس خودكفايي و شايستگي را نيز در بردارد .
احساس هويت در نوجوانان به تدريج بر پايه همانند سازي هاي گوناگون دوران كودكي تكوين مي يابد . ارزش ها و معيارهاي اخلاقي كودكان خردسال تا حدود زيادي همان است كه والدين آنها دارند و اصولاً عزت نفس در كودكان از نگرش والدينشان به آنها نشأت مي گيرد ولي با ورود به دنياي نوجواني ، فرد به صورت فزاينده اي به ارزش هاي گروه همسالان خود و هم چنين به ارزيابي هاي معلمان و ساير بزرگسالان بيشتر ارج مي نهد .
نوجوانان از راه جمع بندي اين ارزش ها و ارزيابي مي كوشند تا تصور يكپارچه اي از خود به دست آورند و هر اندازه ارزش هايي كه از سوي والدين ، معلمان و همسالان ابراز مي شوند ، هم خواني بيشتري با هم داشته باشند ، به همان نسبت كار هويت يابي نوجوان آسانتر پيش مي رود .
در مواردي كه نظرها و ارزش هاي والدين به ميزان چشم گيري با ارزش ها و نظرهاي همسالان و ديگر افراد مهم در زندگي نوجوان متفاوت باشد ، احتمال پيدايش تعارض در نوجوان فزوني مي گيرد و وي دچار حالتي مي شود كه « سردرگمي نقش » ناميده مي شود . در چنين وضعي ، فرد هر از چند گاهي تن به نقش تازه اي مي دهد و به دشواري مي تواند با جمع بندي اين تقش هاي متفاوت هويتي واحد براي خود كسب كند .
اجتماع در هويت يابي نوجوانان نقش مهمي مي تواند ، داشته باشد . هويت يابي در جامعه ساده اي كه در آن الگو هاي همانند سازي و نقش هاي اجتماعي محدودند ، به آساني صورت مي گيرد ولي در جوامع پيچيده كه به سرعت روبه تغيير است ، هويت يابي براي بسياري از نوجوانان كاري است بس دشوار و طولاني و در چنين جوامعي ، براي اينكه نوجوان بداند چگونه رفتار كند و چه كاري را در زندگي دنبال كند ، بايد شغل هاي نامحدودي را در نظر بگيرد .
هويت در حقيقت به صورت حاضر و آماده توسط جامعه به فرد داده نمي شود و نيز به صورت يك پديده كه پس از گذرانيدن چند سال از عمر انسان خواه ناخواه به آن برسد ، نيست . بلكه از طريق كوشش فردي پايدار و با ثبات به دست مي آيد . البته ارزش ها ، عقايد و مدل هاي شايع در هر جامعه و نوع دوستان و روابط خانوادگي در شكل گيري هويت مؤثرند ولي نقش اصلي با تلاش و برنامه ريزي خود فرد باشد .
استقلال طلبي:
استقلال محصول يك دورة نوجواني سالم است و عبارت است از وضعيتي كه در آن فرد بدون تكيه اساسي بر كمك ها و دستورات ديگران ( ولي در عين انجام هماهنگي با آنها ) به بر آوردن نيازهاي فردي و اجتماعي خود مي پردازد مانند وضعيتي كه در بزرگسالان سالم مشاهده مي شود .
روند رسيدن به استقلال در اوايل نوجواني ، به صورت گسترش روابط اجتماعي به جمع همسن و سال ها و توجه به نقطه نظرات آنها و حتي در بعضي موارد ، ترجيح نقطه نظرات آنها به نظرات والدين مي باشد .
اكثر شما نوجوانان تمايل داريد در فكر و عمل مستقل باشيد و اگر والدين مانند دوران كودكي به شما امر و نهي كنند ، اين امر سرآغازی براي لجبازي و مخالفت با والدين خواهد شد . شما فكر مي كنيد كه خانواده به شما اعتماد ندارند و اين فكر باعث دور شدن شما از خانواده و پناه بردن به دوستان خواهد شد البته اين امر در مورد همه عموميت ندارد . تندخويي ها و خشونت با والدين ، اغلب به دليل همين مخالفت ها اتفاق مي افتد . به دليل استقلال طلبي ، شما مايل هستيد در معاشرت ها و انتخاب دوستان ، تفريحات و سرگرمي هاي اوقات فراغت ، آزادي عمل داشته باشيد ولي ممكن است در مواردي با مخالفت پدر و مادر روبرو شويد كه سبب اختلاف و تضاد بين شما مي گردد . گروه همسالان ، در اين دوره خيلي اهميت دارند و عقيده و رفتار دوستان بر يكديگر بسيار تأثير مي گذارد . به عنوان مثال ، ممكن است مادري به نحوه لباس پوشيدن دخترش ايراد بگيرد و نوجوان از او نپذيرد ولي وقتي كه دوستش همين تذكر را به وي بدهد ، قبول كند . والدين آگاه مي توانند از طريق گفتگو و استدلال منطقي ، نوجوان را براي حفظ حدود قابل قبول راهنمايي كنند . در اين دوران كنجكاوي نوجوانان و بحث و تبادل با موضوعات مختلف نيز ابزارهايي هستند كه در خدمت رشد نوجوانان مي باشند .
اين امر باعث مي شود كه بسياري از والدين ، در ابتداي نوجواني فرزندانشان را متمرد تصور نموده و يا ارزش هاي مورد اعتماد خود را در معرض تهديد تصور كنند .
نوع دوستان نوجوان ، نقش مهمي را در استقلال و كسب هويت وي دارند و مي توانند روند رسيدن نوجوان را به هويت و استقلالي سازنده و مفيد تسريع كنند .
استقلال طلبي از مهمترين ويژگي اين دوره زندگي است كه از نظر رشد اجتماعي ، بسيار اهميت دارد و در طرز فكر و رفتار شما مشاهده مي شود ، هر چند كه به دليل كم تجربگي ، نياز مالي و وابستگي هاي ديگر ، هنوز قادر به كسب استقلال كامل نباشد .
علل ايجاد كننده اختلالات رواني ـ رفتاري:
اختلالات رواني نيز همانند اختلالات جسمي به دلايل مختلف ايجاد مي گردند كه شناخت آنها از اهميت خاص خود برخوردار است .مهمترين علل اختلالات رواني به اختصار در زير آمده است :
تغييرات مغزي
هر نوع تغييري كه در ساختار يا كاركرد مغز ايجاد مي شود ، می تواندباعث اختلال رواني گردد . تغييرات بيوشيمي در سطح سلول هاي عصبي ، عامل اكثر اختلالات رواني شديد است . در اينگونه مواقع ، مغز در معاينه معمولي طبيعي است .
ضايعات ساختماني مغز به دلايل زير نيز مي تواند باعث اختلال رواني شود : عفونت ، ضربه نرسيدن خون ، خونريزي ، تومور ، مصرف طولاني الكل ، كمبود غذايي ، صرع درمان نشده و بيماري هاي پيش روند مغزي .
عوامل ارثي:
فقط در تعدادي از اختلالات رواني ديده مي شود كه افراد ديگري هم از فاميل بيمار به همين بيماري مبتلا باشند . يعني استعداد ابتلا به اختلال رواني گاهي مي تواند از والدين به كودكان منتقل شود اما بروز و ظهور بيماري با عوامل زيادي ارتباط دارد كه ممكن است فرد مستعد ، مبتلا به بيماري بشود يا نشود .
تجربه دوران كودكي:
تجربه دوران كودكي براي رشد سالم يك فرد لازم است . محبت و عشق متعادل ، راهنمايي مناسب ، تشويق و نظم و انضباط از تجربيات دوران كودكي است . اگر در دوران كودكي چنين عواملي نباشد يا اينكه كودك مكرراً در معرض تجارب ناخوشايندي قرار گيرد ، امكان اينكه در آينده دچار اختلال رواني شود زياد است .
نزاع در فضاي خانوادگي:
سوء تفاهم مستمر در بين اعضاي خانواده ، عدم وجود صميميت و صداقت باعث ايجاد اثرات نامطلوب بر افراد و به خصوص كودكان و نوجوانان مي شود . چنين افرادي در برخورد با فشارهاي روحي و مشكلات بعدي دچار اختلال رواني مي شوند زير كه در طول دوران زندگي گذشته ، مهارت هاي لازم براي تطابق و كنترل هيجانات خود پيدا نكرده اند .
عوامل خاص:
اگر فرد در جامعه امكانات و واجبات يك زندگي معمولي را نداشته باشد و با مسايلي از قبيل فقر ،بيكاري ،بي عدالتي ،ناامني ، ضعف ايمان و چشم و هم چشمي هاي شديد .. مواجه گردد دچار آشفتگي رواني مي گردد.
اختلالات رواني ـ رفتاري شايع در دوران نوجواني و جواني:
ويژگي هايي اختلالات رواني ـ رفتاري:
۱ . تغييرات غير طبيعي در تفكر ، عاطفه ، حافظه ، ادراك و قضاوت فرد در صحبت كردن و رفتار او شناخته مي شود ؛
۲ . اين تغييرات باعث ناراحتي و رنج خود فرد يا اطرافيان و يا دو طرف مي شود ؛
۳ . تغييرات غير طبيعي و ناراحتي هاي حاصل از آن باعث اختلال در فعاليت هاي روز مره ، شغل و ارتباط با ديگران مي گردد .
وقتي شما يا ديگران ارتباط بي واسطه زباني داشته باشيد ، بين خود و ديگران فاصله نمي اندازيد و احساسات خود ر ا بيان مي كنيد .
علايم هشداردهنده دوره نوجواني:
۱ . عدم توانايي به تأخير انداختن تمايلات ؛
۲ . اضطراب و افسردگي هاي غير گذرا ، عصبانيت هاي مكرر و زياد ؛
۳ . اختلالات در عملكرد تحصيلي ؛
۴ . پوشيدن لباس هاي غير عادي يا آرايش هاي افراطي ؛
۵ . اختلال در مراقبت از خود در زمينه هاي بهداشتي ؛
۶ . استفاده حتي تفريحي از سيگار و يا ساير مواد مخدر ؛
۷ . تك بعدي شدن ( اصرار وسواس گونه و غير منطقي در انجام بخشي از امور و فراموش كردن ساير جنبه هاي ضروري زندگي ) ؛
۸ . گوشه گيري ( قطع يا كاهش روابط اجتماعي ) ؛
۹ . احساس بدشانسي مستمر ؛
۱۰ . خودآزاري يا ديگر آزاري ؛
۱۱ . فرار از مدرسه ،غيبت شبانه از خانه ؛
علايم هشدار دهنده دوره جواني :
۱ . احساس مفرط درماندگي و بي ارزشي پس از شكست در كنكور ؛
۲ . ترك خدمت و غيبت هاي طولاني و بي دليل از خدمت سربازي ؛
۳ . تعويض مكرر شغل و غيبت هاي غير موجه از محيط كار و كم كاري ؛
۴ . عصبانيت و كم حوصلگي در برخورد با اطرافيان و همكاران
۵ . دو دلي هاي مداوم در تصميم گيري هاي مهم زندگي مثل انتخاب شغل و ازدواج ؛
۶ . دعواهاي مكرر و خشونت فيزيكي با افراد خانواده ؛
۷ . احساس نااميدي مفرط و خلق افسرده ؛
۸ . گوشه گيري و انزواي اجتماعي مفرط ؛
۹. رفتار و افكار عجيب و غريب و كلام نامفهوم ؛
۱۰ . احساس مداوم تشويق و دلهره و نگراني بي دليل .
عواقب اختلالات رواني ـ رفتاري در دوران جواني :
۱ . عدم موفقيت در تحصيل
۲ . بيكاري
۳ . ازدواج ناموفق
۴ . حاملگي ناخواسته
۵ .اعتياد
۶ . مشكلات اقتصادي
اختلال هويت:
اختلال هويت را ، ناراحتي ذهني شدید د ررابطه با ناتواني براي تطبيق جنبه هاي مختلف « خود » در زمنيه احساس نسبتاً منطقي از خود توصيف مي كنند .
اين اختلال در زمينه هاي گوناگوني در رابطه با هويت مثل ( الگوهاي دوستي ،انتخاب حرفه ، اهداف درازمدت ،اخلاق ، وفاداري و مسايل مذهبي و … ) مشخص مي گردد .
اختلال هويت ،معمولاً از اواخر نوجواني يعني زماني كه فرد از خانواده هسته اي جدا شده و اقدام به برقراري هويتي مستقل براي خود مي نمايد ، شروع مي شود .
بنابراين اگر شما مراحل شك گيري هويت شخصي را در طي زمان و به طور صحيح و به سلامت طي ننماييد ،دچار سرخوردگي و عدم اعتماد مي شويد و تعادل و هماهنگي رواني شما به هم مي خورد و دچار اختلال مي شويد . شروع اختلال ،معمولاً با افزايش تدريجي اضطراب ،افسردگي ،فقدان علاقه به دوستان ،مدرسه يا فعاليت ها ،مشكلات خواب ،تغيير اشتها و عادات غذايي تظاهر مي كند . اگر علايم ،شناخته نشده و حل نشوند ،ممكن است يك بحران هويتي پديد آيد .
افسردگي :
در زندگي هر فرد فراز و نشيب هايي وجود دارد . اين فراز و نشيب ها تا وقتي كه بيش از اندازه افراطي نباشد ، موجب مي شود كه زندگي جالب و چالش انگيز شود . اما زماني كه به طور استثنايي احساس افسردگي و غمگيني مي كنيد يا زماني كه براي يك دوره طولاني بي حوصله و گرفته هستيد ، لازم است وضعیتي را ارزيابي كنيد و به دنبال پاسخ هاي مقابله ای مناسب بگرديد .
افسردگي ، همان قدر كه بيماري قند و سينه پهلو واقعيت دارند ، واقعي و به مراتب شايع تر از آنها است . امكان دارد كه در طول زندگي فقط يك بار دچار افسردگي شويم و يا ممكن است كه اين مشكل سال هاي متمادي ما را گرفتار خود كند .
علايم افسردگي:
افراد دچار افسردگي باليني به مدت دو هفته يا بيشتر علايم زير را تجربه مي كنند :
۱ . تغيير در اشتها ،آنها يا كم اشتها مي شوند و وزن از دست مي دهند و يا پر اشتها و وزنشان زياد مي شود ؛
۲ . بي خوابي يا خواب بيش از حد معمول ؛
۳ . كاهش انرژي و احساس خستگي ؛
۴ . از دست دادن علاقه و احساس لذت نسبت به فعاليت هاي لذتبخش گذشته ؛
۵ . احساس بي ارزشي ،خود سرزنشي يا گنان زياد ؛
۶ . كاهش توانايي تفكر يا تمركز و مشكل در تصميم گيري ؛
۷ . افكار تكراري درباره مرگ ، افكار خودكشي .
علايم خطرزا براي افسردگي :
افسردگي ، بدون اخطار يا دليل آشكاري عارض مي شود . به نظر مي آيد كه برخي از افراد از نظر زيست شناختي آسيب پذيرند و در برخي از افراد ،عوامل محيطي و رواني نقش مهمتري را ايفا مي كنند . گرچه افسردگي ممكن است در هر سني اتفاق افتداما برخي از عوامل خطر آفرين ، آسيب پذيري فرد را افزايش مي دهند .
۱ . تاريخچه خانوادگي : دو سوم بيماران افسرده اعضاي خانواده اي دارند كه به افسردگي دچار بوده اند ؛
۲ . سن : افسردگي ميان زنان و مردان جواني كه احساسات غم و اندوه خود را با عصباني شدن، فرار كردن ، استفاده از مواد مخدر ، يا پرخاشگري در منزل يا مدرسه بروز مي دهند افزايش مي يابد . افسردگي ناشناخته و درمان نشده ممكن است تا جايي تشديد شود كه فرد جوان احساس كند ، مرگ تنها راه نجات او است ؛
۳ . فقدان یک شخص : افسردگي ،اغلب اوقات به دنبال فقدان مي آيد ،نه فقط فقدان شخص ،موقعيت يا دارايي ، بلكه از دست دادن رؤ ياها يا اميدهاي ناملموس نيز سبب افسردگي مي شود . اندوهي كه به دنبال بالاترين فقدان هاي ممكن به سراغ فرد مي آيد ( مثل مرگ كسي كه دوستش داريم ) امكان دارد تمامي عوارض افسردگي را به دنبال داشته باشد اما اختلالي روان پزشكي محسوب نشود . فقدان هاي كمتر ، مثل نقل مكان ، جدايي يا طلاق نيز ممكن است آسيب زا باشند .
كنار نيامدن با يك فقدان احتمال دارد سبب پديد آمدن ناراحتي و خشمي شود كه ممكن است به احساس اندوه عميق و ريشه دار بدل گردد ؛
۴ . عزت نفس پايين : افرادي كه احساس بي كفايتي و نالايقي مي كنند ، در معرض نوعي تفكر تحريف شده قرار مي گيرند كه ممكن است به افسردگي منجر گرد ؛
۵ . ديگر عوامل روانشناختي : وقتي فرد نداند كه چگونه بايد احساسات و آشوب هاي به هنجار ، مثل خشم مقابله كند ،ممكن است زمينه براي افسردگي فراهم گردد ؛
۶ . عوامل جسماني : افسردگي ممكن است عارضه اي پيچيده ناشي از آسيب ها و بيماري هاي جسماني از جمله سكته مغزي ، صرع ، آسيب سر ، كم خوني و برخي از سرطان ها باشد . بسياري از داروهايي كه كاربرد فراوان دارند ،مثل قرص هاي ضد بارداري ، قرص هاي رژيم لاغري و داروهاي فشار خون و … با افسردگي مرتبط شده اند . مشروب هاي الكلي و مواد مخدر ،بويژه كوكائين نيز تا حد زيادي در بروز افسردگي مؤثرند . در ميان سوء مصرف كنندگان اين مواد ،ميزان افسردگي بسيار زيادي به چشم مي خورد و ميزان سوء مصرف اين قبيل مواد نيز در ميان افراد افسرده ،بسيار بالاست .
شيوه هاي مقابله با افسردگي:
گرچه گهگاه لغزيدن موقت به پهنه افسردگي بسيار طبيعي است اما بايد براي بازگشت هر چه سريع تر به حالت عادي زودتر اقدام كرد . اگر اين احساسات ظرف چند هفته شما را رها نكرد ، از كمك حرفه اي بهره بگيريد زيرا افسردگي خفيف ممكن است ، شدت يابد . وقتي افسردگي حاد شد امكان دارد قربانيان خود را آن چنان از كار بيندازد كه ديگر نتوانند به خود كمكي بكنند . موارد زير از مفيد ترين راه هاي بيرون آمدن از حالت پكري و در خود فرورفتن است :
۱ . ورزش : از آنجا كه افسردگي از بي تحركي سرچشمه مي گيرد ، تمرين هاي ورزشي منظم مي توانند ، روان و جسم شما را ياري كنند . بسياري از فعاليت هاي گوناگون ، از پياده روي گرفته تا وزنه برداري ، وجود دارند كه مي توانند موجب تقويت روحيه شوند ؛ خواب و اشتها را بهبود بخشند ؛ از اضطراب ، تحريك پذيري و عصانيت بكاهند و احساس تبحر و برتري را در فرد ايجاد كنند ؛
۲ . شركت د رفعاليت هاي خوشايند : مثل رفتن به كنسرت يا پارك ،خوردن بستني يا شام در رستوران دلخواه ،يا حتي رفتن به تعطيلات كوتاه مدت به كنار دريا يا كوهستان ؛اگر افسرده باشيد . همة اينها ممكن است جاذبه اي براي شما نداشته باشند اما اگر سعي كنيد از اين فعاليت ها لذت ببريد ،امكان دارد با وجود ترديدي كه داريد ،در روحيه تان مؤثر باشند ؛
۳ . با خود حرف زدن : همه ما روزانه با خود سخن مي گوييم و در مورد ظاهر و كارهايمان نظرهايي مي دهيم . اگر صداي دروني ما همواره انتقاد آميز است ، بايد خود را وادار سازيم كه به اظهارات انتقادي غير واقعي و منفي توجه نكنيم و تمركز خود را به چيزهايي معطوف سازيم كه دربارة خودمان دوست داريم يا چيزهايي كه به خوبي انجام مي دهيم ؛
۴ . حفظ عادات به هنجار : اگر برنامه فعاليت هاي روزانه خود را به طور منظم انجام دهيم از قبيل كلاس رفتن ، غذا خوردن و غيره ،در آن صورت تسلط بيشتري بر زندگي احساس مي كنيم ؛
۵ . بيان احساسات خود : گرچه ممكن است نخواهيم ديگران را در مشكلاتمان درگير كنيم اما اگر نگراني ها و احساسات خود را با آنان شريك كنيم احساس بهبود به ما دست مي دهد ؛
۶ . حفظ روابط اجتماعي : به جاي گوشه گيري ، بهتر است خود را سرگرم كنيم و با ديگران مرتبط باشيم .روابط اجتماعي همچون سپري در برابر افسردگي است ،بدين علت كه حس تنهايي و انزوا را كاهش مي دهد ، حسي كه در وجود بسياري از افراد افسرده ، رخنه مي كند . پس همانطور كه ملاحظه كرديد احساس افسردگي ، نحوه ارزيابي ما از رويدادهاي زندگي است كه به نظر ما غير قابل تحمل مي باشند .
مهارت هاي مقابله با افسردگي:
۱ . مهارت مقابله اي پذيرفتن موقعيت هاي ناخوشايند ، زماني كه خارج از كنترل شماست .
مهمترين اصل در مورد تغيير يك موقعيت ناخوشايند ،واقع بيني است . شما بايد اين حقيقت را بپذيريد كه بسياري از رويدادهاي زندگي كه به احساس افسردگي شما منجر مي شود ،خارج از كنترل شماست . بنابراين سازگارانه نيست كه خود را با اين گونه افكار غير واقع بينانه ناراحت كنيد .
« چرا بايد اين اتفاق مي افتاد ؟ »
« كاش طور ديگري عمل مي كردم »
« اين منصفانه نيست »
« كاش شانس ديگري داشتم » ؛
۲ . مهارت مقابه تقويت روابط شخصي با استفاده از مهارت هاي اجتماعي ،جرأت ورزي و مذاكره .
ا زجمله رويدادهاي زندگي كه گاهي مي توانيد بر روي آنها تاثير بگذاريد ، رويدادهايي است كه به روابط بين فردي مربوط مي شود . اگر به دليل آنكه كسي با شما درست برخورد نكرده يا نيازهاي شما را برآورده نكرده است ، احساس ناراحتي مي كنيد ،مي توانید از طريق مذاكره و گفتگو ،يا از طريق استفاده از مهارت ها ي اجتماعي و جرأتمندي ،موقعيت را تغيير بدهيد .
از جمله عواملي كه با مهارت هاي اجتماعي موفق مرتبط مي باشند ، عبارتند از :
-توجه كردن به گفته هاي فرد مقابل ؛
– ترغيب و تشويق فرد مقابل به ابزار عقايد خود ؛
– مكث كردن در پايان صحبت و ايجاد تعادل بين ابراز علاقه به صحبت هاي فرد مقابل و حرف زدن در مورد خود ؛
– داشتن ظاهري آراسته .
ساير مهارت هاي اجتماعي مهم براي مقابله با احساس افسردگي ،شامل برقراري تماس چشمي مناسب و خود افشاگري به اندازه كافي است در مورد تماس چشمی،افراد ترجیح می دهند دوستان جدیدشان با آنها چشمي برقرار كنند تا نسبت به هم احساس صميميت كنند اما نه آنقدر زياد كه به احساس خيره شدن بيانجامد . همين شرايط د رمورد خود افشاگري نيز صادق است . دادن اطلاعات كافي در مورد خود به ديگران براي برقراري ارتباط در سطح فردي خوب است . اما مراقب باشيد با خود افشاگري هاي زياد از حد ،دوستان جديد خود خسته نكنيد . براي برخورداري از مهارت هاي خوب اجتماعي ،شما بايد خود را با انواع رفتارهايي كه براي ديگران مطلوب و نامطلوبند سازگار كنيد .
هنگام كسب مهارت هاي اجتماعي ، آگاهي از ارتباط بي واسطه ارزشمند است . وقتي شما بدون واسطه باديگران ارتباط برقرار مي كنيد ،فعالانه با ديگران درگير مي شويد ، به طور كلامي و غير كلامي آنها را همراهي مي كنيد و اين احساس را به آنها انتقال مي دهيد كه با آنها هستيد .
راه هاي ديگر بيان بي واسطه بودن ، يادگيري و استفاده از اسامي افراد و استفاده از زبان بي واسطه است . وقتي افراد هنگام تماس با شما با تحمل زحمت زياد ، اسامي شما را به كار مي برند ، احساسا می كنيد كه به شما علاقمندند .
استفاده از زبان بي واسطه يك شيوه ارتباط شخصي و مستقيم با ديگران است ولي استفاده از زبان با واسطه نوعي احساس دوري و جدايي را به فرد مقابل انتقال مي دهد .
نمونه هايي از زبان با واسطه و بي واسطه از اين قرارند :
– آن گزارش بد نبود ؛
– احساس اوليه من نسبت به شما حاكی از احترام است ؛
– رابطه دوستي ما نسبتاً نزديك و صميمانه است ؛
– مي دانيد يك جوري از دست شما ناراحتم .
عبارات بالا را اگر به صورت زير بيان كنيد بيشتر به زبان بي واسطه تبديل خواهد شد :
– گزارش شما عالي بود ؛
– من براي شما احترام قايلم ؛
– احساس مي كنم فرد با استعدادي هستيد ؛
– مهارت شما را در برخورد با ديگران تحسين مي كنم ؛
– احساس م ي كنم با شما خيلي نزديك هستم ؛
– از دستتان عصباني هستم .
۳ . مهارت جرأت ورزي
جرأت ورزي يعني دفاع از حقوق ديگران ، به اين معني كه قادر باشيد نقطه نظرات خودتان را بيان كنيد ،بدون تحقير كردن يا پايين آوردن افراد ديگر و يا كم كردن ارزش نيازهاي آنها در موقعيت هاي مختلف . افراد جرأت ورز ، براي خود و ديگران احترام قايلند و اجازه نمي دهند كه ديگران از آنها سوء استفاده كنند ؛
۴ . مهارت مقابله اي شيوه حل مسأله يا مشكل
حل مسأله روشي است كه شما مي توانيد در هنگام برنامه ريزی براي برخورد با مشكلات زندگي از آن استفاده كنيد . استفاده از روش هاي حل مسأله موجب ايجاد اعتماد به نفس در شما مي شود . در اين مهارت براي دستيابي به يك تصميم معتبربراي پاسخگويي به مشكلات و گرفتاري ها بايد مراحل زير را طي نماييد .
– ادرك خويشتن : قدم اول در حل مشكل به طور موفقيت آميز اين است كه شما اين ادراك را در خود پرورش دهيد كه « مي توانيد مشكل را حل كنيد » . شما بايد موقعيت هاي مشكل زا را به عنوان بخشي از زندگي خودتان تلقي كنيد و بدانيد كه مقابله منطقي و آرام با مشكلات ، مهمتر و بهتر از برخورد تكانشي با مشكلات است .
– تعريف مسأله : اولين كاري كه در موقع مواجه شدن با يك مشكل يا تهديد مي توانيد انجام دهيد ، شناخت دقيق مسأله است . مشكلات اساسي را مشخص وسپس فهرستي از اهداف خودتان را تهيه كنيد . در اين مرحله از حمايت ديگران نيز مي توانيد بهره مند شويد .
– فهرست كردن راه حل هاي مختلف : در اين مرحله شما تمام راه حل هاي احتمالي را بررسي و يادداشت مي كنيد و راه حل مناسب تر را يادداشت مي كنيد . در اين مرحله نيز مي توانيد از افراد حمايت كننده بهره بگيريد .
– تصميم گيري : در اين مرحله ، پس از تعريف دقيق مشكل و بررسي راه حل هاي مختلف ، آماده ايد تا درباره يك شيوه كار تصميم بگيريد . چنانچه از مشكلاتي كه در پيش روي داريد شناخت كامل داشته باشيد و فهرستي از راه حل هاي مختلف را نيز تهيه كرده باشيد ، تصميم گير ي بسيار ساده خواهد بود .
– امتحان كردن : اگر راه كار شما موفقيت آميز بود چه بهتر ، در غير اين صورت ، بايد مراحل حل مسأله را مجدداً مرور كنيد و به سئوالات زير پاسخ دهيد :
آيا مشكل را به درستي مشخص كرده ايد ؟ آيا تمام راه حل هاي ممكن را در نظر گرفته ايد ؟
بنابراين از مطالب بالا به دو نتيجه مي رسيم ، اول اينكه حل مسأله مهارتي مؤثر براي مقابله با افسردگي است ؛ دوم اينكه وقتي افسرده هستيد بايد خودتان را مجبور به فعاليت كنيد ؛
۵ . مهارت مقابله اي پاداش دادن به موفقيت هاي خود
مهارت مقابله اي پاداش دادن به موفقيت هاي خود براي افراد افسرده ،بسيار مناسب است .
افراد افسرده براي موفقيت ها و دستاوردهاي خود ارزش قايل نيستند چون آنها بر جنبه هاي منفي خود تمركز مي كنند ؛ دستاوردهاي خود را دست كم مي گيرند و خود را شايسته قدرداني و تشكر نمي دانند و از مهارت تقويت خود استفاده مؤثر نمي كنند.
اضطراب:
اضطراب واژه اي است كه عموماً در توصيف يك حالت خاص با احساسي از فشار دروني ترس يا هراس به كار مي رود . اغلب ، اصطلاح ترس و اضطراب به صورت مترادف به كار مي روند . تمايزي كه مي توان بين اين دو اصطلاح قايل شد آن است كه ترس ، اغلب به ارزيابي اوليه از يك خطر واقعي بر مي گردد . در حالي كه اضطراب ، بيشتر به حالت هيجاني نگراني و دلواپسي به علت خطري نامعلوم اطلاق مي شود .
اضطراب در برخي از رويدادهاي زندگي كه در وضعيت خطرناكي قرار داريم واكنش طبيعي است در چنين شرايطي كار اضطراب ، بسيج نيروي دفاعي بدن است تا به شما هشدار دهد كه گوش به زنگ باشيد و خود را از خطر حفظ كنيد .
زماني كه ارزيابي اوليه شما از خطري قريب الوقوع ، واقع بينانه و درست باشد ، بايد به دنبال يافتن پاسخ مقابله اي مناسب باشيد. داشتن اضطراب نه تنها اشكالي ندارد بلكه در طول فرآيند مقابله به شما انرژي و نيرو مي دهد . اضطراب زماني مشكل آفرين است كه شما بدون دليل موجه احساس ناراحتي كنيد ، در نتيجه شما بي جهت دچار رنج و عذاب مي شويد زيرا بدن و ذهن شما براي دقع خطر يا تهديدي كه به طور اشتباه براي خود ايجاد كرده ايد بر انگيخته مي شود.
انواع اضطراب:
اضطراب ممكن است به شكل هاي گوناگون ، شامل حملات وحشت زدگي ، ترس مفرط از برخي اشيا و موقيعت ها و اضطراب مزمن نامشخص بروز كند هراس هاي ويژه ، شايع ترين اختلال اضطرابي در ميان مردم است .
علايم اضطراب:
علايم اضطراب شامل مجموعه اي از علايم بدني ، فكري و رواني است .
۱. علايم بدني : وقتي مضطرب هستيد بدنتان با تپش قلب ، تنگي نفس ، ازدست دادن اشتها ، تهوع ، بي خوابي ، تكرار ادرار ،چهره بر افروخته ، تعريق ، اختلال گفتار و بيقراري واكنش نشان مي دهد ؛
۲. علايم تفكر : اضطراب موجب سردرگمي ، اختلال در حافظه و تمركز ، حواس پرتي ، ترس از دست دادن كنترل ، كمرويي ، گوش به زنگي و افكار تكرار شونده مي شود.
۳. علايم رواني : وقتي مضطرب هستيد ، عصبي ، بي طاقت ، نگران ، هشيار ، وحشت زده ، دلواپس ، افسرده و هيجان زده مي شويد .
شيوه هاي مقابله با اضطراب:
۱ . مهارت مقابله اي شناخت علايم اضطراب
اولين قدم در مقابله با اضطراب ، شناخت علايم اضطراب و چگونگي اثر اين علايم بر خودتان است . همانطوريكه اشاره شد، اضطراب هم مي تواند به شما نيرو ببخشد و شما را براي برخورد با مشكل آماده كند و هم مي تواند عملكرد طبيعي شما را مختل سازد ؛
۲. مهارت مقابله اي اجتناب از تنبيه و سرزنش بيهوده خويشتن
شما بايد قبول كنيد كه اضطراب بخشي از زندگي است و هر فردي ممكن است به آن دچار شود. پس نبايد با افكار منفي ، خودتان را سرزنش كنيد و با خود سئوالاتی مثل ( من آدم ضعيفي هستم ـ من عصبي هستم ـ هيچ كس مثل من مضطرب نمي شود و … ) را تكرار كنيد .
شما بايد بر مهارت هاي مقابله با اضطراب مسلط شويد و نيروي با ارزش خود را با تنبيه و سرزنش بيهوده خود به هدر ندهيد ؛
۳ . مهارت مقابله اي كنترل بدن براي خود آرام سازي خودتان
شما با تمركز بر بدن خود از طريق خود آرام سازي ، مي توانيد بر اضطرابتان غلبه يابيد . به عنوان مثال فرض كنيد در حال سخنراني يا انجام كاري در مقابل يك جمعيت هستيد كه بدنتان علايم اضطراب را نشان مي دهد . در اين حالت بايد به جاي اينكه وحشت كنيد و كنترل خود را از دست بدهيد . به خودتان بگوييد : « خوب لازم است ، نفس عميقي بكشم و آرام باشم » .
مزيت استفاده از واكنش هاي بدني به عنوان علامتي براي شروع خود آرام سازي ، اين است كه احساس مي كنيد در هر شرايطي آماده مقابله با اضطراب هستيد . بدين ترتيب مهارت مقابله با اضطراب ، در همه جا همراتان است .
۴ . مهارت مقابله اي كنترل رژيم غذايي و ورزش
يكي از راه هاي مقابله با اضطراب كنترل رژيم غذايي و ورزش است . داشتن رژيم غذايي مناسب بدون مواد محرك مثل نيكوتين و كافئين مي تواند اضطراب شما را كنترل كند . به خاطر داشته باشيد كه علاوه بر قهوه و چاي ، بسياري از نوشيدني هاي غير الكلي نيز داراي كافئين هستند . حفظ تعادل در مصرف قند نيز بسيار مهم است .
بعد از يافتن يك رژيم غذايي مناسب ، بهتر است يك ورزش مناسب را هم در نظر داشته باشيد .
ورزش مهارت مقابله اي خوبي است زيرا در سلامت جسم و روان نقش مهمي دارد .
اضطراب امتحان:
منظور از اضطراب امتحان ، واكنش هاي هيجاني دانش آموز و دانشجو در هنگام امتحانات است كه البته مي تواند غير منطقي باشد . امروزه ثابت شده است كه آشنايي با روش ها و رموز گذرانيدن امتحان ، بيشتر از فراگيري مطالب درسي در كسب موفقيت امتحان دهندگان تاثير دارد .
پاره اي از عوامل تشديد اضطراب امتحان عبارتند از :
– تاكيدهاي فراوان آموزگاران در كلاس هاي درس ؛
– يادآوري هاي مدير و ناظم همراه تهديد و ترساندن ؛
– سفارش هاي شبانه روزي پدر و مادر ؛
– شكل چيدن ميز و صندلي در سالن امتحانات ؛
– وجود ناظران ناآشنا در سالن ؛
– بازديدهاي بازرسان اداره .
برخي روش هاي غلبه بر اضطراب ناشي از امتحان عبارتند از :
۱ . استفاده از امتحانات فرضي كه داراي فوايد زير است :
ـ كاهش ميزان اضطراب ؛
ـ خنثي سازي تدريجي حساسيت فرد نسبت به آزمون اصلي و جلسه امتحان .
۲ . آشنايي با روش مطالعه صحيح ؛
لازم است در مطالعه ، هدف و برنامه خود را مشخص كنيد و هدف ها را جز به جز تنظيم نموده و در حين مطالعه آنها را به ياد داشته باشيد .
۳ . انتخاب محل مناسب براي مطالع شامل :
الف ـ آماده كردن وسايل كار ؛
ب ـ استفاده از نور كافي .