ارث


ارث

 

انسان ها با توجه به عوامل اقتصادی و اجتماعی زمان خود، رابطه تنگاتنگی با مقوله ثروت دارند. بر همین اساس هم به تناسب شرایط زمانی، قوانینی برای بقای ثروت وضع شده است. از جمله قوانینی که نقش مهم و تأثیرگذاری در محافظت اموال و ثروت ایفاء می کند، مجموعه مقررات مربوط به ارث است. ارث در لغت به معنای ترکه و اموالی است که از متوفی به جای مانده و پس از مرگ شخص، به بازماندگان وی می رسد. در اصطلاح حقوقی، مقصود ارث، انتقال مالکیت اموال میّت است پس از فوت به وارث وی. طبق تعریف فقها، ارث حقی است که از مرده حقیقی یا حکمی به زنده حقیقی یا حکمی ابتدائاً منتقل می شود. شهید ثانی در تعریف خود از ارث گفته است: ارث چیزی است که انسان به سبب فوت دیگری به موجب نَسَب یا سَبَب به حکم اسلام، مستحق آن می شود. بنابراین با توجه به باقی ماندن اموال پس از مرگ، مسلماً با توجه به علاقه، احساس، کمک و یاری که خویشاوندان و بستگان نزدیک متوفی در زمان حیات نسبت به وی داشته اند، در تصرف اموال وی و مالکیت آنها از هر شخص دیگری سزاوارترند.
در فقه اسلامی، قواعد و مقررات ارث، بخشی از احکام به شمار می روند. در این قوانین اشخاصی که سهمی از ارث دارند، طبقات ارث و سهم و فرض آنان مشخص شده است. بنابراین دیدگاه اسلام در ارث، به دیدگاه عرفی نزدیک است. در سیستم حقوقی عرفی، حقوق و سهم الارث ورّاث به وسیله قانون تعیین می شود و به وسیله وصیت منحصراً بخشش و تملیک رایگان مال میسّر است. اما هرگز امکان ندارد که به یک بیگانه امتیاز ارث بردن از شخص اعطاء شود. در واقع، در دیدگاه عرفی، وصیت اعمال اراده موصی و گزینش ورّاث پس از فوت وی نیست، بلکه وسیله تملیک و تصرف رایگان بوده و هدف اصلی آن، انجام نیکی و ادای واجبات عنوان شده است. این در حالی است که قوانین ارث به اراده اشخاص تغییر نکرده و اموال به جای مانده از متوفی به طور قهری به خویشاوندان نزدیک وی منتقل می شود. اما در وصیت، اراده موصی نسبت به تصرف در ثلث اموالش، پس از فوت وی نافذ و در مازاد بر ثلث، به اجازه ورثه نیاز است.

 

ارث در اسلام و ایران

با توجه به اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دین رسمی کشورمان اسلام و مذهب آن، جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است. از همین رو، ضوابط مربوط به سهم الارث در قانون مدنی ایران مبتنی بر احکام مذهب شیعه و بر پایه تفسیر سوره نساء در قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان، بنا شده است. در مقررات ارث اسلام هیچیک از بستگان متوفی، با توجه به سلسله مراتب از ارث محروم نمی شوند. قوانین ارث در اسلام، مطابق فطرت بشری است، زیرا انسان ها مایلند که بازماندگان آنان از ماتَرک آنها بهره مند شوند. به علاوه، مقررات مربوط به ارث، بشر را به تلاش بیشتر در راه تولید ثروت و گردش چرخ های اقتصادی وادار کرده و با تقسیم ارث میان وارثان، از تراکم ثروت جلوگیری می کند. مواد 86 تا 949 قانون مدنی که در شش فصل با پیروی از احکام فقه شیعه تدوین شده است، به مقررات ارث اختصاص دارد. مقررات تقسیم ارث در اسلام به واقعیت ها و نیاز وارثان توجه دارد، نه میل متوفی. برای مثال، با توجه به موقعیت اجتماعی و توجه به مسؤولیت مرد در اداره خانواده، سهم الارث پسر دو برابر دختر تعیین شده است. این مقوله یکی از مواردی است که موجب شده تا بسیاری از مخالفان اسلام، این تفکر را که اسلام احترامی به حقوق زنان نمی گذارد، ترویج دهند.
در جلد هفدهم کتاب وسایل الشیعه، درباره نصف کردن سهم الارث دختر نسبت به پسر در اسلام آمده است: “وظیفه شرکت در جهاد بر عهده مرد است و چون جهاد محتاج صرف مال است، باید مال بیشتری در اختیار مرد باشد. همچنین نفقه زن بر عهده مرد است و زن در زندگی وظیفه مالی ندارد. به علاوه، پرداخت دیه عاقله بر عهده مرد بوده و زن در این مورد وظیفه ای ندارد. از سوی دیگر، زن علاوه بر سهم الارث، از شوهر خود مهریه می گیرد که موجب می شود زن از مرد ثروتمند تر شود.”
البته برخی از مقررات در موارد قانونی یاد شده، تنها مختص فقه امامیه است. در مقابل، برخی از احکام ارث در مقررات اقلیت ها وجود دارد که مورد پذیرش فقه امامیه نیست. برای مثال، در آیین زرتشتیان و مسیحیان فرزند خواندگی پذیرفته شده است، اما در شیعه چنین اصلی قابل قبول نیست. براساس ماده 862 قانون مدنی ایران، اشخاصی که به موجب نَسَب در اسلام ارث می برند، به سه طبقه زیر تقسیم بندی می شوند:

پدر و مادر و اولاد و اولادِ اولاد.

اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.

اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

 

ارث در اقلیت های دینی

در اصل سیزدهم قانون اساسی آمده است: ” ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی، تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند.” بنابراین پیروان سه دین یاد شده، برای تقسیم ارث براساس روش و سنت دین خود عمل می کنند. در این راستا، هیأت عمومی دیوان عالی کشور، در تاریخ 19 آذر ماده 1363 چنین را‡ی صادر کرده است: “نظر به اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اینکه به موجب ماده واحده قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه در محاکم مصوب مرداد ماه 1312، نسبت به احوال شخصیه و حقوق ارثیه و وصیت ایرانیان غیرشیعه که مذهب آنان به رسمیت شناخته شده است، لزوم رعایت قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذهب آنان در دادگاه ها، جز در مواردی که مقررات قانون راجع به انتظامات عمومی باشد، تصریح گردیده است، لذا دادگاه در مقام رسیدگی به امور مذکور و همچنین در رسیدگی به درخواست تنفیذ وصیت نامه، ملزم به رعایت قواعد و عادات مسلمه در مذهب آنان، جز در مورد مقررات قانون راجع به انتظامات عمومی بوده و باید احکام خود را بر طبق آن صادر نماید. این رای برابر ماده 42 قانون امور حسبی و ماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب مرداد ماه 1337 برای دادگاه ها در موارد مشابه لازم الاتباع است.” گفتنی است، این رای عیناً در ماده واحده ای با عنوان “قانون رسیدگی به دعاوی مطروحه راجع به احوال شخصیه و تعلیمات دینی ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی،” در سوم تیر ماه 1372 به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است. جالب آنکه، موجب ارث در آیین زرتشتیان و کلیمیان، نَسَب و سَبَب و در آیین مسیحیت نَسَب و ازدواج می باشد.

منبع رسمی برای تقسیم ارث زرتشتیان، کتاب “آیین نامه زرتشتیان” است که احکام امور مدنی این اقلیت دینی در آن گنجانده شده است. این مقررات که در آبان ماه 1340 در کنگره ملی زرتشتیان ایران تکمیل شده است، پس از انقلاب اسلامی به “آیین نامه احوال شخصیه زرتشتیان ایران” تغییر نام یافت. حال چنانچه موردی پیش آید که حکم آن در آیین نامه یاد شده ذکر نشده باشد، پاسخگویی به آن مورد توسط انجمنی مرکب از نمایندگان انجمن موبدان و انجمن زرتشتیان صورت می گیرد. لازم به ذکر است، انجمن موبدان به مسایل دینی و انجمن زرتشتیان به مسایل سیاسی و اجتماعی زرتشتیان رسیدگی می کنند. این در حالی است که اگر حکمی در آیین نامه نباشد، به قانون مدنی ایران ارجاع می شود و قاضی براساس آن را‡ی صادر می کند.

به گفته دبیرخانه انجمن کلیمیان تهران، کلیمیان منبع کامل قابل رجوعی در زبان فارسی ندارند. اما احکام زمانی توجیه شرعی و قانونی دارند که مرجع کلیمیان در موردی خاص صادر کرده باشد و احکام به لحاظ درک شخصی افراد مشروعیت ندارند. طبقات ارث در آیین زرتشت براساس ماده 65 آیین نامه زرتشتیان به شرح زیر است:

طبقه اول: زن یا شوهر، اولاد و پدر و مادر و البته اولادزاده در مواردی که مطابق این آیین نامه قائم مقام اولاد متوفی واقع می شوند.

طبقه دوم: برادر و خواهر متوفی و اولاد آنها هر قدر پایین برود.

طبقه سوم: جد و جدّه.

طبقه چهارم: اعمام و عمات و خالوها و خاله ها و اولاد آنها.

در آیین کلیمیان وراث به ترتیب طبقات عبارتند از:

الف) طبقه اول: همسر و فرزندان و نوادگان.

ب) طبقه دوم: پدر.

ج) طبقه سوم: جد پدری.

د) طبقه چهارم: عموها.

همچنین براساس ماده 64 مقررات احوال شخصیه ارامنه گریگوریان، طبقات تقسیم ارث در آیین مسیحی به صورت زیر است:

طبقه اول: اولاد و اولاد اولاد تا هر قدر پایین تر رود.

طبقه دوم: پدر، مادر، برادران و خواهران متوفی و اولاد برادران و خواهران هر قدر پایین تر روند. البته در صورت زنده بودن پدر و مادر کل ماتَرک بین آنان به صورت مساوی تقسیم می شود.
طبقه سوم: والدین پدر و مادر و اعمام و عمّات و اخوال و خالات متوفی و اولاد آنها هر قدر پایین تر روند (در صورت حیات والدین پدر و مادر، کل ماتَرک به صورت مساوی بین آنها تقسیم می شود.)
طبقه چهارم: اجداد ابوین متوفی هر قدر بالا روند (خط صعودی.)

طبقه پنجم: اولاد اعقاب متوفی هر قدر که پایین روند (در خط نزولی.(

ذکر این نکته ضروری است که از طبقه چهارم به بعد، تقسیم ارث براساس طبقه صورت نمی گیرد، بلکه کل ترکه به کسی می رسد که زنده است و نزدیک ترین درجه قرابت با متوفی را داشته باشد. چنانچه عده ای از اقارب دیگر به او نزدیک تر باشند، کل ترکه بین آنها بالسویه (به تساوی) تقسیم می شود. نکته جالب توجه آنکه، براساس قوانین ایران، هر یک از فرزندان اقلیت ها اگر قبل از فوت پدر مسلمان شود، کلیه اموال به جای مانده از متوفی به فرزند مسلمان می رسد.

ارث و حقوق زنان در اسلام

 

یکی از زنانی که نقش مهمی در تاریخ اسلام دارند ام سلمه است. ام سلمه نمونه ای از یک زن بسیار زیبا با قدرت استدلال و قضاوت بسیار بالا بود. هنگامی که پیامبر از او خواستگاری کرد، ام سلمه ۴ فرزند از همسر اولش داشت و در ابتدا مخالفت کرد. ام سلمه در پاسخ پیامبر گفت که من زن حسودی هستم و در حال حاضر بچه دارم. پیامبر گفت دعا میکنم خدا کمکت کند که بر این احساس غلبه کنی.

ام سلمه مسایل مهمی رو در زمان پیامبر مطرح کرد. او یک بار از پیامبر پرسید که چرا مردان در قرآن ذکر شده اند و زنان نه؟ پس از مدتی در پاسخ به او آیه ۳۵ سوره احزاب نازل شد:

“به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى‏کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.”

زنان و مردان کاملا برابرند، به عنوان ایمان آورندگان و به عنوان عضوی از اجتماع.
پس از آن بود که امید زنان برای تغییر قوانین ضد زن عرب جاهلیت بیشتر شد. سوره ای به نام زنان (سوره ۴- النساء) نازل شد و قوانین جدیدی برای ارث وضع شد.

طبق قوانین قبل از اسلام، در صورتی که مردی می‏مرد، بیوه او به پسرش می‏رسید که در صورتی که مادر خونی اش نبود می‏توانست با او ازدواج کند یا این حق را به مرد دیگری از خانواده خود بدهد. در صورتی که وارث کوچک بود، زن بیوه شده نمی‏توانست ازدواج کند و باید صبر می‏کرد تا پسر ناتنی شوهرش بزرگ شود و برای او تصمیم بگیرد. این قوانین، در حقیقت برای این بودند که پس از مرگ یک مرد، بیوه اش نتواند از جهیزیه خود استفاده کند واین ثروت در اختیار مرد دیگری از همان خانواده و قبیله باقی بماند (تفسیر طبری، جلد ۸، صفحه ۱۰۷).

در این شرایط نازل شدن آیه ارث که به زنان هم حق ارث بردن می‏داد، مثل بمبی در میان مردان مدینه صدا کرد. با قانون جدید مردان مسلمان دو امتیاز را از دست می‏دادند، اول اینکه قسمتی از ارث آنان که زنان بودند حذف می‏شد و علاوه‏برآن، باید زنان را در ارث شریک می‏کردند. مردان مسلمان (منظور از مردان مسلمان نه تمام آنها بلکه اکثر آنهاست) در برابر این قانون ایستادند و مخالفت کردند و حتی به پیامبر فشار آوردند که قانون ارث را تغییر دهد. پس از مرگ یکی از مسلمانان، پسرش خواست که با مادر ناتنی خود ازدواج کند و او به پیامبر شکایت کرد و در اینجا بود که آیه ۱۹ سوره نساء نازل شد:

“اینها اینها اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏اید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد! “

در قوانین پیش از اسلام، دختران جوان نیز پس از مرگ پدر سرنوشت شومی داشتند. در صورتی که دختر یتیم زیبا بود، قیمش با او ازدواج میکرد تا ارث او را تصاحب کند. اما در صورتی که دختر زیبا نبود یا قیم علاقه ای نداشت که با او ازدواج کند، مانع ازدواج دختر می‏شد تا پس از مرگش ارث او را به دست بیاورد. در این شرایط بود که نزول آیه ۲ سوره نساء که مردان را ملزم میکرد که ارث یتیمان، چه دختر و چه پسر را بدهند، باعث شد که مردان مسلمان دوباره با پیامبر مخالفت کنند.

“و اموال یتیمان را (هنگامى که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است

زنان به رهبری ام سلمه برای تغییر قوانین جاهلیت و به دست آوردن حقوق بیشتر تلاش می‏کردند. اما در این میان مردان نیز بیکار ننشستند و به رهبری عمر در برابر زنان ایستادند. عمر جنگجوی بسیار قابلی بود و پیامبر حتی قبل از اسلام آوردن عمر هم برای او احترام زیادی قایل بود و به علت قدرت تشخیص بالای عمر، پیامبر به او لقب الفاروق را داده بود. اما با وجود این صفات خوب، عمر آدم خشنی بود و به بدرفتاری با زنان مشهور بود.

برای عمر و بیشتر مردان مسلمان تغییراتی که اسلام در زندگی اجتماعی و روحانی آنها داده بود قابل قبول بود، اما در مورد زندگی شخصی و رابطه بین زن و مرد آنها ترجیح میدادند که به قوانین پیش از اسلام وفادار بمانند. برای بیشتر آنها مشکلی نبود که در زندگی اخروی و بهشت با زنان مساوی باشند، اما حاضر نبودند که حقوق زنان در امور مالی را به رسمیت بشناسند.

با نازل شدن آیه ۵ سوره نساء که سفها را از ارث محروم میکرد، مردان تمام تلاش خود را کردند که تفسیر سفها را به زنان و کودکان تعمیم دهند.

“اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزى دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید!”

از طرف دیگر زنان هم ادعا کردند که چون مردان دوبرابر ارث می‏برند، پس در گناهان هم دوبرابر مجازات میشوند. در اینجا خدا به نفع مردان حکم داد و آیه ۳۲ سوره نساء نازل شد.

“برتریهایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهاى طبیعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ولى با این حال،) مردان نصیبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نیز نصیبى; (و نباید حقوق هیچ‏یک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براى رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.”

در این آیه بیان شد که مردان چون درآمد بیشتری دارند ارث بیشتری میبرند. یکی از منابع عمده درآمد اعراب از راه جنگ وغرامت بود که مختص مردان بود. به همین علت زنان به رهبری ام سلمه خواستار شرکت در جنگ و غنایم شدند. برخلاف اکثر زنان که به علت مسایل مالی و دریافت غنامت می‏خواستند در جنگ شرکت کنند، ام سلمه دلیل خود را نه کسب ثروت که فداکاری در راه خدا و پیامبرش بیان می‏کرد. شاید اگر بقیه زنان هم با او همراه میشدند می‏توانستند به نتیجه‏ای برسند. اما از آنجا که قسمت عمده ای از غنایم جنگ را زنان اسیر تشکیل می‏دادند، مردان با تمام قوا در برابر درخواست زنان برای شرکت در جنگ ایستادگی کردند. در این شرایط بود که دعوای بین زنان و مردان مسلمان برای کسب امتیازات بیشتر بالا گرفته بود و جامعه در شرایط ناپایداری به سر میبرد.

از طرف دیگر این تلاشها در فاصله بین سالهای ۴-۸ هجرت (بین جنگ احد و فتح مکه) اتفاق می‏افتاد. پس از شکست مسلمانان در جنگ احد (سال ۳ هجرت)، پیامبر مجبور شد که در جنگ بعدی، جنگ احزاب (خندق)، پشت دیوارهای مدینه و به کمک خندق های کنده شده از مدینه دفاع کند. پس از این جنگ بود که جنگ داخلی در مدینه که از آن به فتنه یاد می‏کنند شدت گرفت. این دو جنگ باعث شدند تا بین سالهای ۴-۸ هجرت، پیامبر به عنوان رهبر نظامی و سیاسی شرایط خوبی در مدینه نداشته باشد و از طرف مسلمانان و غیرمسلمانان مدینه تحت فشار شدیدی باشد. پیامبر به مسلمانان قول زندگی بهتر داده بود و درسایه قوانین جدید، مردان مسلمان امتیازات پیشین خود را در از دست داده بودند. به همین علت به رهبری عمر متحد شدند و پیامبر را تحت فشار میگذاشتند.

در این شرایط ناپایدار دو اتفاق دیگر باعث تضاد جدیدی بین حقوق زنان و مردان مدینه شد. مورد اول درباره حقوق مردان و زنان در رابطه س-ک-سی بود که با آیه ۲۲۳ سوره بقره، خدا به نفع مردان رای داد.

“زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند; پس هر زمان که بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده”

در مورد دوم مردی همسرش را کتک زد و زن از پیامبر تقاضای قصاص کرد. پیامبر قصد قصاص داشت که آیه ۳۴ سوره نساء نازل شد:

“مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مى‏کنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)”

پیامبر آیه را برای شوهر زن خواند و به او گفت که من خواستی داشتم، اما خواست خدا چیز دیگری بود.

هربار یکی از مسلمانان به پیامبر مراجعه میکرد تا همسرش را تنبیه کند، پیامبر پاسخ می‏داد که هرکار دوست داری بکن، ولی بدان که تنها بدترین شما این کار را می‏کنند.

به نظر می‏رسد که با ناپایدارشدن شرایط اجتماعی مدینه و کشمکش بین زنان و مردان مدینه، که ممکن بود به جنگ داخلی و از بین رفتن اسلام منجر شود، کفه قوانین به نفع مردان سنگین شد. این دو آیه برخلاف آیات قبل، در راستای حقوق مردان و برتری دادن آنان به زنان بود و باعث شد که زنان بسیاری از حقوق خود در جامعه اسلامی را از دست بدهند.

 

تفاوت ارث زن و مرد

عدم تبیین برخى از احکام و حدود الهى‏درباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجب‏پندارى شده است که در نظام آفرینش، به زن‏ستم شده است. وجود برخى از آیات و روایات براى بسیارى‏از بانوان پرسش‏انگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ….

موضوع این نوشته، بررسى مساله ارث زن‏است که بر طبق آیه 11 سوره نساء «للذکرمثل حظ‏الانثیین‏»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است. در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سه‏مساله هستیم: 1 – یکى از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کم‏اطلاعى و گاه بى‏اطلاعى از احکام و مسایل‏حقوقى است. موضوع ارث از آن نمونه‏مسایلى است که حقیقت آن باچیزى که زنان‏مى‏پندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچه‏ما در این گفتار دنبال مى‏کنیم، ارث زن بیش‏از مرد یا مساوى با مرد است. حال آن که درنگاه سطحى، تصور مى‏شود که ارث زن نصف‏ارث مرد است. 2 – این مساله هم از امور روشن اجتماعى‏و حقوقى است که انتظار «تساوى حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظارى بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگى‏هاى مخصوص به‏خود و داراى دو نوع طبیعت و امکانات‏هستندو هیچ یک از آن دو نمى‏تواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگرى بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جایى‏است که بین دو شى‏ء با امکانات کاملامساوى، فرق گذاشته شود. قرآن چنین‏تبعیضى را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. در آن جا که از بهره زن و مرد سخن‏مى‏گوید، مى‏فرماید: براى هریک از زن و مردحاصل دسترنج‏شان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن‏»(نساء آیه 32) در ثواب اخروى آنان نیز مى‏فرماید: هریک‏از زن و مرد مؤمن که کارى شایسته کرده‏باشند، به طور کامل پاداش خود را دریافت‏خواهند کرد. اما از طرفى این حقیقت از امور پذیرفته‏علمى و تجربى است که توان بدنى مرد بیشتراز زن و نیروى عاطفى زن به مراتب بیش‏تر ازمرد است. باردارى و شیردهى ویژه زن است‏و مرد راهى براى دستیابى بدان ندارد و به‏طور طبیعى نمى‏تواند امتیازات این دوره اززندگى زن را دارا شود. 3 – حقیقت این است که در عصر نزول‏آیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینه‏اى براى‏طرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانى که‏در انتظار نزول آیات الهى پیرامون مسایل‏زندگى بودند، برخى همان کسانى بودند که تازمانى پیش زن را جزو دارایى مرد برمى‏شمردند و هیچ گاه تصور نمى‏کردند که‏اسلام براى زن سهمى از ارث قرار دهد. رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله که آگاه‏ترین فرد به‏رویدادها و افکار زمان خود بود، خوب‏مى‏دانست که طرح مسایل حقوقى زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودى‏ضعیف است که حتى اگر بخواهد از مزیتى‏برخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکى از حقوق‏خانوادگى یا اجتماعى هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمى‏به نفع زن به تصویب مى‏رسد، به گونه‏اى‏زیرکانه بیان شود که نه زن از چیزى محروم‏ماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود. موضوع ارث از آن نمونه احکام بود که‏بسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوان‏چنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانى‏کسى از مردان انحصار طلب به ژرفاى آن – که‏به نفع زن طرح‏ریزى شده بود.- پى‏نبرد تا درمقابلش جبهه‏گیرى کند. مساله ارث زن درحالى مطرح گردید که درمیان مردم عرب‏هرگاه مردى مى‏مرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار مى‏گرفتند و با وى ازدواج‏مى‏کردند یا او را به عقد دیگرى در مى‏آوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت مى‏کردند. این پدیده زشت‏سبب شدکه آیه‏اى از قرآن (سوره نساء، آیه 22) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدان‏ها تفهیم‏شود که زن همانند مرد داراى حقوقى است‏که باید محترم شمرده شود. با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظ‏الانثیین‏» (نساء، آیه 176) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهره‏مى‏برد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیه‏ارث یکى درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن مى‏گفت ولى در اصل نخست اعتراف به‏حق زن داشت. آیه نمى فرمود: «اى زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکه‏فرموده است: «اى مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقت‏میزان در ارث را حق زن قرار مى‏دهد. زیرابراى تعیین مقدار ارث مرد، وى باید نخست‏به حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن براى خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخست‏باید «بهره زن‏» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم مى‏شود.این موضوع مانند آن است که‏بخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر مى‏گویند:سیب‏ها باید طورى تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر بردارى. پس وى نخست‏باید سیب‏ها را به سه قسمت مساوى تقسیم‏کند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیم‏یک سهم آن به وى، دو برابر آن را براى خودبردارد. تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودن‏سهمیه خود است و چندان اعتراضى به حکم‏ندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشى ازارث به وى تعلق گرفته‏خرسند است. با این تقسیم – به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدرى به‏تنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیون‏سهم دختر مى‏شود و هشت میلیون سهم‏پسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میان‏پسر و دختر (مرد و زن) است ولى در حقیقت‏کار به پایان نرسیده است. زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولى از طرفى از سوى‏خداوند میان زن و مرد احکامى مقرر شده‏است که این کاستى براى زن جبران مى‏شودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد مى‏گردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف به‏پرداخت مخارجى است که زن عهده دار آن‏نیست. برخى از آن‏ها بدین قرار است: 1 – پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر). زن در این مرحله وظیفه‏اى ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورت‏نیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد. 2 – پرداخت دیه. هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سبب‏انجام کارى به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیه‏شوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آن‏جریمه‏اند نه زنان. 3 – پرداخت مهریه. در هنگام خواستگارى و ازدواج، مرد است‏که به زن مهریه مى‏دهد نه به عکس. 4 – مخارج کار خانه و شیردادن به بچه‏ها. مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضاى زن،نسبت‏به انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وى مزد دهد و حال آن که در انجام کارهاى‏مرد، لازم نیست زن چیزى به مرد بپردازد. 5 – و غیره. با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقت‏بیشتر به‏مصرف زن مى‏رسد و گاه بهره واقعى او ازنصف ارث هم کمتر مى‏شود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوق‏و در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمترى از مرددارد ولى در واقع در آمد وى مساوى با او یا بیشتراز وى است. افزون بر همه اینها، زن ناچارنیست‏حاصل‏دسترنج‏خود در بیرون خانه را به مصرف‏خانه برساند. آنچه او کسب مى‏کند – در خانه‏باشد یا بیرون – به خود او تعلق دارد; در حالى‏که مرد حاصل کار خود را – به دلیل حقوقى که‏بر عهده اوست – به خانه مى‏آورد و به مصرف‏خانواده‏اش مى‏رساند.

خانواده در اسلام و ایران : ارث زن و مرد

* ارث زن

الف ) نصیب زن از ارث بعنوان همسر دو سهم است :

1) سهم اعلی که  است در صورتی که از همسر متوفای او هیچ فرزندی باقی نمانده باشد  2) سهم ادنی که  است اگر فرزند داشته باشد سهم ادنی به او می رسد .

ب ) نصیب زن از ارث بعنوان فرزند ، تمام ارث خواهد بود به شرط اینکه در طبقه ای که وجود دارد افراد دیگری نباشند . اگر چند دختر باشند بین آنها به مساوات تقسیم می شود . ولی اگر چند دختر و چند پسر باشند نصیب پسرها دو برابر نصیب دخترها  خواهد بود .

ج) نصیب زن از ارث بعنوان مادر :  اگر برای متوفی کسی جز مادر نمانده باشد تمام ارث از آن مادر است و اگر پدر و مادر باشند هر کدام  خواهند برد .

د) نصیب زن از ارث بعنوان خواهر : اگر فقط یک خواهراز متوفی مانده باشد همه اموال از آن اوست .

* ارث مرد

الف) نصیب مرد از ارث بعنوان شوهر دارای دو سهم است 1 ) سهم اعلی که  اموال زن است و در صورتی است که هیچ فرزندی از همسر متوفی نمانده باشد .

2)سهم ادنی :  وقتی است که از همسر متوفی فرزندانی باشد که در آنصورت  اموال زن به او داده می شود و دلیل این هم آیه شریفه 112 از سوره نساء است .

ب) نصیب مرد از ارث بعنوان فرزند ، اگر تنها پسر باشد ، تمام اموال را به ارث می برد . و اگر پسران متعدد باشند بصورت مساوی ارث می برند و اگر پسران و دختران باشند نصیب پسر دو برابر نصیب دختر است .

ج) نصیب مرد از ارث بعنوان پدر است . ارث پدر ،به قرابت است ولی ارث مادر به فرض است . یعنی در هر حال مادر  به ارث می برد منتها پدر اگر باقی مانده داشته باشد ارث آنها داده می شود وبقیه به پدر داده می شود بدین صورت ، در برخی از موارد ، ارث پدر از ارث مادر کمتر می شود .

د) نصیب مرد از ارث بعنوان برادر ، هما ن است که در بحث ارث بعنوان خواهر بحث کردیم

* نوع وراثت زوج و زوجه

وراثت چند نوع است ؟

1) وراثت فرض :  سهمی که به صورت کسر است و برای آنها مشخص است

2) وراثت قرابت : سهم به صورت کسر مشخص نشده و هرچه مانده ، به قرابت است .

وراثت زوجین و وراثت مادر به فرض است وراثت پدر به قرابت است .

ارث فرزندان اگر یک دختر یا دو دختر باشد به فرض است ولی اگر فرزندان پسران و دختران باشند به قرابت است یعنی سهم 2 به 1 است یعنی پسران دو برابر دختران ارث می برند .

اگر زوج تنها وارث زوجه باشد تمام ارث را می برد و یعنی به فرض و بقیه را به قرابت می برد .

اگر زوجه تنها وارث زوج باشد .

ماده 944 قانون مدنی ، زوجه را وارث همه ارث ندانسته است . احتمالاً یکی از دلایل بحث عدم تو ارث زوجه به طور کامل در  روایات ملاحظه موقعیت اجتماعی زنان بوده است . چون زن اگر هیچ ارتباطی با مال نداشته و اصلاً از خانه بیرون نرفته است ، تحقیقأ ارث بردن همه مال وجهی ندارد.

در جامعه ای که زن در مسائل مالی دخالت می کند زوجه از تمام ماترک متوفی ارث می برد . اگر بچه ندارد  می برد و در مابقی با امام شریک می شود .

* توافق زوج و زوجه بر تغییر سهم الارث

از نظر قانونی زوج و زوجه نمی توانند سهم الارث را تغییر دهند و این قانون در قرآن آمده است ، زیرا ضرر متوجه بقیه وراث خواهد شد .

شرط وراثت زنده بودن است

* موانع ارث عبارتند از :

الف) قتل عمد : طبق نص  قرآن ، اگر وارثی ، مورث خود را عمداً به قتل برساند از ارث محروم می شود.

ب ) کفر : اگر وارث کافر باشد ، ارث نمی برد و ارث به وراث طبقه دوم می رسد، اگر نباشد به طبقه سوم ، و اگر همه کافر باشند حکم او مثل کسی است که هیچ وراثی ندارد و وراث او حاکم است .

ج) لعان

د) ولادت از زنا : که ولد زنا ارث نمی برد .

نابرابری ارث زن و مرد

طرح موضوع: بر پایه آیه 11 سوره نساء «للذکر مثل حظ الانثیین‏» سهم فرزند پسر در ارث دو برابر سهم دختر است. بر همین اساس در انبوه روایات شیعه و سنی و نیز قانون مدنی کشور، همین حکم جاری است.

پیش فرض‏ها

الف) در آیه نامبرده سخن از تفاوت ارث فرزندان دختر و پسر است نه جنس مذکر و مونث، در همه فرض‏های تقسیم ارث.

ب) در برخی حالات، ارث زن و مرد مساوی و گاه ارث زن بیشتر از ارث مرد است.

ج) آنچه نباید در حقوق میان اشخاص راه یابد تبعیض است، نه تفاوت.

ارث نیز مانند دیگر پدیده‏هاست که به سبب آن نباید هیچ تبعیضی میان زن و مرد پدید آید، هر چند ممکن است‏به دلایلی سهم ارث اعضای یک خانواده متفاوت باشد.

با توضیحات آینده، هر یک از این امور روشن‏تر می‏شود.

پاسخ و توضیح

در عصر نزول آیات ارث، با توجه به افکار عرب جاهلی نسبت‏به زن، هیچ زمینه‏ای برای طرح حقوق زن وجود نداشت. در نگاه ایشان زن جزو دارایی مرد قرار داشت که اگر شوهرش می‏مرد خود مانند دیگر اموال متوفی به میراث، نصیب دیگر بازماندگان قرار می‏گرفت. (2)

زنان در میان همه اقوام و ملل بشری به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و خواهر، ارث نمی‏بردند و اسلام در این زمینه انقلاب به وجود آورد. (3)

در دیگر تمدن‏ها اموال مردگان تابع قانون زور به فرد نیرومندتر می‏رسید و گاه نه فقط زنان که همه فرزندان پسر نیز از آن محروم می‏شدند و آن که زورمندتر بود همه اموال را تصاحب می‏کرد. (4)

رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله که به تعلیم الهی آگاه‏ترین فرد به رویدادها و افکار زمان خود بود و خوب می‏دانست که طرح مسایل حقوقی زنان در آن دوره، با واکنش فراگیر روبرو خواهد شد، در تشریح احکام، زیرکانه به گونه‏ای گام برداشت که نه زن از حق خود محروم ماند، نه مردان در مقابل آن به واکنش و ستیز واداشته شوند.

بدین سبب موضوع ارث زن طوری تشریح شد که مردان انحصارطلب به ژرفای آن پی نبرند تا در مقابلش جبهه‏گیری کنند. در عصری که زن خود میراث شناخته می‏شد، اسلام برای جنین در رحم مادر نیز ارث مقرر ساخت و چنین امری در هیچ یک از جوامع بشری نظیر و سابقه نداشت و نیز ارث، طبقه‏بندی شده و در همه شرایط، ارث همسر و مادر محفوظ داده شد. «للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا»; (5) «برای فرزندان اناث نیز سهمی از ترکه چه مال اندک باشد یا که بسیار، نصیب هر کس از آن [در کتاب حق] معین گردیده است.» «ولابویه لکل واحد منهما السدس‏»; (6) «و فرض هر یک از پدر و مادر یک ششم ترکه است.» «و لهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد و ان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم‏»; (7) «و سهم ارث زنان ربع ترکه شما مردان است اگر دارای فرزند نباشید و چنانچه فرزند داشته باشید برای آن‏ها یک هشتم خواهد بود.» بر همین اساس اگر بازماندگان متوفا تنها منسوبین مادر باشند، ارث به طور مساوی میان آنان تقسیم می‏شود. (8)

دشوارترین آیه‏ای که از حق ارث زنان سخن می‏گفت آیه «فللذکر مثل حظ الانثیین‏» است. بر طبق این آیه، زن نیز از ارث بهره می‏برد، اگر چه به مقدار نصف مرد. این آیه برخوردار از لطایفی است که بدان اشاره می‏کنیم:

حق زن به ظاهر پس از حق مرد مطرح شده است، ولی در واقع پیش از حق مرد تثبیت و ادا می‏شود

توضیح: آیه نمی‏فرماید مردان دو برابر زنان یا زنان نصف مردان ارث می‏برند. بلکه می‏فرماید از میان فرزندان سهم هر پسر، برابر سهم دو دختر است. پس ابتدا از سهم فرزند پسر سخن به میان می‏آید ولی مقدار آن را به تعیین سهم دختر واگذار می‏کند. بدین معنی که معیار در مقدار سهم مرد، معین شدن سهم زن‏است. گویا به پسری می‏گویند، شما ارث فراوان برده‏اید ولی مقدار آن معلوم نیست. تنها همین معلوم است که سهم شما دو برابر سهم خواهرتان است. بنابراین او ناچار است نخست‏به سهم خواهر اعتراف کند و میزان آن را بداند، سپس حق خود را که دو برابر است، بردارد.

بدین مقدار مرد دلخوش از دو برابر بودن سهمیه خود است و چندان اعتراضی به حکم ندارد و زن محروم گذشته نیز از این که با احترام، بخشی از ارث به وی تعلق گرفته خرسند است. با این تقسیم – به طور مثال از دوازده میلیون تومان پول که از پدری به تنها دختر و پسرش به ارث برسد، چهار میلیون سهم دختر می‏شود و هشت میلیون سهم پسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میان دختر و پسر (مرد و زن) است ولی در حقیقت کار به پایان نرسیده است.

بهره زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مرد است ولی از طرفی از سوی خداوند میان زن و مرد احکامی مقرر شده است که این کاستی برای زن جبران می‏شود و چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد می‏گردد. زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف به پرداخت مخارجی است که زن عهده‏دار آن نیست. برخی از آن‏ها بدین قرار است:

1 – پرداخت مخارج خانواده (همسر، فرزندان، پدر و مادر): زن در این مرحله وظیفه‏ای ندارد و هر چند ثروتمند باشد، تامین مخارج زندگی بر عهده مرد است.

2 – پرداخت دیه: هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سبب انجام کاری به پرداخت دیه محکوم شوند، در حقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازد نه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیه شوند، مردان فامیل عهده‏دار پرداخت آن جریمه‏اند نه زنان. (9)

3 – پرداخت مهریه: در خواستگاری و ازدواج، مرد است که به زن مهریه می‏دهد نه به عکس.

4 – مخارج کار خانه و شیر دادن به بچه‏ها: مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضای زن، نسبت‏به انجام کار خانه و شیر دادن به اطفال، به وی مزد دهد و حال آنکه در انجام کارهای مرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.

5 – و اموری دیگر: با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد در ارث به دست آورده در حقیقت‏بیشتر به مصرف زن می‏رسد و گاه بهره واقعی او از نصف ارث هم کمتر می‏شود. بنابراین باید سهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوق و درآمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمتری از مرد دارد ولی در واقع درآمد وی مساوی با او یا بیشتر از وی است.

افزون بر همه اینها، زن ناچار نیست‏حاصل دسترنج‏خود در بیرون خانه را به مصرف خانه برساند. آنچه او کسب می‏کند در خانه باشد یا بیرون به خود او تعلق دارد; در حالی که مرد حاصل کار خود را – به دلیل حقوقی که بر عهده اوست – به خانه می‏آورد و به مصرف خانواده‏اش می‏رساند.

چرا سهم ارث زن کمتر از مرد است؟

شبهه نوزدهم

چرا قرآن سهم الارث زنان را نصف سهم مردان قرار داده است ؟ براستی آیا این ظلم بزرگی در حق زنان نیست ؟

جواب

قبل از بیان اصل جواب دو مقدمه را خدمت شما عرض می کنیم

مقدمه اوّل: در روم باستان و همچنین دوره عرب جاهلیت، زنان به هیچ وجه ارث نمی بردند. در ایران باستان هم ارتباط اقتصادی دختران با پدرانشان بعد از ازدواج قطع میشد و فقط در صورتی ارث می بردند که در خانه پدر بوده باشند. { با این قانون اکثر دختران ایران باستان هم ارث نمیبردند چرا که غالبا پدرانشان بعد از ازدواج آنها از دنیا میرفتند } اسلام قوانین روم باستان و عرب جاهلیت و ایران باستان شکست و برای زنان بدون قید و شرط سهم الارث قائل شد

مقدمه دوّم: در اسلام بار اقتصادی خانواده به دوش مردان گذاشته شده است ( سوره نساء آیه 34 ) و باید طبق دستورات، نفقه و خرج خانواده را او بپردازد. در مقابل ؛ زن در نظام خانواده هیچ مسئولیت اقتصادی ندارد { یعنی از دیدگاه اسلام اگر زنی مال فراوانی از خودش داشته باشد هیچ دستوری برای اینکه آن مال را برای خانواده باید خرج کند، وارد نشده است و او می تواند مال خود را برای مسائل شخصی خودش خرج کند }

اصل جواب:

با توجه به اینکه اسلام بار اقتصادی خانواده را به دوش مردان گذاشته است نیاز است که مردان از جهت اقتصادی غنی تر از زنانی باشند که هیچ مسؤلیت اقتصادی را در خانواده ندارند.

دقت کنید! مرد به هنگام تقسیم ارث دو سهم بر می دارد و در مقام عمل یک سهم بیشتر ندارند چرا که باید هر دو سهم را از باب نفقه برای خود و همسر خود خرج کند اما زن به هنگام تقسیم ارث یک سهم بر می دارد و در مقام عمل دو سهم دارد یکی سهمی که از پدر خود به ارث برده و یکی آنچه که از سهم شوهر برای او خرج می شود.

حال خود قضاوت کنید…….. آیا این حکم  اسلام ظلم در حق زنان است ؟!

نکته 1:

عده ای می گویند: شاید کسی نخواست ازدواج کند آنوقت آیا آنچه که بین پسر و دختر تقسیم می شود ظلم در حق جامعه زنان به حساب نمی آید؟…….. عرض می کنیم: احکامی که برای یک جامعه تدوین میشود طبق  وضعیت غالب افراد  جامعه تدوین می شود. در تمام جوامع خصوصا جوامع اسلامی غالب افراد ازدواج می کنند و تشکیل خانواده می دهند. بر همین اساس بسیاری از احکام در اسلام صادر شده است.

نکته 2:

عده ای می گویند: چرا اسلام مسائل اقتصادی خانواده ( و یا جامعه ) را به عهده زنان نگذاشته است تا آنها دو سهم بردارند. مگر ما در طول تاریخ زنانی نداشتیم که از جهت اقتصادی قوی عمل کردند ؟…… در جواب عرض می کنیم: اصولا سود آوری در مسائل اقتصادی نیاز به یک جنبه تعقل قوی دارد که این فطرتا در مردان نهادینه شده است ( همچنانکه جنبه تعطف در زنان نهادینه شده است ) و اینکه زنانی در طول تاریخ در امر اقتصادی موفق بوده اند، استثنائی از جامعه زنان بوده است چرا که تعداد آنها بالنسبه به مردان بسیار کمتر است.

ماخذ جواب: تفسیر بیان، دکتر محمد علی انصاری، ذیل تفسیر سوره مبارکه نساء، آیه 11

 

پی‏نوشت‏ها:

1) انسان موجود ناشناخته، ص 74 و 152، به نقل «کتاب نقد»، ش 12، ص 56 و 57.

2) ر. ک: تفسیر سوره نساء، آیه 22.

3) حضاره العرب، گوستاولوبن، به نقل «کتاب نقد»، ش 12، ص 108.

4) حقوق زن در اسلام و اروپا، حسن صدر، ص 15.

5) نساء/ 9.

6) نساء/ 13.

7) نساء/ 12.

8) قانون مدنی ایران.

9) علل‏الشرایع، ج 2، باب 371.

 

منابع

کتاب “بررسی تطبیقی ارث در اقلیت های دینی و حقوق اسلام و ایران،” نوشته آقای عزیزاله فهیمی، انتشارات اشراق.

http://www.iraneconomics.net

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *