هنر اتروسک، هنر رومی
(امپراتوری پسین«معماری»)

 هرج ومرج در سده سوم – که در یک آن هجده مدعی تاج و تخت با یکدیگر مبارزه‌ می کردند و چنین به نظر می رسید که امپراتوری روم به چندین کشور کوچک و ناتوان تقسیم خواهد شد ــ در سال 285 میلادی به دست رهبری توانا به نام دیوکلسین پایان یافت. دیوکلسین می دید که با وجود ادامه حملات آلمانیها و ایرانیها از شمال و شرق کشور و شورشهای بیشمار در ایالتهای روم، حکومت بر این امپراتوری پهناور غیر ممکن است. او با تقسیم قدرت در میان چهار نفر، از جمله خودش به عنوان سکاندار اصلی، نظم سیاسی را به امپراتوری بازگرداند. دیوکلسین یک فرمانده همطراز خودش را با لقب مشترک اوگوگوستوس به حکومت برگزید و آنگاه هریک از این دو اوگوستوس دستیارانی با لقب سزار برای خود برگزیدند که از لحاظ رتبه، اندکی از ایشان فروتر بودند. یک اوگوستوس و سزار در شرق و اوگوستوس و سزار دوم در غرب، قدرت را به دست گرفتند. با آنکه نظم سیاسی تأمین شده بود، سرمشق بدی نیز داده شد و آن تقسیم قدرت در درون امپراتوری بود. در دوره حاکمیت کنستانتین که دستگاه حکومت دیوکلسین را برانداخت و تنها به حکومت پرداخت، سنت تقسیم امپراتوری مانند تقسیم داراییهای شخصی در میان فرزندان امپراتور آغاز شد – سنت ویرانگرنه ای که تا سده های میانه دوام آورد. از این بدتر و متلاشی کننده تر، تأسیس شهری به نام کنستانتینو پل به معنی شهر کنستانتین (قسطنطنیه سابق و استانبول امروزی، در محل شهر باستانی بیزانس در دوره حاکمیت یونانیان) به دستور شخص کنستانتین بوده که به طرز اجتناب ناپذیری به زوال اعتبار شهر رم و انتقال تکیه گاه قدرت امپراتوری به شرق انجامید. بدین ترتیب، بیزانس نامش را به تمدن پسین امپراتوری روم شرقی داد. پس از سلطنت تئودوسیوس در پایان سده چهارم، امپراتوری روم به طرز برگشت ناپذیری تقسیم شده بود؛ گرچه امپراتوران بخش شرقی در قسطنطنیه، ادعای حاکمیت بر بخش غربی را نیز داشتند، این ادعاها بیهوده بود زیرا بربرها در سده پنجم در غرب به قدرت رسیدند – اوستروگوتها در ایتالیا، واندالها در آفریقا، ویزیگوتها در اسپانیا، فرانکها و بورگونیها در گُل، انگلها و ساکسونها در بریتانیا، این خرده پادشاهیهای رومی – ژرمنی جانشین قدرت متمرکز و جهانگیر رم شدند و اسلاف ملتهای امروزی اروپا گردیدند. نیمه شرقی امپراتوری روم با نام امپراتوری بیزانس، نزدیک به هزار سال یعنی تا فتح قسطنطنیه به دست ترکها در سال 1453 دوام آورد..

 

معماری

تحولات معماری، به طرز نیرومندی، آغاز زوال قدرت امپراتوری روم را مجسم می کنند. در روزگار حاکمیت اوگوستوس و ترایانوس، «دیوارهای» امپراتوری، قدرت لژیونها در مرزهای دور افتاده آن بودند، در پشت دیوار ساحلی لژیونها، امپراتوری می توانست در امان باشد. لیکن در اواخر سده سوم، آورلیانوس امپراتور روم در اثر شرایط و اوضاع زمانه مجبور شد دورتادور شهر رم را دیوار بکشد و آن را به یک دژ مستحکم تبدیل کند؛ رم همان شد که در آغاز بود: شهری محصور در دیوارها که تدریجاً از قدرتش کاسته می شد و به صورت شبح امپراتوری در می آمد. دیو کلیسن نیز در احساس عدم امنیت آورلیاس سهیم بود، زیرا بر خلاف تیبریوس در سده نخست پیش از میلاد، نتوانست به بهشت بی دفاع کاپری باز گردد بلکه در حدود 300 میلادی، کاخ مستحکمی بر ساحلدالماسی در اسپالاتو (اسپلیت امروزی در یوگسلاوی) برای خود ساخت (تصویر 260) این مجتمع، با مساحتی نزدیک به 40 هزار متر مربع، نقشه ای همانند شهرهای مستعمره روم دارد. نقشه مزبور تقریباً با نقشه شهرتیمگاه (تصویر 232) که مانند یک اردوگاه نظامی ساخته شده بود یکی است. این رابطه را می توان در ایوان ستوندار جلوی در ورودی کاخ که با فوروم تیمگاه مطابقت دارد، مشاهده کرد.

یکی از ویژگیهای بسیار مهم برای تاریخ معماری سده های میانه در حیاط ستوندار کاخ دیو کلسین ظاهر می شود (تصویر 261). سنتوری انتهایی با زدن طاقی که اسپر را بر خود نگه داشته، از وسط گسسته است، یا شاید بهتر است آن را همچون اسپری توصیف کنیم که ناگهان در نمای سنتوری به صورت طاق در می آید. ویژگی سنتوری شکسته، بیشتر ظاهر شده بود: بیشتر در ایالتهای شرقی امپراتوری – مانند سر دریانمای معابد بزرگ بعلبکسوریه. این یک تدبیر کاملاً غیرکلاسیک و به سختی قابل تصور در ساختمانی چون پارتنون است و نماینده مرحله ای انتقالی بین اسپر کلاسیک، متکی به ستون و افقی و برجهیدن مستقیم طاقها از سر ستونها به شمار می رود، همچنان که ستون بندیهای جناحی همین ایوان ستوندار چنین است. در اینجا ما با روند تغییر از معماری تیر عمودی و افقی متعلق به یونان و روم باستان (و پیش از آن) به معماری طاق – ستونی سده های میانه روبرو هستیم. پیش درآمدهای این ویژگی نوین، قبلاً در چشم خورده بود ولی طاق بندی اسپالاتو نخستین جایی است که ویژگی مزبور به شکل و با مقیاس بزرگ ظاهر می شود. مشاهده ظهور تدریجی این ویژگی از شیوه طاق زنی رومی (تصویر 262) و عدم تمایل معمار رومی به دست کشیدن از تقسیم بندی سه بخشی اسپر حتی وقتی اسپر به یک تکه قالبسنگ گونه تبدیل شده بود – مانند سر ستون به دست آمده از حمامهای کاراکالا – بسیار جالب است. بعدها معماران بیزانسی، اسپر – قالبسنگ را حفظ می کننند، ولی ویژگیهای کلاسیک کهن را از آن می زدایند و شکل هندسی یک قالبسنگ پهلو تخت و «پاطاقی» ذوزنقه وار به آن می دهند ( تصویر 289).

با آنکه کنستانتین مرکز امپراتوری را به شهر جدید در محل شهر باستانی بیزانس انتقال داد، ولی پیش از ترک نهایی رم چندین طرح مهم ساختمانی را به پایان رساند. یکی از این طرحها باسیلکای پهناوری بود که در فاصله سالهای 306 و 310 میلادی توسط ماکسنتیوس رقیب کنستانتین آغاز گردید و پس از سال 313 میلادی توسط کنستانتین به پایان رسانده شد (تصویرهای 263 و 264). آنچه از این ساختمان باقی مانده سه بند طاق گهواره ای از جناح شمالی و دیوارهای بتونی با نمای آجری و ضخامت 6 متر برای نگه داشتن طاق قاب بندی شده آن است. اندرون این ساختمان همچون اندرون حمامهای کارآکالا، به طرز سخاوتمندانه ای با مرمر و گچ بریهای زیبا تزیین شده بود. ویرانه های به جا مانده، به دلیل اندازه و حجمشان بسیار چشمگیرند ولی در همان حال فقط بخشی از بنای اصلی اند، که ابعادش 65×90 متر بود و یک تالار مرکزی با طاق متقاطع به ارتفاع 34 متر داشت. در طرح بازسازی شده این بنا (تصویر 264) یک طاق متقاطع (بر بالای تالار مرکزی) دیده می شود که روشنایی درون تالار را از دریچه های انتهایی طاقهای چهاربخشی که به تقلید از شیوه ردیف پنجره های زیر گنبدی باز گذاشته شده بودند تأمین می کرد. دیوارهای پشت بند برای تقویت طاق (در جایی که خطوط تقاطع به پایه های نگهدارنده عمدی می پیوندند) ساخته شده که بخشی از فشارهای حاصل از سنگینی طاق راهروهای جانبی را هدایت و به دیوارهای بیرونی منتقل می کنند. بقایای سنگها پاطاقی طاق مرکزی و دیوارهای پشت بند در تصویر 263 دیده می شوند. این روش ساختمانی، پیش درآمدی است بر پشت بندهای بازویی که معماران گوتیک ابداع کردند. با سیلیکای کنستانتین به عنوان آخرین ساختمان بزرگ متعلق به جهان باستان، یادبودی از نبوغ و نیروی ابتکار معماران رومی است. این بنا که نمونه ای از کاربست معماری برای فضاسازی است، به مقیاس عظیم و امپراتورانه طراحی شده است – پرگنجایش، پر نور، فاقد ردیف ستونهای نگهدارنده در تالار مرکزی و ساخته شده ازمصالحی بسیار شکل پذیر، متنوع، و نسوز. از این لحاظ، با نیازها و مقتضیات معماری در دوره های اوج تمدن سازگار است؛ تا هشتصد سال بعد، پاسخی چنین جانانه به این نیازها داده نشد.

یکی از پرآوزه ترین و پر نفوذترین بناها در تاریخ معماری، معبد پانتئون است .این معبد در حدود 125 میلادی ساخته شد. پانتئون معبدی گرد و گنبد دار است، در جلویش رواقی مستطیلی دارد که به نظر می رسد آنچنان که باید و شاید با ساخت گردوار اولیه آن تناسبی ندارد و احتمالاً بعدها برآن افزوده شده است.
تأثیر اولیه حاصل از مشاهده این بنا احتمالاً با تأثیر امروزیش متفاوت بوده است، زیرا پانتئون در آغاز یک بنای مستقل نبود بلکه به یک باسیلیکای قدیمی تر متصل بود و امتداد آن یالهای جانبی پانتئون را می پوشانده است.گذشته از این، در جلوی رواق معبد یک حیاط ستون بندی شده قرار داشت که بخشی از رواق نیز جزو آن بود و در آغاز تنها بخش قابل رؤیت ساختمان از روبرو بود. این حیاط که در دوره هادریانوس ساخته شد، احتمالاً از طرحهای همین امپراتور تنوع طلب بوده است. بنای پانتئون از گونه ای سادگی پرهیبت در مقیاس بزرگ برخوردار است. برفراز اندرون مدورش گنبدی نیمکره وار به قطر 43 متر زده اند که فاصله نوک گنبد از کف پانتئون نیز 43 متر است

بدین ترتیب، طرح پانتئون بر تقاطع دو دایره – یکی عمودی، دیگری افقی – قابل تصور به صورت مقاطعی از یک کره «فضا» که در درون بنا محاط شده اند استوار گشته است . 
گنبد پانتئون، پوسته ای بتونی دارد که تدریجاً در سمت قاعده بر ضخامتش افزوده می شود تا در جای لازم بر قدرت آن بیفزاید. در مرکز گنبد، سوراخی گرد (به نام «چشمه نور» یا «نورگیر») به قطر 9 متر تعبیه شده که شیشه ای ندارد، رو به آسمان باز شده و تنها منبع نور برای تأمین روشنایی اندرون بنا است.

دیوارهای نگه دارنده گنبد بسیار ضخیمند و در سطحشان فرونشستگیهای مستطیل و نیمدایره یک در میان ایجاد شده است، که بر بالای هر کدام طاقی هلالی زده شده تا فشار حاصل از گنبد را به جرزهای عظیم سنگی منتقل کنند. گنبد پانتئون از درون قاب بندی شده تا آنکه هم جلوه هندسی زیبایی از مربعهای کوچک در درون دایره ای عظیم را پیدا کند هم از فشار و سنگینی کل گنبد بکاهد بی آنکه صدمه ای به قدرتش زده باشد.
کف پانتئون، مختصر تحدبی دارد و زهکشهایش به صورت خطوطی کم عمق در مرکز (مستقیماً در زیر نورگیر) ایجاد شده اند تا هر آبی را که از آن بالا می ریزد به سوی خود سرازیر گرداند.

دیوارها و احجام در معماری مصر و بین النهرین به قدری اهمیت دارند که آنچه دیده می شود همینها هستند، فضا فقط به شکل «منفی» وجود دارد یعنی تصادفاً بین احجام ظاهر می شود. این گونه معماری را معماری احجام می نامند. معماری یونانی نیز مخصوصاً به احجام، نسبتهای میان احجام و شکل دادن به عناصر حجمی توجه داشت، با صفت معماری استخوان بندی یا ساختاری متمایز شده است.

نخستین بار رومیان هستند که معماری را به شکل واحدهایی از فضا در تصور می آورند که با استفاده از دیوار بستهایی قابل شکل دادن هستند.
ادرون پانتئون، مطابق این علاقه معماران رومی، یک کل واحد، همشکل و متکی به خود است که احجام یا دیوارهای نگه دارنده هیچ گسستی در آن پدید نمی آورند، کلی است که بازدید کننده را در خود جا می دهد بی آنکه او را محبوس کند، جهان کوچکی است که از طریق نورگیرش به سوی ابرهای گریزپا، آسمان آبی، خورشید، طبیعت کیهانی و خدایان راه می یابد. گریختن از سر و صدا و گرمای سوزان یک روز تابستانی رم و پناه آوردن به محیط خنک و عظمت آرام پانتئون، تجربه ای است که تقریباً در وصف نمی گنجد و هر کسی باید خود شخصاً آن را بیازماید. از همه چیز که بگذریم، این کار یک تجربه معماری نیز هست.

نباید از یاد برد که نیروی ابتکار رومیان در ساختن فضاهای بزرگ درونی به شناخت و اطلاعات مهندسی ایشان از خواص احجام و ایستایی احجام خنثی بستگی داشت. قوس، طاق و گنبد، واحدهایی ساختمانی بودند که رومیان با مهارتی بی مانند در جهان باستان و کم نظیر در جهان معاصر، ابداع و تکمیل کردند .

سبکهنگامی که یونانی ها از سرستون های کرنتین و یونیک استفاده می‌کردند، رومی ها قرنیس‌ها و کتیبه هایی را برای سبک کرنتین طراحی کردند، در طراحی پانتئون سبک کرنتین برجسته و بسیار واضح است. و در هیچ یک از معماری های دوران کلاسیک هیچ عنصر دیگری نتوانسته است این تعادل هندسی را به زیبایی برقرار کند. هر فضایی که کاملاً به سبک کرنتین ساخته شده است، به عنوان فضایی پراهمیت و بزرگ شناخته شده است

کمپوزیسیون

تمام لایه های ساختاری (structur) سبک، و عناصر مختلف و منفردی که پانتئون را تشکیل می‌دهند به گونه ای مناسب و زیبا و راضی کننده با یکدیگر ترکیب شده‌اند. در پانتئون شاهد این مسئله هستیم که یک کمپورسیون کلاسیک به طور همزمان در سه بعد و در مقیاس های متفاوت با یکدیگر ، کار کرده و هماهنگی به وجود آورده است. به طور مثال دیوارها، که با چارچوب استادانه‌ای برپا شده‌اند، شامل ستون‌ها، نعل درگاهها، طاقچه‌ها، درب‌ها و سطح دیواری که بین این عناصر قرار گرفته، خودشان به انواع مختلفی تقسیم شده‌اند. فضای باز و فضای بسته بین این عناصر و رابطه بین آن‌ها به درستی طراحی شده است. این اتاق یک پازل سه بعدی است که قسمت های مختلف آن، رابطه پیچیده با یکدیگر دارند، و پاسخگوی نیازهای عملکردی، منطق ساختاری (ساختمانی) و زیبا شناسی می‌باشند. کمپوزیسیون این بنا، مرتبه ای، ظریف، زیبا است. روی هم رفته، آن چه باعث اثرگذاری این بنا می‌شود، هماهنگی بین عناصر است. عناصر تنها گردهم جمع آوری نشده‌اند بلکه به آن‌ها به عنوان اجزای سازنده یک بدن نگاه شده است تا اجزای سازنده یک ماشین 

نور و رنگ

پانتئون نمونه کاملی از استفاده استعاری و واقعی نور در کنار فرم ها است. نور خورشید از پنجره گرد به داخل می‌تابد و سطح روشنی را روی زمین و دیوار به وجود می‌آورد. نور این پنجره گرد و طاقچه های دیوارها، نقاشی و طرح زیبا و فریبنده‌ای را به وجود می‌آورد. در روزهای ابری نیز، نوری که از گنبد بالا به درون می‌تابد، زیبایی توصیف نشدنی را به وجود می‌آورد.

تأثیری که نور در این محیط دارد قابل توصیف نیست ولی ما را به این سمت هدایت می‌کند که تأثیر نور ( تأثیر مجازی آن) را در یک محیط درک کنیم. هنگامی که در فضای پانتئون قرار می‌گیرم به وضوح حقیقت، عقل و خرد و جاودانگی را درک می‌کنیم.

بازدید کنندگان از پانتئون زیبایی این بنای کلاسیک را به وضوح در احساس، نور، فرم ها و مصالح این بنا درک می‌کنند. پوشش داخلی این بنا با سنگ‌های مرمر رنگارنگ و براق و طرح های طلائی آن، شکوه و جلال دوره Roman را نشان می‌دهد

میراث پانتئون

با وجود اینکه در قرن 15 دوره رومان تمام شد اما این سبک در دوره بیزانتین ادامه داشت اما در دوره معماری اروپای غربی از بین رفت. در دوره رنسانس ایتالیا این سبک دوباره احیا شد و به کار گرفته شد. در دوره رنسانس سعی معماران این بود که از سبک‌های گذشته استفاده کرده با این تفاوت که نوآوری هایی را نیز با آن همراه کنند
با توجه به بناهایی که در این دوره ساخته شد و با توجه به شرح و توضیحاتی که در مورد آن‌ها نوشته شد، احیای معماری کلاسیک به سرعت به فرانسه، انگلستان، سرتاسر اروپا و در نهایت به جهان جدید وارد شد. این سبک سنتی تا نیمه قرن 18 که ادامه داشت و خود را با فرهنگ ها، مصالح ، آب و هوا، نوع‌های متفاوت و … هماهنگ کرده بود.