فیلم مردان سیاه پوش3-Men in Black III


فیلم مردان سیاه پوش 3 رو امروز خدمتتون ارائه میدم، فیلمی که تا حدودی از دیدنش لذتبردم،گرچه که هنوز هم بر این اعتقادم هیچی سری اول این فیلم نمیشود..

خلاصه داستان : بیگانه ای فضایی در سال ۱۹۶۹ موفق می شود تا ” مامور ک ” را به قتل برساند و کره زمین را در وضعیت خطرناکی قرار دهد. حالا ” مامور جی ” که حالا یک کهنه کار در سازمان به حساب می آید ، مامور می شود تا در زمان سفر کند و به سال ۱۹۶۹ بازگردد تا مانع از کشته شدن او در موعد مقرر گردد و به این ترتیب نسل بشر را نجات دهد.

در ادامه شما رو دعوت میکنم به خواندن نقدی از این فیلم.(+)

«مردان سیاهپوش 3/Men in Black 3» موفق شده تا حد زیادی یاد جذابیت اولین شماره ی «مردان سیاهپوش» را از نو زنده کند. ویل اسمیت و تامی لی جونز یکبار دیگر در کنار هم قرار می گیرند و در نقش مأمور جِی و مأمور کِی ظاهر می شوند و انتخاب جاش برولین برای بازی در نقش جوانی های مأمور کِی تصمیمی شایسته است. این فیلم و بحران تازه ای که موجودات فضایی در زمین ایجاد می کنند حسابی خنده دار از کاردر آمده و همزمان با پیگیری سرنوشتی که در انتظار کره ی زمین است از سبک و سیاق خاص زندگی در دهه ی 60 میلادی یاد می کند.

کارگردان فیلم بری ساننفلد که از زمان ساخت اولین فیلم این مجموعه را همراهی کرده، در این نسخه مقداری از جسارت فیلم اول را به کار بسته و مجدداً با همان شور و علاقه ی پیشین شخصیت های عجیب، بی ثبات و غیرزمینی فیلم را به تصویر می کشد. همین شخصیت ها بودند که باعث شدند کمدی فضایی «مردان سیاهپوش» در سال 1997 با چنان استقبالی روبرو شود. «مردان سیاهپوش 3» فیلم باملاحظه تری ست اما حالا که ده سال از ساخت «مردان سیاهپوش 2» گذشته و شخصیت ها جاافتاده تر شده اند همین رویه مناسبتر است. بهتر است از «مردان سیاهپوش 2» چیزی نگوئیم و این بیچاره را به حال خود رها کنیم.

شوخی صحنه ی افتتاحیه ی فیلم هم به نوعی به این مسئله می پردازد: مراسم خاکسپاری یکی از مأموران سازمان که در اصل نمایانگر گذشتن دوره ای ست که مأمور کِی ( با بازی جونز) می توانست خلاقانه ترین صحنه های طنزآمیز را در یادها زنده کند. اما «مردان سیاهپوش 3» راضی نمی شود دست از سر گذشته بردارد و موجود فضایی خشنی به نام بوریسِ جانور (با بازی Jemaine Clement بازیگر مجموعه ی تلویزیونی «The Flight of the Conchords» ) هم در این راه همراه اوست. بوریس به دلیل کارهای وحشتناکی که انجام داده به حبس ابد محکوم شده و 40 سال از آن را پشت سر گذاشته، اما مصمم است تا راهی پیدا کند و به دهه ی 60 بازگردد و به این شکل بتواند شخصیت دوران جوانی خود را کمی اصلاح کند.

مهم نیست در ذهن بوریس چه می گذرد، تنها چیزی که مأمور جِی (یا هرکس که تریلر های فیلم را دیده است) می داند این است که یک روز او و مأمور کِی همکاران بخش مبارزه با جرایم هستند و ( آنها سالهاست مشغول پاکسازی افتضاحات موجودات فضایی اند و با استفاده از دستگاه امواج مغزی خود خاطرات وقایع مربوطه را از ذهن انسان ها پاک می کنند ) روز بعد که از خواب بیدار می شود می بیند چندین سال است که مأمور کِی مرده است. و بدنه ی اصلی فیلم هم از همین موضوع جان می گیرد.

یعنی می شود تاریخ را از نو نوشت و مأمور کِی را نجات داد؟ یعنی سفر در زمان امکان پذیر است؟ مأمور جِی حاضر می شود خود را به دست قضا و قدر بسپارد و از بالای ساختمان کرایزلر بپرد تا به جواب سؤالهایش برسد؟ به هر حال این پیش زمینه بهانه ی خوبی ست تا مأمور جِی کمی در زمان سفر کند و ببیند حضور او در کنار جوانی های مأمور کِی با بازی برولین، به همان اندازه حضور مشترک او و تامی لی جونز بر روی پرده ی سینما جذابیت دارد یا خیر. اما تامپسون در نقش مأمور اُ به سازمان پیوسته و گویا کلیه ی امور مربوط به مأموران مخفی توسط او اداره می شود (آلیس ایو در نقش جوانی های او بازی می کند). اما همانطور که از فیلم های قبلی مشخص بود، این سازمان و فعالیت هایش مردانه هستند و کمتر پیش می آید زنها بتوانند از عهده ی آنها بربیایند.

تعجبی ندارد، به جز سرنوشت مأمور کِی چیزهای دیگری هم در گرو مأموریت مأمور جِی هستند و حضور بوریس و بی پروایی هایش چه در زمان حاضر و چه طی دهه ی 60، لحظات خاطره انگیز بسیاری را می آفرینند. استفاده از عنصر بازگشت به آینده بهترین ویژگی «مردان سیاهپوش 3» به شمار می رود، حتی اگر تنها دلیل آن فراهم کردن فرصتی برای برولین باشد تا به شایستگی نقش جوانی های جونز را بازی کند. با سفر به گذشته برای مأمور جِی مشخص می شود که همکار مقرراتی اش که آن همه سال را کنار هم گذرانده اند، سال 1969 به شدت سرکش تر و سر به هوا تر بوده است. حتی اثری از یک رابطه ی عاشقانه هم دیده می شود. یکی از لذت بخش ترین بخش های فیلم، تماشای این است که چطور تصویر دمدی مزاج و عجولی که جونز از مأمور کِی ترسیم کرده تا حدی زمینه ی لازم را فراهم می کند تا با برولین در قالب جوانی های او روبرو شویم.

خوشبختانه دلایل دیگری هم در جذابیت تجربه ی بازگشت به گذشته دخیل هستند و فیلم این جذابیت خود را مدیون تلاش های اتان کوهن نویسنده ی فیلمنامه است. کوهن اولین بار به عنوان نویسنده ی میهمان نگارش دو اپیزود از مجموعه ی انیمیشن تلویزیونی «Beavis and Butthead» را بر عهده گرفت و یکی از نویسندگان فیلم کمدی تیره نگر «Tropic Thunder» نیز بود. کوهن علاقه ی زیادی دارد تا عرف و مسائل قراردادی را به سخره بگیرد و با زیرکی تمام کاری کرده که در بیشتر طول فیلم، حال و هوایی به سبک فیلم های کلاسیک بر آن غالب شده است. مدیر فیلمبرداری اثر Bill Pope (فیلمبردار فیلم Matrix)، طراح تولید و صحنه Bo Welch (طراحی صحنه ی هر سه فیلم «مردان سیاهپوش» بر عهده ی او بوده) و متخصصین جلوه های ویژه Ken Ralston و Jay Redd (برنده گان اسکار) و طراح چهره پردازی و خالق شخصیت های غیرواقعی Rick Baker، افرادی هستند که واقعاً از مشارکت در ساخت فیلمی که داستان آن در گذشته می گذرد، لذت برده اند.

بر حسب اتفاق، سفرهای فضایی، فعالیت های ورزشی، اوج گرفتن قدرت نمایشی هیپی ها و سایر مسائل این چنینی باعث شده اند سال 1969 مواد اولیه ی مناسبی در اختیار سازندگان فیلم قرار می دهند تا حسابی با آنها شوخی کنند. آنچه از پراکندگی بیش از حد داستان نسبتاً پیچیده ی فیلم جلوگیری می کند شخصیت گریفین (Michael Stuhlbarg) است. Stuhlbarg که در نقش شخصیت اصلی فیلم « A Serious Man» ساخته ی برادران کوئن خوش درخشیده بود، اینجا هم در قالب یک موجود فضایی ترسو فوق العاده ظاهر می شود. قدرت خاص گریفین این است که می تواند بر حسب آنچه در لحظه ی حال اتفاق می افتد، تمامی وقایع آتی محتمل را در ذهن خود ببیند.

در دو فیلم قبلی «مردان سیاهپوش» ویل اسمیت بود که شالوده ی فیلم را سرپا نگه می داشت و در فیلم سوم هم همینطور است. اما در این فیلم اسمیت با مشکل چالش برانگیزی مواجه است. مأمور تازه کار ساده لوح و شوخ طبعی که اسمیت در فیلم اول این مجموعه به نمایش گذاشت، شخصیتی بود که ادامه دادن بازی در نقش آن کار ساده ای به شمار نمی رفت. فیلم حاضر تا حدی از اسمیت اعاده ی حیثیت می کند و او را به جایگاه موفقیت آمیز فیلم اول بازمی گرداند. اما باید به طرفداران فیلم بگویم که به هر حال دیگر از آن نشاطی که در اثر تماشای ویژگی های خلاقانه ی فیلم اول به تماشاگر دست می داد، خبری نیست. با این وجود به نظر می رسد سال 1969 سال خوش یمنی برای مردان سیاهپوش بوده و جذابیت کلاسیکی برای فیلم سوم این مجموعه به وجود آورده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *