سلام بر پاييز


وارد فصل پاييز شديم به سلامتي، و خدا رو شاكرم كه يك بار ديگر فرصت ديدن اين فصل زيبا رو به من داد.مي خواستم چند خط راجب پاييز صحبت كنم، از دلتنگي هاش و از اين كه فصل غمگيني هست…اما دوست ندارم ديگه با پيش داوري بنويسم…دوست دارم تمام ذهنيتهام رو راجب اين فصل به كنار بگذارم، و تجربه كنم اين فصل رو در فرصتي كه دارم.

پس با احترام به اين فصل(زيبا) سلام ميكنم.از همين رو بد نديدم كه سه تا از عكسهايي رو كه حدود 6-5 سال پيش در دوران دبيرستان (فكر كنم دوم دبيرستان بوديم كه معلممون گفت كه از محل عكس بندازيم براي كنفرانس توي كلاس…) انداخته بودم رو در اينجا منتشر  ميكنم…اين عكسها كه در اينجا با عنوان (سلام پاييز) منتشر ميكنم، بر ميگرده به پاييز و باران و شهر بي روياي من.

عكسي كه در بالا مشاهده مي كنيد، عكسي از امام زاده عماد رباط كريم.

نيمكتهاي خيس و مهجوري كه سرنوشت اين گونه رغم زد كه در اين پاييز اين گونه غريبانه به انتظار بنشينند.برگريزان و باران و نيمكتهاي خيسي كه سنگ قبر آرزوهاي محال شدند.نيمكت هايي كه در حال حاضر ديگر نيستند…

خيابان گرجي – اين خيابان كه اسمش وامدار شركت معظم بيسكويت گرجي است، در پاييز اينگونه سوت و كور به مهماني قطرات باران رفته است تا انها را ميزباني شايسته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *